گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۴۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۵: خط ۴۵:
و در صحاح اللغة آمده: وقتى گفته مى شود: «'''فلانٌ قد آلف هذا الموضع'''»، معنايش اين است كه فلانى با اين محل اُنس گرفته؛ و معناى اين كه گفته شود: «'''فلانٌ آلف غيره هذا الموضع'''» اين است كه فلانى، آن شخص ديگر را با اين محل مأنوس كرد. و گاه مى شود كه همين تعبير، يعنى «تعبير به باب إفعال» در مورد لازم نيز استعمال مى شود. مثلا گفته مى شود: «'''فلانٌ الف هذا الموضع'''» و يا «'''يألف هذا الموضع ايلافا'''». يعنى: فلانى با اين محل اُنس گرفته و يا اُنس مى گيرد.
و در صحاح اللغة آمده: وقتى گفته مى شود: «'''فلانٌ قد آلف هذا الموضع'''»، معنايش اين است كه فلانى با اين محل اُنس گرفته؛ و معناى اين كه گفته شود: «'''فلانٌ آلف غيره هذا الموضع'''» اين است كه فلانى، آن شخص ديگر را با اين محل مأنوس كرد. و گاه مى شود كه همين تعبير، يعنى «تعبير به باب إفعال» در مورد لازم نيز استعمال مى شود. مثلا گفته مى شود: «'''فلانٌ الف هذا الموضع'''» و يا «'''يألف هذا الموضع ايلافا'''». يعنى: فلانى با اين محل اُنس گرفته و يا اُنس مى گيرد.


و كلمۀ «'''قريش'''»، نام عشيره و دودمان رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» است كه همگى از نسل «نضر بن كنانه» اند، كه نامش قريش نيز بوده. و كلمۀ «'''رحلت'''» - همان طور كه در مجمع البيان آمده - به معناى حالتى است كه يك انسان سوار بر راحله و در حال سير دارد
و كلمۀ «'''قريش'''»، نام عشيره و دودمان رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» است كه همگى از نسل «نضر بن كنانه» اند، كه نامش قريش نيز بوده. و كلمۀ «'''رحلت'''» - همان طور كه در مجمع البيان آمده - به معناى حالتى است كه يك انسان سوار بر راحله و در حال سير دارد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۲۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۲۹ </center>
و «'''راحله '''» به معناى شترى است كه براى راه پيمايى نيرومند باشد.
و «'''راحله'''» به معناى شترى است كه براى راه پيمايى نيرومند باشد.
و منظور از «'''رحلت قريش '''» مسافرت آنان از مكه به بيرون براى تجارت است ، و اين رحلت از مشخصات اهل اين شهر بوده ، چون اين شهر در دره اى خشك و سوزان و بى آب و علف واقع شده ، كه نه زرعى در آن هست و نه ضرعى پستان شيردارى ) ناگزير قريش زندگى را از راه تجارت مى گذارنيد، و در هر سال دو نوبت به تجارت مى رفت ، يك نوبت در زمستان كه به طرف يمن مى رفت ، و نوبتى ديگر در تابستان كه به سوى شام ره مى سپرد، و با اين دو نوبت سفر كردن زندگى خود را اداره مى نمود، و مردم يمن و شام پاس احترام قريش را مى داشتند، زيرا خانه كعبه بيت الحرام در بين ايشان واقع شده بود، و به همين جهت راهزنان و غارتگران كه ممر عيشى به جز دزدى و غارت نداشتند، متعرض ايشان نمى شدند، نه سر راه را برايشان مى گرفتند، و نه به شهرشان حمله ور مى شدند.
و منظور از «'''رحلت قريش'''»، مسافرت آنان از مكّه به بيرون براى تجارت است؛ و اين رحلت از مشخصات اهل اين شهر بوده. چون اين شهر در درّه اى خشك و سوزان و بى آب و علف واقع شده، كه نه زرعى در آن هست و نه ضرعى (پستان شيردارى)، ناگزير قريش زندگى را از راه تجارت مى گذارنيد، و در هر سال، دو نوبت به تجارت مى رفت. يك نوبت در زمستان كه به طرف يمن مى رفت، و نوبتى ديگر در تابستان كه به سوى شام ره مى سپرد. و با اين دو نوبت سفر كردن، زندگى خود را اداره مى نمود. و مردم يمن و شام، پاس احترام قريش را مى داشتند، زيرا خانۀ كعبه بيت الحرام در بين ايشان واقع شده بود، و به همين جهت، راهزنان و غارتگران - كه ممرّ عيشى به جز دزدى و غارت نداشتند - متعرض ايشان نمى شدند. نه سرِ راه را برايشان مى گرفتند، و نه به شهرشان حمله ور مى شدند.
و در جمله «'''لايلاف قريش '''» حرف لام در كلمه «'''لايلاف '''» لام تعليل است ، و فاعل در «'''ايلاف '''» خداى سبحان ، و مفعول ايلاف ( آن كسانى كه خدا مردم را با ايشان مانوس كرد) قريشند، پس كلمه «'''قريش '''» مفعول اول فعل ايلاف است ، و مفعول دومش حذف شده ، چون جمله بعدى يعنى «'''ايلافهم رحله الشتاء و الصيف '''» مى فهماند كه آن مفعول چيست ، و جمله «'''ايلافهم ...'''» بدل از جمله «'''ايلاف قريش '''» است ، و فاعل در «'''ايلافهم '''» نيز خداى سبحان ، و مفعول اولش ضمير جمعى است كه در ظاهر كلام آمده ، و به قريش بر مى گردد، و مفعول دومش كلمه «'''رحله ...'''» است ، و تقدير چنين است ، «'''لايلاف اللّه قريشا رحله الشتاء و الصيف - خداى سبحان با مرغان ابابيل آن دفاع را از خانه اش كرد، و به شما قريش اين عزت و احترام را ارزانى داشت تا شما قريش با رحلت زمستانى و تابستانى مانوس شويد، و امر معاشتان بگذرد'''».
 
فَلْيَعْبُدُوا رَب هَذَا الْبَيْتِ
و در جملۀ «'''لإيلاف قريش'''»، حرف لام در كلمۀ «'''لإيلاف'''» لام تعليل است، و فاعل در «'''إيلاف '''» خداى سبحان، و مفعول إيلاف (آن كسانى كه خدا، مردم را با ايشان مأنوس كرد) قريش اند. پس كلمۀ «'''قريش'''»، مفعول اول فعل ايلاف است، و مفعول دومش، حذف شده. چون جمله بعدى يعنى «'''إيلافهم رحلة الشتاء و الصيف'''» مى فهماند كه آن مفعول چيست، و جملۀ «'''إيلافهم ...'''» بدل از جملۀ «'''إيلاف قريش'''» است، و فاعل در «'''إيلافهم'''» نيز خداى سبحان، و مفعول اولش، ضمير جمعى است كه در ظاهر كلام آمده، و به قريش بر مى گردد، و مفعول دومش كلمۀ «'''رحلة...'''» است. و تقدير چنين است: «'''لإيلاف اللّه قريشا رحلة الشتاء و الصيف: خداى سبحان، با مرغان ابابيل آن دفاع را از خانه اش كرد، و به شما قريش اين عزت و احترام را ارزانى داشت، تا شما قريش با رحلت زمستانى و تابستانى مأنوس شويد، و امر معاشتان بگذرد'''».
حرف «'''فاء'''» در آغاز جمله «'''فليعبدوا'''» در اصطلاح ادبيات براى اين آمده كه مطلب بويى از شرطيت را داشته ، يعنى جا داشته كسى توهم كند كه پرستش رب اين بيت لابد شرايطى دارد كه با بودن آن شرايط بايد رب اين بيت را پرستيد، و با نبودنش نپرستند.
 
* «'''فَلْيَعْبُدُوا رَب هَذَا الْبَيْتِ'''»:
 
حرف «'''فاء'''» در آغاز جملۀ «'''فليعبدوا'''» در اصطلاح ادبيات، براى اين آمده كه مطلب بويى از شرطيت را داشته. يعنى جا داشته كسى توهّم كند كه پرستش ربّ اين بيت لابد شرايطى دارد كه با بودن آن شرايط، بايد ربّ اين بيت را پرستيد، و با نبودنش نپرستند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۳۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۳۰ </center>
براى رفع اين توهم مى فرمايد «'''اگر در گذشته چنين كرديم و چنان شد و شما چنان بوديد و چنين شديد، كارى به گذشته نداريم ، گذشته هر چه بوده بايد امروز رب آن بيت را بپرستيد، كه شما را با ايام دو رحلت مانوس كرد، و در اين وظيفه هيچ شرطى در كار نيست '''». و يا بويى از تفصيل را داشته ، يعنى جا داشته توضيح دهد در چه حالى رب اين بيت را بپرستند، و در چه حالى نپرستند، و اين دو حال را از يكديگر جدا كند، چون جاى چنين توهمى بوده ، فرموده : نه ، تفصيلى در بين نيست ، در هر حالى كه پيش بيايد بايد رب اين بيت را بپرستيد، پس حرف فاء در اين آيه نظير حرف «'''فاء'''» در آيه «'''و لربك فاصبر'''» است .
براى رفع اين توهّم مى فرمايد: «'''اگر در گذشته چنين كرديم و چنان شد و شما چنان بوديد و چنين شديد، كارى به گذشته نداريم. گذشته هرچه بوده، بايد امروز ربّ آن بيت را بپرستيد، كه شما را با ايام دو رحلت مأنوس كرد، و در اين وظيفه، هيچ شرطى در كار نيست'''». و يا بويى از تفصيل را داشته، يعنى جا داشته توضيح دهد در چه حالى ربّ اين بيت را بپرستند، و در چه حالى نپرستند، و اين دو حال را از يكديگر جدا كند. چون جاى چنين توهمى بوده، فرموده: نه ، تفصيلى در بين نيست، در هر حالى كه پيش بيايد، بايد ربّ اين بيت را بپرستيد. پس حرف فاء در اين آيه، نظير حرف «'''فاء'''» در آيۀ «'''و لربّك فاصبر'''» است.
و حاصل معناى آيات سه گانه اين است كه قريش بايد رب اين بيت را بپرستد، بخاطر اينكه رب اين بيت ايشان را با دو رحله تابستانى و زمستانى مانوس كرد، تا هم گردونه تجارت و زندگيشان بگردد، و هم در وطن ايمن باشند.
 
آنچه تاكنون گفته شد بر اين فرض بود كه سوره مورد بحث جداى از سوره فيل ، و سياقش مستقل از سياق آن باشد، و اما بر فرضى كه اين سوره جزو سوره فيل و متمم آن باشد، در اين فرض گفته اند حرف «'''لام '''» در كلمه «'''لايلاف '''» تعليلى و متعلق به مقدرى است كه مقام بر آن دلالت مى كند، و معنايش اين است كه : اگر ما اين رفتار را با اصحاب فيل كرديم ، نعمتى بود از ما به قريش ، اضافه بر نعمتهايى كه بر آنان انعام كرده بوديم ، و دو رحلت زمستانى و تابستانى به آنان داده بوديم ، پس گويا فرموده : نعمتى به سوى نعمت ديگر به ايشان داديم ، و لذا بعضى گفته اند: لام مذكور در آخر به معناى «'''الى - به سوى '''» منجر مى شود، و اين گفته «'''فراء'''» است .
و حاصل معناى آيات سه گانه اين است كه: قريش بايد ربّ اين بيت را بپرستد، به خاطر اين كه ربّ اين بيت، ايشان را با دو رحلۀ تابستانى و زمستانى مأنوس كرد، تا هم گردونۀ تجارت و زندگيشان بگردد و هم، در وطن ايمن باشند.
و بعضى ديگر گفته اند: معنايش اين است كه : ما اين بلا را به سر اصحاب فيل آورديم تا قريش با شهر مكه مانوس شود و بتواند در آن شهر بماند، و يا اين كار را كرديم تا قريش را كه از ترس ابرهه از شهر گريخته بودند، دو باره به شهرشان علاقمند كنيم ، لذا لشكر ابرهه را هلاك كرديم ، و اين باعث شد كه قريش بيش از پيش به مكه و كعبه علاقمند شوند، و نيز محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) در آنجا متولد شود و سپس به عنوان رسولى بشير و نذير مبعوث گردد، ليكن اشكال در اين چند معنا در استفاده آنها از سياق است ، و اينكه اين معانى از كجاى سياق بر مى آيد.
 
آنچه تاكنون گفته شد، بر اين فرض بود كه سورۀ مورد بحث، جداى از سوره فيل، و سياقش مستقل از سياق آن باشد، و اما بر فرضى كه اين سوره، جزو سورۀ فيل و متمّم آن باشد، در اين فرض گفته اند: حرف «'''لام'''» در كلمۀ «'''لإيلاف '''» تعليلى و متعلق به مقدّرى است كه مقام بر آن دلالت مى كند؛ و معنايش اين است كه: اگر ما اين رفتار را با اصحاب فيل كرديم، نعمتى بود از ما به قريش، اضافه بر نعمت هايى كه بر آنان انعام كرده بوديم، و دو رحلت زمستانى و تابستانى به آنان داده بوديم. پس گويا فرموده: نعمتى به سوى نعمت ديگر به ايشان داديم، و لذا بعضى گفته اند: لام مذكور در آخر به معناى «'''إلى: به سوى'''» منجر مى شود، و اين گفته «فراء» است.
 
و بعضى ديگر گفته اند: معنايش اين است كه: ما اين بلا را به سر اصحاب فيل آورديم تا قريش با شهر مكّه مأنوس شود و بتواند در آن شهر بماند، و يا اين كار را كرديم تا قريش را كه از ترس ابرهه از شهر گريخته بودند، دوباره به شهرشان علاقمند كنيم. لذا لشكر ابرهه را هلاك كرديم، و اين باعث شد كه قريش، بيش از پيش به مكّه و كعبه علاقمند شوند، و نيز محمّد «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» در آن جا متولد شود و سپس به عنوان رسولى بشير و نذير مبعوث گردد، ليكن اشكال در اين چند معنا، در استفادۀ آن ها از سياق است، و اين كه اين معانى از كجاى سياق بر مى آيد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۳۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۳۱ </center>
الَّذِى أَطعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَ ءَامَنَهُم مِّنْ خَوْفِ
«'''الَّذِى أَطعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَ ءَامَنَهُم مِّنْ خَوْفِ'''»:
اين آيه اشاره است به منت واضحى كه در ايلاف دو رحلت وجود دارد، و نعمت ظاهرى كه نمى توانند آن را انكار كنند، و آن تامين معاش قريش و امنيت آنان است كه در سر زمينى زندگى مى كردند كه نه نانشان تامين بوده و نه جانشان ، و نه سرزمين خرمى بود كه ديگران بدانجا آيند، و نه جان ديگران در آنجا تاءمين مى شد پس بايد ربى را بپرستند كه اين چنين به بهترين وجه امورشان را تدبير نمود، و او همان رب بيت است .
 
بحث روائى
اين آيه، اشاره است به منّت واضحى كه در إيلاف دو رحلت وجود دارد، و نعمت ظاهرى كه نمى توانند آن را انكار كنند و آن، تأمين معاش قريش و امنيّت آنان است كه در سرزمينى زندگى مى كردند كه نه نانشان تأمين بوده و نه جانشان، و نه سرزمين خرّمى بود كه ديگران بدانجا آيند، و نه جان ديگران در آن جا تأمين مى شد. پس بايد ربّى را بپرستند كه اين چنين به بهترين وجه، امورشان را تدبير نمود و او، همان «ربّ بيت» است.
 
* «'''بحث روایى'''»:
<span id='link439'><span>
<span id='link439'><span>


۱۶٬۲۸۸

ویرایش