يَخْفَى

از الکتاب

آیات شامل این کلمه

ریشه کلمه

قاموس قرآن

خفاء: پنهانى. نهانى. [آل عمران:5] چيزى در آسمان و زمين بر خدا نهان و پوشيده نمى‏ماند . نا گفته نماند: فعل اين مادّه از باب ضرب يضرب متعدى و به معنى ظاهر كردن و پنهان نمودن هر دو آمده و آن از اضداد است چنانكه در اقرب الموارد نصريح كرده و از باب علم يعلم لازم و به معنى لازم و به معنى پنهانى به كار به كار رفته است. ولى ثلاثى‏هاى آن در قرآن همه از باب علم يعلم و به معناى پنهان و پوشيدگى آمده است . اخفاء: پنهان كردن مقابل اعلان و ابداء است مثل [ممتحنه:1] و نحو [بقره:284]. در اقرب الموارد اخفاء را به معنى ازاله خفاء گرفته و گويد: معنى آيه [طه:15] آن است كه نزديك است پرده آن را زايل كنم و آن را آشكار نمايم اين قول در مجمع از ابوعبيده نيز نقل شده است . ولى قاموس و نهايه و مفردات اخفاء را به معنى پنهان داشتن گفته‏اند و تمام موارد استعمال آن در قرآن مجيد از باب افعال به معنى پنهان كردن آمده است بعيد به نظر مى‏رسد كه آيه فوق بر خلاف آيات ديگر به معنى اظهار باشد. گرچه در مجمع البيان اخفاء را به معنى اظهار و پوشيدن هر دو گفته است. استخفاء: طلب پنهان كردن است (مفردات) [نساء:108] يعنى مى‏خواهند خود را از مردم مخفى كنند ولى نمى‏خواهند از خدا پنهان دارند حال آنكه خدا با آنهاست. * [هود:5] بدان آنها سينه هايشان را بر مى‏گردانند تا خود را از شنيدن قرآن مخفى بدارند توضيح اين آيه در «ثنى» گذشت [رعد:10] يعنى آنكه در شب خود را پنهان مى‏كند يا در روز آشكارا راه رونده است . خافيه: به معنى پوشيده و شى‏ء پنهان است (اقرب) [حاقة:18] آن روز آشكار مى‏شويد و هيچ نهانى كه از شماست، پنهان نمى‏ماند. و آن در آيه شريفه به معنى اسم فاعل است. * خفيه: به ضمّ اوّل مصدر است به معنى پنهانى. [اعراف:55] يعنى پروردگار خود را بخوانيد با تضرّع و پنهانى. در الميزان احتمال داده كه مراد از تضرّع، آشكارا بودن مناسب عبوديت نيست لذا به جاى آن، تضرع آمده است. نا گفته نماند خواندن خدا آشكارا و با صدا اشكال ندارد چنانكه از روايات و اعمال اولياء عليهم السلام مشهود است، فقط با صداى بلند و فرياد منهى است چنانكه مضمون آيه [اعراف:205] است و در «جهر» گذشت كه مراد از آن به نظر نگارنده فرياد است. * [طه:7] اگر سخن آشكار گوئى او نهان و نهانتر را مى‏داند. جهر به قول آن است كه ما فى الضمير را آشكار كنى و سرّ همان حديث مكنوم در نفس است و اخفى اسم تفضيل است و مخفى‏تر از سرّ به عقيده الميزان آن است كه برخود انسان نيز مخفى باشد يعنى خدا، سخن آشكار و سرّ نهان و سرّيكه حتّى بر خود شخص پوشيده است ميداند. در مجمع از صادقين عليهماالسلام نقل شده: سرّ آن است كه در دل پنهان كرده‏اى و اخفى آن است كه به خاطرات رسيده سپس فراموش كرده‏اى.قول الميزان نزديك به اين سخن است. و در اين خصوص اقوال ديگرى نيز هست كه چندان مفيد نيستند.


کلمات نزدیک مکانی

تکرار در هر سال نزول

در حال بارگیری...