تفسیر:نمونه جلد۱۶ بخش۶۷: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۲۲
آيه ۲۰-۲۲
آيه و ترجمه
وَ مِنْ ءَايَتِهِ أَنْ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشرٌ تَنتَشِرُونَ(۲۰) وَ مِنْ ءَايَتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَجاً لِّتَسكُنُوا إِلَيْهَا وَ جَعَلَ بَيْنَكم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فى ذَلِك لاَيَتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ(۲۱) وَ مِنْ ءَايَتِهِ خَلْقُ السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ اخْتِلَف أَلْسِنَتِكمْ وَ أَلْوَنِكمْ إِنَّ فى ذَلِك لاَيَتٍ لِّلْعَلِمِينَ(۲۲) ترجمه : ۲۰ - از نشانه هاى او اين است كه شما را از خاك آفريد، سپس انسانهائى شديد و در روى زمين انتشار يافتيد. ۲۱ - و از نشانه هاى او اينكه همسرانى از جنس خود شما براى شما آفريد، تا در كنار آنها آرامش يابيد، و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد، در اين نشانه هائى است براى گروهى كه تفكر مى كنند. ۲۲ - و از آيات او آفرينش آسمانها و زمين و تفاوت زبانها و رنگهاى شماست ، در اين نشانه هائى است براى عالمان . تفسير: آيات خدا در آفاق و انفس ! اين آيات و قسمتى از آيات بعد نكات جالبى از دلائل توحيد و نشانه هاى پروردگار را در نظام عالم هستى بازگو كرده ، و بحثهاى گذشته را تكميل مى نمايد
و مى توان گفت رويهمرفته بخش مهمى از آيات توحيدى قرآن را همين آيات تشكيل مى دهد. اين آيات كه همه با تعبير من آياته (يكى از نشانه هاى خدا...) آغاز مى شود و آهنگ مخصوص و لحن گيرا و جذاب و تعبيرات مؤ ثر و عميقى دارد مجموعا از هفت آيه تشكيل شده كه شش آيه آن پشت سر هم و يك آيه جداگانه است (آيه ۴۶ همين سوره ). اين هفت آيه تقسيم بندى جالبى از نظر آيات آفاقى و انفسى دارد، به طورى كه سه آيه در باره آيات انفسى (نشانه هاى خدا در وجود خود انسان ) و سه آيه در باره آيات آفاقى (نشانه هاى عظمت پروردگار در بيرون وجود انسان ) و يك آيه از آيات انفسى و هم از آيات آفاقى سخن مى گويد. قابل توجه اينكه آياتى كه با اين جمله شروع مى شود در قرآن يازده آيه بيش نيست كه هفت آيه آن در همين سوره روم است ، و دو آيه در سوره فصلت (آيه ۳۷ و ۳۹) و دو آيه در سوره شورى است (آيه ۲۹ و ۳۲) و مجموع اين يازده آيه حقا يك دوره كامل توحيد است . ذكر اين نكته را قبل از ورود در تفسير آيات نيز لازم مى دانيم كه آنچه را قرآن در اين آيات به آن اشاره مى كند گرچه مسائلى است كه در بدو نظر براى عموم مردم قابل درك و تشخيص است ، ولى با پيشرفت علم و دانش بشرى همواره نكته هاى تازهاى در زمينه آن براى دانشمندان آشكار مى شود كه به قسمتى از آن در لابلاى تفسير اين آيات اشاره خواهيم كرد. قرآن در اينجا نخست به سراغ آفرينش انسان كه اولين و مهمترين موهبت الهى بر او است مى رود و مى گويد: «يكى از نشانه هاى او اين است كه شما را از خاك آفريد، سپس شما انسانهائى شديد كه در روى زمين منتشر گشتيد» (و من آياته ان خلقكم من تراب ثم اذا انتم بشر تنتشرون ).
در اين آيه به دو نشانه عظمت الهى اشاره شده : يكى آفرينش انسان از خاك كه ممكن است اشاره به آفرينش نخستين انسان يعنى آدم بوده باشد، يا آفرينش همه انسانها از خاك چرا كه مواد غذائى تشكيل دهنده وجود انسان همه ، مستقيما يا بطور غير مستقيم از خاك گرفته مى شود. ديگر تكثير نسل انسان و انتشار فرزندان آدم در سراسر روى زمين است كه اگر ويژگى گسترش در آدم آفريده نشده بود به زودى از ميان مى رفت و نسل او برچيده مى شد. راستى خاك كجا و انسانى با اين ظرافت كجا؟ اگر پرده هاى ظريف چشم كه از برگ گل هم لطيفتر و حساستر و ظريفتر است ، همچنين سلولهاى فوقالعاده حساس و ظريف مغز را در كنار خاك بگذاريم و با هم مقايسه كنيم آنگاه مى فهميم كه آفريدگار جهان چه قدرت عجيبى به كار گرفته كه از آن ماده تيره كم ارزش چنين دستگاه هاى ظريف و دقيق و پرارزشى را به وجود آورده است ؟. خاك نه نور دارد، نه حرارت ، نه زيبائى و نه طراوت ، و نه حس و نه حركت ولى در عين حال خمير مايه انسانى شده است داراى همه اين صفات ، آن كس كه از چنين موجود مردهاى كه كم ارزشترين موجودات محسوب مى شود چنان موجود زنده شگرفى بيافريند شايسته هرگونه ستايش بر اين قدرت و علم و دانش بيحساب است «تبارك الله احسن الخالقين ». اين تعبير ضمنا بيانگر اين واقعيت است كه در ميان انسانها تفاوتى نيست و ريشه همه به يكجا بازميگردد، همگى پيوند ناگسستنى با خاك دارند و طبعا سرانجام نيز همه به همان خاك بازمى گردند. قابل توجه اينكه كلمه «اذا» در لغت عرب معمولا در مورد امور ناگهانى به كار مى رود، ذكر اين تعبير در اينجا ممكن است اشاره به آن باشد كه خداوند
آنچنان قدرت تكثير مثل به آدم داد كه در مدتى كوتاه ناگهان نسل او در سراسر زمين منتشر شد و جامعه متشكل انسانى را به وجود آورد. دومين آيه مورد بحث نيز بخش ديگرى از آيات انفسى را كه در مرحله بعد از آفرينش انسان قرار دارد مطرح كرده مى فرمايد: «ديگر از نشانه هاى خدا اين است كه از جنس خودتان همسرانى براى شما آفريد تا در كنار آنها آرامش بيابيد» (و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها). و از آنجا كه ادامه اين پيوند در ميان همسران خصوصا، و در ميان همه انسانها عموما، نياز به يك جاذبه و كشش قلبى و روحانى دارد به دنبال آن اضافه مى كند: «و در ميان شما مودت و رحمت آفريد» (و جعل بينكم مودة و رحمه ). و در پايان آيه براى تاءكيد بيشتر مى فرمايد: «در اين امور نشانه هائى است براى افرادى كه تفكر مى كنند» (ان فى ذالك لايات لقوم يتفكرون ). جالب اينكه قرآن در اين آيه هدف ازدواج را سكونت و آرامش قرار داده است ، و با تعبير پر معنى «لتسكنوا» مسائل بسيارى را بيان كرده و نظير اين تعبير در آيه ۱۸۹ سوره اعراف نيز آمده است . به راستى وجود همسران با اين ويژگيها براى انسانها كه مايه آرامش زندگى آنها است يكى از مواهب بزرگ الهى محسوب مى شود. اين آرامش از اينجا ناشى مى شود كه اين دو جنس مكمل يكديگر و مايه شكوفائى و نشاط و پرورش يكديگر مى باشند بطورى كه هر يك بدون ديگرى ناقص است ، و طبيعى است كه ميان يك موجود و مكمل وجود او چنين جاذبه نيرومندى وجود داشته باشد. و از اينجا مى توان نتيجه گرفت آنها كه پشت پا به اين سنت الهى مى زنند وجود ناقصى دارند، چرا كه يك مرحله تكاملى آنها متوقف شده (مگر آنكه
به راستى شرائط خاص و ضرورتى ايجاب تجرد كند). به هر حال اين آرامش و سكونت هم از نظر جسمى است ، و هم از نظر روحى هم از جنبه فردى و هم اجتماعى . بيماريهائى كه به خاطر ترك ازدواج براى جسم انسان پيش مى آيد قابل انكار نيست . همچنين عدم تعادل روحى و ناآراميهاى روانى كه افراد مجرد با آن دست به گريبانند كم و بيش بر همه روشن است . از نظر اجتماعى افراد مجرد كمتر احساس مسئوليت مى كنند و به همين جهت انتحار و خودكشى در ميان مجردان بيشتر ديده مى شود، و جنايات هولناك نيز از آنها بيشتر سرميزند. هنگامى كه انسان از مرحله تجرد گام به مرحله زندگى خانوادگى مى گذارد شخصيت تازهاى در خود مى يابد، و احساس مسئوليت بيشترى مى كند و اين است معنى احساس آرامش در سايه ازدواج . و امّا مساءله «مودت » و «رحمت » در حقيقت «ملاط» و «چسب » مصالح ساختمانى جامعه انسانى است ، چرا كه جامعه از فرد فرد انسانها تشكيل شده همچون ساختمان عظيم و پرشكوهى كه از آجرها و قطعات سنگها تشكيل مى گردد. اگر اين افراد پراكنده ، و آن اجزاء مختلف ، با هم ارتباط و پيوند پيدا نكنند «جامعه » يا«ساختمانى » به وجود نخواهد آمد. آن كس كه انسان را براى زندگى اجتماعى آفريده اين پيوند و ربط ضرورى را نيز در جان او ايجاد كرده است . فرق ميان «مودت » و «رحمت » ممكن است از جهات مختلفى باشد: ۱ - «مودت » انگيزه ارتباط در آغاز كار است ، اما در پايان كه يكى از دو همسر ممكن است ضعيف و ناتوان گردد و قادر بر خدمتى نباشد «رحمت » جاى
آن را مى گيرد. ۲ - «مودت » در مورد بزرگترها است كه مى توانند نسبت بهم خدمت كنند اما كودكان و فرزندان كوچك در سايه رحمت پرورش مى يابند. ۳ - «مودت » غالبا جنبه متقابل دارد، اما رحمت يك جانبه و ايثارگرانه است ، زيرا براى بقاء يك جامعه گاه خدمات متقابل لازم است كه سرچشمه آن مودت است و گاه خدمات بلاعوض كه نياز به ايثار و «رحمت » دارد. البته آيه مودت و رحمت را ميان دو همسر بيان مى كند ولى اين احتمال نيز وجود دارد كه تعبير «بينكم » اشاره به همه انسانها باشد، كه دو همسر يكى از مصاديق بارز آن محسوب مى شوند، زيرا نه تنها زندگى خانوادگى كه زندگى در كل جامعه انسانى بدون اين دو اصل يعنى مودت و رحمت امكانپذير نيست ، و از ميان رفتن اين دو پيوند، و حتى ضعف و كمبود آن ، مايه هزاران بدبختى و ناراحتى و اضطراب اجتماعى است . آخرين آيه مورد بحث معجونى از آيات آفاقى و انفسى است : نخست به مساءله خلقت آسمانها و زمين اشاره كرده مى گويد: «از نشانه هاى بزرگ خدا آفرينش آسمانها و زمين است » (و من آياته خلق السموات و الارض ). آسمانها با آنهمه كرات ، با آنهمه منظومه ها و كهكشانها، آسمانهائى كه انديشه بلند پرواز انسان از درك عظمت آن عاجز و فكر از مطالعه آن خسته مى شود و هر قدر علم و دانش انسان پيش مى رود نكته هاى تازهاى از عظمتش آشكار مى گردد. يك روز بود كه انسان كواكب آسمان را همين تعدادى مى دانست كه با چشم ديده مى شود (دانشمندان آنچه را با چشم غير مسلح ديده مى شود حدود پنج الى ششهزار احصاء كرده اند). اما هر قدر تلسكوپهاى قويتر و عظيمترى ساخته شد عظمت و كثرت ستارگان
آسمان فزونتر گرديد، تا آنجا كه امروز معتقدند تنها كهكشان ما كه يكى از انبوه كهكشانهاى آسمان است بيش از يكصد ميليون ستاره دارد كه خورشيد ما با عظمت خيره كننده اش يكى از ستارگان متوسط آن محسوب مى شود!، و تنها خدا مى داند كه در همه كهكشانها كه تعداد آنها بر هيچكس روشن نيست چقدر ستاره وجود دارد. همچنين هر قدر علوم طبيعى ، زمينشناسى ، گياهشناسى ، حيوانشناسى و علم تشريح و فيزيولوژى و روانشناسى و روانكاوى پيشرفت مى كند عجائب تازهاى درباره آفرينش زمين كشف مى شود كه هر يك آيتى از آيات عظمت خدا است . سپس به يكى از آيات بزرگ انفسى سخن را منتقل ساخته مى گويد: «اختلاف زبانها و رنگهاى شما نيز از آيات عظمت او است »! (و اختلاف السنتكم و الوانكم ). بى شك زندگى اجتماعى بشر بدون شناخت افراد و اشخاص ممكن نيست كه اگر يك روز همه انسانها يك شكل و يك قيافه و داراى يك قد و قواره باشند در همان يك روز شيرازه زندگى آنها بهم ميريزد، نه پدر و فرزند و همسر از بيگانه شناخته مى شوند، و نه مجرم از بيگناه ، بدهكار از طلبكار، فرمانده از فرمانبر و رئيس از مرئوس ، و ميزبان از مهمان ، دوست از دشمن شناخته نمى شود و چه جنجال عجيبى بر پا خواهد شد! اتفاقا گاهى اين مساءله در مورد برادران دوقلو كه از هر نظر شباهت با هم دارند پيش مى آيد و چه مشكلاتى در برخورد مردم و مناسبات با آنها روى مى دهد تا آنجا كه شنيده ايم گاهى يكى از برادران دو قلوى همرنگ و هم شكل ، بيمار بوده و مادر دارو را به ديگرى داده است ! لذا براى سازمان يافتن اجتماع بشر خداوند صداها و رنگها را مختلف قرار داده است .
به گفته «فخر رازى » در ذيل آيه مورد بحث ، شناسائى انسان نسبت به انسان يا بايد از طريق چشم حاصل شود يا به وسيله «گوش »، خداوند براى تشخيص چشم رنگها و صورتها و شكلها را مختلف آفريده ، و براى تشخيص گوش اختلاف آوازها و آهنگهاى صدا را ايجاد كرده است ، بطورى كه در تمام جهان نمى توان دو انسان را پيدا كرد كه از نظر چهره و آهنگ صدا از تمام جهات يكسان باشند يعنى صورت انسان كه عضو كوچكى است و آهنگ صداى انسان كه موضوع ساده اى است به قدرت پروردگار به ميلياردها شكل مختلف در مى آيد و اين از آيات عظمت او است . البته اين احتمال نيز وجود دارد - و بعضى از مفسران بزرگ به آن اشاره كرده اند - كه اختلاف السنه به معنى اختلاف زبانها از قبيل عربى و فارسى و مانند آن باشد، و اختلاف رنگها اشاره به اختلاف نژادها كه هر نژادى رنگى دارد. ولى مى توان معنى وسيعى از كلمه «اختلاف » استفاده كرد كه شامل اين تفسير و تفسير ما قبل آن هر دو شود، و به هر معنى اين تنوع خلقت شاهد عظمت و قدرت او است . «فريد وجدى » در دائرة المعارف خود از قول «نيوتن » دانشمند معروف غربى چنين نقل مى كند كه مى گويد: «درباره آفريدگار جهان و خداوند هرگز شك نكنيد، زيرا معقول نيست ضرورت و علت و معلول فاقد شعور به تنهائى رهبر وجود باشد، چون ضرورت كور و يكسان در هر مكان و هر زمان متصور نيست كه اينهمه كائنات متنوع و موجودات رنگارنگ از او صادر گردد، و ممكن نيست كه وجود با نظام و ترتيب اجزائش و تناسبهاى لازم و هماهنگ با تغييرات زمان و مكان ظاهر گردد، بلكه همه اين امور حتما بايد از مبدئى سرچشمه گرفته باشد
كه داراى علم و حكمت و اراده است ». قرآن در پايان آيه فوق مى گويد: «در اين امور نشانه هائى است براى عالمان و انديشمندان » (ان فى ذالك لايات للعالمين ). چرا كه آنها بيش از هر كس از اين اسرار آگاه مى شوند.
آيه ۲۳-۲۵
آيه و ترجمه
وَ مِنْ ءَايَتِهِ مَنَامُكم بِالَّيْلِ وَ النهَارِ وَ ابْتِغَاؤُكُم مِّن فَضلِهِ إِنَّ فى ذَلِك لاَيَتٍ لِّقَوْمٍ يَسمَعُونَ(۲۳) وَ مِنْ ءَايَتِهِ يُرِيكمُ الْبرْقَ خَوْفاً وَ طمَعاً وَ يُنزِّلُ مِنَ السمَاءِ مَاءً فَيُحْىِ بِهِ الاَرْض بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فى ذَلِك لاَيَتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ(۲۴) وَ مِنْ ءَايَتِهِ أَن تَقُومَ السمَاءُ وَ الاَرْض بِأَمْرِهِ ثمَّ إِذَا دَعَاكُمْ دَعْوَةً مِّنَ الاَرْضِ إِذَا أَنتُمْ تخْرُجُونَ(۲۵) ترجمه : ۲۳ - و از نشانه هاى او خواب شما در شب و روز است ، و تلاش و كوششتان براى بهره گيرى از فضل پروردگار (و تامين معاش ) در اين امور نشانه هائى است براى آنها كه گوش شنوا دارند! ۲۴ - و از آيات او اين است كه برق (و رعد) را به شما نشان مى دهد كه هم مايه ترس است و هم اميد (ترس از صاعقه ، و اميد به نزول باران ) و از آسمان آبى فرو مى فرستد كه زمين را بعد از مردن به وسيله آن زنده مى كند، در اين نشانه هائى است براى جمعيتى كه عقل خود را به كار مى گيرند. ۲۵ - و از آيات او اين است كه آسمان و زمين به فرمان او برپاست سپس هنگامى كه شما را (در قيامت ) از زمين فرا مى خواند ناگهان همه خارج مى شويد (و در صحنه محشر حضور مى يابيد).
تفسير: باز هم نشانه هاى عظمت او در برون و درون به دنبال بحثهاى گذشته پيرامون آيات پروردگار در آفاق و انفس ، آيات مورد بحث به گفتگو پيرامون بخش ديگرى از اين آيات بزرگ مى پردازد. نخست پديده خواب را به عنوان يك پديده مهم آفرينش و نمودارى از نظام حكيمانه آفريننده آن مورد توجه قرار داده مى گويد: «از آيات او خواب شما در شب و روز است ، و نيز تلاش و كوشش شما براى بهره گيرى از فضل پروردگار و تامين نيازمنديهاى زندگى » (و من آياته منامكم بالليل و النهار و ابتغاءكم من فضله ). و در پايان مى افزايد: «در اين امور آيات و نشانه هائى است براى آنها كه گوش شنوا دارند» (ان فى ذلك لايات لقوم يسمعون ). اين حقيقت بر هيچ كس پوشيده نيست كه همه موجودات زنده براى تجديد نيرو و به دست آوردن آمادگى لازم براى ادامه كار و فعاليت نياز به استراحت دارند، استراحتى كه به طور الزامى به سراغ آنها بيايد، و حتى افراد پر تلاش و يا حريص را ناگزير به انجام آن سازد. چه عاملى براى وصول به اين هدف بهتر از خواب تصور مى شود كه الزاما به سراغ انسان مى آيد و او را وادار مى كند كه تمام فعاليتهاى جسمانى و بخش مهمى از فعاليتهاى فكرى و مغزى خويش را تعطيل كند، تنها دستگاه هائى از جسم همانند قلب و ريه و بخشى از فعاليتهاى مغزى كه براى ادامه حيات لازم است به كار خود ادامه مى دهند آنهم بسيار آرام و آهسته . اين موهبت بزرگ الهى سبب مى شود كه جسم و روح انسان به اصطلاح سرويس شود، و با بروز حالت خواب كه يك نوع وقفه و تعطيل كار بدن است
آرامش و رفع خستگى حاصل گردد، و انسان حيات و نشاط و نيروى تازهاى پيدا كند. مسلما اگر خواب نبود روح و جسم انسان بسيار زود پژمرده و فرسوده مى شد، و بسيار زود پيرى و شكستگى به سراغ او مى آمد، به همين دليل خواب متناسب و آرام ، راز سلامت ، و طول عمر، و دوام نشاط جوانى است . قابل توجه اينكه اولا خواب را قبل از «ابتغاء فضل اللّه » كه در آيات قرآن به معنى تلاش براى روزى است قرار داده ، اشاره به اينكه پايه اى براى آن محسوب مى شود، چرا كه بدون خواب كافى «ابتغاء فضل اللّه » مشكل است . «ثانيا» درست است كه خواب معمولا در شب است و تلاش معاش در روز، اما چنان نيست كه انسان نتواند اين برنامه را به هنگام لزوم تغيير دهد، بلكه خداوند انسان را چنان آفريده كه مى تواند برنامه خواب خود را تغيير داده ، و بر ضرورتها و نيازها منطبق سازد، تعبير به «منامكم بالليل و النهار» (خواب شما در شب و روز) گويا اشاره به همين نكته است . بدون شك برنامه اصلى خواب مربوط به شب است ، و شب به خاطر آرامشى كه از تاريكى پديد مى آيد اولويت خاصى در اين مورد دارد، اما گاه شرائطى در زندگى انسان پيدا مى شود كه مثلا مجبور مى شود شبانه سفر كند و روز استراحت نمايد، اگر برنامه تنظيم خواب در اختيار انسان نبود چه مشكلى پيش مى آمد؟ اهميت اين مطلب مخصوصا در عصر ما كه بسيارى از مؤ سسات صنعتى و پزشكى و درمانى مجبورند بطور مداوم در تمام شبانه روز كار كنند و تعطيل برنامه هاى آنها ممكن نيست ، و لذا كارگران در سه نوبت به كار مى پردازند، از هر زمان ديگرى روشنتر است . نياز جسم و روح انسان به خواب به اندازهاى زياد است كه توانائى و تحمل انسان در برابر بيخوابى بسيار كم است و از چند شبانه روز تجاوز نمى كند،
به همين جهت جلوگيرى از خواب هميشه به عنوان يكى از دردناكترين شكنجه ها نزد جباران و طاغوتيان شناخته شده است . و نيز به همين دليل يكى از طرق درمان مؤ ثر بسيارى از بيماريها اين است كه بيمار را در خواب عميق فرو مى برند، و از اين راه توان و نيروى بيمار را افزايش مى دهند. البته هيچ كس نمى تواند مقدار معينى را به عنوان «مقدار خواب لازم » براى عموم انسانها تعيين كند، چه اينكه اين امر بستگى به سن و سال و وضع و موقعيت اشخاص و چگونگى ساختمان روحى و جسمى آنها دارد، آنچه مهم است اينكه «خواب كافى » مقدارى است كه انسان بعد از آن احساس كند از اين نظر اشباع شده است ، درست همانگونه كه در مورد آب و مقدار غذا احساس سيرى مى كند. اين نيز قابل توجه است كه علاوه بر «طول » زمان خواب ، عمق آن نيز اهميت ويژهاى دارد، اى بسا يك ساعت خواب عميق كار چند ساعت خواب سطحى را در بازسازى روح و جسم انسان انجام مى دهد. البته در آنجا كه خواب عميق ممكن نباشد «نعاس » (خواب خفيف ) هم يكى از نعمتهاى الهى است ، چنانكه در آيه ۱۱ سوره انفال در مورد مجاهدان بدر از آن ياد شده ، چرا كه در ميدان جنگ خواب عميق نه امكان پذير است و نه مفيد و سودمند. به هر حال نعمت خواب ، و آرامش و آسايش ناشى از آن و نيز قدرت و نشاطى كه بعد از خواب پيدا مى شود از نعمتهائى است كه با هيچ بيانى قابل توصيف نيست . آيه بعد كه پنجمين قسمت از آيات عظمت خدا را بيان مى كند باز به سراغ آيات آفاقى مى رود، و مسئله باران و رعد و برق و حيات زمين را پس از مرگ
مورد توجه قرار داده ، مى گويد: «از نشانه هاى خدا اين است كه برق را كه هم مايه ترس است هم مايه اميد، به شما نشان مى دهد» (و من آياته يريكم البرق خوفا و طمعا). «ترس » از خطرات ناشى از برق كه گاه به صورت «صاعقه » در مى آيد و هر چيز را در حوزه آن قرار گيرد آتش مى زند و خاكستر مى كند، و «اميد» از نظر نزول باران كه غالبا بعد از رعد و برق به صورت رگبار فرو مى ريزد. بنابراين ، برق آسمان پيشاهنگى است براى نزول باران (علاوه بر فوائد گوناگون مهمى كه در اين برق نهفته شده و دانش امروز از آن پرده برداشته و ما در آغاز سوره رعد به آن اشاره كرديم ). سپس مى افزايد: «و از آسمان آبى نازل مى كند كه زمين را بعد از مرگش حيات مى بخشد» (و ينزل من السماء ماءا فيحيى به الارض بعد موتها). زمين خشك و سوزانى كه بوى مرگ از تمام آن به مشام مى رسد بعد از نزول چند باران حياتبخش آنچنان جان مى گيرد و زنده مى شود و آثار حيات به صورت گلها و گياهان در آن نمايان مى گردد كه گاه باوركردنى نيست كه اين همان زمين مرده سابق است . در پايان آيه به عنوان تاءكيد مى افزايد: «در اين امور آيات و نشانه هائى است براى جمعيتى كه تعقل و انديشه مى كنند» (ان فى ذلك لايات لقوم يعقلون ). آنها هستند كه مى فهمند در اين برنامه حساب شده دست قدرتى در كار است كه آنرا رهبرى و هدايت مى كند و هرگز نمى تواند معلول تصادفها و ضرورتهاى كور و كر باشد.
در آخرين آيه ، بحث از آيات آفاقى را در زمينه تدبير نظام آسمان و زمين و ثبات و بقاى آنها ادامه داده ، مى فرمايد: «يكى ديگر از آيات عظمت حق اين است كه آسمان و زمين به فرمان او برپا است » (و من آياته ان تقوم السماء و الارض بامره ). يعنى نه تنها آفرينش آسمانها كه در آيات قبل به آن اشاره شد آيتى است كه برپائى و ادامه نظام آنها نيز آيتى ديگر مى باشد، چه اينكه اين اجرام عظيم در گردش منظم خود احتياج به امور زيادى دارد كه مهمترين آنها محاسبه پيچيده تعادل نيروى جاذبه و دافعه است . پروردگار بزرگ آنچنان اين تعادل را سامان بخشيده كه ميليونها سال بدون كمترين انحراف در مسير خود گردش مى كنند. و به تعبير ديگر آيه گذشته اشاره به «توحيد خلقت » بود، و اين آيه اشاره به «توحيد ربوبيت و تدبير» است . تعبير به «قيام » و برپائى آسمان و زمين ، تعبير لطيفى است كه از حالات انسان گرفته شده ، چرا كه بهترين حالات انسان براى ادامه فعاليتها حالت قيام است كه قادر بر انجام همه حوائج خود مى باشد و تسلط كامل بر اطراف خويش دارد. تعبير به «امر» در اينجا اشاره به نهايت قدرت پروردگار است كه براى ادامه حيات و نظم اين جهان پهناور تنها يك فرمان او كافى است . و در پايان اين آيه با استفاده از زمينه بودن «توحيد» براى معاد بحث را به اين مسئله منتقل ساخته مى فرمايد: «سپس هنگامى كه شما را از زمين فرا مى خواند ناگهان همه خارج مى شويد» (ثم اذا دعاكم دعوة من الارض اذا انتم تخرجون ). كرارا در آيات قرآن ديده ايم كه خداوند مساءله معاد را با تكيه بر نشانه هاى قدرت او در آسمان و زمين اثبات مى كند و آيه مورد بحث نيز يكى از آنها است .
تعبير به «دعاكم » (شما را فرا مى خواند) اشاره به اين است كه همانطور كه براى تدبير و نظم جهان يك فرمان او كافى است ، براى بعث و نشور و رستاخيز نيز يك دعوت او كفايت مى كند، مخصوصا با توجه به جمله «اذا انتم تخرجون » كه «اذا» در آن به اصطلاح براى مفاجاة است روشن مى سازد كه با يك دعوت او همه ناگهان بيرون مى ريزند. ضمنا تعبير «دعوة من الارض » نشانه روشنى بر معاد جسمانى است كه انسان در رستاخيز از اين زمين فرا خوانده مى شود (دقت كنيد).
نكته ها :
يكدوره كامل درس خداشناسى
در آيات ششگانه گذشته بحثهاى گوناگونى پيرامون خداشناسى مطرح شده كه مجموعا يكدوره جالب را تشكيل مى دهد، از آفرينش آسمان گرفته تا آفرينش بشر از خاك ، و از پيوند محبت خانوادگى گرفته تا خواب آرامبخش در شب و روز از تدبير نظام و جهان بالا گرفته تا برق آسمان و نزول باران و اختلاف زبانها و رنگها، يعنى مجموعه مناسبى از آيات آفاقى و انفسى . جالب اينكه در هر يك از اين شش آيه دو بخش از دلائل توحيد ذكر شده تا يكى زمينه سازى كند و ديگرى تحكيم و تاءكيد، درست همانند آوردن دو شاهد عادل براى اثبات يك مدعا كه مجموعا دوازده شاهد صادق را براى قدرت بيپايان حق تشكيل مى دهد!
چه كسانى از اين آيات الهام مى گيرند؟
در ذيل چهار آيه از اين شش آيه تاءكيد شده است كه در اين امور نشانه هاى روشنى است براى «متفكران »، «عالمان »، «شنوايان » و «عاقلان » ولى
در آيه اول و آخر اين موضوع ديده نمى شود. فخر رازى در اين زمينه چنين توضيح مى دهد: عدم ذكر آن در نخستين آيه ممكن است به خاطر آن باشد كه آيه اول و دوم كه پشت سر هم قرار گرفته و هر دو از آيات انفسى سخن مى گويد و يكسان است . و در آخرين آيه ، مطلب به قدرى وضوح پيدا كرده كه ديگر نياز به توضيح بيشتر و تاءكيد بر تعقل و تفكر نيست . جالب اينكه نخست سخن از «تفكر» به ميان مى آورد، سپس از «علم » چرا كه تفكر پايه و زمينه ساز علم است بعد از آن سخن از «گوش شنوا» است چرا كه در پرتو علم و آگاهى انسان آماده شنيدن و پذيرش حق مى شود، همانطور كه قرآن مى گويد: فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه : «به بندگانم بشارت ده آنانى كه سخنان را مى شنوند و از بهترين آنها پيروى مى كنند» (سوره زمر آيه ۱۸). و در آخرين مرحله سخن از «عقل » است چون آنها كه گوش شنوا دارند سرانجام به مرحله عقل كامل خواهند رسيد. اين نكته نيز قابل توجه است كه در ذيل نخستين آيه سخن از آغاز آفرينش انسان و انتشار نسل او در زمين است (ثم اذا انتم بشر تنتشرون ). و در آخرين آيه نيز سخن از خروج و نشور انسانها در قيامت است (اذا انتم تخرجون ). اولى آغاز است و آخرى انجام .
شگفتيهاى عالم خواب
با تمام بحثهائى كه دانشمندان پيرامون خواب و ويژگيهاى آن كرده اند باز
هم به نظر مى رسد كه هنوز همه زواياى اين عالم اسرارآميز روشن نشده و حقائق پيچيده آن فاش نگرديده است . هنوز در ميان دانشمندان بحث است كه چه فعل و انفعال در بدن انسان صورت مى گيرد كه در يك لحظه ناگهانى بخشى از فعاليتهاى مغز و بدن او تعطيل مى گردد، و تحولى در سرتاسر روح و جسمش ظاهر مى شود؟ بعضى عامل اصلى خواب را يك «عامل فيزيكى » مى دانند، و معتقدند كه انتقال خون از مغز به قسمتهاى ديگر بدن اين پديده را به وجود مى آورد، و براى اثبات عقيده خود از تختخواب مخصوصى به نام «تختخواب ترازوئى » استفاده كرده اند كه انتقال خون را از مغز به ساير اعضاء مشخص مى كند. جمعى ديگر عامل خواب را «عامل شيميائى » مى دانند، و معتقدند به هنگام تلاش و كوشش سمومى در بدن پيدا مى شود كه بخشى از مغز را از كار مى اندازد در نتيجه انسان به خواب مى رود، هنگامى كه اين سموم جذب بدن و خنثى شد انسان بيدار مى شود. جمع ديگرى براى خواب يك «عامل عصبى » قائلند و مى گويند سيستم فعال عصبى ويژهاى در مغز موجود است كه حكم گاز اتومبيل را دارد و بر اثر خستگى خاموش مى شود و موقتا از كار مى ايستد. اما پيرامون تمام اين نظريه ها سؤ الات و نقاط مبهم و تاريكى وجود دارد كه هنوز پاسخ آن به روشنى داده نشده است ، و خواب همچنان چهره اسرارآميز خود را حفظ كرده است . از شگفتيهاى عالم خواب كه دانشمندان اخيرا از روى آن پرده برداشته اند اين است كه به هنگام خواب و از كار افتادن موقت بخش عظيمى از مغز بعضى از سلولها كه آن را سلول نگهبان بايد ناميد همچنان بيدار مى مانند، و توصيه هائى را كه انسان قبل از خواب در مورد لحظه بيدارى به آنها مى كند هرگز فراموش
نمى كنند تا به هنگام لزوم تمام مغز را بيدار كرده به حركت در آورند. مثلا مادر خسته و كوفته اى كه شب مى خوابد و فرزند شيرخوارش در گاهواره نزديك او است ناخودآگاه به سلول نگهبان كه رابط ميان روح و جسم است اين مطلب را توصيه مى كند كه هر زمان كودك من كمترين صدائى كرد مرا بيدار كن ، اما سر و صداهاى ديگر مهم نيست ! لذا ممكن است غرش رعد اين مادر را از خواب بيدار نكند اما كمترين صداى كودكش سبب بيدارى او است ، اين وظيفه مهم را همان سلول نگهبان بر عهده گرفته ! خود ما نيز اين مطلب را بسيار آزموده ايم كه هر وقت تصميم داشته باشيم صبح زود يا حتى وسط شب دنبال سفر يا برنامه مهمى برويم و اين را به خودمان بسپاريم غالبا به موقع بيدار مى شويم ، در حالى كه در غير اين موقع ساعتها ممكن است در خواب فرو رويم . خلاصه از آنجا كه خواب از پديده هاى روحى است ، و روح جهانى است پر از اسرار، عجيب نيست كه زواياى اين مساءله هنوز روشن نشده باشد، ولى هر چه بيشتر در آن به غور و بررسى مى پردازيم به عظمت آفريدگار اين پديده آشناتر مى شويم . اينها همه در مورد خواب بود و اما در باره رؤ يا و خواب ديدن بحثهاى فراوانى است كه در تفسير سوره يوسف جلد نهم صفحه ۳۱۲ به بعد آورده ايم .
پيوند محبت دو همسر
با اينكه ارتباط انسان با پدر و مادر و برادرش ارتباط نسبى است و از ريشه هاى عميق خويشاوندى مايه مى گيرد و پيوند دو همسر يك پيوند قرار دادى و قانونى است اما بسيار مى شود كه محبت و علاقه ناشى از آن حتى بر علاقه خويشاوندى پدر و مادر پيشى مى گيرد، و اين در حقيقت همان چيزى است كه
در آيات فوق با جمله و جعل بينكم مودة و رحمة به آن اشاره شده است . در حديثى از پيامبر گرامى اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى خوانيم كه بعد از جنگ احد: به «دختر جحش » فرمود دائى تو «حمزه » شهيد شد، او گفت «انا لله و انا اليه راجعون » من اجر اين مصيبت را از خدا مى خواهم . باز به او فرمود برادرت نيز شهيد شد، ديگر بار «انا للّه » گفت و اجر و پاداش خود را از خدا خواست . اما همينكه خبر شهادت همسرش را به او داد دست بر سرش گذاشت و فرياد كشيد پيامبر فرمود: (آرى ) ما يعدل الزوج عند المراءة شى ء: «هيچ چيز براى زن همانند همسر نيست ».