گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۱۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱۱: خط ۱۱۱:
مفسرين گفته اند: مراد از امت واحده بودن مردم در اين آيه شريفه اجتماع آنان است بر سنت كفر، مى فرمايد: اگر اين نبود كه مردم چون ببينند تمامى زينت هاى زندگى دنيا در دست كفار است ، و مؤ منين به خدا از آن به كلى تهى دست و محرومند كافر مى شدند... و كلمه ((معارج (( به معناى درجات بالا است.
مفسرين گفته اند: مراد از امت واحده بودن مردم در اين آيه شريفه اجتماع آنان است بر سنت كفر، مى فرمايد: اگر اين نبود كه مردم چون ببينند تمامى زينت هاى زندگى دنيا در دست كفار است ، و مؤ منين به خدا از آن به كلى تهى دست و محرومند كافر مى شدند... و كلمه ((معارج (( به معناى درجات بالا است.
<span id='link110'><span>
<span id='link110'><span>
==مقصود از اينكه فرمود: اگر مردم امت واحده نمى شدند، سقف خانه كافران را از نقره مىكرديم و... ==
==مقصود از اينكه فرمود: اگر مردم امت واحده نمى شدند، سقف خانه كافران را از نقره مى كرديم و... ==
و معناى آيه اين است : اگر نبود اين مساءله كه مردم در صورت ديدن تنعم كافران و محروميت مؤ منان بر كفر اجتماع كنند هر آينه ما براى خانه هاى هر كس كه به رحمان كفر مى ورزيد سقفى از نقره درست مى كرديم ، و به درجاتى بر ديگران غلبه مى داديم .
و معناى آيه اين است : اگر نبود اين مساءله كه مردم در صورت ديدن تنعم كافران و محروميت مؤ منان بر كفر اجتماع كنند هر آينه ما براى خانه هاى هر كس كه به رحمان كفر مى ورزيد سقفى از نقره درست مى كرديم ، و به درجاتى بر ديگران غلبه مى داديم .


خط ۱۳۵: خط ۱۳۵:
در باره كسى گفته مى شود ((عشى ((، ((يعشى ((، ((عشا(( - از باب علم يعلم - كه چشمانش دچار آفتى شده باشد كه هيچ نبيند، و يا تنها شبكور باشد. و در باره كسى گفته مى شود ((عشا((، ((يعشوا((، ((عشوا(( و ((عشوا(( - از باب نصر ينصر - كه خود را به كورى و يا شبكورى زده باشد، بدون اينكه در چشمانش آفتى باشد. و كلمه ((نقيض (( از مصدر ((تقييض (( است كه هم به معناى تقدير است ، و هم چيزى را نزد چيزى بردن . مى گوييم ((قيضه له (( يعنى فلانى را نزد فلان كس آورد.
در باره كسى گفته مى شود ((عشى ((، ((يعشى ((، ((عشا(( - از باب علم يعلم - كه چشمانش دچار آفتى شده باشد كه هيچ نبيند، و يا تنها شبكور باشد. و در باره كسى گفته مى شود ((عشا((، ((يعشوا((، ((عشوا(( و ((عشوا(( - از باب نصر ينصر - كه خود را به كورى و يا شبكورى زده باشد، بدون اينكه در چشمانش آفتى باشد. و كلمه ((نقيض (( از مصدر ((تقييض (( است كه هم به معناى تقدير است ، و هم چيزى را نزد چيزى بردن . مى گوييم ((قيضه له (( يعنى فلانى را نزد فلان كس آورد.
<span id='link111'><span>
<span id='link111'><span>
==وصف حال كور دلان روى گردان از ذكر خدا، كه قرين شيطانى دارند و در عين ضلالت خود را راه يافته مى پندارند ==
==وصف حال كور دلان روى گردان از ذكر خدا، كه قرين شيطانى دارند و در عين ضلالت خود را راه يافته مى پندارند ==
بعد از آنكه گفتار به ذكر متقين منتهى شد كه آخرت نزد خدا خاص ايشان است ، اين موقعيت پيش آمد كه چيزى از سرانجام معرضين از حق كه خود را از ياد رحمان به كورى مى زنند بگويد، و به مال امر آنان اشاره نمايد، و بفرمايد اينكه خود را از ياد خدا به كورى مى زنند، باعث مى شود كه قرين هايى از شيطان ملازمشان گردند كه هيچگاه از ايشان جدا نشوند، تا در آخر با خود وارد عذاب آخرتشان كنند.
بعد از آنكه گفتار به ذكر متقين منتهى شد كه آخرت نزد خدا خاص ايشان است ، اين موقعيت پيش آمد كه چيزى از سرانجام معرضين از حق كه خود را از ياد رحمان به كورى مى زنند بگويد، و به مال امر آنان اشاره نمايد، و بفرمايد اينكه خود را از ياد خدا به كورى مى زنند، باعث مى شود كه قرين هايى از شيطان ملازمشان گردند كه هيچگاه از ايشان جدا نشوند، تا در آخر با خود وارد عذاب آخرتشان كنند.
۱۶٬۲۷۸

ویرایش