۱۶٬۲۸۸
ویرایش
خط ۱۱۸: | خط ۱۱۸: | ||
<span id='link225'><span> | <span id='link225'><span> | ||
در تفسير | در تفسير قمى، در ذيل آيه شريفه «وَ إذ صَرَفنَا إلَيكَ نَفَراً مِنَ الجِنّ...» فرموده: سبب نزول اين آيات، اين بود كه رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» از مكه بيرون شد و به بازار عكاظ رفت. زيد بن حارثه هم با آن جناب بود، و آن حضرت، مردم را به اسلام دعوت مى كرد، ولى حتى يك نفر هم، دعوتش را اجابت نكرد، و احدى را نيافت كه دين او را بپذيرد. ناچار به مكه برگشت. | ||
همين كه به محلى به نام «وادى مجنه» رسيد، عبادت شبانه خود را تلاوت قرآن قرار داد. چند نفر از طایفه جنّ از كنارش مى گذشتند. همين كه صداى قرائت رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» را شنيدند، گوش دادند، و چون قرآن او را شنيدند، به يكديگر گفتند: ساكت، ببينيم چه مى خواند. همين كه خواندنش تمام شد، به سوى قوم خود برگشتند و به انذار آنان پرداخته، گفتند: «يَا قَومَنَا...». | |||
آنگاه نزد رسول خدا | آنگاه نزد رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» آمده، اسلام و ايمان آوردند، و رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، معالم و شرايع اسلام را به ايشان تعليم كرد. پس خداى تعالى، اين آيات را بر پيامبرش نازل فرمود: «قُل أُوحِىَ إلَىّ أنّهُ استَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الجِنّ» - تا آخر سوره - و در آن، كلام جنّيان را حكايت كرده. | ||
رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، يك نفر از آنان را امير ايشان كرد و همواره نزد آن جناب بر مى گشتند و رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، اميرالمؤمنين را مأمور كرد تا معالم دين را به ايشان بياموزد. پس جنّيان هم (مانند انسان ها)، مؤمن و كافر دارند. ناصبى و يهودى و نصارا و مجوسى دارند، و (همان طور كه انسان ها، فرزند «آدم» اند)، ايشان فرزند «جانّ» اند. | |||
مؤلف: روايات در باب قصه اين چند نفر جنّى كه آمدند و به صداى قرائت قرآن گوش فرا دادند، بسيار زياد و سخت مختلف است، به طورى كه به هيچ وجه نمى شود متن آن ها را با قرآن و يا قرائنى مورد اعتماد تصحيح كرد، و به همين جهت، تنها به اين يك حديث اكتفا نموديم، و به زودى بعضى ديگر از آن ها، در تفسير سوره «جنّ» خواهد آمد - إن شاء اللّه تعالى. | |||
و نيز در همان كتاب است كه از عالم «عليه السلام» پرسيدند: آيا مؤمنان جنّى هم، داخل بهشت مى شوند؟ فرمود: نه، ليكن براى خداى تعالى، حظيره هايى بين بهشت و دوزخ هست، كه مؤمنان از جنّ و فسّاق از شيعه در آن جا، قرار داده مى شوند. | |||
مؤلف: نظير اين مضمون، در بعضى از روايات كه آخر سندش سقط شده، از طرق اهل سنت نقل شده، و روايت قمى هم سند ندارد، و علاوه بر آن، نام امام را نبرده، و به جاى آن، گفته: از «عالِم سؤال كردند»، حال اگر با اين دو اشكالى كه در آن هست، پذيرفته شود، ناگزير بايد حظيره ها به پایين ترين مراتب بهشت حمل شود. و بايد گفت حظيره هاى كذایى هم جزء بهشت اند. چون عمومات كتاب دلالت دارد بر اين كه ثواب هاى بهشتى، شامل تمامى مطيعين، از انس و جنّ است. | |||
<span id='link226'><span> | <span id='link226'><span> | ||
ویرایش