تفسیر:نمونه جلد۲۱ بخش۲۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۲۶


تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۲۴

آيه ۷-۱۱

آيه و ترجمه

يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِن تَنصرُوا اللَّهَ يَنصرْكُمْ وَ يُثَبِّت أَقْدَامَكمْ(۷) وَ الَّذِينَ كَفَرُوا فَتَعْساً لهَُّمْ وَ أَضلَّ أَعْمَلَهُمْ(۸) ذَلِك بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَط أَعْمَلَهُمْ(۹)

  • أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فى الاَرْضِ فَيَنظرُوا كَيْف كانَ عَقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَيهِمْ وَ لِلْكَفِرِينَ أَمْثَلُهَا(۱۰)

ذَلِك بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلى الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ أَنَّ الْكَفِرِينَ لا مَوْلى لهَُمْ(۱۱) ترجمه : ۷ - اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر خدا را يارى كنيد شما را يارى مى كند و گامهايتان را استوار مى دارد. ۸ - و كسانى كه كافر شدند مرگ بر آنها و اعمالشان نابود باد. ۹ - اين به خاطر آن است كه از آنچه خداوند نازل كرده كراهت داشتند لذا خدا

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۲۵

اعمالشان را حبط و نابود كرد. ۱۰ - آيا در زمين سير نكردند تا ببينند عاقبت كسانى كه قبل از آنها بودند چه شد؟ خداوند آنها را هلاك كرد، و براى كافران امثال اين مجازاتها خواهد بود. ۱۱ - اين به خاطر آن است كه خداوند مولا و سرپرست كسانى است كه ايمان آوردند، اما كافران مولائى ندارند. تفسير: اگر خدا را يارى كنيد شما را يارى مى كند اين آيات همچنان ادامه تشويق مؤ منان به مساءله پيكار با دشمنان حق است ، با تعبيرى جالب و رسا آنها را تشويق به «جهاد» مى كند مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد اگر خدا را يارى كنيد شما را يارى مى كند، و گامهايتان را استوار مى دارد» (يا ايها الذين آمنوا ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكم ). تكيه بر مساءله «ايمان » اشاره به اين است كه يكى از نشانه هاى ايمان راستين پيكار با دشمنان حق است . تعبير به يارى كردن خدا به وضوح به معنى يارى كردن آئين او است ، يارى كردن پيامبر او، و شريعت و تعليمات او، و لذا در بعضى ديگر از آيات قرآن يارى كردن خدا و رسولش در كنار يكديگر قرار داده شده است ، در سوره حشر آيه ۸ مى خوانيم : و ينصرون الله و رسوله اولئك هم الصادقون با اينكه قدرت خداوند بى پايان است ، و قدرت مخلوقات در برابر او بسيار ناچيز، ولى باز تعبير به يارى كردن خداوند مى كند، تا اهميت مساءله جهاد و دفاع از آئين حق را روشن سازد، و تعبيرى از اين باعظمت تر براى اين موضوع پيدا نمى شود. اما ببينيم وعده اى را كه خداوند در برابر دفاع از آئينش به مجاهدان

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۲۶

داده چيست ؟ نخست : مى گويد: «شما را يارى مى كند» اما از كدام طريق ؟ از طريق بسيار، در قلب شما نور ايمان و در روح شما تقوا، در اراده شما قدرت ، در فكر شما آرامش مى افكند. از سوى ديگر فرشتگان را به يارى شما مى فرستد، حوادث را به نفع شما تغيير مسير مى دهد، قلوب مردم را به شما متمايل مى كند، سخنانتان را نافذ، فعاليتهايتان را پر ثمر مى سازد، آرى يارى خدا جسم و جان و درون و برون را احاطه مى كند. اما در ميان تمام اشكال يارى كردن روى مساءله «ثبات قدم » تاءكيد مى كند، چرا كه ايستادگى در برابر دشمن مهمترين رمز پيروزى است ، و برندگان جنگها آنها هستند كه ثبات و استقامت بيشترى نشان مى دهند. و لذا در داستان پيكار «طالوت »، فرمانده بزرگ بنى اسرائيل ، با «جالوت » آن زمامدار ستمگر و خونخوار و قوى پنجه ، مى خوانيم : مؤ منان اندكى كه با او بودند به هنگامى كه در برابر انبوه دشمن قرار گرفتند چنين گفتند: «ربنا افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الكافرين »: «پروردگارا! صبر و استقامت را بر ما بريز و گامهاى ما را استوار دار و در برابر قوم كافر يارى فرما». و در آيه بعد از آن مى خوانيم : فهزموهم باذن الله ؛ «ياران ((طالوت » لشكر نيرومند جالوت را به فرمان خدا شكست دادند)). آرى نتيجه ثبات قدم پيروزى بر دشمن است . و از آنجا كه گاهى نيروى متراكم دشمن و انبوه جمعيت و انواع تجهيزات او، فكر مجاهدان راه حق را به خود مشغول مى دارد در آيه بعد مى افزايد: «و كسانى كه كافر شدند مرگ و سقوط بر آنها و اعمالشان نابود باد» (و الذين

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۲۷

كفروا فتعسا لهم و اضل اعمالهم ). «تعس » (بر وزن نحس ) به معنى لغزيدن و برو در افتادن است و اينكه بعضى آن را به «هلاكت و انحطاط» تفسير كرده اند در واقع لازمه آن است . و در هر حال مقابله ميان اين دو بسيار پر معنى است ، درباره مؤ منان راستين مى فرمايد: «گامهايشان را استوار مى دارد» اما درباره كافران مى گويد: «لغزش و سقوط بر آنها باد» آنهم به صورت نفرين كه گيراتر و گوياتر باشد. آرى هنگامى كه افراد بى ايمان لغزش مى كنند كسى نيست زير بازوى آنها را بگيرد، و به آسانى در پرتگاهها سقوط خواهند كرد، اما فرشتگان رحمت الهى به يارى مؤ منان مى شتابند، و آنها را در لغزشگاهها و پرتگاهها حفظ مى كنند، چنانكه در جاى ديگر مى خوانيم : ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكة (فصلت - ۳۰). اعمال مؤ منان پر بركت است ، اما اعمال كافران بى بركت و به سرعت محو و گم مى شود. آيه بعد علت سقوط آنها و نابودى اعمالشان را چنين بيان مى كند: «اين به خاطر آن است كه از آنچه خدا نازل كرده است كراهت داشتند، لذا خداوند اعمالشان را حبط و نابود كرده است » (ذلك بانهم كرهوا ما انزل الله فاحبط اعمالهم ). خداوند قبل از هر چيز آئين توحيد را نازل فرمود اما آنها به آن پشت كرده رو به شرك آوردند، خداوند دستور به حق و عدالت و پاكى و تقوا داد اما آنها

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۲۸

همه را پشت سر افكندند، و به ظلم و فساد روى آوردند، آنها حتى وقتى نام خداى يگانه را مى بردند ابراز تنفر مى كردند.و اذا ذكر الله وحده اشمازت قلوب الذين لا يؤ منون بالاخرة (زمر - ۴۵). آرى هنگامى كه آنها از اين امور نفرت داشتند طبعا گامى در اين مسير برنمى داشتند و تمام تلاشها و كوششهايشان در مسير باطل بود، و طبيعى است كه چنين اعمالى حبط و نابود گردد. در حديثى از امام باقر (عليه السلام ) آمده است : كرهوا ما انزل الله فى حق على : آنها آنچه را كه خداوند در حق على (عليه السلام ) نازل كرده بود كراهت داشتند. البته تعبير «ما انزل الله » معنى گسترده اى دارد كه يكى از مصداقهاى روشنش مساءله ولايت امير مؤ منان على (عليه السلام ) است ، نه اينكه منحصر در آن باشد. و از آنجا كه قرآن مجيد در بسيارى از موارد نمونه هاى حسى را به ظالمان سركش ارائه مى دهد در اينجا نيز آنها را به مطالعه احوال اقوام گذشته دعوت كرده مى فرمايد: «آيا آنها سير در زمين نكردند تا ببينند عاقبت كسانى كه قبل از آنها بودند چگونه بود؟ همانها كه راه كفر و طغيان را پيش گرفتند و خداوند آنها را درهم كوبيد و هلاك كرد» (ا فلم يسيروا فى الارض فينظروا كيف كان عاقبة الذين من قبلهم دمر الله عليهم ). سپس براى اينكه آنها گمان نكنند سرنوشت دردناكى كه براى امتهاى طغيانگر پيشين بود جنبه خصوصى داشت مى افزايد: «و براى مشركان و كافران نيز امثال اين مجازاتها خواهد بود» (و للكافرين امثالها). آنها انتظار نداشته باشند كه با انجام اعمال مشابه آنها از كيفرهاى مشابه

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۲۹

مصون و بركنار بمانند، بروند آثار گذشتگان را بنگرند و آينده خود را در آئينه زندگى آنان ببينيد. قابل توجه اين كه «دمر» از ماده «تدمير» در اصل به معنى هلاك كردن است ، اما هنگامى كه با على ذكر مى شود به معنى نابود كردن همه چيز حتى فرزندان و خانواده و اموال مخصوص ‍ انسان است و به اين ترتيب اين تعبير بيان مصيبت دردناكترى است ، مخصوصا با توجه به اين كه لفظ «على » معمولا در مورد سلطه به كار مى رود، مفهوم جمله اين مى شود كه خداوند هلاك و نابودى را بر سر اين اقوام و اموال و آنچه مورد علاقه آنها بود فرو ريخت !. در مورد «سير در ارض » كه قرآن مجيد به عنوان يك برنامه آگاه كننده بارها روى آن تكيه كرده است بطور مشروح در جلد سوم صفحه ۱۰۲ به بعد بحث كرده ايم (ذيل آيه ۱۳۷ سوره آل عمران ) و در جلد ۱۶ صفحه ۴۵۸. آخرين آيه مورد بحث به ذكر دليل حمايت همه جانبه پروردگار از مؤ منان و نابودى كافران طغيانگر پرداخته مى گويد: «اين بخاطر آن است كه خداوند مولا و سرپرست مؤ منان است اما كافران مولائى ندارند» (ذلك بان الله مولى الذين آمنوا و ان الكافرين لا مولى لهم ). «مولى » به معنى «ولى و سرپرست و يار و ياور» است ، و به اين ترتيب خداوند ولايت و سرپرستى و يارى مؤ منان را بر عهده گرفته ، اما كافران را از زير چتر ولايت خود خارج ساخته است ، روشن است كسانى كه تحت ولايت ذات پاك او باشند هم در مشكلات يارى مى شوند، و هم ثبات قدم دارند، و سرانجام به مقصود خود نائل مى شوند، اما آنها كه از زير اين پوشش خارجند اعمالشان حبط و نابود

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۳۰

و عاقبت كارشان هلاكت است . در اينجا سؤ الى پيش مى آيد كه در آيه مورد بحث خداوند فقط به عنوان مولاى مؤ منان ذكر شده در حالى كه در بعضى ديگر از آيات قرآن مانند آيه ۳۰ سوره يونس حتى مولاى كافران معرفى شده است : و ردوا الى الله مولاهم الحق و ضل عنهم ما كانوا يفترون . «آنها به سوى خداوند مولاى حقيقى خود بازمى گردند، و بتهائى را كه به دروغ شريك خدا مى پنداشتند گم و نابود مى شود». پاسخ اين سؤ ال با توجه به يك نكته روشن مى شود و آن اين كه ولايت عامه خداوند كه همان مساءله خالقيت و تدبير او است همگان را فرا مى گيرد، ولى ولايت خاصه و عنايت مخصوص او كه تواءم با انواع حمايتها است تنها شامل حال مؤ منان است . بعضى گفته اند اين آيه اميدبخشترين آيات قرآن است ارجى آية فى القرآن چرا كه همه مؤ منان را اعم از عالم و جاهل ، زاهد و راغب ، كوچك و بزرگ ، زن و مرد، و پير و جوان ، تحت حمايت و عنايت خاص پروردگار معرفى مى كند، حتى مؤ منان گنهكار را استثنا نمى كند، او در حوادث سخت و مصائب جانكاه نمونه هاى حمايت خويش را نشان مى دهد كه هر كس در طول عمر خود اين معنى را احساس كرده است و در تواريخ نيز شواهد فراوان دارد. در حديثى آمده است كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بعد از يكى از غزوات زير درختى تنها نشسته بود، مشركى با شمشير برهنه بطور غافلگيرانه به حضرت حمله كرد و گفت : من يخلصك منى : «الان چه كسى مى تواند تو را از چنگال من نجات دهد»؟!. پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: «الله » و در اين هنگام پاى مشرك لغزيد و بر زمين

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۳۱

خورد، و شمشير از دستش فرو افتاد، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) شمشير را برداشت و فرمود: الان تو بگو چه كسى تو را از دست من رهائى مى بخشد؟!. در جواب عرض كرد: لا احد!: «هيچ كس »! و سپس ايمان آورد. آرى مولاى همه مؤ منان او است و كافران مولا و پناهگاهى ندارند.

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۳۲

آيه ۱۲ - ۱۴

آيه و ترجمه

إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ جَنَّتٍ تجْرِى مِن تحْتهَا الاَنهَرُ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكلُونَ كَمَا تَأْكلُ الاَنْعَمُ وَ النَّارُ مَثْوًى لهَُّمْ(۱۲) وَ كَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ هِىَ أَشدُّ قُوَّةً مِّن قَرْيَتِك الَّتى أَخْرَجَتْك أَهْلَكْنَهُمْ فَلا نَاصِرَ لهَُمْ(۱۳) أَ فَمَن كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ كَمَن زُيِّنَ لَهُ سوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُم (۱۴) ترجمه : ۱۲ - خداوند كسانى را كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند وارد باغهائى از بهشت مى كند كه نهرها از زير درختانش ‍ جارى است ، در حالى كه كافران از متاع زودگذر دنيا بهره مى گيرند و همچون چهارپايان مى خورند و سرانجام آتش دوزخ جايگاه آنهاست . ۱۳ - و چه بسيار شهرهايى كه از شهرى كه تو را بيرون كرد پر قدرتتر بودند، ما همه آنها را نابود كرديم ، و ياورى نداشتند!. ۱۴ - آيا كسى كه دليل روشنى از سوى پروردگارش دارد همانند كسى است كه زشتى اعمالش در نظرش تزيين شده ، و از هواى نفس پيروى مى كند؟!

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۳۳

تفسير: سرنوشت مؤ منان و كفار از آنجا كه آيات گذشته پيرامون پيكار مستمر حق و باطل و ايمان و كفر سخن مى گفت آيات مورد بحث در يك مقايسه روشن سرنوشت مؤ منان و كفار را تشريح مى كند، تا روشن شود كه اين دو گروه تنها در زندگى دنيا متفاوت نيستند بلكه در آخرت نيز فوق العاده با هم متفاوتند مى فرمايد: «خداوند كسانى را كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند وارد باغهائى از بهشت مى كند كه نهرها از زير درختان و قصرهايش جارى است » (ان الله يدخل الذين آمنوا و عملوا الصالحات جنات تجرى من تحتها الانهار). «در حالى كه كافران از متاع زودگذر اين دنيا بهره مى گيرند، و همچون چهارپايان مى خورند و سرانجام دوزخ جايگاه آنهاست »! (و الذين كفروا يتمتعون و ياكلون كما تاكل الانعام و النار مثوى لهم ). درست است كه هر دو گروه در دنيا زندگى مى كنند و از مواهب آن بهره مند مى شوند، ولى تفاوت اينجا است كه مؤ منان هدفشان انجام اعمال صالح است ، اعمالى مفيد و سازنده و براى جلب خشنودى پروردگار. ولى كافران تمام هدفشان همين خوردن و خوابيدن تمتع بردن از لذات حيات است . مؤ منان حركتى آگاهانه دارند و كافران بى هدف زندگى مى كنند، و بى هدف مى ميرند، درست مانند چهارپايان ! مؤ منان در بهره گيرى از مواهب حيات قيد و شرط فراوان قائلند، و در مشروعيت و طرق تحصيل آن و چگونگى مصرفش دقيقا مى انديشند، اما كافران

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۳۴

چون چهارپايانند كه براى آنها تفاوت نمى كند اين علف از زمين صاحب آنها است يا غصب ؟ حق يتيم و بيوه زنى است يا نه ؟ مؤ منان با استفاده از هر يك از مواهب مادى به بخشنده اين مواهب مى انديشند آيات او را در آنها مى نگرند و حق شكر منعم را بجا مى آورند، در حالى كه كافر غافل و بى خبر به هيچ يك از اينها نمى انديشد، و پيوسته بار خود را از ظلم و گناه سنگينتر مى كند، خود را به هلاكت نزديكتر مى سازد، همانگونه كه گوسفندان پروارى هر قدر بيشتر مى خورند و فربه تر مى شوند به ذبح نزديكتر مى گردند. بعضى تفاوت بين اين دو گروه را چنين گفته اند: ان المؤ من لا يخلو اءكله عن ثلاث : الورع عند الطلب ، و استعمال الا دب ، و الا كل للسبب ، و الكافر يطلب للنهمة و ياكل للشهوة و عيشه فى غفلة . «مؤ من خوردنش از سه برنامه خالى نيست ورع در به دست آوردن ، و ادب در به كار بردن ، و هدف در مصرف كردن ، ولى كافر طلبش بى قيد و شرط و خوردنش براى شهوت و زندگيش سراسر غفلت است »!. قابل توجه اينكه در مورد مؤ منان مى گويد خداوند آنها را وارد باغهاى بهشت مى كند اما در مورد كافران مى گويد: آتش جايگاه آنها است كه تعبير اول احترام و اعتنائى است نسبت به مقام اهل ايمان ، و تعبير دوم تحقير و بى اعتنائى نسبت به كفار است كه از تحت ولايت او بيرون رفته اند. بعضى از مفسران از جمله : و النار مثوى لهم (آتش جايگاه آنها است ) چنين استفاده كرده اند كه آنها هماكنون در آتشند، زيرا جمله به صورت فعل مضارع و مستقبل نيست ، بلكه خبر از حال مى دهد، و در حقيقت چنين است ، چرا كه اعمال و افكار آنها خود آتش است كه در آن گرفتارند، و جهنم هم اكنون از هر سو آنها را احاطه كرده ، هر چند اين حيوانصفتان غافلند. چنانكه در آيه ۴۹ سوره توبه مى خوانيم : و ان جهنم لمحيطة بالكافرين : «جهنم كافران را احاطه

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۳۵

كرده است »!. در بعضى ديگر از آيات قرآن نيز اين دوزخيان به چهارپايان تشبيه شده اند بلكه از چهارپايان بدتر: اولئك كالانعام بل هم اضل اولئك هم الغافلون (اعراف - ۱۶۹) كه شرح مبسوط آنرا در جلد هفتم صفحه ۱۹ به بعد آورده ايم . در آيه بعد براى تكميل اين هدف مقايسه اى در ميان مشركان مكه و بت پرستان پيشين مى كند و با عبارتى گويا آنها را شديدا مورد تهديد قرار مى دهد و در ضمن روى بعضى از جرائم بزرگ آنها كه دليلى بر جواز جنگ با آنها است تكيه كرده ، مى فرمايد: «چه بسيار شهرهائى كه از شهرى كه تو را بيرون كرد قويتر و نيرومندتر بود، ما همه آنها را نابود كرديم و ياورى نداشتند» (و كاين من قرية هى اشد قوة من قريتك التى اخرجتك اهلكناهم فلا ناصر لهم ). آنها گمان نبرند كه چند روزى دنيا به كامشان است ، و آنقدر جسور شده اند كه بزرگترين فرستاده الهى را از مقدسترين شهرها بيرون مى كنند هميشه اين وضع ادامه خواهد يافت ، اينها در مقايسه با قوم عاد و ثمود و فراعنه و لشكر ابرهه موجوداتى ضعيف و ناتوانند، خداوندى كه آنها را به آسانى درهم كوبيد درهم شكستن آنها نيز براى او بسيار ساده است . در روايتى از ابن عباس آمده است كه چون پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از مكه به سوى غار (ثور) رفت ، صورت به سوى مكه بازگرداند، و گفت : انت احب البلاد الى الله و انت احب البلاد الى و لو لا المشركون اهلك اخرجونى لما خرجت منك : «تو محبوبترين شهرها نزد خدا و محبوبترين بلاد نزد منى ، و هر گاه ساكنان مشرك تو مرا خارج ننموده بودند به ميل خود از تو خارج نمى شدم ». در اينجا آيه فوق نازل گشت (به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بشارت نصرت الهى و دشمنان

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۳۶

را تهديد به مجازات كرد). مطابق اين شاءن نزول اين آيه در مكه نازل شده است ، ولى به نظر مى رسد كه اين شاءن نزول مربوط به آيه ۸۵ سوره قصص است كه بسيارى از مفسران آنرا در آنجا ذكر كرده اند، و تناسب بيشترى نيز با همان آيه دارد، كه مى فرمايد: ان الذى فرض عليك القرآن لرادك الى معاد: ((آن كس كه قرآن را بر تو فرض كرد تو را به جايگاهت (زادگاهت ) باز مى گرداند. قابل توجه اينكه در اينجا خارج كردن را به شهر مكه نسبت مى دهد، در حالى كه منظور اهل شهر است ، اين كنايه لطيفى است كه سلطه يك گروه را بر آن شهر مشخص مى كند و نظير آن در موارد ديگرى از قرآن مجيد نيز آمده است . ضمنا تعبير به «قرية » همانگونه كه بارها گفته ايم به هر گونه شهر و آبادى اطلاق مى شود و به معنى روستا نيست . آخرين آيه مورد بحث از مقايسه ديگرى بين مؤ منان و كفار سخن مى گويد، از دو گروه متفاوت در همه چيز كه يكى داراى ايمان و عمل صالح است و ديگرى داراى يك زندگى به تمام معنى حيوانى ، از دو گروهى كه يكى در زير چتر ولايت پروردگار قرار گرفته ، و ديگرى بى مولى و سرپرست ، مى فرمايد: «آيا كسى كه دليل روشنى از سوى پروردگارش دارد، همانند كسى است كه زشتى اعمالش در نظرش تزيين شده ، و از هواى نفس پيروى مى كند»؟! (افمن كان على بينة من ربه كمن زين له سوء عمله و اتبعوا اهوائهم ). گروه اول در مسير خود از شناخت صحيح و يقين و دليل و برهان قطعى

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۳۷

برخوردارند، راه و هدف خود را به روشنى مى بيند و به سرعت پيش مى روند. اما گروه دوم گرفتار سوء تشخيص و عدم درك واقعيت و تاريكى مسير و هدف شده ، در ظلمات اوهام سرگردانند، و عامل اين سرگردانى همان پيروى از هوى و هوسهاى سركش است ، چرا كه هوا و هوس پرده بر روى عقل و فكر انسان مى افكند، زشتيها را زيبا و زيبائيها را زشت نشان مى دهد، آنچنان كه گاهى به اعمال شرم آور و ننگين خود فخر و مباهات مى كند، چنانكه در آيه ۱۰۳ سوره كهف آمده است : قل هل ننبئكم بالاخسرين اعمالا الذين ضل سعيهم فى الحياة الدنيا و هم يحسبون انهم يحسنون صنعا اولئك الذين كفروا بايات ربهم و لقائه فحبطت اعمالهم فلا نقيم لهم يوم القيامة وزنا: «بگو آيا به شما خبر دهيم كه زيانكارترين مردم كيانند؟ آنها هستند كه تلاشهايشان در زندگى دنيا گم و نابود شده با اينحال گمان مى كنند كار نيكى انجام مى دهند، آنها كسانى هستند كه به آيات پروردگارشان و لقاى او كافر شدند، به همين دليل اعمالشان حبط و نابود مى شود و روز قيامت ميزانى براى آنها برپا نخواهيم كرد»! (چرا كه عمل وزندارى ندارند). «بينة » به معنى دليل آشكار است و در اينجا اشاره به قرآن و معجزات پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و دلائل عقلى ديگر است . روشن است استفهام در جمله افمن كان ... «استفهام انكارى » است ، يعنى هرگز اين دو گروه يكسان نيستند. در اينكه چه كسى اعمال سوء هواپرستان را در نظرشان تزيين مى كند؟ خداوند، يا خود آنها، يا شياطين ؟ بايد گفت : همه اينها صحيح است ، چرا كه در آيات قرآن به هر سه نسبت داده شده است ، در آيه ۴ سوره نمل مى فرمايد: ان الذين لايؤ منون بالاخرة زينا لهم اعمالهم : «كسانى كه ايمان به آخرت نمى آورند اعمالشان را در نظرشان زينت مى دهيم » و در آيات متعددى

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۳۸

از جمله ۳۸ عنكبوت آمده است : و زين لهم الشيطان اعمالهم ، و در آيه مورد بحث با توجه به جمله «و اتبعوا اهوائهم » به ظاهر اين است كه اين تزيين ناشى از پيروى هوى و هوس است ، و اين معنى كاملا قابل درك است كه هوى و هوس حس تشخيص و درك صحيح واقعيتها را از انسان مى گيرد. البته نسبت دادن آن به «شيطان » نيز صحيح است چرا كه او به هوا و هوسها دامن مى زند و پيوسته انسان را وسوسه مى كند. و اگر به خداوند نسبت داده شده نيز به خاطر اين است كه او مسبب الاسباب است ، و هر سببى اثرى دارد از ناحيه او است ، او به آتش سوزندگى داده ، و به هوى و هوس تاءثير پرده پوشى بر حقائق ، و قبلا هم اين تاءثير را اعلام نموده است و به اين ترتيب ريشه اصلى مسؤ ليت به خود انسان بازمى گردد بعضى جمله «من كان على بينة من ربه » را اشاره به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و جمله بعد را ناظر به كفار مكه مى دانند، ولى ظاهر اين است كه آيه معنى گسترده اى دارد كه اينها از مصاديق آن است .