۱۶٬۲۸۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۶: | خط ۶: | ||
<span id='link373'><span> | <span id='link373'><span> | ||
==پشتيبانى خدا و جبرئيل و صالح مؤمنين و ملائكه از پیامبر«ص» == | ==پشتيبانى خدا و جبرئيل و صالح مؤمنين و ملائكه از پیامبر«ص» == | ||
«'''وَ إن تَظَاهَرَا عَلَيهِ فَإنّ اللّهَ هُوَ مَولاهُ ...» - كلمه «تَظَاهَرَ» به معناى پشت به پشت هم دادن، و كمك كردن است. و اصل اين كلمه «تَتَظَاهَرَا» بوده، و ضمير فعل «هُوَ» براى اين آورده شده كه بفهماند خداى سبحان، عنايت خاصى به آن جناب دارد، و به همين جهت، بدون هيچ واسطه اى از مخلوقاتش، خود او، وى را يارى مى كند، و متولّى امور او مى شود. و كلمه «مَولَى» به معناى ولىّ و سرپرستى است كه عهده دار امر «متولّى عليه» باشد و او را در هر خطرى كه تهديدش كند، يارى نمايد. | «'''وَ إن تَظَاهَرَا عَلَيهِ فَإنّ اللّهَ هُوَ مَولاهُ...'''» - كلمه «تَظَاهَرَ» به معناى پشت به پشت هم دادن، و كمك كردن است. و اصل اين كلمه «تَتَظَاهَرَا» بوده، و ضمير فعل «هُوَ» براى اين آورده شده كه بفهماند خداى سبحان، عنايت خاصى به آن جناب دارد، و به همين جهت، بدون هيچ واسطه اى از مخلوقاتش، خود او، وى را يارى مى كند، و متولّى امور او مى شود. و كلمه «مَولَى» به معناى ولىّ و سرپرستى است كه عهده دار امر «متولّى عليه» باشد و او را در هر خطرى كه تهديدش كند، يارى نمايد. | ||
و كلمه «جِبرِيل»، عطف است بر اسم جلالۀ «اللّه»، و كلمۀ «صَالِحُ المُؤمِنِين» عطف است بر كلمه «جِبرِيل». و منظور از «صَالِحُ المُؤمنين» - به طورى كه گفته اند - صلحاى از مؤمنين است. و اگر كلمه «صالح» را مفرد آورده، معناى جمع از آن اراده كرده است. همچنان كه خود ما نيز مى گوييم: هيچ آدم حسابى چنين كارى نمى كند، كه منظورمان از آدم، جنس انسان است، و منظورمان از كار هم، جنس آن كار است. نه يك كار. و نيز مى گوييم: من در «سامر» و «حاضر» بودم. با اين كه كلمۀ «سَامِر» - در عين اين كه مفرد است - به معناى جماعتى است كه در شب در بيابان پياده شوند و به گفتگو بپردازند. و كلمۀ «حاضر»، به معناى جمعيتى است كه اين كار را در شهر انجام دهند. پس اين دو كلمه مفرد است، و معناى جمعيت را مى دهد. | و كلمه «جِبرِيل»، عطف است بر اسم جلالۀ «اللّه»، و كلمۀ «صَالِحُ المُؤمِنِين» عطف است بر كلمه «جِبرِيل». و منظور از «صَالِحُ المُؤمنين» - به طورى كه گفته اند - صلحاى از مؤمنين است. و اگر كلمه «صالح» را مفرد آورده، معناى جمع از آن اراده كرده است. همچنان كه خود ما نيز مى گوييم: هيچ آدم حسابى چنين كارى نمى كند، كه منظورمان از آدم، جنس انسان است، و منظورمان از كار هم، جنس آن كار است. نه يك كار. و نيز مى گوييم: من در «سامر» و «حاضر» بودم. با اين كه كلمۀ «سَامِر» - در عين اين كه مفرد است - به معناى جماعتى است كه در شب در بيابان پياده شوند و به گفتگو بپردازند. و كلمۀ «حاضر»، به معناى جمعيتى است كه اين كار را در شهر انجام دهند. پس اين دو كلمه مفرد است، و معناى جمعيت را مى دهد. |
ویرایش