گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۳۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۰۵: خط ۱۰۵:
و در اينكه در اين آيه از پيامبر اسلام تعبير كرد به ((رسول اللّه (( و در آيه قبلى تعبير كرد به ((نبى (( اشاره اى است به ملاك حكم ، خواسته بفهماند شخص رسول بدان جهت كه رسول است هر قسم رفتارى كه با آن جناب بشود با مرسل و فرستنده او شده است، اگر او را تعظيم و احترام كنند خدا را احترام كرده اند، پس آهسته سخن گفتن نزد او، احترام و تعظيم و بزرگداشت خداى سبحان است، و مداومت بر اين سيره - كه از كلمه ((يغضون (( استفاده مى شود، چون مضارع استمرار را مى رساند كاشف از اين است كه اين كسانى كه چنين ادبى دارند تقوى خلق آنان شده ، و خدا دلهايشان را براى تقوى تمرين داده.
و در اينكه در اين آيه از پيامبر اسلام تعبير كرد به ((رسول اللّه (( و در آيه قبلى تعبير كرد به ((نبى (( اشاره اى است به ملاك حكم ، خواسته بفهماند شخص رسول بدان جهت كه رسول است هر قسم رفتارى كه با آن جناب بشود با مرسل و فرستنده او شده است، اگر او را تعظيم و احترام كنند خدا را احترام كرده اند، پس آهسته سخن گفتن نزد او، احترام و تعظيم و بزرگداشت خداى سبحان است، و مداومت بر اين سيره - كه از كلمه ((يغضون (( استفاده مى شود، چون مضارع استمرار را مى رساند كاشف از اين است كه اين كسانى كه چنين ادبى دارند تقوى خلق آنان شده ، و خدا دلهايشان را براى تقوى تمرين داده.


((لهم مغفره و اجر عظيم (( - اين نيز وعده جميلى است در برابر تقوايى كه در دل دارند، همچنان كه فرموده : ((و العاقبه للتقوى ((.
«'''لهم مغفره و اجر عظيم'''» - اين نيز وعده جميلى است در برابر تقوايى كه در دل دارند، همچنان كه فرموده : ((و العاقبه للتقوى ((.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۶۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۶۳ </center>
إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَك مِن وَرَاءِ الحُْجُرَتِ أَكثرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ
«'''إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَك مِن وَرَاءِ الحُْجُرَاتِ أَكثرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ'''»:


از سياق آيه چنين برمى آيد كه از واقعه اى خبر مى دهد كه واقع شده ، و اشخاص جفا كار بوده اند كه آن جناب را از پشت ديوار حجره هايش ‍ صدا مى زدند، و در حقش رعايت ادب و احترام نمى كردند، و خداى تعالى در اين آيه مذمتشان مى كند، و به نادانى و نداشتن عقل توصيفشان مى فرمايد و به حيوانات و چارپايان تشبيهشان مى كند.
از سياق آيه چنين برمى آيد كه از واقعه اى خبر مى دهد كه واقع شده ، و اشخاص جفا كار بوده اند كه آن جناب را از پشت ديوار حجره هايش ‍ صدا مى زدند، و در حقش رعايت ادب و احترام نمى كردند، و خداى تعالى در اين آيه مذمتشان مى كند، و به نادانى و نداشتن عقل توصيفشان مى فرمايد و به حيوانات و چارپايان تشبيهشان مى كند.


وَ لَوْ أَنهُمْ صبرُوا حَتى تخْرُجَ إِلَيهِمْ لَكانَ خَيراً لَّهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
«'''وَ لَوْ أَنّهُمْ صبرُوا حَتى تخْرُجَ إِلَيهِمْ لَكانَ خَيراً لَّهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ'''»:


يعنى اگر اين جفاكاران صبر كنند و تو را صدا نزنند، تا خودت به ديدنشان از خانه در آيى براى آنان بهتر است ، براى اينكه هم ادبى است نيكو، و هم تعظيم و احترام مقام رسالت است ، و هم رعايت اين ادب آنان را به مغفرت خدا و رحمت او نزديك مى كند، چون او پروردگارى است غفور و رحيم .
يعنى اگر اين جفاكاران صبر كنند و تو را صدا نزنند، تا خودت به ديدنشان از خانه در آيى براى آنان بهتر است ، براى اينكه هم ادبى است نيكو، و هم تعظيم و احترام مقام رسالت است ، و هم رعايت اين ادب آنان را به مغفرت خدا و رحمت او نزديك مى كند، چون او پروردگارى است غفور و رحيم .
خط ۱۱۷: خط ۱۱۷:
پس جمله ((و اللّه غفور رحيم (( گويا ناظر است به همان صبرى كه بدان توصيه مى فرمود. ممكن هم هست ناظر باشد به اينكه اكثرشان عقل ندارند. و معناى مجموع جملات اين باشد كه : آنچه از اين افراد جفاكار صادر شد و آن جهالت و سوء ادبشان ، مورد عفو قرار گرفت ، براى اينكه از روى عقل مرتكب نشدند، بلكه ناشى از قصور فهمشان بوده ، و خدا هم غفور و رحيم است.
پس جمله ((و اللّه غفور رحيم (( گويا ناظر است به همان صبرى كه بدان توصيه مى فرمود. ممكن هم هست ناظر باشد به اينكه اكثرشان عقل ندارند. و معناى مجموع جملات اين باشد كه : آنچه از اين افراد جفاكار صادر شد و آن جهالت و سوء ادبشان ، مورد عفو قرار گرفت ، براى اينكه از روى عقل مرتكب نشدند، بلكه ناشى از قصور فهمشان بوده ، و خدا هم غفور و رحيم است.


يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِن جَاءَكمْ فَاسِقُ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا ...
«'''يَا أَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِن جَاءَكمْ فَاسِقُ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا ...'''»:


كلمه ((فاسق (( به طورى كه گفته اند به معناى كسى است كه از طاعت خارج و به معصيت گرايش كند. و كلمه ((نبا(( به معناى خبر مهم و عظيم الشاءن است . و كلمه ((تبين (( و نيز كلمه ((استبانه (( و ((ابانه (( - به طورى كه در صحاح آمده - همه به يك معنا است ، و اين كلمه هم متعدى استعمال مى شود و مفعول مى گيرد، و هم لازم استعمال مى شود، و چون متعدى شود معناى ايضاح و اظهار را مى دهد، مثلا وقتى گفته مى شود: ((تبينت الامر(( و يا ((استبنته (( و يا ((ابنت الامر(( معنايش اين است كه من فلان امر را روشن و اظهار كردم . و چون به طور لازم استعمال شود، به معناى اتضاح و ظهور خواهد بود، وقتى گفته مى شود ((ابان الامر(( و يا ((استبان الامر(( و يا ((تبين الامر(( معنايش اين است كه فلان امر واضح شد.
كلمه ((فاسق (( به طورى كه گفته اند به معناى كسى است كه از طاعت خارج و به معصيت گرايش كند. و كلمه ((نبا(( به معناى خبر مهم و عظيم الشاءن است . و كلمه ((تبين (( و نيز كلمه ((استبانه (( و ((ابانه (( - به طورى كه در صحاح آمده - همه به يك معنا است ، و اين كلمه هم متعدى استعمال مى شود و مفعول مى گيرد، و هم لازم استعمال مى شود، و چون متعدى شود معناى ايضاح و اظهار را مى دهد، مثلا وقتى گفته مى شود: ((تبينت الامر(( و يا ((استبنته (( و يا ((ابنت الامر(( معنايش اين است كه من فلان امر را روشن و اظهار كردم . و چون به طور لازم استعمال شود، به معناى اتضاح و ظهور خواهد بود، وقتى گفته مى شود ((ابان الامر(( و يا ((استبان الامر(( و يا ((تبين الامر(( معنايش اين است كه فلان امر واضح شد.
خط ۱۳۷: خط ۱۳۷:
حال كه اين مقدمه روشن گرديد، مى گوييم : اينكه در آيه شريفه دستور به تحقيق و بررسى خبر فاسق را تعليل فرموده به اينكه ((ان تصيبوا قوما بجهاله ...(( مى فهماند كه آنچه بدان امر فرموده ، رفع جهالت است ، و اينكه انسان اگر خواست به گفته فاسق ترتيب اثر دهد، و به آن عمل كند بايد نسبت به مضمون خبر او علم حاصل كند، پس در آيه شريفه همان چيزى اثبات شده كه عقلا آن را ثابت مى دانند، و همان عملى نفى شده كه عقلا هم آن را نفى مى كنند، و اين همان امضاء است ، نه تاءسيس حكمى جديد.
حال كه اين مقدمه روشن گرديد، مى گوييم : اينكه در آيه شريفه دستور به تحقيق و بررسى خبر فاسق را تعليل فرموده به اينكه ((ان تصيبوا قوما بجهاله ...(( مى فهماند كه آنچه بدان امر فرموده ، رفع جهالت است ، و اينكه انسان اگر خواست به گفته فاسق ترتيب اثر دهد، و به آن عمل كند بايد نسبت به مضمون خبر او علم حاصل كند، پس در آيه شريفه همان چيزى اثبات شده كه عقلا آن را ثابت مى دانند، و همان عملى نفى شده كه عقلا هم آن را نفى مى كنند، و اين همان امضاء است ، نه تاءسيس حكمى جديد.


وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكمْ فى كَثِيرٍ مِّنَ الاَمْرِ لَعَنِتُّمْ ...
«'''وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكمْ فى كَثِيرٍ مِّنَ الاَمْرِ لَعَنِتُّمْ ...'''»:


كلمه ((عنت (( به معناى گناه ، و نيز به معناى هلاكت است . و كلمه ((طوع (( و اطاعت هر چند به معناى انقياد و گردن نهادن است ، و ليكن بيشتر به معناى امتثال امر و مشى بر طبق خطى است كه آمر براى ماءمور ترسيم كرده - اين نظريه راغب است. ليكن چه بسا ممكن است كه امر به عكس شود، يعنى مافوق بر طبق خواسته زيردست خود عمل كند، آنطور كه او دلش مى خواهد، در اينجا متبوع و آمر از تابع و زيردست اطاعت كرده . و اتفاقا در آيه مورد بحث اطاعت به همين معنا است ، مى فرمايد ((لو يطيعكم : اگر پيغمبر شما را اطاعت كند(( چون عمل رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم) را بر طبق دلخواه مؤمنين اطاعت آن جناب از مؤمنين خوانده .
كلمه ((عنت (( به معناى گناه ، و نيز به معناى هلاكت است . و كلمه ((طوع (( و اطاعت هر چند به معناى انقياد و گردن نهادن است ، و ليكن بيشتر به معناى امتثال امر و مشى بر طبق خطى است كه آمر براى ماءمور ترسيم كرده - اين نظريه راغب است. ليكن چه بسا ممكن است كه امر به عكس شود، يعنى مافوق بر طبق خواسته زيردست خود عمل كند، آنطور كه او دلش مى خواهد، در اينجا متبوع و آمر از تابع و زيردست اطاعت كرده . و اتفاقا در آيه مورد بحث اطاعت به همين معنا است ، مى فرمايد ((لو يطيعكم : اگر پيغمبر شما را اطاعت كند(( چون عمل رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم) را بر طبق دلخواه مؤمنين اطاعت آن جناب از مؤمنين خوانده .
۱۶٬۲۸۸

ویرایش