تفسیر:نمونه جلد۱۹ بخش۵۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۲۴


تفسير نمونه جلد ۱۹ صفحه ۶۸

ََآيه ۶۲ - ۷۰

آيه و ترجمه

أَ ذَلِك خَيرٌ نُّزُلاً أَمْ شجَرَةُ الزَّقُّومِ(۶۲) إِنَّا جَعَلْنَهَا فِتْنَةً لِّلظلِمِينَ(۶۳) إِنَّهَا شجَرَةٌ تخْرُجُ فى أَصلِ الجَْحِيمِ(۶۴) طلْعُهَا كَأَنَّهُ رُءُوس الشيَطِينِ(۶۵) فَإِنهُمْ لاَكلُونَ مِنهَا فَمَالِئُونَ مِنهَا الْبُطونَ(۶۶) ثمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَيهَا لَشوْباً مِّنْ حَمِيمٍ(۶۷) ثمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لالى الجَْحِيمِ(۶۸) إِنهُمْ أَلْفَوْا ءَابَاءَهُمْ ضالِّينَ(۶۹) فَهُمْ عَلى ءَاثَرِهِمْ يهْرَعُونَ(۷۰) ترجمه : ۶۲ - آيا اين (نعمتهاى جاويدان بهشت ) بهتر است يا درخت (نفرت انگيز) زقوم ؟! ۶۳ - ما آن را مايه درد و رنج ظالمان قرار داديم . ۶۴ - درختى است كه از قعر جهنم مى رويد! ۶۵ - شكوفه آن مانند كله هاى شياطين است .

تفسير نمونه جلد ۱۹ صفحه ۶۹

۶۶ - آنها (مجرمان ) از آن مى خورند و شكم خود را از آن پر مى كنند. ۶۷ - سپس روى آن آب داغ متعفنى مى نوشند. ۶۸ - سپس بازگشت آنها به سوى جهنم است . ۶۹ - چرا كه آنها پدران خود را گمراه يافتند. ۷۰ - با اينحال با سرعت به دنبال آنان مى دوند. تفسير: گوشه اى از عذابهاى جانكاه دوزخيان بعد از بيان نعمتهاى روحبخش و پرارزش بهشتى ، در آيات مورد بحث به بيان عذابهاى دردناك و غمانگيز دوزخى مى پردازد و آنچنان ترسيمى از آن مى كند كه در مقايسه با نعمتهاى پيشين در نفوس مستعد عميقا اثر مى گذارد و آنها را از هر گونه زشتى و ناپاكى باز مى دارد. نخست مى فرمايد: آيا اين نعمتهاى جاويدان و لذتبخش كه بهشتيان را با آن پذيرائى مى كنند بهتر است يا درخت نفرت انگيز زقوم ؟!(اذلك خير نزلا ام شجرة الزقوم ). تعبير به نزل با توجه به مفهوم آن به چيزى گفته مى شود كه براى پذيرائى ميهمان آماده مى كنند، و بعضى گفته اند نخستين چيزى است كه با آن از ميهمان تازه وارد پذيرائى مى كنند نشان مى دهد كه بهشتيان همچون ميهمانهاى عزيز و محترم پذيرائى مى شوند. قرآن مى گويد: آيا اين بهتر است يا درخت زقوم ؟! تعبير به بهتر دليل بر اين نيست كه درخت زقوم چيز خوبى است ، و نعمت بهشتيان از آن بهتر است ، چرا كه اين تعبيرات در لغت عرب گاه در مواردى به كار مى رود كه در يكسو هيچگونه خوبى اصلا وجود ندارد، ولى اين احتمال وجود دارد كه اين يكنوع كنايه است ، درست به اين مى ماند كه شخصى بر اثر آلودگى

تفسير نمونه جلد ۱۹ صفحه ۷۰

به انواع گناهان در ميان مردم سخت رسوا شده است و به او مى گوئيم آيا اين رسوائى بهتر است يا افتخار و آبرومندى ؟ و اما زقوم به گفته اهل لغت اسم گياهى است تلخ و بد بو و بد طعم . و به گفته بعضى از مفسران اسم گياهى است كه داراى برگهاى كوچك و تلخ و بد بو است و در سرزمين تهامه مى رويد و مشركان با آن آشنا بودند. و در تفسير روح المعانى اضافه مى كند اين گياه شيره اى دارد كه وقتى به بدن انسان مى رسد ورم مى كند. راغب در مفردات مى گويد: زقوم هر نوع غذاى تنفرآميز دوزخيان است . لسان العرب مى گويد: اين ماده در اصل به معنى بلعيدن آمده است . سپس مى افزايد هنگامى كه آيه زقوم نازل شد ابوجهل گفت : چنين درختى در سرزمين ما نمى رويد، چه كسى از شما معنى زقوم را مى داند؟ در آنجا مردى بود از آفريقا گفت زقوم به لغت افريقائيان به معنى كره و خرما است ! ابوجهل به عنوان سخريه صدا زد كنيز! مقدارى خرما و كره بياور تا زقوم كنيم ! آنها مى خوردند و مسخره مى كردند و مى گفتند محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در آخرت ما را به اينها مى ترساند! قرآن نازل شد و پاسخ دندانشكنى به آنها داد كه در آيات بعد مى خوانيم . به هر حال واژه شجرة هميشه به معنى درخت نيست گاه به معنى گياه نيز مى آيد، و قرائن نشان مى دهد كه منظور از آن در اينجا گياه است .

تفسير نمونه جلد ۱۹ صفحه ۷۱

سپس قرآن به بعضى از ويژگيهاى اين گياه پرداخته مى گويد: ما آن را مايه عذاب و رنج ظالمان قرار داديم (انا جعلناه فتنة للظالمين ). فتنه ممكن است به معنى رنج و عذاب باشد، و ممكن است به معنى آزمايش همانگونه كه در غالب موارد در قرآن به اين معنى آمده است اشاره به اينكه آنها هنگامى كه نام زقوم را شنيدند به سخريه و استهزاء پرداختند و از اين رو وسيله اى براى آزمايش اين ستمگران شد. سپس مى افزايد: آن درختى است كه از قعر جهنم مى رويد! (انها شجرة تخرج من اصل الجحيم ). ولى اين ظالمان مغرور به سخريه ادامه دادند و گفتند مگر ممكن است گياه يا درختى از قعر جهنم برويد؟ آتش كجا و درخت و گياه كجا؟ بنابراين شنيدن نام اين گياه و اوصاف آن مايه آزمايش آنها در اين دنيا، و خود آن در آخرت مايه درد و رنج آنها است . گويا آنها از اين نكته غافل بودند كه اصولى كه بر زندگى آن جهان (آخرت ) حاكم است با اين جهان بسيار تفاوت دارد، گياه و درختى كه از قعر جهنم مى رويد به رنگ جهنم است ، و در شرائط جهنم پرورش ‍ يافته ، نه گياهى است همانند گياهى كه در باغهاى اين جهان مى رويد، و شايد از اين نكته بيخبر نبودند بلكه هدفشان تنها سخريه و استهزاء بود. سپس مى افزايد: شكوفه آن مانند كله هاى شياطين است ! (طلعها كانه رؤ س الشياطين ). طلع معمولا به شكوفه خرما گفته مى شود كه داراى پوسته سبز رنگى

تفسير نمونه جلد ۱۹ صفحه ۷۲

است و در درون آن رشته هاى سفيدى است كه بعدا تبديل به خوشه خرما مى شود، واژه طلع از ماده طلوع به اين مناسبت است كه نخستين ميوه اى است كه بر درخت ظاهر مى شود و طلوع مى كند. در اينجا اين سؤ ال پيش مى آيد كه مگر مردم كله هاى شياطين را ديده بودند كه قرآن شكوفه هاى زقوم را به آن تشبيه مى كند؟ مفسران در اينجا پاسخ ‌هاى متعددى ذكر كرده اند: بعضى گفته اند: يكى از معانى شيطان يك نوع مار بد منظر است كه شكوفه زقوم به آن تشبيه شده است . و بعضى گفته اند: يك نوع گياه بد چهره است چنانكه در كتاب منتهى الارب آمده است : راءس الشيطان يا روس الشياطين گياهى است . ولى آنچه صحيحتر به نظر مى رسد اين است كه اين تشبيه براى بيان نهايت زشتى و چهره تنفرآميز آن است ، زيرا انسان از چيزى كه متنفر باشد در ذهن خود براى آن قيافه اى زشت و وحشتناك ترسيم مى كند، و به هر چه علاقه مند است براى آن قيافه اى زيبا و دوست داشتنى . لذا در عكسهائى كه مردم براى فرشتگان مى كشند زيباترين چهره ها را ترسيم مى كنند و به عكس براى شياطين و ديوان بدترين چهره ها را، در حالى كه نه فرشته را ديده اند و نه ديو را. در تعبيرات روزمره بسيار ديده مى شود كه مى گويند: فلان كس مانند عفريت است ، يا قيافه ديو دارد! اينها همه تشبيهاتى است بر اساس انعكاسات ذهنى انسانها از مفاهيم مختلف ، تشبيهاتى است لطيف و گويا. سرانجام قرآن مى گويد: اين ظالمان مغرور مسلما از اين گياه مى خورند

تفسير نمونه جلد ۱۹ صفحه ۷۳

و شكم را از آن پر مى كنند (فانهم لاكلون منها فمالئون منها البطون ). اين همان فتنه و عذابى است كه در آيات قبل به آن اشاره شد، خوردن از اين گياه دوزخى با آن بوى بد و طعم تلخ با آن شيره اى كه تماسش با بدن مايه سوزندگى و تورم است ، آنهم خوردن به مقدار زياد، عذابى است دردناك . بديهى است خوردن از اين غذاى ناگوار و تلخ تشنگى آور است ، اما به هنگامى كه تشنه مى شوند چه مى نوشند؟ قرآن مى گويد: اين دوزخيان بعد از اين زقوم آب داغ و كثيفى خواهند داشت (ثم ان لهم عليها لشوبا من حميم ). شوب به معنى چيزى است كه با شى ء ديگر مخلوط شود، و حميم به معنى آب داغ و سوزان است ، بنابراين حتى آب داغى كه آنها مى نوشند خالص نيست بلكه آلوده است . آن غذاى دوزخيان ، و اينهم نوشابه آنان ، اما بعد از اين پذيرائى به كجا مى روند قرآن مى گويد: سپس بازگشت آنها به سوى جهنم است ! (ثم ان مرجعهم لالى الجحيم ). بعضى از مفسران از اين تعبير چنين استفاده كرده اند كه اين آب داغ آلوده از چشمه اى در بيرون دوزخ است ، دوزخيان را قبلا براى نوشيدن آن همچون حيواناتى كه به آبگاه مى برند به آنجا مى خوانند، و بعد از نوشيدن از آن بار ديگر بازگشتشان به سوى دوزخ است . بعضى ديگر گفته اند اين اشاره به مواقف و جايگاههاى مختلف دوزخ است كه ظالمان و مجرمان را از منطقه اى به منطقه ديگر مى برند تا از آن آب سوزان

تفسير نمونه جلد ۱۹ صفحه ۷۴

بنوشند و بعد آنها را به جايگاه اصليشان باز مى گردانند، اما تفسير اول مناسبتر به نظر مى رسد. همانگونه كه قبلا نيز اشاره كرديم نه ترسيم نعمتهاى بهشتى آنچنان كه هست در اين دنيا براى ما ممكن است و نه عذابهاى دوزخيان . تنها شبحى از دور با عباراتى كوتاه از آن در ذهن ما ترسيم مى شود (پروردگارا ما را در پناه لطفت از اين عذابها محفوظ دار). در آخرين آيات مورد بحث قرآن دليل اصلى گرفتارى دوزخيان را در چنگال اين مجازاتهاى دردناك در دو جمله كوتاه و پرمعنى بيان مى كند، و مى گويد: آنها پدران خود را گمراه يافتند (انهم الفوا آبائهم ضالين ) اما با اين حال با سرعت و بى اختيار به دنبال آنها مى دوند (فهم على آثارهم يهرعون ). جالب اينكه در اينجا يهرعون به صورت صيغه مجهول از ماده اهراع كه به معنى با سرعت دويدن است آمده ، اشاره به اينكه چنان دل و دين بر تقليد نياكان باخته اند كه گوئى آنها را به سرعت و بى اختيار به دنبالشان مى دوانند گوئى از خود اراده اى ندارند و اين اشاره به نهايت تعصب و شيفتگى آنها به خرافات نياكان است .

تفسير نمونه جلد ۱۹ صفحه ۷۵

ََآيه ۷۱ - ۷۴

آيه و ترجمه

وَ لَقَدْ ضلَّ قَبْلَهُمْ أَكثرُ الاَوَّلِينَ(۷۱) وَ لَقَدْ أَرْسلْنَا فِيهِم مُّنذِرِينَ(۷۲) فَانظرْ كيْف كانَ عَقِبَةُ الْمُنذَرِينَ(۷۳) إِلا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ(۷۴) ترجمه : ۷۱ - قبل از آنها اكثر پيشينيان (نيز) گمراه شدند. ۷۲ - ما در ميان آنها انذاركنندگانى فرستاديم . ۷۳ - بنگر عاقبت انذارشوندگان چگونه بود؟ ۷۴ - مگر بندگان مخلص ما! تفسير: اقوام گمراه پيشين از آنجا كه مسائل گذشته در رابطه با مجرمان و ظالمان اختصاص به مقطع خاصى از زمان و مكان ندارد قرآن در آيات مورد بحث به تعميم و گسترش آن مى پردازد، و ضمن چند آيه كوتاه و فشرده زمينه را براى شرح احوال بسيارى از امتهاى پيشين كه اطلاع بر احوالشان سند گويائى براى مباحث گذشته است فراهم مى سازد، اقوامى همچون قوم نوح و ابراهيم و موسى و هارون و لوط و يونس و مانند آنها. نخست مى فرمايد: قبل از آنها بيشتر پيشينيان گمراه شدند (و لقد ضل قبلهم اكثر الاولين )

تفسير نمونه جلد ۱۹ صفحه ۷۶

تنها مشركان مكه نيستند كه به تقليد نياكانشان در گمراهى عميقى گرفتارند، بلكه پيش از آنها نيز اكثر اقوام گذشته به چنين سرنوشتى گرفتار شدند، و مؤ منان آنها در برابر گمراهان آنها اندك بودند، و اين تسلى خاطرى است براى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و مؤ منان اندك نخستين در آن زمان كه در مكه بودند و از هر سو در محاصره دشمن . سپس اضافه مى كند گمراهى آنها به خاطر نداشتن رهبر و راهنما نبود، ما در ميان آنها انذاركنندگانى فرستاديم (و لقد ارسلنا فيهم منذرين ). پيامبرانى كه آنها را از شرك و كفر و ظلم و بيدادگرى و تقليد كوركورانه از ديگران بيم مى دادند، و آنها را به مسئوليتهايشان آشنا مى ساختند. درست است كه پيامبران در يك دست نامه انذار و در دست ديگر نامه بشارت داشتند ولى چون ركن اعظم تبليغ آنها مخصوصا نسبت به چنين اقوام گمراه و سركش همان انذار بود در اينجا تنها روى آن تكيه شده است . سپس در يك جمله كوتاه و پرمعنى مى گويد: اكنون بنگر عاقبت انذار شوندگان و اين اقوام لجوج گمراه به كجا رسيد؟ (فانظر كيف كان عاقبة المنذرين ). مخاطب در جمله فانظر (اكنون بنگر) ممكن است شخص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) باشد و يا هر فرد عاقل و بيدار. در حقيقت اين جمله اشاره به پايان كار اقوامى است كه در آيات بعد شرح حال آنها خواهد آمد. و در آخرين آيه به عنوان يك استثنا مى فرمايد: مگر بندگان مخلص خدا (الا عباد الله المخلصين ).

تفسير نمونه جلد ۱۹ صفحه ۷۷

در واقع اين جمله اشاره به آن است كه عاقبت اين اقوام را بنگر كه چگونه آنها را به عذاب دردناكى گرفتار كرديم ، و هلاك نموديم ، و جز بندگان با ايمان و مخلص كه از اين مهلكه جان سالم بدر بردند. قابل توجه اينكه در اين سوره پنج بار روى بندگان مخلص خدا در آيات مختلف تكيه شده ، و اين نشانه اى است از عظمت مقام آنها، و همانگونه كه قبلا اشاره كرديم آنها كسانى هستند كه در معرفت و ايمان و جهاد نفس آنچنان پيروز شده اند كه خداوند آنها را برگزيده و خالص كرده ، و به همين دليل در برابر انحرافات و لغزشها مصونيت پيدا كرده اند. شيطان از نفوذ در آنها عاجز و مايوس است و از روز نخست در برابر آنها سپر انداخته و اظهار عجز كرده است . غوغاى محيط، وسوسه هاى اغواگران ، تقليد نياكان و فرهنگهاى غلط و طاغوتى هرگز نمى تواند آنها را از مسيرشان منحرف سازد. و اين در حقيقت پيامى است الهام بخش براى مؤ منان مقاوم آن روز در مكه و براى ما مسلمانان در دنياى پرغوغاى امروز كه از انبوه دشمنان نهراسيم و بگوييم در صف عباد الله مخلصين جاى گيريم .

تفسير نمونه جلد ۱۹ صفحه ۷۸

ََآيه ۷۵ - ۸۲

آيه و ترجمه

وَ لَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِيبُونَ(۷۵) وَ نجَّيْنَهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ(۷۶) وَ جَعَلْنَا ذُرِّيَّتَهُ هُمُ الْبَاقِينَ(۷۷) وَ تَرَكْنَا عَلَيْهِ فى الاَخِرِينَ(۷۸) سلَمٌ عَلى نُوحٍ فى الْعَلَمِينَ(۷۹) إِنَّا كَذَلِك نجْزِى الْمُحْسِنِينَ(۸۰) إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ(۸۱) ثمَّ أَغْرَقْنَا الاَخَرِينَ(۸۲) ترجمه : ۷۵ - نوح ما را ندا كرد (و ما دعاى او را اجابت كرديم )، و چه خوب اجابت كننده اى هستيم . ۷۶ - و او و خاندانش را از اندوه بزرگ رهائى بخشيديم . ۷۷ - و فرزندانش را بازماندگان (روى زمين ) قرار داديم . ۷۸ - و نام نيك او را در ميان امتهاى بعد باقى گذارديم . ۷۹ - سلام باد بر نوح در ميان جهانيان . ۸۰ - ما اينگونه نيكوكاران را پاداش مى دهيم .

تفسير نمونه جلد ۱۹ صفحه ۷۹

۸۱ - چرا كه او از بندگان با ايمان ما بود. ۸۲ - سپس ديگران (دشمنان او) را غرق كرديم . تفسير: گوشه اى از داستان نوح از اينجا شرح داستان نه نفر از پيامبران بزرگ خدا آغاز مى شود كه در آيات پيشين بطور سربسته به آن اشاره شده بود، نخست از نوح شيخ الانبياء و نخستين پيامبر اولوا العزم شروع مى كند، و قبل از هر چيز به دعاى پرسوز او هنگامى كه از هدايت قومش مايوس شد اشاره كرده مى فرمايد: نوح ما را ندا كرد، ما هم اجابت كرديم ، و چه خوب اجابت كننده اى هستيم (و لقد نادانا نوح فلنعم المجيبون ). اين دعا ممكن است اشاره به همان باشد كه در سوره نوح آمده : و قال نوح رب لا تذر على الارض من الكافرين ديارا انك ان تذرهم يضلوا عبادك و لا يلدوا الا فاجرا كفارا: نوح گفت : پروردگارا! احدى از كافران را بر روى زمين مگذار، چرا كه اگر آنها را به حال خود واگذارى بندگانت را گمراه مى كنند، و جز افرادى فاجر و كافر نسلى از آنها متولد نخواهد شد (هم خود فاسدند و هم نسل آينده آنها) (نوح آيات ۲۶ و ۲۷). و يا دعائى كه به هنگام سوار شدن بر كشتى به پيشگاه خدا عرض كرد: رب انزلنى منزلا مباركا و انت خير المنزلين : پروردگارا! ما را در منزلگاهى پر بركت فرود آور و تو بهترين فرود آورندگانى (مؤ منون آيه ۲۹). و يا دعائى كه در سوره قمر آيه ۱۰ آمده : فدعا ربه انى مغلوب فانتصر: نوح

تفسير نمونه جلد ۱۹ صفحه ۸۰

پروردگارش را چنين خواند من در چنگال اين قوم مغلوبم مرا يارى فرما. البته هيچ مانعى ندارد كه آيه مورد بحث اشاره به همه اين دعاها بوده باشد، و خداوند به بهترين وجهى همه را اجابت فرمود. و لذا در آيه بعد بلافاصله مى فرمايد: ما او و خاندانش را از اندوه بزرگ نجات بخشيديم (و نجيناه و اهله من الكرب العظيم ). اين اندوه بزرگ كدام اندوه بوده است كه نوح را سخت رنج مى داده ؟ ممكن است اشاره به سخريه هاى قوم كافر و مغرور، و آزارهاى زبانى آنها و هتاكى و توهين نسبت به او و پيروانش باشد، و يا اشاره به تكذيبهاى پى درپى اين قوم لجوج . گاه مى گفتند: و ما نراك اتبعك الا الذين هم اراذلنا: ما نمى بينيم كسى از تو پيروى كند مگر يك مشت اوباش ما! (هود - ۲۷). و گاه مى گفتند: يا نوح قد جادلتنا فاكثرت جدالنا فاتنا بما تعدنا ان كنت من الصادقين : اى نوح زياد با ما سخن گفتى (و پر حرفى كردى !) اگر راست مى گوئى عذابى را كه وعده مى دهى بياور! (هود - ۳۲). و گاه چنانكه قرآن مى گويد و يصنع الفلك و كلما مر عليه ملاء من قومه سخروا منه : او مشغول ساختن كشتى بود، و هر زمان گروهى از قومش از كنار او عبور مى كردند وى را مسخره مى نمودند (و مى گفتند اين مرد ديوانه شده است !) (هود - ۳۸). آن قدر نوح اين پيامبر پر حوصله را ناراحت كردند و اسائه ادب نمودند و نسبت جنون به او دادند كه عرض كرد: رب انصرنى بما كذبون : پروردگارا!

تفسير نمونه جلد ۱۹ صفحه ۸۱

در مقابل تكذيب آنها مرا يارى كن (مؤ منون - ۲۶). به هر حال مجموعه اى از اين حوادث ناگوار و زخم زبانهاى شديد قلب پاك او را سخت مى فشرد، تا اينكه طوفان فرا رسيد، و خداوند او را از چنگال اين قوم ستمگر، و آن كرب عظيم و اندوه بزرگ رهائى بخشيد. بعضى از مفسران احتمال داده اند كه منظور از كرب عظيم همان طوفان بوده است كه جز نوح و يارانش از آن نجات نيافتند، ولى اين معنى بعيد به نظر مى رسد. سپس مى افزايد: ما فرزندان نوح را بازماندگان (روى زمين ) قرار داديم (و جعلنا ذريته هم الباقين ). آيا به راستى تمام انسانهائى كه اكنون روى زمين زندگى مى كنند از فرزندان نوح هستند؟ و آيه فوق همين را مى گويد؟ و يا گروه عظيمى از انبياء و اولياء و صلحاء از دودمان او باقى ماندند هر چند همه مردم از دودمان او نيستند؟ در اين زمينه بحثى داريم كه به خواست خدا در نكات خواهد آمد. به علاوه ذكر خير و ثناء جميل و نام نيك براى نوح در ميان امتهاى بعد قرار داديم (و تركنا عليه فى الاخرين ). از او به عنوان يك پيامبر مقاوم و شجاع و صبور و دلسوز و مهربان ياد مى كنند، و او را شيخ الانبياء مى نامند. تاريخ او اسطوره مقاومت و ايستادگى است ، و برنامه او الهام بخش ‍ براى همه رهروان راه حق در برابر كارشكنيهاى سخت دشمنان و نابخرديهاى آنها. سلام و درود باد بر نوح در ميان جهانيان (سلام على نوح فى العالمين ).

تفسير نمونه جلد ۱۹ صفحه ۸۲

چه افتخارى از اين برتر و بالاتر كه خداوند بر او سلام مى فرستد، سلامى كه در ميان جهان و جهانيان باقى مى ماند، و تا دامنه قيامت گسترده مى شود، سلام خدا تواءم با ثناء جميل و ذكر خير بندگانش . جالب اينكه كمتر سلامى در قرآن به اين گستردگى و وسعت درباره كسى ديده مى شود، بخصوص اينكه العالمين (به مقتضاى اينكه جمع است و توأ م با الف و لام ) آنچنان معنى وسيعى دارد كه نه تنها همه انسانها، بلكه عوالم فرشتگان و ملكوتيان را نيز ممكن است در بر گيرد. و براى آنكه اين برنامه براى ديگران الهام بخش گردد مى افزايد: ما اينگونه نيكوكاران را جزا و پاداش مى دهيم ! (انا كذلك نجزى المحسنين ). چرا كه او از بندگان با ايمان ما بود (انه من عبادنا المؤ منين ). در حقيقت مقام عبوديت و بندگى ، و همچنين ايمان توأ م با احسان و نيكوكارى كه در دو آيه اخير آمده ، دليل اصلى لطف خداوند نسبت به نوح و نجاتش از اندوه بزرگ و سلام و درود الهى بر او بود كه اگر اين برنامه از ناحيه ديگران نيز تعقيب شود مشمول همان رحمت و لطفند كه نوح بود چرا كه معيارهاى الطاف پروردگار تخلف ناپذير است و جنبه شخصى و خصوصى ندارد. و در آخرين آيه مورد بحث با جمله اى كوتاه و كوبنده سرنوشت آن قوم ظالم و شرور و كينه توز را بيان كرده ، مى گويد: سپس ديگران را غرق كرديم (ثم اغرقنا الاخرين ). از آسمان سيلاب آمد، و از زمين آب جوشيد، و سرتاسر كره زمين به اقيانوس پر تلاطمى مبدل شد! كاخهاى بيدادگران را در هم كوبيد، و جسدهاى بيجانشان بر صفحه آب باقى ماند!

تفسير نمونه جلد ۱۹ صفحه ۸۳

جالب اينكه الطاف خود را با نوح ضمن چندين آيه بيان مى كند، اما عذاب آن قوم سركش را در يك جمله كوتاه توأ م با تحقير و بى اعتنائى ، چرا كه مقام بيان افتخارات و پيروزيهاى مؤ منان و يارى خداوند نسبت به آنها مقام توضيح است و مقام بيان حال سركشان مقام بى اعتنائى . نكته : آيا مردم روى زمين همه از دودمان نوحند؟ جمعى از بزرگان مفسرين از جمله و جعلنا ذريته هم الباقين (ما فرزندان نوح را بازماندگان در زمين قرار داديم ) چنين استفاده كرده اند كه تمام نسل بشر بعد از نوح از دودمان او به وجود آمدند و هم اكنون همه از فرزندان نوحند. اين سخن را بسيارى از مورخان نقل كرده اند كه از نوح سه فرزند باقى ماند به نام : سام و حام و يافث و تمام نژادهاى امروز كره زمين به آنها منتهى مى شوند، نژاد عرب و فارس و روم را نژاد سامى مى دانند، و نژاد ترك و گروهى ديگر را از اولاد يافث ، و نژاد سودان و سند و هند و نوبه و حبشه و قبط و بربر را از اولاد حام مى شمرند. بحث در اين مساءله نيست كه اين نژاد از كدامين فرزند نوح است چرا كه در اين مساءله در ميان مورخان و مفسران تعبيرهاى مختلفى ديده مى شود، بحث در اين است كه آيا همه نژادهاى انسانى به اين سه بازمى گردد؟ در اينجا اين سؤ ال پيش مى آيد كه مگر مؤ منان ديگرى با نوح در كشتى سوار نشدند سرنوشت آنها چه شد؟ آيا آنها همگى از دنيا رفتند بى آنكه فرزندى از آنها باقى بماند؟ و يا اگر فرزندانى داشتند فرزند دختر بود كه با اولاد نوح ازدواج كردند؟ اين مساءله از نظر تاريخى چندان روشن نيست ، بلكه از بعضى

تفسير نمونه جلد ۱۹ صفحه ۸۴

روايات پاره اى اشارات در آيات قرآن ممكن است استفاده كرد كه از آنها نيز فرزندانى در روى زمين مانده ، و اقوامى از اولاد آنها هستند. در حديثى كه در تفسير على بن ابراهيم از امام باقر (عليه السلام ) در توضيح آيه فوق نقل شده چنين مى خوانيم : الحق و النبوة و الكتاب و الايمان فى عقبه ، و ليس كل من فى الارض من بنى آدم من ولد نوح (عليه السلام ) قال الله عزوجل فى كتابه احمل فيها من كل زوجين اثنين و اهلك الا من سبق عليه القول منهم و من آمن و ما آمن معه الا قليل ، و قال الله عز و جل ايضا: ذرية من حملنا مع نوح : منظور خداوند از اين آيه (و جعلنا ذريته هم الباقين ) اين است كه حق و نبوت و كتاب آسمانى و ايمان در دودمان نوح باقيماند، ولى تمام كسانى كه از فرزندان آدم در روى زمين زندگى مى كنند از اولاد نوح نيستند، چرا كه خداوند متعال در كتابش مى گويد: ما به نوح دستور داديم كه از هر جفتى از حيوانات يك زوج بر كشتى سوار كن ، و همچنين اهل خانواده ات را، مگر آنها كه قبلا وعده هلاكشان داده شده (اشاره به همسر نوح و يكى از فرزندانش ) و همچنين مؤ منان را، جز گروه اندكى به نوح ايمان نياوردند - و نيز (خطاب به بنى اسرائيل كرده مى گويد:) اى فرزندان كسانى كه با نوح بر كشتى سوار كرديم . و به اين ترتيب آنچه درباره منتهى شدن تمام نژادهاى روى زمين به فرزندان نوح مشهور است ثابت نيست .