روایت:الکافی جلد ۱ ش ۹۸۰: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
جز (Move page script صفحهٔ الکافی جلد ۱ ش ۹۸۰ را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به روایت:الکافی جلد ۱ ش ۹۸۰ منتقل کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۲۷
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة
محمد بن يحيي عن احمد بن محمد بن عيسي عن محمد بن خالد عن النضر بن سويد عن يحيي الحلبي عن بريد بن معاويه عن محمد بن مسلم قال :
الکافی جلد ۱ ش ۹۷۹ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۹۸۱ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۳, ۵۳
محمد بن مسلم گويد: من به امام صادق (ع) گفتم: اصلحك الله خبر بيمارى شما به ما رسيد و نگران شديم، كاش به ما اعلام مىكردى يا مىآموختى كه امام آينده كيست؟ فرمود: به راستى على (ع) عالم و امام بود و علم امامت به ارث مىرود و عالمى نميرد جز آن كه به جاى بماند كسى كه چون او يا آنچه را خدا خواهد بداند، گفتم: براى مردم رواست كه چون عالمى بميرد آن كه بعد از او است نشناسند؟. فرمود: نسبت به اهل اين شهر (كه محل امام است) يعنى مدينه، نه، امّا شهرهاى ديگر به اندازهاى كه خود را به مدينه رسانند (يعنى به محل امام) زيرا خدا مىفرمايد (۱۲۲ سوره توبه): «و نباشند مؤمنان كه همه و همه بكوچند پس چرا نكوچد از هر فرقهاى طائفهاى از آنها تا دين را بفهمند و بيم دهند قوم و تبار خود را وقتى به آنها برگردند و شايد كه آنها بر حذر گردند» گفتم: بفرمائيد اگر كسى در اين ضمن مُرد، فرمود: او به منزله كسى است كه از خانهاش مهاجرت كرده به سوى خدا و رسولش و سپس مرگش رسيده محققاً اجرش بر خدا است، گويد: گفتم: چون بيايند به چه نشانهاى صاحب الامر را بشناسند؟ فرمود: به او سكينه و وقار و هيبت عطا شود.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۲۱۴
محمد بن مسلم گويد: بامام صادق عليه السلام عرضكردم: اصلحك الله خبر بيمارى شما بما رسيد و ما را نگران كرد، اى كاش ما را آگاه ميساختى (يا فرمود بما مىآموختى) وصى شما كيست؟ فرمود: همانا على (بن ابى طالب) عليه السلام عالم (امام) بود و علم بارث ميرسد، و هيچ عالمى نميرد جز اينكه پس از وى كسى باشد كه مانند علم او يا آنچه خدا خواهد (كمتر يا زيادتر) بداند، عرضكردم براى مردم رواست كه چون امامى بميرد، امام بعد از او را نشناسد؟ فرمود: اما براى اهل اين شهر- يعنى مدينه- روا نيست (زيرا بايد فورا سؤال كنند و وصى امام را بشناسند) و نسبت بشهرهاى ديگر معذوريت آنها باندازه رسيد نشان تا مدينه است، همانا خدا ميفرمايد: «همه مؤمنين نتوانند كوچ كنند، پس چرا از هر گروه ايشان دستهاى سفر نكنند تا در امر دين دانش اندوزند و چون بازگشتند، قوم خويش را بيم دهند شايد آنها بترسند- ۱۲۲ سوره ۹-» عرضكردم: بفرمائيد اگر كسى در اين راه بميرد، چه مىشود؟ فرمود: او بمنزله كسى است كه براى مهاجرت بسوى خدا و رسولش از منزلش بيرون شده، سپس مرگش فرا رسد كه پاداش او بر خداست. عرضكردم: وقتى وارد مدينه شدند، بچه دليل امام خود را ميشناسند؟ فرمود: بامام آرامش و وقار و هيبت عطا شود (يعنى امام را ميبينند كه اطمينان قلب و عدم شك و تزلزل در گفتار و رفتار و وجناتش هويداست).
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۳۰۹
محمد بن يحيى، از احمد بن محمد بن عيسى، از محمد بن خالد، از نضر بن سُويد، از يحيى حلبى، از بُريد بن معاويه، از محمد بن مسلم روايت كرده است كه گفت: به خدمت امام جعفر صادق عليه السلام عرض كردم كه: خدا تو را به اصلاح آورد، خبر ناخوشىِ تو به ما رسيد، و ترسيديم. پس كاش ما را اعلام مىكردى، يا گفت: كاش ما را تعليم مىنمودى كه كى بعد از تو امام است؟ فرمود كه: «على عليه السلام عالم و امام بود، و علم از يكديگر ميراث برده مىشود. پس هيچ عالمى از دنيا نمىرود، مگر آنكه بعد از او، كسى باقى مىماند كه مثل علم او را بداند، يا آنچه خدا خواهد كه زياد باشد». عرض كردم: آيا مردم را مىرسد كه چون امام وفات كند، امامى را كه بعد از اوست، نشناسند؟ فرمود: «اما اهل اين شهر (يعنى: مدينه) ايشان را نمىرسد، و اما غير آن از ساير شهرها، به قدر رفتن خويش به خدمت امام معذورند. به درستى كه خداى عزّوجلّ مىفرمايد كه: «وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ» «۱»». راوى مىگويد كه: عرض كردم: مرا خبر ده از حال كسى كه در عرض راه بميرد. فرمود كه: «به منزله كسى است كه از خانه خود بيرون آمده، درحالى كه هجرت كننده است به سوى خدا و رسول او، پس مرگ او را دريابد. پس به تحقيق كه ثابت باشد مزد او بر خدا» «۲». عرض كردم كه: چون به شهر آيند، به چه چيز امام خود را مىشناسند؟ فرمود كه: «خدا آرامِ دل و آرامِ تن و هيبتى به او عطا فرمايد كه به آن شناخته شود». __________________________________________________
(۱). توبه، ۱۲۲. (۲). نساء، ۱۰۰.