المعارج ٢١: تفاوت میان نسخهها
از الکتاب
QRobot edit
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۲#link11 | آيات ۱۹ - ۳۵، سوره معارج]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۲#link11 | آيات ۱۹ - ۳۵، سوره معارج]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۲#link12 | توضيح راجع به صفت ((حرص )) و ((هلع )) و ((تقسيم )) آن به حرص خدادادى كه مفيد و مطلوب است و حرص بشرى كه انحرافى و مذموم مى باشد.]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۲#link12 | توضيح راجع به صفت ((حرص )) و ((هلع )) و ((تقسيم )) آن به حرص خدادادى كه مفيد و مطلوب است و حرص بشرى كه انحرافى و مذموم مى باشد.]] | ||
خط ۳۷: | خط ۳۸: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۲#link16 | (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته راجع به نماز، حقسائل و محروم و...)]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۲#link16 | (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته راجع به نماز، حقسائل و محروم و...)]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۵_بخش۲#link13 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۵_بخش۲#link13 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً «19» إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً «20» وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً «21» إِلَّا الْمُصَلِّينَ «22» الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ «23» | |||
همانا انسان، بىتاب و حريص آفريده شده است. هرگاه بدى به او رسد، نالان است. و هرگاه خيرى به او رسد، بخيل است. مگر نمازگزاران. آنان كه بر نمازشان مداومت دارند. | |||
===نکته ها=== | |||
«هلوع» به معناى انسان بىصبر و حريص است. | |||
سؤال: خداوند در برخى آيات، آفرينش انسان را بهترين: «خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» «1» و خود را بهترين خالق برشمرده است: «أَحْسَنُ الْخالِقِينَ» «2»* امّا در اين آيات، تصريح شده كه انسان، حريص و بخيل آفريده شده است. اين دو چگونه با يكديگر قابل جمع است؟ | |||
پاسخ: در آفرينش انسان، امور متضادّ قرار داده شده و اين رمز تكامل است. نفس، انسان را به بدى سوق مىدهد: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» «3» ولى عقل، انسان را از آن باز مىدارد: | |||
«نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى» «4» و رشد انسان در انتخاب ميان اين تقابلهاست كه به تربيت و تزكيه انسان مىانجامد. | |||
بر اساس روايات، بهترين عمل آن است كه تداوم داشته باشد. «5» «الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ» | |||
---- | |||
«1». تين، 4. | |||
«2». مؤمنون، 14. | |||
«3». يوسف، 53. | |||
«4». نازعات، 40. | |||
«5». تفسير نورالثقلين. | |||
جلد 10 - صفحه 216 | |||
روايات زيادى در مورد حرص وارد شده «1» كه به برخى از آنها اشاره مىكنيم: | |||
«الحرص لا يزيد فى الرزق» حرص، رزق را زياد نمىكند. | |||
من كثر حرصه ... ذل قدرهكسى كه حرصش بيشتر باشد، خوار و ذليل مىشود. | |||
«رب حريص قتله حرصه» چه بسا انسان حريص كه حرصش او را بكشد. | |||
«ليس لحريص غناء» حريص، هرگز بى نياز نمىشود. | |||
«الحرص يرزى بالمروة» حريص، مروّت و جوانمردى خود را از دست مىدهد. | |||
«الحرص مطية التعب» حرص، بستر رنجهاست. | |||
«لا حياء لحريص» حريص، به خاطر رسيدن به مال، عفّت و حيا را كنار بگذارد. | |||
«الحريص الاسير» حريص، اسير است. | |||
«الحرص علامة الفقر» حرص، نشانه فقر است. | |||
«الحرص يفسد الايقان» حرص، يقين به مقدّرات الهى را فاسد مىكند. | |||
«الحرص موقع فى كثير العيوب» حرص، انسان را در عيوب بسيارى قرار مىدهد. | |||
«لا يلقى الحريص مستريحا» انسان حريص، آسايش و راحتى ندارد. | |||
===پیام ها=== | |||
1- نشانه حريص بودن دو چيز است: جَزَع به هنگام سختى و بُخل به هنگام كاميابى. «هَلُوعاً إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً» | |||
2- ريشه بسيارى از ناهنجارىها، حرص و بخل است. جَزُوعاً ... مَنُوعاً | |||
3- انسان بسيار كم ظرفيّت است، با تماس با سختى فرياد مىزند و بخل مىورزد. | |||
مَسَّهُ ... مَسَّهُ | |||
4- راه نجات از اخلاق ناپسند، مداومت به نماز است. خُلِقَ هَلُوعاً ... إِلَّا الْمُصَلِّينَ | |||
5- طبع مادّى انسان به سوى حرص و بخل ميل دارد و نماز و ياد خدا آن را مهار مىكند. إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً ... إِلَّا الْمُصَلِّينَ | |||
---- | |||
«1». غررالحكم. | |||
جلد 10 - صفحه 217 | |||
6- انسان بدون نماز مضطرب است. جَزُوعاً ... مَنُوعاً ... إِلَّا الْمُصَلِّينَ | |||
7- آثار نماز در گرو مداومت بر آن است. «الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً «21» | |||
وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ: و هرگاه برسد او را خيرى مانند طاعت و انفاق مال در راه خدا، مَنُوعاً: منع كند نفس خود را. از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است فرمود: شرّ ما فى الرجل شح هالع و جبن خالع: «1» بدترين چيزى كه در مرد باشد، بخلى است كه او را از دادن باز دارد، و بددلى كه او را از جاى بركند. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ «11» وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ «12» وَ فَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ «13» وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنْجِيهِ «14» كَلاَّ إِنَّها لَظى «15» | |||
نَزَّاعَةً لِلشَّوى «16» تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى «17» وَ جَمَعَ فَأَوْعى «18» إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً «19» إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً «20» | |||
وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً «21» إِلاَّ الْمُصَلِّينَ «22» الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ «23» وَ الَّذِينَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ «24» لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ «25» | |||
وَ الَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ «26» وَ الَّذِينَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ «27» إِنَّ عَذابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ «28» وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ «29» إِلاَّ عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ (30) | |||
فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ (31) وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ (32) وَ الَّذِينَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ (33) وَ الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ (34) أُولئِكَ فِي جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ (35) | |||
ترجمه | |||
شناسا كرده شوند خويشان بخويشان دوست ميدارد گناهكار كه فداى خود كند از عذاب چنين روز پسرانش را | |||
و زنش و برادرش را | |||
و عشيرهاش را | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 271 | |||
كه جاى ميدادند او را در حمايت خود | |||
و هر كه را كه در زمين است تمامى پس نجات دهد او را | |||
نه چنين است همانا آن زبانه خالص آتش است | |||
سوزنده و كننده پوست اطراف بدنرا | |||
ميخواند كسى را كه پشت كرد و روى گرداند | |||
و جمع نمود پس در جاى محفوظى نهاد | |||
همانا انسان آفريده شد بسيار حريص كم صبر | |||
چون برسد او را بدى ناله و فرياد كننده است | |||
و چون برسد او را خوبى منع كننده است | |||
مگر نماز گزاران | |||
آنانكه ايشان بر نمازشان مداومت كنندگانند | |||
و آنانكه در مالهاشان بهرهايست معيّن | |||
براى كسيكه گدائى ميكند و كسيكه از كار باز مانده | |||
و آنانكه تصديق مينمايند بروز جزا | |||
و آنانكه ايشان از عذاب پروردگارشان ترسانند | |||
همانا عذاب پروردگارشان ايمن كرده نشده است | |||
و آنانكه ايشان مر عورتهاى خودشان را نگهدارندگانند | |||
مگر بر زنان خود يا آنچه كه مالك باشد دستهاشان پس همانا ايشان نيستند ملامت شدگان | |||
پس هر كه طلب كند غير از آن مجاز را پس آنگروه از حدّ در گذرندگانند | |||
و آنانكه ايشان مر امانتهاى مردم و پيمانشان را رعايت كنندگانند | |||
و آنانكه ايشان باداء گواهيهاى خودشان قيام كنندگانند | |||
و آنانكه ايشان بر نمازشان محافظت ميكنند | |||
آنگروه در بهشتهائى گرامى داشتگانند. | |||
تفسير | |||
گفتهاند چون در آيه سابقه خداوند فرموده بود كسى از احوال اقارب و ارحام كسى پرسش نميكند براى آنكه تصوّر نشود جهت آن نديدن و نشناختن مردم است يكديگر را فرموده بينا و شناسا كرده شوند نزديكان و دوستان بيكديگر چون حميم اعمّ از خويش و صديق است و بر واحد و جمع اطلاق ميشود لذا دو ضمير جمع در كلام الهى بآن عود نموده و مقصود بيان شدّت و سختى آنروز است كه هر كس بقدرى گرفتار خود است كه از حال ديگرى سؤال نميكند با آنكه بستگان خود و او را ميبيند و بعضى گفتهاند مراد خداوند از اين آيه آنستكه مردم را در آنروز با يكديگر شناسا ميكنند و بينا باوضاع و احوالشان مينمايند براى مزيد سرور اهل ايمان و اندوه اهل عصيان و لذا حاجت بپرسش و سؤال از حال يكديگر ندارند و اين عمل بتوسط ملائكه قبلا انجام ميگيرد و بعدا آنها را سوق ببهشت و جهنّم ميدهند و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 272 | |||
آنستكه ميشناسند آنها را پس از يكديگر پرسش نميكنند و در آنروز دوست دارد و آرزو ميكند گناهكار كه فدا و عوض دهد از عذاب الهى پسران عزيز و همسر گرامى و برادر با جان برابر و قبيله و عشيره خود را كه در دنيا منتسب بآنها بوده و با آنكه از آنها جدا بوده آنان او را در پناه و حمايت خود قرار ميدادند و در شدائد با او كمك ميكردند چون فصيله بر چنين عشيرهاى اطلاق ميشود و قمى ره فرموده مراد از فصيله مادر است كه از او ولادت يافته و نيز اگر تمام دنيا از آن او باشد حاضر است بدهد پس از عذاب جهنّم نجات دهد آن فدا و عوض او را ولى خدا ميفرمايد كلّا و آن كلمهئى است موضوع براى ردع و منع يعنى چنين نخواهد شد فدا قبول نميشود قصّه از اين قرار است كه زبانه و شعله خالص آتش جهنّم است و محتمل است ضمير در انّها بعذاب كه آتش جهنّم است عود نمايد و ميشود مراد از لظى جهنّم يا يكى از دركات آن باشد چون بعضى گفتهاند لظى يكى از نامهاى جهنم است و بعضى آنرا نام درك دوم دانستهاند و در هر حال آنشعله آتش سوزان پوست تمام بدن وارد را ميسوزاند و ميكند يا خصوص پوست سر و صورت او را بمحض ورود چون شوايا بمعناى اطراف است يا جمع شواة كه بمعناى پوست سر است و قمّى ره نقل نموده كه مىكند دو چشم او را و سياه ميكند صورتش را و نزّاعة برفع نيز قرائت شده و بنابر اين خبر بعد از خبر است و بقرائت مشهوره حال است براى لظى باعتبار دلالتش بر تلظّى يا منصوب بفعل مقدّر است كه اعنيها باشد و آن آتش بزبان حال و زبانه خود دعوت ميكند و ميكشاند بسوى خود هر كس را كه پشت كرده باشد بقوانين اسلام و روى گردانده باشد از اطاعت احكام خدا و جمع نموده باشد اموالى را از حلال و حرام و حقوق واجبه آنرا ادا ننموده ذخيره و دفينه براى خود كرده باشد از حرص و درازى آرزو و اين براى آنستكه خدا انسانرا طبعا هلوع خلق فرموده كه حريص و بىصبر است چنانچه خداوند ميفرمايد وقتى رسد او را فقر و فاقه جزع و فزع ميكند و وقتى برسد باو مال و ثروت بخل مينمايد و انفاق در راه خدا نميكند و اهل بيان اين دو جمله را مفسّر هلوع دانستهاند و بايد با رجوع بعقل و عمل بدستورات اخلاقى كه در علم اخلاق ذكر شده اين طبع را كه | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 273 | |||
از روى حكمت در او قرار داده شده از خود دور و در غير محلّ خود بكار نبرد و كسانيكه موفق باين تصفيه شدهاند آنانند كه خداوند آنها را استثناء فرموده ميفرمايد مگر نماز گزاران كه مداومت بر نمازشان دارند كه نمازهاى واجب را ترك نميكنند و همچنين نمازهاى مستحب را كه بر خودشان بنذر و غيره واجب نموده باشند و قضاء فوائتشان را در اوّل از منه امكان بجا ميآورند و از براى فقراء و ضعفاء و صله ارحام غير از حقوق واجبه از قبيل صدقه و زكوة مقدار معيّنى از مال خودشان خارج مينمايند كه بتقاضا كنندگان و كسانيكه از كسب و كار باز ماندهاند و روى سؤال ندارند كمك نمايند چنانچه در روايات ائمه اطهار به اين معنى تصريح شده ولى مفسّرين آنرا حمل بر زكوة نمودهاند با آنكه معلوم است زكوة حقّى است كه خداوند بآن فقرا را با اغنيا شريك فرموده و گرفته ميشود و آن موجب مزيّت و مدح مؤدى نميشود و اينجا خداوند در مقام ذكر برجستگان اهل ايمان است و مدح آنها و سوره مكّيّه است و زكوة در مدينه واجب شده و كسانيكه ايمان بروز جزا دارند و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه ايمان بروز ظهور امام زمان دارند و آنانكه از عذاب خداوند ترسانند چون نبايد ايمن از مكر و عذاب خدا بود هر قدر شخص مواظب اعمال و مراقب طاعات باشد چون نميداند مقبول شده يا خير و نبايد مطمئن شود از نفس خود كه خطائى از او سر نزده است و آنانكه حفظ نمودند عورات خودشان را از هر كس مگر از زنان و كنيزانشان و زناشوئى يا بعقد دائم است يا بمتعه و در اين سه صورت مورد ملامت واقع نخواهند شد و در غير آن صور متعدّى و متجاوز از حدّ محسوب خواهند شد و تفسير اين آيات در سوره المؤمنون گذشت و آنانكه مراعات امانتهائى را كه از مردم و خداوند بآنها سپرده شده مينمايند از قبيل مال سپرده شده و عاريه و وديعه و عين مستأجره و لقطه و خمس و زكوة و هر چه را كه مكلّف است حفظ نمايد و بصاحبش برساند و نيز مراعات مينمايند عهود و مواثيق خلقيّه و خالقيّه را و منكر شهاداتى كه تحمّل آنرا نمودهاند نميشوند و اداء آنرا در مواقع لزوم مينمايند و آنانكه مواظبت و محافظت از اداء نماز با آداب و شرايط در مواقيت آن مينمايند در كافى و مجمع | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 274 | |||
از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اين در نماز واجب است و الّذين هم على صلاتهم دائمون در نافله است اينجماعت كه داراى اين اعمال حميده و اين خصال پسنديدهاند در باغهاى سبز و خرّم اخروى مشمول عواطف و اكرامات الهيه ميباشند. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
إِنَّ الإِنسانَ خُلِقَ هَلُوعاً «19» إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً «20» وَ إِذا مَسَّهُ الخَيرُ مَنُوعاً «21» | |||
ببري مال مسلمان و چو مالت ببرند || بانگ و فرياد بر آري که مسلماني نيست | |||
بدرستي که انسان طبيعتا و هواي نفس او اقتضا ميكند و چنين خلق شده که حريص بجمع مال دنيا است اگر ضرري و خسارتي و فقري باو متوجه شد بجزع و فزع ميافتد و داد و فريادش بلند است و اگر چيزي باو رو آورد و دخلي و نفعي و استفادهاي پيدا كرد منع حقوق الهيه را ميكند و باصطلاح نمتك پس نميدهد. | |||
گفتند: انسان سه دشمن بزرگ دارد. اول- دنيا است که خود را در نظر انسان جلوه ميدهد عمارتهاي زيبا رياستهاي عاليه اموال و مكنتهاي ساميه که انسان بچشم ظاهري جلوات آنها را مشاهده ميكند ولي چشم باطني و چشم قلب او كور است و مضار او را درك نميكند که اينکه دنيا چو مار خوش خط و خال است و در باطنش زهر قتال است يك چشمي ميخواهد مثل چشم امير المؤمنين (ع) که بابن عباس بفرمايد که: تمام رياست دنيا و زخارف آن در نظر علي مثل يك گوشت گنديده است که در دهان شخص خورهدار باشد: | |||
(الدنيا دار بالبلاء محفوفة و بالغدر موصوفة) | |||
چه اندازه حماقت است که انسان آخرت باقيه را بفروشد بدنياي فانيه که خبر از يك ساعت بعد خود ندارد اجل برسد و او را بگيرد يا بلائي متوجه شود و رياست و مكنت او را | |||
جلد 17 - صفحه 190 | |||
نابود كند، و خبر ندارد که | |||
(في حلالها حساب و في حرامها عقاب) | |||
و اي بر كسي که باع دينه بدنياه، و مضار دنيا بسيار است در قرآن و اخبار و حس و و جدان و عقل و برهان بر طبقش قائم است. | |||
دوم- هواي نفس که پس از جلوات دنيا نفس مايل ميشود و علاقه پيدا ميكند جايي که مثل حضرت يوسف بفرمايد: وَ ما أُبَرِّئُ نَفسِي إِنَّ النَّفسَ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلّا ما رَحِمَ رَبِّي يوسف آيه 53. و خداوند ميفرمايد: أَ فَرَأَيتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللّهُ عَلي عِلمٍ وَ خَتَمَ عَلي سَمعِهِ وَ قَلبِهِ وَ جَعَلَ عَلي بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَن يَهدِيهِ مِن بَعدِ اللّهِ جاثيه آيه 23. | |||
سوم شيطان که پس از جلوات دنيا و علاقه نفساني شيطان راه نشان ميدهد که سبل شيطاني است و تمام مقصدش اينکه است که انسان را از صراط المستقيم جلوگيري كند و در ضلالت اندازد چنانچه گفت: قالَ فَبِما أَغوَيتَنِي لَأَقعُدَنَّ لَهُم صِراطَكَ المُستَقِيمَ ثُمَّ لَآتِيَنَّهُم مِن بَينِ أَيدِيهِم وَ مِن خَلفِهِم وَ عَن أَيمانِهِم وَ عَن شَمائِلِهِم وَ لا تَجِدُ أَكثَرَهُم شاكِرِينَ اعراف آيه 15. و خداوند ميفرمايد: أَ لَم أَعهَد إِلَيكُم يا بَنِي آدَمَ أَن لا تَعبُدُوا الشَّيطانَ إِنَّهُ لَكُم عَدُوٌّ مُبِينٌ وَ أَنِ اعبُدُونِي هذا صِراطٌ مُستَقِيمٌ وَ لَقَد أَضَلَّ مِنكُم جِبِلًّا كَثِيراً أَ فَلَم تَكُونُوا تَعقِلُونَ يس آيه 60 الي 62. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 21)- «و هنگامی که خوبی به او رسد مانع دیگران میشود» و بخل میورزد (و اذا مسه الخیر منوعا). | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||