۱۶٬۹۳۶
ویرایش
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
و همچنين در آيات مورد بحث، از به دست آمدن فتح و غنيمت خبر داده بود، و در آيات بعد فرموده: «وَ أُخرَى لَم تَقدِرُوا عَلَيهَا...». و باز بعد از آن مى فرمايد: «لَقَد صَدَقَ اللّهُ رَسُولَهُ الرُّؤيَا...». | و همچنين در آيات مورد بحث، از به دست آمدن فتح و غنيمت خبر داده بود، و در آيات بعد فرموده: «وَ أُخرَى لَم تَقدِرُوا عَلَيهَا...». و باز بعد از آن مى فرمايد: «لَقَد صَدَقَ اللّهُ رَسُولَهُ الرُّؤيَا...». | ||
«'''وَ يَهدِيَكُم صِرَاطاً مُستَقِيماً'''» - اين جمله عطف است بر جمله «تكون». يعنى همه اين ها براى اين بود كه آيتى باشى براى مؤمنان، و براى اين بود كه شما را به سوى صراط مستقيم، كه طريقى است رساننده به اعلاء كلمه حق و بسط دين، هدايت فرمايد. | |||
بعضى از | |||
وَ أُخْرَى لَمْ تَقْدِرُوا عَلَيهَا قَدْ أَحَاط اللَّهُ بِهَا وَ كانَ اللَّهُ عَلى | بعضى از مفسران گفته اند: «صراط مستقيم»، ثقه و اعتماد و توكل بر خدا است، در هر كارى كه مى كنيد. ولى معنايى كه ما كرديم، با سياق موافق تر است. | ||
يعنى : به شما غنيمت هاى ديگرى وعده | |||
پس كلمه | «'''وَ أُخْرَى لَمْ تَقْدِرُوا عَلَيهَا قَدْ أَحَاط اللَّهُ بِهَا وَ كانَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شئٍ قَدِيراً'''»: | ||
يعنى: به شما غنيمت هاى ديگرى وعده داده، كه خود شما قادر بر به دست آوردن آن نبوديد. خدا به آن احاطه و تسلط داشت، و خدا بر هر چيزى قادر است. | |||
پس كلمه «أُخرى»، مبتداء و جمله «لَم تَقدِرُوا عَلَيهَا»، صفت آن است، و جمله «قَد أحَاطَ اللّهُ بِهَا»، خبر ثانى آن است، و خبر اولش حذف شده، كه تقدير كلام چنين است: «ثَمّه غَنَائِمُ أُخرَى». يعنى: در اين بين غنيمت هاى ديگر نيز هست، كه خدا بر آن احاطه دارد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۲۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۲۹ </center> | ||
بعضى گفته اند: كلمه | بعضى گفته اند: كلمه «أُخرَى»، در باطن منصوب است، تا عطف باشد بر كلمه «هَذِهِ»، و تقدير كلام «وَ عَجّلَ لَكُم غَنَائِم أُخرَى» است. | ||
و مراد از كلمه | |||
وجه اول از ميان اين | بعضى ديگر گفته اند: منصوب است اما با فعلى كه حذف شده، و تقدير كلام «وَ قَضَى غَنَائِم أُخرَى» مى باشد. بعضى ديگر گفته اند: در باطن مجرور است و عامل آن كلمه «رُبّ = چه بسا» است كه در تقدير مى باشد، و تقدير كلام «وَ رُبَّ غَنَائِم أُخرَى» است. ولى هيچ يك از اين وجوه خالى از وهن نيست. | ||
وَ لَوْ | |||
اين | و مراد از كلمه «أُخرَى» در آيه - به طورى كه گفته اند - غنيمت هاى جنگ هوازن است. بعضى هم گفته اند: مراد غنائم فارس و روم است. و بعضى گفته اند: مراد فتح مكه است. چيزى كه هست، موصوف آن حذف شده، و تقدير كلام «وَ قَريَة أُخرَى لَم تَقدِرُوا عَلَيهَا» است. يعنى: و قريه اى ديگر، كه قادر بر فتح آن نبوديد. | ||
سنَّةَ اللَّهِ الَّتى قَدْ خَلَت مِن قَبْلُ وَ لَن تجِدَ لِسنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلاً | |||
كلمه | وجه اول از ميان اين وجوه، از همه نزديك تر به ذهن است. | ||
«'''وَ لَوْ قَاتَلَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوَلَّوُا الاَدْبَارَ ثُمَّ لا يجِدُونَ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً'''»: | |||
اين آيه، پيشگويى ديگرى است كه در آن، خداى تعالى از ناتوانى كفار در قتال با مؤمنان خبر مى دهد، و مى فرمايد كه: كفار، هيچ وليىّ كه متولّى امورشان باشد و هيچ ياورى كه نصرتشان دهد، ندارند. و خلاصه اين كه: نه خودشان ياراى قتال دارند و نه كمكى از اعراب دارند كه ياری شان كنند. و اين پيشگويى، فى نفسه، بشارتى است براى مؤمنان. | |||
«'''سنَّةَ اللَّهِ الَّتى قَدْ خَلَت مِن قَبْلُ وَ لَن تجِدَ لِسنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلاً'''»: | |||
كلمه «سُنّة اللّه»، مفعول مطلق است براى فعلى مقدر، كه تقديرش «سَنّ اللّهُ سُنّة» است. و حاصلش اين است كه: ايمان سنتى است قديمى از خداى سبحان، كه انبياء و مؤمنان به انبياء را - در صورتى كه در ايمان خود صادق و در نيّاتشان خالص باشند - بر دشمنانشان غلبه مى دهد، و تو هرگز براى سنت خدا تبديلى نخواهى يافت. همچنان كه در جاى ديگر فرموده: «كَتَبَ اللّهُ لَأغلِبَنّ أنَا وَ رُسُلِى» و آنچه صدمه و شكست كه مسلمانان در جنگ هاى خود ديدند، به خاطر پاره اى مخالفت ها بوده كه با خدا و رسولش مرتكب شدند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۳۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۳۰ </center> | ||
ظاهرا مراد از نگهدارى دست هر يك از دو | «'''وَ هُوَ الَّذِى كَفّ أَيْدِيَهُمْ عَنكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ عَنهُم بِبَطنِ مَكَّةَ مِن بَعْدِ أَنْ أَظفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ ...'''»: | ||
هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ | |||
كلمه | ظاهرا مراد از نگهدارى دست هر يك از دو طایفه از آزار به طایفه ديگر، همان صلحى باشد كه در حديبيه واقع شد. چون محل آن را «بطن مكه» معرفى كرده و حديبيه هم در نزديكى مكه و بطن آن قرار دارد، و حتى آن قدر اتصال به مكه دارد، كه بعضى گفته اند: يكى از اراضى مكه و از حدود حرم آن است. | ||
و معناى آيه اين است كه : | |||
و چون هر يك از اين دو طایفه، دشمن ترين دشمن نسبت به طایفه ديگر بودند، قريش تمامى قدرت خود را در جمع آورى لشكر از داخل شهر خود و از قواى اطراف به كار برده بود. مؤمنان هم با رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» بيعت كرده بودند كه تا آخرين قطره خون خود، در برابر آنان مقاومت كنند. و رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» هم، تصميم گرفته بود با آنان نبرد كند. و خداى تعالى، رسول گرامى خود و مؤمنان را بر كفار پيروز كرد. براى اين كه مسلمانان داخل سرزمين كفار شده، و به داخل خانه آنان قدم نهاده بودند و در چنين وضعى، جز جنگ و خونريزى هيچ احتمال ديگرى نمى رفت. اما خداى سبحان، دست كفار را از مؤمنان و دست مؤمنان را از كفار باز داشت و در عين حال، مؤمنان را بر آنان پيروزى بخشيد، و خدا به آنچه مى كنند، دانا است. | |||
«'''هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسجِدِ الْحَرَامِ وَ الهَْدْى مَعْكُوفاً أَن يَبْلُغَ محِلَّهُ'''»: | |||
كلمه «عكوف» كه مصدر كلمه «معكوف» است - به طورى كه در مجمع البيان گفته - به معناى اقامت در يك جا و ممنوع شدن از رفتن به اين طرف و آن طرف است. اعتكاف در مسجد براى عبادت نيز، به همين معنا است. | |||
و معناى آيه اين است كه: مشركان مكه همان هايند كه به خدا كفر ورزيدند و نگذاشتند شما داخل مسجدالحرام شويد، و نيز نگذاشتند قربانی هايى كه با خود آورده بوديد، به محل قربانى برسد، بلكه آن ها را محبوس كردند. چون محل ذبح قربانى و نحر شتران در مكه است، كه قربانيان عمره بايد آن جا قربانى شوند، و قربانيان حج در منا ذبح مى شوند، و رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» و مؤمنان كه با او بودند، به احرام عمره محرم شده و به اين منظور قربانى همراه آورده بودند. | |||
<span id='link292'><span> | <span id='link292'><span> | ||
ویرایش