طه ٤٢: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱۵#link147 | آيات ۹ - ۴۸ سوره طه]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱۵#link147 | آيات ۹ - ۴۸ سوره طه]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱۵#link148 | بيان آياتى كه چگونگى برگزيدن موسى (عليه السلام ) به رسالت و ماءمور شدنش در كوه طور به دعوت فرعون را حكايت مى كنند]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱۵#link148 | بيان آياتى كه چگونگى برگزيدن موسى (عليه السلام ) به رسالت و ماءمور شدنش در كوه طور به دعوت فرعون را حكايت مى كنند]] | ||
خط ۵۱: | خط ۵۲: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱۸#link170 | روايات ديگرى در ذيل آيات مربوط به رسالت موسى (ع )]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱۸#link170 | روايات ديگرى در ذيل آيات مربوط به رسالت موسى (ع )]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۵۵#link120 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۵۵#link120 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ بِآياتِي وَ لا تَنِيا فِي ذِكْرِي «42» | |||
(اكنون) تو وبرادرت با (معجزات و) آياتى كه من به شما دادهام برويد و در ياد (و رسالت) من سستى نكنيد. | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ بِآياتِي وَ لا تَنِيا فِي ذِكْرِي (42) | |||
بعد از آن خطاب فرمايد به موسى عليه السلام: | |||
اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ بِآياتِي: برو تو و برادرت هارون به معجزهاى من، يا حجج ظاهره و دلايل باهره من. مفسرين را در «آيات» اختلاف است. نزد بعضى مراد آيات نه گانه مذكوره در سوره اعراف است. جمعى عصا و يد بيضا و حل عقده زبان دانند. نزد جمعى عصا و يد بيضا باشد، لكن هر يك متضمن آيات و خوارق عادات بوده كه در آيات پيش مذكور شد، پس معجزات شمرده شوند. | |||
وَ لا تَنِيا فِي ذِكْرِي: و سستى نكنيد و كوتاهى منمائيد در رسانيدن پيغام من و دعوت مردمان به پرستش و ستايش من. و تسميه تبليغ رسالت به «ذكر» به جهت آنست كه ذكر، شامل جميع انواع عبادات و طاعات است، و تبليغ رسالت، اجل و اعظم آنها باشد؛ پس اطلاق اسم ذكر بر اين، اولى و افضل خواهد بود. نزد بعضى معنى آنست كه سست مشويد در ياد كردن من، يعنى | |||
---- | |||
«1» كشاف، ج 3، ص 65. | |||
جلد 8 - صفحه 274 | |||
هر جا كه رويد و باشيد، مرا فراموش مكنيد و در طاعت و عبادت من ثابت قدم باشيد. | |||
تبصره: اين مطلب محقق است كه مقام نبوت و رسالت، اجل و اعظم باشد از آنكه شبهه قصور و فتور در مأموريت و تبليغ ايشان تصور شود، چه برسد به وقوع آن؛ زيرا تكاهل و تكاسل در آن، نقص و منافى منصب الهيه است، و پيغمبر بايد داراى مقام صفات كماليه و منزه از نقايص امكانيه باشد. پس اين گونه خطابات مطلقا نسبت به هر پيغمبرى مبالغه و تأكيد است به اينكه اين امر در عظمت و اهميت به مرتبه ايست كه نبايد به هيچ وجه سستى و تكاهلى در آن شود، و ايضا آگاهى است نسبت به سايرين. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرى (37) إِذْ أَوْحَيْنا إِلى أُمِّكَ ما يُوحى (38) أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَ عَدُوٌّ لَهُ وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَيْنِي (39) إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى مَنْ يَكْفُلُهُ فَرَجَعْناكَ إِلى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّيْناكَ مِنَ الْغَمِّ وَ فَتَنَّاكَ فُتُوناً فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلى قَدَرٍ يا مُوسى (40) وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي (41) | |||
اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ بِآياتِي وَ لا تَنِيا فِي ذِكْرِي (42) اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى (43) فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى (44) | |||
ترجمه | |||
و بتحقيق منت نهاديم بر تو بار ديگر | |||
هنگاميكه وحى نموديم بمادرت آنچه بايد وحى شود | |||
آنكه بگذار او را در صندوق پس بيندازش در دريا | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 505 | |||
پس بيندازد او را دريا بكناره ميگيرد او را دشمنى كه مرا است و دشمنى كه او را است و انداختم بر تو مهرى را از جانب خودم و تا تربيت شوى در برابر چشم من | |||
هنگاميكه ميرفت خواهرت پس ميگفت آيا دلالت كنم شما را بر كسيكه تكفّل كند او را پس باز گردانديم تو را بمادرت تا روشن شود چشم او و محزون نباشد و كشتى كسى را پس رهانيديم تو را از اندوه و آزموديم تو را آزمودنى پس درنگ نمودى سالها در ميان اهل مدين پس آمدى در موعد مقدّر اى موسى | |||
و ساخته و پرداخته كردم تو را براى خودم | |||
برو تو و برادرت با معجزات من و سستى نكنيد در ياد من | |||
برويد بسوى فرعون همانا او طغيان نموده | |||
پس بگوئيد مر او را گفتنى ملايم شايد او پند گيرد يا بترسد. | |||
تفسير | |||
خداوند متعال پس از اجابت متمنّيات حضرت موسى بيان الطاف سابقه خود را نسبت باو فرموده باين تقريب كه لطف ما بتو اختصاص بحال كنونى ندارد دفعه ديگر هم كه از بدو تولّدت تاكنون باشد ما منّت بر تو نهاديم و آن وقتى بود كه بمادرت وحى نموديم آنچه كه بايد و شايد وحى شود يا آنچه معلوم نميگردد مگر بوحى و الهام كه اينجا از وحى اراده شده چون گفتهاند وحى اختصاص بانبياء دارد ولى الهام بغير انبياء هم ميشود و آن اين بود كه بدل مادرت انداختيم كه تو را در صندوقى بگذارد و محكم كند و در دريا بيندازد چون قذف بر وضع و القاء هر دو اطلاق ميشود و دريا كه مراد از آن رود نيل است مأمور است از طرف ما كه آنرا بساحل و كناره بيندازد و چون انداخت دشمن من فرعون كه دشمن تو هم بود آنرا خواهد برداشت و براى اشاره بدشمنى باطنى و ظاهرى يا مبالغه و تأكيد در عداوت لفظ عدوّ مكرر شده و مقتضى تأكيد مسلّم نمودن اين معنى است كه مادر دوست و دشمن شريكيم هر كس دشمن تو است دشمن من است و هر كس دوست تو است دوست من است و دشمن هم مقهور اراده من است و محبت تو را در دلها جا دادم مخصوصا در دل فرعون و زنش تا از خطر مرگ و قتل نجات يابى و در برابر نظر و تحت مراقبت من پرورش يابى بدست دشمن تو و من و اين وقتى بود كه خواهرت ميرفت نزد فرعون و كسانش پس ميگفت آيا ميخواهيد دايهاى براى طفلى كه داريد بياورم كه بخوبى از او نگهدارى كند و آنها گفتند ميخواهيم و او | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 506 | |||
مادرت را آورد و تو باو برگشتى و اين موجب سرور قلب و روشنى ديده او شد و از اندوه فراق تو بيرون آمد يا تو بوصل او رسيدى و از فراق او محزون نشدى و نيز تو آنمرد قبطى را بحمايت آنمرد اسرائيلى كشتى چنانچه شرح آن در سوره قصص بيايد انشاء اللّه تعالى و غمناك شدى از خوف عقاب الهى و مجازات فرعون پس نجات داديم تو را به آمرزش و امر بهجرت بسوى مدين و در آن راه و قبل از آن ما تو را امتحانات نموديم و بانواع بلاها و محنتها مبتلا و گرفتار كرديم و تو از امتحان بخوبى بيرون آمدى و ده سال در مدين كه هشت منزلى مصر است اقامت كردى و در اوّل از منهاى كه مقدّر شده بود بمنصب رسالت مفتخر شوى نزد ما حاضر شدى يا در سر چهل سالگى كه براى بعثت انبياء عظام مقدّر شده مراجعت نمودى حكايت مواهب و عطاياى ما بر تو بپايان رسيد ايموسى بدان كه من تو را براى خودم و رسالتم ساخته و پرداخته و آماده نمودم كه محبوب و كليم و رسول و برگزيده من باشى برو تو و برادرت هارون با معجزات و خوارق عاداتى كه بتو داده و خواهيم داد و فتور و قصور و سستى و كوتاهى براى شما در نماز و دعا و انجام امر رسالت كه نتيجه ياد و اهتمام بامر من است روى ندهد با يكديگر برويد نزد فرعون همانا او طاغى و ياغى و متكبر و سركش شده ولى با ملايمت و متانت و احترام صورى با او صحبت كنيد و اسمش را در حضورش نبريد مبادا سفاهت كند و ناگهان متعرّض شما شود اميد است متذكر قبح اعمال خود شود و از خدا و روز جزا بترسد و توبه كند با آنكه ميدانست خداوند كه متذكر و نادم نميشود تا دم مرگ و غرق كه آنوقت توبه فائده ندارد ولى براى تشويق موسى عليه السّلام بدعوت اين بيانرا فرمود چنانچه در علل از امام كاظم عليه السّلام و در كافى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه چون مادر موسى عليه السّلام بآن حضرت آبستن شد بكسى اظهار نكرد تا زمانى كه فارغ شد زيرا فرعون زنان قبطيّه را مأمور نموده بود كه مراقب زنان اسرائيليّه باشند براى آنكه شنيده بود در بنى اسرائيل پسرى بدنيا مىآيد كه هلاك فرعون و فرعونيان بدست او جارى ميشود و گفته بود پسرهاى آنها را ميكشم تا اين امر روى ندهد و ميان مردها و زنها جدائى انداخته بود و چون موسى عليه السّلام از مادر متولد شد و او نظرش بآن طفل افتاد محزون و غمناك گرديد و گريه كرد و گفت | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 507 | |||
همين ساعت كشته خواهد شد خداوند قلب آن زنى را كه از طرف فرعون موكّل مادر موسى بود معطوف باو نمود كه گفت چرا رنگت پريده گفت ميترسم بچهام كشته شود گفت نترس و موسى طورى بود كه هر كس او را ميديد دوستش ميداشت چون خدا فرموده محبت او را در دلها انداختم از جانب خود لذا آنزن قبطيه موكّله محبت بموسى پيدا كرد و از او صرف نظر نمود و خداوند صندوقى براى موسى نازل نمود و بمادرش ندا رسيد كه طفلت را در اين صندوق بگذار و آنرا در دريا بينداز و بيم و اندوه نداشته باش كه ما او را بتو بر ميگردانيم و پيغمبر مرسلش مينمائيم پس مادر موسى او را در آن صندوق گذارد و درش را بست و آنرا در رود نيل انداخت و فرعون قصرهائى براى تنزّه و تفريح خود در كنار رود نيل ساخته بود و در يكى از آنها نشسته بود بازنش آسيه كه ديد سياهىئى در روى آب نمايان شد كه موجهاى آب آنرا بالا ميآورد و باد آنرا بكنار ميزند تا رسيد بدر قصر فرعون امر كرد آنرا گرفتند و نزدش آوردند و چون درش را باز كرد پسر بچهاى را مشاهده نمود و گفت اين از بنى اسرائيل است و خداوند محبت شديدى از موسى در دل فرعون و آسيه انداخت ولى باز فرعون خواست او را بكشد آسيه نگذاشت و گفت نكشيد بسا باشد كه نفع دهد بما يا او را براى خود بفرزندى بگيريم و آنها نميدانستند كه او موسى است و فرعون اولاد نداشت و گفت دايهاى براى او بياوريد زنان چندى كه اولادهاى آنها را فرعون كشته بود آوردند موسى پستان هيچيك را نگرفت و خبر بمادر موسى رسيد كه فرعون بچهات را گرفت بسيار محزون و غمناك شد و گريه كرد و نزديك بود كه بگويد فرزند من است يا از غصّه بميرد كه خودش را حفظ نمود بقوّه الهى كه بقلبش رسيد و بخواهر موسى گفت برو از برادرت خبر گيرى كن و او آمد محرمانه تفتيش كرد معلوم شد فرعون از آنكه موسى پستان هيچ زنى را نگرفته بسيار محزون شده لذا گفت آيا ميخواهيد دايهاى بشما نشان دهم كه بخوبى از بچه شما نگهدارى كند گفتند بلى رفت مادرش را آورد و موسى در بغل او جاى گرفت و از پستان او بخوبى شير خورد و فرعون و خانوادهاش خوشحال شدند و خيلى از مادرش احترام نمودند و گفتند اين طفل را شير ده و پرستارى كن و ما چنين و چنان بتو خواهيم داد در اينجا راوى از حضرت سؤال ميكند كه چند | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 508 | |||
روز موسى از مادرش غائب بود ميفرمايد سه روز و گفتهاند هارون در مصر بود و چون موسى عازم آن بلد شد بهارون وحى رسيد كه از موسى استقبال نمايد و او تا يك منزلى آمد و برادرش را ملاقات نمود و با مشورت يكديگر نزد فرعون رفتند و خانواده حضرت موسى بسرپرستى چوپانى از اهل مدين از همان وادى مقدس بنزد شعيب مراجعت كردند و آنجا بودند تا بعد از غرق شدن فرعون نزد موسى عليه السّلام آمدند .. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
اذهَب أَنتَ وَ أَخُوكَ بِآياتِي وَ لا تَنِيا فِي ذِكرِي (42) | |||
برو تو و برادرت با اينکه آيات من و معجزاتي که بدست تو جاري ميكنيم و سستي نكنيد در يادآوري من نظر به اينكه حضرت موسي تقاضا كرده بود که برادر | |||
جلد 13 - صفحه 34 | |||
مرا همراه من روانه فرما که باعث قوّة و پشتيباني من باشد خداوند هم اجابت فرمود تقاضاي او را و هارون در اينکه موقع نزد موسي نبود لذا خطاب بموسي تنها شد فرمود: | |||
(اذهَب أَنتَ) يعني اوّل برو بطرف مصر و نزد برادرت هارون و باو خبر ده که خداوند حسب تقاضاي من بتو هم اعطاء مقام نبوت و رسالت عنايت فرموده بهمراهي من. | |||
(وَ أَخُوكَ) هر دو با هم برويد و دست خالي هم ترا نفرستادم معجزات بسياري بتو عنايت كردم از عصا و يد بيضاء و ساير آياتي که قبلا تذكر داديم و لذا بصورت جمع فرمود. | |||
(بِآياتِي) و در بعض آيات فقط بهمان دو آية اكتفاء فرموده (فَذانِكَ بُرهانانِ مِن رَبِّكَ إِلي فِرعَونَ وَ مَلَائِهِ) قصص آيه 32. | |||
و در بعض آيات تعبير بتسع فرموده (قالبهفِي تِسعِ آياتٍ إِلي فِرعَونَ وَ قَومِهِ) نمل آيه 12 و در اينجا بنحو جمع فرموده که شامل جميع معجزات صادره از موسي باشد که قبلا اشاره كرديم که ما فوق تسع هست. | |||
(وَ لا تَنِيا فِي ذِكرِي) خوف از فرعون و قوم او باعث نشود که ضعف و سستي در امر دعوت كنيد خداوند حافظ و ناصر شما ميشود و با شما است چنانچه در چند آيه بعد ميفرمايد (قالَ لا تَخافا إِنَّنِي مَعَكُما أَسمَعُ وَ أَري) شرحش ميآيد انشاء اللّه و مراد از ذكري دعوت بتوحيد و نفي شرك و ارسال بني اسرائيل است. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 42)- نخستین برخورد با فرعون جبّار: اکنون که همه چیز رو به راه شده، و تمام وسایل لازم در اختیار موسی قرار گرفته، او و برادرش هارون هر دو را با هم مخاطب ساخته، میگوید: «تو و برادرت با آیات من که در اختیارتان گذاردهام بروید» (اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوکَ بِآیاتِی). | |||
آیاتی که هم شامل دو معجزه بزرگ موسی میشود، و هم سایر نشانههای پروردگار و تعلیمات و برنامههایی که خود نیز بیانگر حقانیت دعوت اوست. | |||
و برای تقویت روحیه آنها و تأکید بر تلاش و کوشش هر چه بیشتر، اضافه میکند: | |||
«و در ذکر و یاد من و اجرای فرمانهایم سستی به خرج ندهید» (وَ لا تَنِیا فِی ذِکْرِی). | |||
چرا که سستی و ترک قاطعیت تمام زحمات شما را بر باد خواهد داد، محکم بایستید و از هیچ حادثهای نهراسید، و در برابر هیچ قدرتی، سست نشوید. | |||
ج3، ص122 | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۲۹
ترجمه
طه ٤١ | آیه ٤٢ | طه ٤٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بِآیَاتِی»: همراه با آیات من. آیات، هم شامل دو معجزه بزرگ موسی میشود، و هم سایر نشانههای پروردگار و تعلیمات و برنامههائی که بیانگر حقّانیّت دعوت و نبوّت او است (نگا: اسراء / . «لاتَنِیَا»: سستی نکنید. از ماده (ونی).
تفسیر
- آيات ۹ - ۴۸ سوره طه
- بيان آياتى كه چگونگى برگزيدن موسى (عليه السلام ) به رسالت و ماءمور شدنش در كوه طور به دعوت فرعون را حكايت مى كنند
- توضيحى در مورد تكلم خدا با موسى (عليه السلام )
- بيان عدم منافات وجود واسطه در تكلم ، با صدق تكلم خدا با موسى
- شرح خطاب خداى تعالى به موسى (عليه السلام ): ((اننى انا الله لا اله الا انافاعبدنى ...((
- وجوه عديده اى كه در ذيل جمله : ((واقم الصلوة الذكرى (( گفته اند
- مقصود از اينكه درباره قيامت فرمود: ((اكاد اخفيها- نزديكست پنهانش بدارم ((
- آغاز وحى رسالت موسس (عليه السلام ) با استفهام : ((ما تلك بيمينك يا موسى (( واشاره به وجه رد و بدل شدن سؤ ال و جواب درباره عصا
- وجه پرگوئى موسى (ع ) در پاسخ خداوند
- شرح و توضيح درخواست هاى موسى (عليه السلام ) از خداوند بعد از ماءموريت به رسالت (قال رب اشرح لى صدرى ...)
- معناى كلمه (وزير) و بيان علت درخواست موسى از خداوند كه برادرش را وزير قرار دهد.
- مقصود از ذكر و تسبيح خدا در (كى نسخبك كثيرا و نذكرك كثيرا)
- استجابت ادعيه موسى (عليه السلام ) و تذكار منت پيشين خدا بر او در ماجراى زاده شدن وپرورش يافتنش در دامان دشمن
- يادآورى منت ها و تفضلات ديگر خدا به موسى (عليه السلام ) در نجات يافتن از مصر وازدواج با دختر شعيب و اقامت در مدين و...
- مراد از فتنه در (و فتناك فتونا) و وجه موسى را منت شمرده است
- مراد از جمله : ((واصطنعتك لنفسى (( در خطاب خداوند به موسى (عليه السلام )
- بيان اينكه اظهار اميد در كلام خدا(در مانند جمله :((لعله يتذكر او يخشى (() قائم به مقام محلوره است
- و رد سخنى از فخر رازى درباره سر ارسال موسى (عليه السلام ) به سوى فرعون باعلم به ايمان نياوردن او
- اشاره به وجه اينكه موسى و هارون از عقاب و طغيان فرعون اظهار نگرانى كردند
- نكات و دقائقى كه در اوامر خداوند به موسى و هارون درباره رفتن نزد فرعون و دعوت او به كار رفته است
- بحث روايتى
- دعاى پيامبر (ص ) درباره اميرالمؤ منين مشابه دعاى موسى (ع ) در درخواست وزارت ومشاركت هارون
- رد سخن صاحل روح المعانى كه (امر) در حديث را حمل بر ارشاد كرده است .
- روايات ديگرى در ذيل آيات مربوط به رسالت موسى (ع )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ بِآياتِي وَ لا تَنِيا فِي ذِكْرِي «42»
(اكنون) تو وبرادرت با (معجزات و) آياتى كه من به شما دادهام برويد و در ياد (و رسالت) من سستى نكنيد.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ بِآياتِي وَ لا تَنِيا فِي ذِكْرِي (42)
بعد از آن خطاب فرمايد به موسى عليه السلام:
اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ بِآياتِي: برو تو و برادرت هارون به معجزهاى من، يا حجج ظاهره و دلايل باهره من. مفسرين را در «آيات» اختلاف است. نزد بعضى مراد آيات نه گانه مذكوره در سوره اعراف است. جمعى عصا و يد بيضا و حل عقده زبان دانند. نزد جمعى عصا و يد بيضا باشد، لكن هر يك متضمن آيات و خوارق عادات بوده كه در آيات پيش مذكور شد، پس معجزات شمرده شوند.
وَ لا تَنِيا فِي ذِكْرِي: و سستى نكنيد و كوتاهى منمائيد در رسانيدن پيغام من و دعوت مردمان به پرستش و ستايش من. و تسميه تبليغ رسالت به «ذكر» به جهت آنست كه ذكر، شامل جميع انواع عبادات و طاعات است، و تبليغ رسالت، اجل و اعظم آنها باشد؛ پس اطلاق اسم ذكر بر اين، اولى و افضل خواهد بود. نزد بعضى معنى آنست كه سست مشويد در ياد كردن من، يعنى
«1» كشاف، ج 3، ص 65.
جلد 8 - صفحه 274
هر جا كه رويد و باشيد، مرا فراموش مكنيد و در طاعت و عبادت من ثابت قدم باشيد.
تبصره: اين مطلب محقق است كه مقام نبوت و رسالت، اجل و اعظم باشد از آنكه شبهه قصور و فتور در مأموريت و تبليغ ايشان تصور شود، چه برسد به وقوع آن؛ زيرا تكاهل و تكاسل در آن، نقص و منافى منصب الهيه است، و پيغمبر بايد داراى مقام صفات كماليه و منزه از نقايص امكانيه باشد. پس اين گونه خطابات مطلقا نسبت به هر پيغمبرى مبالغه و تأكيد است به اينكه اين امر در عظمت و اهميت به مرتبه ايست كه نبايد به هيچ وجه سستى و تكاهلى در آن شود، و ايضا آگاهى است نسبت به سايرين.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرى (37) إِذْ أَوْحَيْنا إِلى أُمِّكَ ما يُوحى (38) أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَ عَدُوٌّ لَهُ وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَيْنِي (39) إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى مَنْ يَكْفُلُهُ فَرَجَعْناكَ إِلى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّيْناكَ مِنَ الْغَمِّ وَ فَتَنَّاكَ فُتُوناً فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلى قَدَرٍ يا مُوسى (40) وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي (41)
اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ بِآياتِي وَ لا تَنِيا فِي ذِكْرِي (42) اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى (43) فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى (44)
ترجمه
و بتحقيق منت نهاديم بر تو بار ديگر
هنگاميكه وحى نموديم بمادرت آنچه بايد وحى شود
آنكه بگذار او را در صندوق پس بيندازش در دريا
جلد 3 صفحه 505
پس بيندازد او را دريا بكناره ميگيرد او را دشمنى كه مرا است و دشمنى كه او را است و انداختم بر تو مهرى را از جانب خودم و تا تربيت شوى در برابر چشم من
هنگاميكه ميرفت خواهرت پس ميگفت آيا دلالت كنم شما را بر كسيكه تكفّل كند او را پس باز گردانديم تو را بمادرت تا روشن شود چشم او و محزون نباشد و كشتى كسى را پس رهانيديم تو را از اندوه و آزموديم تو را آزمودنى پس درنگ نمودى سالها در ميان اهل مدين پس آمدى در موعد مقدّر اى موسى
و ساخته و پرداخته كردم تو را براى خودم
برو تو و برادرت با معجزات من و سستى نكنيد در ياد من
برويد بسوى فرعون همانا او طغيان نموده
پس بگوئيد مر او را گفتنى ملايم شايد او پند گيرد يا بترسد.
تفسير
خداوند متعال پس از اجابت متمنّيات حضرت موسى بيان الطاف سابقه خود را نسبت باو فرموده باين تقريب كه لطف ما بتو اختصاص بحال كنونى ندارد دفعه ديگر هم كه از بدو تولّدت تاكنون باشد ما منّت بر تو نهاديم و آن وقتى بود كه بمادرت وحى نموديم آنچه كه بايد و شايد وحى شود يا آنچه معلوم نميگردد مگر بوحى و الهام كه اينجا از وحى اراده شده چون گفتهاند وحى اختصاص بانبياء دارد ولى الهام بغير انبياء هم ميشود و آن اين بود كه بدل مادرت انداختيم كه تو را در صندوقى بگذارد و محكم كند و در دريا بيندازد چون قذف بر وضع و القاء هر دو اطلاق ميشود و دريا كه مراد از آن رود نيل است مأمور است از طرف ما كه آنرا بساحل و كناره بيندازد و چون انداخت دشمن من فرعون كه دشمن تو هم بود آنرا خواهد برداشت و براى اشاره بدشمنى باطنى و ظاهرى يا مبالغه و تأكيد در عداوت لفظ عدوّ مكرر شده و مقتضى تأكيد مسلّم نمودن اين معنى است كه مادر دوست و دشمن شريكيم هر كس دشمن تو است دشمن من است و هر كس دوست تو است دوست من است و دشمن هم مقهور اراده من است و محبت تو را در دلها جا دادم مخصوصا در دل فرعون و زنش تا از خطر مرگ و قتل نجات يابى و در برابر نظر و تحت مراقبت من پرورش يابى بدست دشمن تو و من و اين وقتى بود كه خواهرت ميرفت نزد فرعون و كسانش پس ميگفت آيا ميخواهيد دايهاى براى طفلى كه داريد بياورم كه بخوبى از او نگهدارى كند و آنها گفتند ميخواهيم و او
جلد 3 صفحه 506
مادرت را آورد و تو باو برگشتى و اين موجب سرور قلب و روشنى ديده او شد و از اندوه فراق تو بيرون آمد يا تو بوصل او رسيدى و از فراق او محزون نشدى و نيز تو آنمرد قبطى را بحمايت آنمرد اسرائيلى كشتى چنانچه شرح آن در سوره قصص بيايد انشاء اللّه تعالى و غمناك شدى از خوف عقاب الهى و مجازات فرعون پس نجات داديم تو را به آمرزش و امر بهجرت بسوى مدين و در آن راه و قبل از آن ما تو را امتحانات نموديم و بانواع بلاها و محنتها مبتلا و گرفتار كرديم و تو از امتحان بخوبى بيرون آمدى و ده سال در مدين كه هشت منزلى مصر است اقامت كردى و در اوّل از منهاى كه مقدّر شده بود بمنصب رسالت مفتخر شوى نزد ما حاضر شدى يا در سر چهل سالگى كه براى بعثت انبياء عظام مقدّر شده مراجعت نمودى حكايت مواهب و عطاياى ما بر تو بپايان رسيد ايموسى بدان كه من تو را براى خودم و رسالتم ساخته و پرداخته و آماده نمودم كه محبوب و كليم و رسول و برگزيده من باشى برو تو و برادرت هارون با معجزات و خوارق عاداتى كه بتو داده و خواهيم داد و فتور و قصور و سستى و كوتاهى براى شما در نماز و دعا و انجام امر رسالت كه نتيجه ياد و اهتمام بامر من است روى ندهد با يكديگر برويد نزد فرعون همانا او طاغى و ياغى و متكبر و سركش شده ولى با ملايمت و متانت و احترام صورى با او صحبت كنيد و اسمش را در حضورش نبريد مبادا سفاهت كند و ناگهان متعرّض شما شود اميد است متذكر قبح اعمال خود شود و از خدا و روز جزا بترسد و توبه كند با آنكه ميدانست خداوند كه متذكر و نادم نميشود تا دم مرگ و غرق كه آنوقت توبه فائده ندارد ولى براى تشويق موسى عليه السّلام بدعوت اين بيانرا فرمود چنانچه در علل از امام كاظم عليه السّلام و در كافى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه چون مادر موسى عليه السّلام بآن حضرت آبستن شد بكسى اظهار نكرد تا زمانى كه فارغ شد زيرا فرعون زنان قبطيّه را مأمور نموده بود كه مراقب زنان اسرائيليّه باشند براى آنكه شنيده بود در بنى اسرائيل پسرى بدنيا مىآيد كه هلاك فرعون و فرعونيان بدست او جارى ميشود و گفته بود پسرهاى آنها را ميكشم تا اين امر روى ندهد و ميان مردها و زنها جدائى انداخته بود و چون موسى عليه السّلام از مادر متولد شد و او نظرش بآن طفل افتاد محزون و غمناك گرديد و گريه كرد و گفت
جلد 3 صفحه 507
همين ساعت كشته خواهد شد خداوند قلب آن زنى را كه از طرف فرعون موكّل مادر موسى بود معطوف باو نمود كه گفت چرا رنگت پريده گفت ميترسم بچهام كشته شود گفت نترس و موسى طورى بود كه هر كس او را ميديد دوستش ميداشت چون خدا فرموده محبت او را در دلها انداختم از جانب خود لذا آنزن قبطيه موكّله محبت بموسى پيدا كرد و از او صرف نظر نمود و خداوند صندوقى براى موسى نازل نمود و بمادرش ندا رسيد كه طفلت را در اين صندوق بگذار و آنرا در دريا بينداز و بيم و اندوه نداشته باش كه ما او را بتو بر ميگردانيم و پيغمبر مرسلش مينمائيم پس مادر موسى او را در آن صندوق گذارد و درش را بست و آنرا در رود نيل انداخت و فرعون قصرهائى براى تنزّه و تفريح خود در كنار رود نيل ساخته بود و در يكى از آنها نشسته بود بازنش آسيه كه ديد سياهىئى در روى آب نمايان شد كه موجهاى آب آنرا بالا ميآورد و باد آنرا بكنار ميزند تا رسيد بدر قصر فرعون امر كرد آنرا گرفتند و نزدش آوردند و چون درش را باز كرد پسر بچهاى را مشاهده نمود و گفت اين از بنى اسرائيل است و خداوند محبت شديدى از موسى در دل فرعون و آسيه انداخت ولى باز فرعون خواست او را بكشد آسيه نگذاشت و گفت نكشيد بسا باشد كه نفع دهد بما يا او را براى خود بفرزندى بگيريم و آنها نميدانستند كه او موسى است و فرعون اولاد نداشت و گفت دايهاى براى او بياوريد زنان چندى كه اولادهاى آنها را فرعون كشته بود آوردند موسى پستان هيچيك را نگرفت و خبر بمادر موسى رسيد كه فرعون بچهات را گرفت بسيار محزون و غمناك شد و گريه كرد و نزديك بود كه بگويد فرزند من است يا از غصّه بميرد كه خودش را حفظ نمود بقوّه الهى كه بقلبش رسيد و بخواهر موسى گفت برو از برادرت خبر گيرى كن و او آمد محرمانه تفتيش كرد معلوم شد فرعون از آنكه موسى پستان هيچ زنى را نگرفته بسيار محزون شده لذا گفت آيا ميخواهيد دايهاى بشما نشان دهم كه بخوبى از بچه شما نگهدارى كند گفتند بلى رفت مادرش را آورد و موسى در بغل او جاى گرفت و از پستان او بخوبى شير خورد و فرعون و خانوادهاش خوشحال شدند و خيلى از مادرش احترام نمودند و گفتند اين طفل را شير ده و پرستارى كن و ما چنين و چنان بتو خواهيم داد در اينجا راوى از حضرت سؤال ميكند كه چند
جلد 3 صفحه 508
روز موسى از مادرش غائب بود ميفرمايد سه روز و گفتهاند هارون در مصر بود و چون موسى عازم آن بلد شد بهارون وحى رسيد كه از موسى استقبال نمايد و او تا يك منزلى آمد و برادرش را ملاقات نمود و با مشورت يكديگر نزد فرعون رفتند و خانواده حضرت موسى بسرپرستى چوپانى از اهل مدين از همان وادى مقدس بنزد شعيب مراجعت كردند و آنجا بودند تا بعد از غرق شدن فرعون نزد موسى عليه السّلام آمدند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
اذهَب أَنتَ وَ أَخُوكَ بِآياتِي وَ لا تَنِيا فِي ذِكرِي (42)
برو تو و برادرت با اينکه آيات من و معجزاتي که بدست تو جاري ميكنيم و سستي نكنيد در يادآوري من نظر به اينكه حضرت موسي تقاضا كرده بود که برادر
جلد 13 - صفحه 34
مرا همراه من روانه فرما که باعث قوّة و پشتيباني من باشد خداوند هم اجابت فرمود تقاضاي او را و هارون در اينکه موقع نزد موسي نبود لذا خطاب بموسي تنها شد فرمود:
(اذهَب أَنتَ) يعني اوّل برو بطرف مصر و نزد برادرت هارون و باو خبر ده که خداوند حسب تقاضاي من بتو هم اعطاء مقام نبوت و رسالت عنايت فرموده بهمراهي من.
(وَ أَخُوكَ) هر دو با هم برويد و دست خالي هم ترا نفرستادم معجزات بسياري بتو عنايت كردم از عصا و يد بيضاء و ساير آياتي که قبلا تذكر داديم و لذا بصورت جمع فرمود.
(بِآياتِي) و در بعض آيات فقط بهمان دو آية اكتفاء فرموده (فَذانِكَ بُرهانانِ مِن رَبِّكَ إِلي فِرعَونَ وَ مَلَائِهِ) قصص آيه 32.
و در بعض آيات تعبير بتسع فرموده (قالبهفِي تِسعِ آياتٍ إِلي فِرعَونَ وَ قَومِهِ) نمل آيه 12 و در اينجا بنحو جمع فرموده که شامل جميع معجزات صادره از موسي باشد که قبلا اشاره كرديم که ما فوق تسع هست.
(وَ لا تَنِيا فِي ذِكرِي) خوف از فرعون و قوم او باعث نشود که ضعف و سستي در امر دعوت كنيد خداوند حافظ و ناصر شما ميشود و با شما است چنانچه در چند آيه بعد ميفرمايد (قالَ لا تَخافا إِنَّنِي مَعَكُما أَسمَعُ وَ أَري) شرحش ميآيد انشاء اللّه و مراد از ذكري دعوت بتوحيد و نفي شرك و ارسال بني اسرائيل است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 42)- نخستین برخورد با فرعون جبّار: اکنون که همه چیز رو به راه شده، و تمام وسایل لازم در اختیار موسی قرار گرفته، او و برادرش هارون هر دو را با هم مخاطب ساخته، میگوید: «تو و برادرت با آیات من که در اختیارتان گذاردهام بروید» (اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوکَ بِآیاتِی).
آیاتی که هم شامل دو معجزه بزرگ موسی میشود، و هم سایر نشانههای پروردگار و تعلیمات و برنامههایی که خود نیز بیانگر حقانیت دعوت اوست.
و برای تقویت روحیه آنها و تأکید بر تلاش و کوشش هر چه بیشتر، اضافه میکند:
«و در ذکر و یاد من و اجرای فرمانهایم سستی به خرج ندهید» (وَ لا تَنِیا فِی ذِکْرِی).
چرا که سستی و ترک قاطعیت تمام زحمات شما را بر باد خواهد داد، محکم بایستید و از هیچ حادثهای نهراسید، و در برابر هیچ قدرتی، سست نشوید.
ج3، ص122
نکات آیه
۱ - هارون، برادر موسى(ع) و شریک او در انجام رسالت الهى (هرون أخى ... اذهب أنت و أخوک)
۲ - موسى و هارون(ع)، همراه با آیات و معجزات الهى - مأمور حرکت براى انجام رسالت خویش شدند. (اذهب أنت و أخوک ب-َایتى)
۳ - آیین موسى و هارون(ع)، جهانى بوده و ویژه طایفه خاصى نبوده است. (اذهب أنت و أخوک) در آیات قبل و بعد، رفتن به سوى فرعون مطرح است; ولى از آن جایى که این آیه مورد خاصى را براى ابلاغ رسالت مشخص نساخته است، ان احتمال به نظر م رسد که اصل مأموریت موسى(ع) براى همگان است و فرعون، نقطه شروع ابلاغ پیام بوده است.
۴ - حرکت به سوى مردم و رفتن در بین آنها، برنامه اى ضرورى در تبلیغ و رسالت است. (اذهب إلى ... اذهب أنت و أخوک) در مجموعه چند آیه مورد بحث سه بار فعل «اذهب» تکرار شده است. از این فرمان و تأکید خداوند بر آن، به دست مى آید که در تبلیغ دین، نشستن و منتظر شدن براى گردآمدن مردم کافى نیست; بلکه باید به میان آنان رفت و پرچم دعوت الهى را به حرکت درآورد.
۵ - موسى و هارون(ع)، از معجزات متعددى براى انجام دعوت خویش برخوردار بودند. (اذهب ... ب-َایتى) ذکر «آیات» به صورت جمع، نشانگر تعدد آیات و معجزات اعطایى به موسى و هارون است. در توجیه این تعدد دو احتمال وجود دارد: ۱- معجزه عصا و یدبیضا - گرچه به صورت کلى دو معجزه بود - اما حاوى معجزاتى متعدد بود; زیرا مار شدن عصا و حرکت آن و عصا شدن مار، هر یک مى تواند معجزه اى خاص باشد. ۲- خداوند با این تعبیر به موسى(ع) وعده داده است که پس از این نیز معجزاتى به موسى(ع) عطا خواهد کرد.
۶ - اعطاى معجزاتى در کنار معجزه عصا و یدبیضا به موسى(ع)، وعده خداوند به او در کوه طور * (ب-َایتى) جمع آوردن «آیات» با آن که تا آن زمان، تنها دو معجزه به موسى(ع) عطا شده بود، مى تواند وعده ضمنى خداوند به عطاى معجزاتى دیگر به موسى(ع) باشد.
۷ - معجزه، راهى براى اثبات حقانیت رسالت و نبوت پیامبران (اذهب أنت و أخوک ب-َایتى)
۸ - معجزات و آیات رسالت پیامبران، از جانب خدا است. (ب-َایتى)
۹ - یاد خدا و سخن از او، محور و شعار دعوت و رسالت موسى و هارون(ع) (و لاتنیا فى ذکرى)
۱۰ - سستى نکردن در یاد خدا و انجام رسالت و ابلاغ پیام او توصیه خداوند به موسى و هارون(ع) (و لاتنیا فى ذکرى) «ونى» به معناى سستىورزیدن و کوتاهى کردن است (مصباح). «لاتنیا»; یعنى، تو اى موسى و اى هارون! در یاد من کوتاهى و سستى نکنید. از جمله لوازم یاد خدا، توجه به مسؤولیت ها و مأموریت هایى است که از جانب او واگذار گردیده است.
۱۱ - لزوم جدیت در یاد خدا و توجه مداوم به وظایف محوله از جانب او و پرهیز از سستى در آن (و لاتنیا فى ذکرى)
۱۲ - سستى در یاد خداوند و غفلت از او، خطرى جدى براى رهروان و قیام کنندگان در راه خدا است. (اذهب أنت ... و لاتنیا فى ذکرى)
۱۳ - معجزات و آیات الهى، سبب تقویت روحیه پیامبران (اذهب ... ب-َایتى و لاتنیا فى ذکرى)
۱۴ - خداوند، موسى(ع) را مأمور ابلاغ حکم رسالت به هارون کرد و از او خواست وى را به سستى نورزیدن در ذکر خدا توصیه کند. (اذهب أنت و أخوک ب-َایتى و لاتنیا فى ذکرى) خطاب به موسى(ع) در وظایف مشترک بین او و هارون(ع) اقتضا مى کند که موسى(ع) دستورات ارائه شده را به هارون(ع) برساند.
۱۵ - تقدم خودسازى بر ارشاد دیگران (واصطنعتک لنفسى ... اذهب أنت و أخوک)
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: نقش آیات خدا ۱۳
- انبیا: دلایل حقانیت انبیا ۷; عوامل تقویت روحیه انبیا ۱۳
- تبلیغ: روش تبلیغ ۴
- تزکیه: اهمیت تزکیه ۱۵
- خدا: توصیه هاى خدا ۱۰; نقش خدا ۸; وعده هاى خدا ۶
- ذکر: اهمیت ذکر خدا ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۴
- غفلت: خطر غفلت از خدا ۱۲
- معجزه: منشأ معجزه ۸; نقش معجزه ۷، ۱۳
- موسى(ع): برادر موسى(ع) ۱; تعدد معجزه موسى(ع) ۵; توصیه به موسى(ع) ۱۰; جهان شمولى رسالت موسى(ع) ۳; رسالت موسى(ع) ۲، ۱۴; شریک رسالت موسى(ع) ۱; عصاى موسى(ع) ۶; معجزه موسى(ع) ۲، ۶ ; موسى(ع) در کوه طور ۶; مهمترین دعوت موسى(ع) ۹; وعده به موسى(ع) ۶; یدبیضاى موسى(ع) ۶
- هارون(ع): ابلاغ رسالت به هارون(ع) ۱۴; تعدد معجزه هارون(ع) ۵; توصیه به هارون(ع) ۱۰، ۱۴; جهان شمولى رسالت هارون(ع) ۳; رسالت هارون(ع) ۲; معجزه هارون(ع) ۲; مهمترین دعوت هارون(ع) ۹; نقش هارون(ع) ۱
- هدایت: شرایط هدایت ۱۵