۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۴۸}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۱۶: | خط ۱۸: | ||
==آيات ۱ - ۴، سوره اخلاص == | ==آيات ۱ - ۴، سوره اخلاص == | ||
سوره اخلاص مكى است و چهار آيه دارد | سوره اخلاص مكى است و چهار آيه دارد | ||
بِسمِ | بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ | ||
قُلْ هُوَ | قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ(۱) | ||
اللَّهُ الصمَدُ(۲) | |||
لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ(۳) | لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ(۳) | ||
وَ لَمْ يَكُن | وَ لَمْ يَكُن لَّهُ كفُواً أَحَدُ(۴) | ||
ترجمه آيات | ترجمه آيات | ||
به نام الله كه رحمان و رحيم است | به نام الله كه رحمان و رحيم است | ||
خط ۳۲: | خط ۳۴: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۷۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۷۰ </center> | ||
و اين سوره هم مى تواند در مكه نازل شده باشد و هم در مدينه ، و آنچه از بعضى از روايات وارده در سبب نزول آن ظاهر است اين است كه در مكه نازل شده . | و اين سوره هم مى تواند در مكه نازل شده باشد و هم در مدينه ، و آنچه از بعضى از روايات وارده در سبب نزول آن ظاهر است اين است كه در مكه نازل شده . | ||
قُلْ هُوَ | قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ | ||
كلمه «'''هو'''» ضمير شاءن و ضمير قصه است ، و معمولا در جايى بكار مى رود كه گوينده اهتمام زيادى به مضمون جمله بعد از آن داشته باشد، و اما كلمه «'''الله '''» مورد اختلاف واقع شده ، حق آن است كه «'''علم به غلبه '''» براى خداى تعالى است ، يعنى قبلا در زبان عرب اسم خاص براى حق تعالى نبود، ولى از آنجايى كه استعمالش در اين مورد بيش از ساير موارد شد، به خاطر همين غلبه استعمال ، تدريجا اسم خاص خدا گرديد، همچنان كه اهل هر زبانى ديگر براى خداى تعالى نام خاصى دارند، و ما در تفسير سوره فاتحه (اولين سوره قرآن ) در باره اين كلمه بحث كرديم . | كلمه «'''هو'''» ضمير شاءن و ضمير قصه است ، و معمولا در جايى بكار مى رود كه گوينده اهتمام زيادى به مضمون جمله بعد از آن داشته باشد، و اما كلمه «'''الله '''» مورد اختلاف واقع شده ، حق آن است كه «'''علم به غلبه '''» براى خداى تعالى است ، يعنى قبلا در زبان عرب اسم خاص براى حق تعالى نبود، ولى از آنجايى كه استعمالش در اين مورد بيش از ساير موارد شد، به خاطر همين غلبه استعمال ، تدريجا اسم خاص خدا گرديد، همچنان كه اهل هر زبانى ديگر براى خداى تعالى نام خاصى دارند، و ما در تفسير سوره فاتحه (اولين سوره قرآن ) در باره اين كلمه بحث كرديم . | ||
فرق بين «'''احد'''» و «'''واحد'''» و معناى احد بودن خداى تعالى | فرق بين «'''احد'''» و «'''واحد'''» و معناى احد بودن خداى تعالى | ||
خط ۴۲: | خط ۴۴: | ||
<span id='link469'><span> | <span id='link469'><span> | ||
==معناى اينكه خدا صمد است اينست كه هر چيزى در ذات و آثار و صفات محتاج او است و اومنتهى المقاصد است == | ==معناى اينكه خدا صمد است اينست كه هر چيزى در ذات و آثار و صفات محتاج او است و اومنتهى المقاصد است == | ||
اللَّهُ الصمَدُ | |||
اصل در معناى كلمه «'''صمد'''» قصد كردن و يا قصد كردن با اعتماد است ، وقتى گفته مى شود: «'''صمده ، يصمده ، صمدا'''» از باب «'''نصر، ينصر'''» معنايش اين است كه فلانى قصد فلان كس يا فلان چيز را كرد، در حالى كه بر او اعتماد كرده بود. بعضى از مفسرين اين كلمه را - كه صفت است - به معانى متعددى تفسير كرده اند كه برگشت بيشتر آنها به معناى زير است : «'''سيد و بزرگى كه از هر سو به جانبش قصد مى كنند تا حوايجشان را برآورد'''» و چون در آيه مورد بحث مطلق آمده همين معنا را مى دهد، پس خداى تعالى سيد و بزرگى است كه تمامى موجودات عالم در تمامى حوائجشان او را قصد مى كنند. | اصل در معناى كلمه «'''صمد'''» قصد كردن و يا قصد كردن با اعتماد است ، وقتى گفته مى شود: «'''صمده ، يصمده ، صمدا'''» از باب «'''نصر، ينصر'''» معنايش اين است كه فلانى قصد فلان كس يا فلان چيز را كرد، در حالى كه بر او اعتماد كرده بود. بعضى از مفسرين اين كلمه را - كه صفت است - به معانى متعددى تفسير كرده اند كه برگشت بيشتر آنها به معناى زير است : «'''سيد و بزرگى كه از هر سو به جانبش قصد مى كنند تا حوايجشان را برآورد'''» و چون در آيه مورد بحث مطلق آمده همين معنا را مى دهد، پس خداى تعالى سيد و بزرگى است كه تمامى موجودات عالم در تمامى حوائجشان او را قصد مى كنند. | ||
آرى وقتى خداى تعالى پديد آورنده همه عالم است ، و هر چيزى كه داراى هستى است هستى را خدا به او داده ، پس هر چيزى كه نام «'''چيز'''» صادق بر آن باشد، در ذات و صفات و آثارش محتاج به خدا است ، و در رفع حاجتش او را قصد مى كند، همچنان كه خودش فرموده : «'''الا له الخلق و الامر'''»، و نيز به طور مطلق فرموده : «'''و ان الى ربك المنتهى '''»، پس خداى تعالى در هر حاجتى كه در عالم وجود تصور شود صمد است ، يعنى هيچ چيز قصد هيچ چيز ديگر نمى كند مگر آنكه منتهاى مقصدش او است و بر آمدن حاجتش به وسيله او است . | آرى وقتى خداى تعالى پديد آورنده همه عالم است ، و هر چيزى كه داراى هستى است هستى را خدا به او داده ، پس هر چيزى كه نام «'''چيز'''» صادق بر آن باشد، در ذات و صفات و آثارش محتاج به خدا است ، و در رفع حاجتش او را قصد مى كند، همچنان كه خودش فرموده : «'''الا له الخلق و الامر'''»، و نيز به طور مطلق فرموده : «'''و ان الى ربك المنتهى '''»، پس خداى تعالى در هر حاجتى كه در عالم وجود تصور شود صمد است ، يعنى هيچ چيز قصد هيچ چيز ديگر نمى كند مگر آنكه منتهاى مقصدش او است و بر آمدن حاجتش به وسيله او است . | ||
خط ۵۰: | خط ۵۲: | ||
و اين دو آيه شريفه در عين حال هم به وسيله صفات ذات ، خداى تعالى را معرفى كرده ، و هم به وسيله صفات فعل . جمله «'''الله احد'''» خدا را به صفت احديت توصيف كرده ، كه احديت عين ذات است . و جمله «'''الله الصمد'''» او را به صفت صمديت توصيف كرده كه صفت فعل است ، چون گفتيم صمديت عبارت از اين است كه هر چيزى به سوى او منتهى مى شود. | و اين دو آيه شريفه در عين حال هم به وسيله صفات ذات ، خداى تعالى را معرفى كرده ، و هم به وسيله صفات فعل . جمله «'''الله احد'''» خدا را به صفت احديت توصيف كرده ، كه احديت عين ذات است . و جمله «'''الله الصمد'''» او را به صفت صمديت توصيف كرده كه صفت فعل است ، چون گفتيم صمديت عبارت از اين است كه هر چيزى به سوى او منتهى مى شود. | ||
بعضى از مفسرين گفته اند: كلمه «'''صمد'''» به معناى هر چيز توپرى است كه جوفش خالى نباشد، و در نتيجه نه بخورد و نه بنوشد و نه بخوابد و نه بچه بياورد و نه از كسى متولد شود. كه بنابر اين تفسير، جمله «'''لم يلد و لم يولد'''» تفسير كلمه «'''صمد'''» خواهد بود. | بعضى از مفسرين گفته اند: كلمه «'''صمد'''» به معناى هر چيز توپرى است كه جوفش خالى نباشد، و در نتيجه نه بخورد و نه بنوشد و نه بخوابد و نه بچه بياورد و نه از كسى متولد شود. كه بنابر اين تفسير، جمله «'''لم يلد و لم يولد'''» تفسير كلمه «'''صمد'''» خواهد بود. | ||
لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُن | لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُن لَّهُ كفُواً أَحَدُ | ||
اين دو آيه كريمه از خداى تعالى اين معنا را نفى مى كند كه چيزى را بزايد. و يا به - عبارت ديگر ذاتش متجزى شود، و جزئى از سنخ خودش از او جدا گردد. چه به آن معنايى كه نصارى در باره خداى تعالى و مسيح مى گويند، و چه به آن معنايى كه وثنى مذهبان بعضى از آلهه خود را فرزندان خداى سبحان مى پندارند. | اين دو آيه كريمه از خداى تعالى اين معنا را نفى مى كند كه چيزى را بزايد. و يا به - عبارت ديگر ذاتش متجزى شود، و جزئى از سنخ خودش از او جدا گردد. چه به آن معنايى كه نصارى در باره خداى تعالى و مسيح مى گويند، و چه به آن معنايى كه وثنى مذهبان بعضى از آلهه خود را فرزندان خداى سبحان مى پندارند. | ||
و نيز اين دو آيه از خداى تعالى اين معنا را نفى مى كنند كه خود او از چيزى متولد و مشتق شده باشد، حال اين تولد و اشتقاق به هر معنايى كه اراده شود، چه به آن نحوى كه وثنيت درباره خدايان خود گفته اند، كه بعضى اله پدر و بعضى ديگر اله مادر و بعضى ديگر اله فرزند است ، و چه به نحوى ديگر. | و نيز اين دو آيه از خداى تعالى اين معنا را نفى مى كنند كه خود او از چيزى متولد و مشتق شده باشد، حال اين تولد و اشتقاق به هر معنايى كه اراده شود، چه به آن نحوى كه وثنيت درباره خدايان خود گفته اند، كه بعضى اله پدر و بعضى ديگر اله مادر و بعضى ديگر اله فرزند است ، و چه به نحوى ديگر. | ||
خط ۹۴: | خط ۹۶: | ||
==آيات ۱ - ۵، سوره فلق == | ==آيات ۱ - ۵، سوره فلق == | ||
سوره فلق مكى است و پنج آيه دارد | سوره فلق مكى است و پنج آيه دارد | ||
بِسمِ | بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ | ||
قُلْ أَعُوذُ بِرَب الْفَلَقِ(۱) | قُلْ أَعُوذُ بِرَب الْفَلَقِ(۱) | ||
مِن | مِن شرِّ مَا خَلَقَ(۲) | ||
وَ مِن | وَ مِن شرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَب (۳) | ||
وَ مِن | وَ مِن شرِّ النَّفَّثَتِ فى الْعُقَدِ(۴) | ||
وَ مِن | وَ مِن شرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسدَ(۵) | ||
ترجمه آيات | ترجمه آيات | ||
به نام الله كه بخشنده به همه و مهربان به خواص از بندگان است . | به نام الله كه بخشنده به همه و مهربان به خواص از بندگان است . | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۹: | ||
بعضى ديگر گفته اند: كلمه «'''فلق '''» نام چاهى است در جهنم . | بعضى ديگر گفته اند: كلمه «'''فلق '''» نام چاهى است در جهنم . | ||
مؤ يد اين قول بعضى از رواياتى است كه در تفسير اين سوره وارد شده . | مؤ يد اين قول بعضى از رواياتى است كه در تفسير اين سوره وارد شده . | ||
مِن | مِن شرِّ مَا خَلَقَ | ||
يعنى از شر هر مخلوقى ، چه انسان و چه جن و چه حيوانات و چه هر مخلوق ديگرى كه شرى همراه خود دارد، پس ، از عبارت «'''ما خلق '''» نبايد تو هم كرد كه تمامى مخلوقات شرند و يا شرى با خود دارند، زيرا مطلق آمدن اين عبارت دليل بر استغراق و كليت نيست . | يعنى از شر هر مخلوقى ، چه انسان و چه جن و چه حيوانات و چه هر مخلوق ديگرى كه شرى همراه خود دارد، پس ، از عبارت «'''ما خلق '''» نبايد تو هم كرد كه تمامى مخلوقات شرند و يا شرى با خود دارند، زيرا مطلق آمدن اين عبارت دليل بر استغراق و كليت نيست . | ||
وَ مِن | وَ مِن شرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَب | ||
در صحاح مى گويد: كلمه «'''غسق '''» به معناى اولين مرحله از ظلمت شب است ، وقتى گفته مى شود «'''قد غسق الليل '''» معنايش اين است كه تاريكى شب فرا رسيد، و عاسق شب ، آن ساعتى است كه شفق سمت مغرب ناپديد شود. | در صحاح مى گويد: كلمه «'''غسق '''» به معناى اولين مرحله از ظلمت شب است ، وقتى گفته مى شود «'''قد غسق الليل '''» معنايش اين است كه تاريكى شب فرا رسيد، و عاسق شب ، آن ساعتى است كه شفق سمت مغرب ناپديد شود. | ||
و كلمه «'''وقوب '''» كه مصدر فعل ماضى «'''وقب '''» است ، به معناى داخل شدن است . | و كلمه «'''وقوب '''» كه مصدر فعل ماضى «'''وقب '''» است ، به معناى داخل شدن است . | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۳۱: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۸۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۸۲ </center> | ||
و دوم شر ساحران . و سوم شر حاسد، كه مشغول توطئه مى گردد. و اهتمام بيشتر نسبت به اين سه نوع شر بخاطر اين است كه انسان از اين سه شر غافل است ، يعنى اين سه نوع شر در حال غفلت آدمى حمله مى آورند. | و دوم شر ساحران . و سوم شر حاسد، كه مشغول توطئه مى گردد. و اهتمام بيشتر نسبت به اين سه نوع شر بخاطر اين است كه انسان از اين سه شر غافل است ، يعنى اين سه نوع شر در حال غفلت آدمى حمله مى آورند. | ||
وَ مِن | وَ مِن شرِّ النَّفَّثَتِ فى الْعُقَدِ | ||
يعنى و از شر زنان جادوگر ساحر، كه در عقده ها و گره ها عليه مسحور مى دمند، و به اين وسيله مسحور را جادو مى كنند. و اگر از ميان جادوگران ، خصوص زنان را نام برد، براى اين بود كه سحر و جادوگرى در بين زنان بيشتر است تا مردان ، و از اين آيه استفاده مى شود كه قرآن كريم تاثير سحر را فى الجمله تصديق دارد، و نظير اين آيه در تصديق سحر آيه زير است كه در داستان هاروت و ماروت مى فرمايد: «'''فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه و ما هم بضارين به من احد الا باذن الله '''»، و نيز نظير آن ، آيه اى است كه سخن از ساحران فرعون دارد. | يعنى و از شر زنان جادوگر ساحر، كه در عقده ها و گره ها عليه مسحور مى دمند، و به اين وسيله مسحور را جادو مى كنند. و اگر از ميان جادوگران ، خصوص زنان را نام برد، براى اين بود كه سحر و جادوگرى در بين زنان بيشتر است تا مردان ، و از اين آيه استفاده مى شود كه قرآن كريم تاثير سحر را فى الجمله تصديق دارد، و نظير اين آيه در تصديق سحر آيه زير است كه در داستان هاروت و ماروت مى فرمايد: «'''فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه و ما هم بضارين به من احد الا باذن الله '''»، و نيز نظير آن ، آيه اى است كه سخن از ساحران فرعون دارد. | ||
ولى بعضى از مفسرين گفته اند: آيه مورد بحث نظرى به سحر ندارد، بلكه مرادش از دمندگان در گره ها، آن زنانى است كه با تسويلات خود تصميم هاى شوهران را از ايشان مى گيرند و راى شوهران را متمايل به آن جانبى مى كنند كه خودشان صلاح مى دانند و دوست دارند، پس مراد از كلمه عقد - كه جمع «'''عقده '''» است - راى ، و مراد از «'''نفث در عقد'''» به طور كنايه سست كردن تصميم شوهر است . ولى اين معنايى به دور از ذهن است . | ولى بعضى از مفسرين گفته اند: آيه مورد بحث نظرى به سحر ندارد، بلكه مرادش از دمندگان در گره ها، آن زنانى است كه با تسويلات خود تصميم هاى شوهران را از ايشان مى گيرند و راى شوهران را متمايل به آن جانبى مى كنند كه خودشان صلاح مى دانند و دوست دارند، پس مراد از كلمه عقد - كه جمع «'''عقده '''» است - راى ، و مراد از «'''نفث در عقد'''» به طور كنايه سست كردن تصميم شوهر است . ولى اين معنايى به دور از ذهن است . | ||
وَ مِن | وَ مِن شرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسدَ | ||
يعنى از شر حسود وقتى كه مبتلا به حسد گشته و مشغول اعمال حسد درونى خود شود و عليه محسود دست بكار گردد. | يعنى از شر حسود وقتى كه مبتلا به حسد گشته و مشغول اعمال حسد درونى خود شود و عليه محسود دست بكار گردد. | ||
بعضى از مفسرين گفته اند: اين آيه شامل چشم زدن اشخاص شور چشم نيز مى شود، چون چشم زدن هم ناشى از نوعى حسد درونى مى گردد، شخص حسود وقتى چيزى را ببيند كه در نظرش بسيار شگفت آور و بسيار زيبا باشد حسدش تحريك شده ، با همان نگاه ، زهر خود را مى ريزد. | بعضى از مفسرين گفته اند: اين آيه شامل چشم زدن اشخاص شور چشم نيز مى شود، چون چشم زدن هم ناشى از نوعى حسد درونى مى گردد، شخص حسود وقتى چيزى را ببيند كه در نظرش بسيار شگفت آور و بسيار زيبا باشد حسدش تحريك شده ، با همان نگاه ، زهر خود را مى ريزد. | ||
بحث روائى | بحث روائى | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۴۸}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش