۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۳ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۵}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
شرح مفاد آيه : «'''و يؤ خركم الى اجل مسمى ....'''» كه مى گويد اگر عبادت و تقوى واطاعت پيشه كنيد خدا اجل غير مسمايتان را تا اجل مسمى تاءخير مى اندازد | شرح مفاد آيه : «'''و يؤ خركم الى اجل مسمى ....'''» كه مى گويد اگر عبادت و تقوى واطاعت پيشه كنيد خدا اجل غير مسمايتان را تا اجل مسمى تاءخير مى اندازد | ||
وَ | وَ يُؤَخِّرْكُمْ إِلى أَجَلٍ مُّسمًّى إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاءَ لا يُؤَخَّرُ لَوْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ | ||
در اين آيه تاءخير مرگ تا اجلى معين را نتيجه عبادت خدا و تقوى و اطاعت رسول دانسته ، و اين خود دليل بر اين است كه دو اجل در كار بوده ، يكى اجل مسمى ، يعنى معين ، كه از آن ديگرى دورتر و طولانى تر است ، و ديگرى اجلى كه معين نشده و كوتاهتر از اولى است . | در اين آيه تاءخير مرگ تا اجلى معين را نتيجه عبادت خدا و تقوى و اطاعت رسول دانسته ، و اين خود دليل بر اين است كه دو اجل در كار بوده ، يكى اجل مسمى ، يعنى معين ، كه از آن ديگرى دورتر و طولانى تر است ، و ديگرى اجلى كه معين نشده و كوتاهتر از اولى است . | ||
بنابر اين ، خداى تعالى در اين آيه كفار را وعده داده كه اگر صاحب ايمان و تقوا و اطاعت شوند، اجل كوتاهترشان را تا اجل مسمى تاءخير مى اندازد، و جمله «'''ان اجل الله ...'''»، اين تاءخير انداختن را تعليل مى كند، در نتيجه منظور از اجل اللّه كه وقتى برسد ديگر عقب انداخته نمى شود، مطلق اجل حتمى است ، حال چه اجل مسمى باشد، و چه غير مسمى . | بنابر اين ، خداى تعالى در اين آيه كفار را وعده داده كه اگر صاحب ايمان و تقوا و اطاعت شوند، اجل كوتاهترشان را تا اجل مسمى تاءخير مى اندازد، و جمله «'''ان اجل الله ...'''»، اين تاءخير انداختن را تعليل مى كند، در نتيجه منظور از اجل اللّه كه وقتى برسد ديگر عقب انداخته نمى شود، مطلق اجل حتمى است ، حال چه اجل مسمى باشد، و چه غير مسمى . | ||
خط ۲۱: | خط ۲۳: | ||
گوينده اين سخن نوح (عليه السلام ) است ، و منظور از اينكه گفت : شب و روز ايشان را خواندم اين است كه به عبادت خدا و تقوى و طاعت رسولشان خواندم ، و خواندن در شب و روز كنايه است از اينكه دائما و به طور خستگى ناپذير خواندم . | گوينده اين سخن نوح (عليه السلام ) است ، و منظور از اينكه گفت : شب و روز ايشان را خواندم اين است كه به عبادت خدا و تقوى و طاعت رسولشان خواندم ، و خواندن در شب و روز كنايه است از اينكه دائما و به طور خستگى ناپذير خواندم . | ||
«'''فلم يزدهم دعائى الا فرارا'''» - يعنى فرار از اجابت دعوتم ، پس تعبير به «'''فرار'''» استعاره از تمرد و نپذيرفتن است ، در اين جمله زيادتر شدن فرارشان را به دعوت خود نسبت داده و گفته دعوت من فرار ايشان را زيادتر كرد، و اين براى آن است كه در دعوت آن جناب شائبه سببيت هست ، چون وقتى خير در غير مورد صالح واقع شود، خود آن مورد و محل به خاطر فسادى كه دارد آن خير را فاسد نموده ، شرش مى سازد، همچنان كه خود قرآن درباره صفت خود مى فرمايد: «'''و ننزل من القران ما هوشفاء و رحمه للمؤ منين و لا يزيد الظالمين الا خسارا'''». | «'''فلم يزدهم دعائى الا فرارا'''» - يعنى فرار از اجابت دعوتم ، پس تعبير به «'''فرار'''» استعاره از تمرد و نپذيرفتن است ، در اين جمله زيادتر شدن فرارشان را به دعوت خود نسبت داده و گفته دعوت من فرار ايشان را زيادتر كرد، و اين براى آن است كه در دعوت آن جناب شائبه سببيت هست ، چون وقتى خير در غير مورد صالح واقع شود، خود آن مورد و محل به خاطر فسادى كه دارد آن خير را فاسد نموده ، شرش مى سازد، همچنان كه خود قرآن درباره صفت خود مى فرمايد: «'''و ننزل من القران ما هوشفاء و رحمه للمؤ منين و لا يزيد الظالمين الا خسارا'''». | ||
وَ إِنى | وَ إِنى كلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصبِعَهُمْ فى ءَاذَانهِمْ وَ استَغْشوْا ثِيَابهُمْ ... | ||
در اين آيه مغفرت را هدف دعوت قرار داده ، با اينكه هدف دعوت نخست ايمان آوردن ايشان ، و سپس مغفرت خدا است ، و اين براى آن بود كه خواسته به خيرخواهى خود براى آنان اشاره كند، و بفهماند كه اگر دعوتشان مى كند منظورش تنها و تنها تاءمين خير دنيا و آخرت ايشان است . | در اين آيه مغفرت را هدف دعوت قرار داده ، با اينكه هدف دعوت نخست ايمان آوردن ايشان ، و سپس مغفرت خدا است ، و اين براى آن بود كه خواسته به خيرخواهى خود براى آنان اشاره كند، و بفهماند كه اگر دعوتشان مى كند منظورش تنها و تنها تاءمين خير دنيا و آخرت ايشان است . | ||
«'''جعلوا اصابعهم فى اذانهم '''» - معنايش اين نيست كه حقيقتا انگشت در گوش خود كردند، بلكه اين تعبير كنايه است از اينكه از شنيدن دعوت او استنكاف ورزيدند، و معناى جمله «'''و استغشوا ثيابهم '''»، هم هر چند اين است كه جامه خود بسر كشيدند تا مرا نبينند، و سخنم را نشنوند، ولى اين تعبير هم كنايه است از تنفر آنان و گوش ندادنشان به سخن وى . | «'''جعلوا اصابعهم فى اذانهم '''» - معنايش اين نيست كه حقيقتا انگشت در گوش خود كردند، بلكه اين تعبير كنايه است از اينكه از شنيدن دعوت او استنكاف ورزيدند، و معناى جمله «'''و استغشوا ثيابهم '''»، هم هر چند اين است كه جامه خود بسر كشيدند تا مرا نبينند، و سخنم را نشنوند، ولى اين تعبير هم كنايه است از تنفر آنان و گوش ندادنشان به سخن وى . | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۵ </center> | ||
«'''و اصروا و استكبروا استكبارا'''» - يعنى در امتناع از گوش دادن اصرار ورزيدند، و از شنيدن سخنم و پذيرفتن دعوتم استكبار نمودند، استكبارى عجيب . | «'''و اصروا و استكبروا استكبارا'''» - يعنى در امتناع از گوش دادن اصرار ورزيدند، و از شنيدن سخنم و پذيرفتن دعوتم استكبار نمودند، استكبارى عجيب . | ||
ثُمَّ إِنى دَعَوْتهُمْ جِهَاراً | |||
كلمه «'''ثم - سپس '''» بعديت و تاءخير را مى رساند، و در اينجا بعديت و تاءخير مرتبه اى را مى رساند، البته مرتبه از نظر كلام ، و معنايش اين است كه اول به آرامى و بعدا به بانگ بلند (جهارا ) دعوتشان كردم . | كلمه «'''ثم - سپس '''» بعديت و تاءخير را مى رساند، و در اينجا بعديت و تاءخير مرتبه اى را مى رساند، البته مرتبه از نظر كلام ، و معنايش اين است كه اول به آرامى و بعدا به بانگ بلند (جهارا ) دعوتشان كردم . | ||
ثُمَّ إِنى أَعْلَنت لهَُمْ وَ أَسرَرْت لهَُمْ إِسرَاراً | |||
اعلان و اسرار دو واژه مقابل همند، اولى به معناى اظهار، و دومى به معناى اخفاء است ، و ظاهر سياق اين است كه مرجع ضمير «'''لهم '''» در هر دو جا يكى است . در نتيجه معناى آيه اين است كه : من آنان را، هم سرى دعوت كردم و هم علنى ، يكبار علنى بار ديگر سرى ، تا در دعوتم همه راههايى را كه ممكن است موثر باشد رفته باشم . | اعلان و اسرار دو واژه مقابل همند، اولى به معناى اظهار، و دومى به معناى اخفاء است ، و ظاهر سياق اين است كه مرجع ضمير «'''لهم '''» در هر دو جا يكى است . در نتيجه معناى آيه اين است كه : من آنان را، هم سرى دعوت كردم و هم علنى ، يكبار علنى بار ديگر سرى ، تا در دعوتم همه راههايى را كه ممكن است موثر باشد رفته باشم . | ||
فَقُلْت استَغْفِرُوا | فَقُلْت استَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً ... أَنهَراً | ||
در اين جمله دعوت قوم را به اينكه استغفار كنيد تعليل كرده به اينكه : «'''آخر پروردگارتان غفار است '''»، و «'''غفار'''» كه صيغه مبالغه است ، معناى كثير المغفره را مى دهد، و مى فهماند علاوه بر اينكه كثير المغفره است ، مغفرت سنت مستمرى او است . | در اين جمله دعوت قوم را به اينكه استغفار كنيد تعليل كرده به اينكه : «'''آخر پروردگارتان غفار است '''»، و «'''غفار'''» كه صيغه مبالغه است ، معناى كثير المغفره را مى دهد، و مى فهماند علاوه بر اينكه كثير المغفره است ، مغفرت سنت مستمرى او است . | ||
<span id='link30'><span> | <span id='link30'><span> | ||
==اثر استغفار از گناهان در رفع مصائب و بلايا و فتح باب نعمت ها == | ==اثر استغفار از گناهان در رفع مصائب و بلايا و فتح باب نعمت ها == | ||
يُرْسِلِ السمَاءَ عَلَيْكم | يُرْسِلِ السمَاءَ عَلَيْكم مِّدْرَاراً | ||
كلمه «'''يرسل '''» به خاطر اينكه جواب امر «'''استغفار كنيد'''» است ، به جزم خوانده مى شود، و مراد از كلمه «'''سماء'''» ابر آسمان است ، و كلمه «'''مدارا'''» به معناى كثير الدرور است يعنى بسيار ريزنده . و معناى آيه اين است كه : اگر از خدا طلب مغفرت كنيد، ابر بسيار ريزنده و بارنده را به سويتان مى فرستد. | كلمه «'''يرسل '''» به خاطر اينكه جواب امر «'''استغفار كنيد'''» است ، به جزم خوانده مى شود، و مراد از كلمه «'''سماء'''» ابر آسمان است ، و كلمه «'''مدارا'''» به معناى كثير الدرور است يعنى بسيار ريزنده . و معناى آيه اين است كه : اگر از خدا طلب مغفرت كنيد، ابر بسيار ريزنده و بارنده را به سويتان مى فرستد. | ||
وَ يُمْدِدْكم بِأَمْوَلٍ وَ بَنِينَ | وَ يُمْدِدْكم بِأَمْوَلٍ وَ بَنِينَ | ||
كلمه «'''امداد'''» به معناى رساندن مدد به دنبال مدد ديگر است ، و مدد به معناى هر چيزى است كه آدمى را در رسيدن به حاجتش كمك كند،و اموال و فرزندان نزديك ترين كمك هاى ابتدايى براى رسيدن جامعه انسانى به هدفهاى خويش است . | كلمه «'''امداد'''» به معناى رساندن مدد به دنبال مدد ديگر است ، و مدد به معناى هر چيزى است كه آدمى را در رسيدن به حاجتش كمك كند،و اموال و فرزندان نزديك ترين كمك هاى ابتدايى براى رسيدن جامعه انسانى به هدفهاى خويش است . | ||
وَ يجْعَل | وَ يجْعَل لَّكمْ جَنَّتٍ وَ يجْعَل لَّكمْ أَنهَراً | ||
«'''جنات '''» و «'''انهار'''» دو تا از اقسام مال است ، ليكن از آنجايى كه از ساير اقسام مال نسبت به ضروريات زندگى بشر دخالت گسترده ترى دارند در آيه اختصاص به ذكر يافتند. | «'''جنات '''» و «'''انهار'''» دو تا از اقسام مال است ، ليكن از آنجايى كه از ساير اقسام مال نسبت به ضروريات زندگى بشر دخالت گسترده ترى دارند در آيه اختصاص به ذكر يافتند. | ||
و اين آيات به طورى كه ملاحظه مى فرماييد نعمتهاى دنيايى را مى شمارد، | و اين آيات به طورى كه ملاحظه مى فرماييد نعمتهاى دنيايى را مى شمارد، | ||
خط ۴۵: | خط ۴۷: | ||
اين معنا از آيه شريفه زير هم استفاده مى شود كه فرموده : «'''ظهر الفساد فى البر و البحر بما كسبت ايدى الناس '''»، و همچنين آيه زير كه مى فرمايد: «'''و ما اصابكم من مصيبه فب ما كسبت ايديكم '''»، و آيه شريفه «'''و لو ان اهل القرى امنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض '''» - و ما در تفسير آيات مذكور مطالبى گفتيم كه براى اينجا سودمند است . | اين معنا از آيه شريفه زير هم استفاده مى شود كه فرموده : «'''ظهر الفساد فى البر و البحر بما كسبت ايدى الناس '''»، و همچنين آيه زير كه مى فرمايد: «'''و ما اصابكم من مصيبه فب ما كسبت ايديكم '''»، و آيه شريفه «'''و لو ان اهل القرى امنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض '''» - و ما در تفسير آيات مذكور مطالبى گفتيم كه براى اينجا سودمند است . | ||
معناى آيه : «'''ما لكم لا ترجون للّه و قارا'''» | معناى آيه : «'''ما لكم لا ترجون للّه و قارا'''» | ||
مَّا لَكمْ لا تَرْجُونَ للَّهِ وَقَاراً | |||
كلمه «'''وقار'''» - همانطور كه در مجمع البيان هم آمده - به معناى عظمت است ، و اسمى از توقير (تعظيم ) است ، و كلمه رجاء در مقابل خوف است ، كه اولى به معناى اميد، و مظنه رسيدن به چيزى است كه باعث مسرت است ، و دومى مظنه رسيدن به چيزى است كه مايه اندوه باشد، و منظور از كلمه «'''رجاء'''» در آيه مورد بحث - به طورى كه گفته اند - تنها مظنه نيست ، بلكه مطلق اعتقاد است . | كلمه «'''وقار'''» - همانطور كه در مجمع البيان هم آمده - به معناى عظمت است ، و اسمى از توقير (تعظيم ) است ، و كلمه رجاء در مقابل خوف است ، كه اولى به معناى اميد، و مظنه رسيدن به چيزى است كه باعث مسرت است ، و دومى مظنه رسيدن به چيزى است كه مايه اندوه باشد، و منظور از كلمه «'''رجاء'''» در آيه مورد بحث - به طورى كه گفته اند - تنها مظنه نيست ، بلكه مطلق اعتقاد است . | ||
بعضى ديگر گفته اند: منظور از نداشتن رجاء، داشتن خوف است ، چون بين اين دو ملازمه هست . و معناى آيه اين است كه چه سبب و علتى براى شما حاصل شده كه شما معتقد به عظمت خدا نمى شويد، و يا از عظمت خدا نمى ترسيد، و اين نترسيدن باعث شده كه او را عبادت نكنيد؟ | بعضى ديگر گفته اند: منظور از نداشتن رجاء، داشتن خوف است ، چون بين اين دو ملازمه هست . و معناى آيه اين است كه چه سبب و علتى براى شما حاصل شده كه شما معتقد به عظمت خدا نمى شويد، و يا از عظمت خدا نمى ترسيد، و اين نترسيدن باعث شده كه او را عبادت نكنيد؟ | ||
خط ۶۰: | خط ۶۲: | ||
وَ قَدْ خَلَقَكمْ أَطوَاراً | وَ قَدْ خَلَقَكمْ أَطوَاراً | ||
اين جمله حال از فاعل فعل «'''ترجون '''» است ، و كلمه «'''اطوار'''» جمع طور است ، و «'''طور'''» به معناى حد هر چيز و آن حالتى است كه دارد. و حاصل معناى جمله اين است كه : شما براى خدا اميد وقار و ثبات در ربوبيت نداريد، در حالى كه خود شما را او خلق كرد و به اطوار و احوال گوناگون خلق كرد، كه هر طورى طور ديگر را به دنبال دارد، يك فرد از شما را نخست خاك آفريد، آنگاه نطفه ، سپس علقه و در مرحله چهارم مضغه و در مرحله پنجم جنين ، و در مرحله ششم طفل و آنگاه جوان و سپس سالخورده و در آخر پير آفريد، اين راجع به فرد فرد شما بود. جمع شما را هم مختلف آفريد، هم از نظر نر و مادگى ، و هم از نظر رنگ ، قيافه ، نى رومندى ، ضعف و غير ذلك ، و آيا اين چيزى به جز تدبير است ؟ پس مدبر امور شما خود اوست ، پس او رب شماست . | اين جمله حال از فاعل فعل «'''ترجون '''» است ، و كلمه «'''اطوار'''» جمع طور است ، و «'''طور'''» به معناى حد هر چيز و آن حالتى است كه دارد. و حاصل معناى جمله اين است كه : شما براى خدا اميد وقار و ثبات در ربوبيت نداريد، در حالى كه خود شما را او خلق كرد و به اطوار و احوال گوناگون خلق كرد، كه هر طورى طور ديگر را به دنبال دارد، يك فرد از شما را نخست خاك آفريد، آنگاه نطفه ، سپس علقه و در مرحله چهارم مضغه و در مرحله پنجم جنين ، و در مرحله ششم طفل و آنگاه جوان و سپس سالخورده و در آخر پير آفريد، اين راجع به فرد فرد شما بود. جمع شما را هم مختلف آفريد، هم از نظر نر و مادگى ، و هم از نظر رنگ ، قيافه ، نى رومندى ، ضعف و غير ذلك ، و آيا اين چيزى به جز تدبير است ؟ پس مدبر امور شما خود اوست ، پس او رب شماست . | ||
أَ لَمْ تَرَوْا كَيْف خَلَقَ | أَ لَمْ تَرَوْا كَيْف خَلَقَ اللَّهُ سبْعَ سمَوَتٍ طِبَاقاً | ||
مطابق بودن هفت آسمان با يكديگر به اين معنا است كه (مانند پوسته هاى پياز ) بعضى بر بالاى بعضى ديگر قرار گرفته باشد، و يا به معناى اين است كه مثل هم باشند، كه اين دو احتمال در اوائل سوره ملك گذشت . و مراد از ديدن در جمله «'''مگر نديديد'''» علم است . و اينكه آسمانها را هفتگانه خوانده - آن هم در زمينه اى كه مى خواهد اقامه حجت كند - دلالت دارد بر اينكه مشركين معتقد به هفتگانه بودن آسمانها بودند، و آن را امرى مسلم مى شمردند و قرآن با آنان به وسيله همين چيزى كه خود آنان مسلم مى دانستند احتجاج كرده و به هر حال داستان هفتگانه بودن آسمانها كه در كلام نوح (عليه السلام ) آمده به خوبى دلالت دارد بر اينكه اين مساءله از انبياء (عليهم السلام ) از قديم ترين زمانها رسيده است . | مطابق بودن هفت آسمان با يكديگر به اين معنا است كه (مانند پوسته هاى پياز ) بعضى بر بالاى بعضى ديگر قرار گرفته باشد، و يا به معناى اين است كه مثل هم باشند، كه اين دو احتمال در اوائل سوره ملك گذشت . و مراد از ديدن در جمله «'''مگر نديديد'''» علم است . و اينكه آسمانها را هفتگانه خوانده - آن هم در زمينه اى كه مى خواهد اقامه حجت كند - دلالت دارد بر اينكه مشركين معتقد به هفتگانه بودن آسمانها بودند، و آن را امرى مسلم مى شمردند و قرآن با آنان به وسيله همين چيزى كه خود آنان مسلم مى دانستند احتجاج كرده و به هر حال داستان هفتگانه بودن آسمانها كه در كلام نوح (عليه السلام ) آمده به خوبى دلالت دارد بر اينكه اين مساءله از انبياء (عليهم السلام ) از قديم ترين زمانها رسيده است . | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۹ </center> | ||
<span id='link33'><span> | <span id='link33'><span> | ||
==اشاره به وجه اينكه ماه را نور در آسمانها، و خورشيد را چراغ ناميد. == | ==اشاره به وجه اينكه ماه را نور در آسمانها، و خورشيد را چراغ ناميد. == | ||
وَ جَعَلَ الْقَمَرَ | وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشمْس سِرَاجاً | ||
اين آيات - همانطور كه سياق هم شهادت مى دهد - در مقام اثبات ربوبيت خداى تعالى از اين راه است كه خدا امور انسان را تدبير مى كند، چون مى بيند كه چه نعمتهايى بر او افاضه مى نمايد، پس واجب است كه تنها او را بپرستد. | اين آيات - همانطور كه سياق هم شهادت مى دهد - در مقام اثبات ربوبيت خداى تعالى از اين راه است كه خدا امور انسان را تدبير مى كند، چون مى بيند كه چه نعمتهايى بر او افاضه مى نمايد، پس واجب است كه تنها او را بپرستد. | ||
بنابر اين ، معناى «'''سراج بودن خورشيد'''» اين است كه عالم ما را روشن مى كند، و اگر اين چراغ خداى تعالى نبود ظلمت عالم ما را فرا مى گرفت . و معناى «'''نور بودن ماه '''» اين است كه ماه به وسيله نورى كه از خورشيد مى گيرد زمين ما را روشن مى كند، پس ماه خودش روشنگر نيست تا سراج ناميده شود. | بنابر اين ، معناى «'''سراج بودن خورشيد'''» اين است كه عالم ما را روشن مى كند، و اگر اين چراغ خداى تعالى نبود ظلمت عالم ما را فرا مى گرفت . و معناى «'''نور بودن ماه '''» اين است كه ماه به وسيله نورى كه از خورشيد مى گيرد زمين ما را روشن مى كند، پس ماه خودش روشنگر نيست تا سراج ناميده شود. | ||
خط ۷۱: | خط ۷۳: | ||
<span id='link34'><span> | <span id='link34'><span> | ||
==و مراد از اينكه فرمود شما را چون نبات از زمين رويانيد. == | ==و مراد از اينكه فرمود شما را چون نبات از زمين رويانيد. == | ||
وَ | وَ اللَّهُ أَنبَتَكم مِّنَ الاَرْضِ نَبَاتاً | ||
يعنى خدا شما را از زمين رويانيد، روياندن نبات ، چون خلقت انسان بالاخره منتهى مى شود به عناصر زمينى ، و خلاصه همين عناصر زمين است كه به طور خاصى تركيب مى شود، و به صورت مواد غذايى در مى آيد، و پدران و مادران آن را مى خورند، و در مزاجشان نطفه مى شود، و پس از نقل از پشت پدران به رحم مادران ، و رشد در رحم كه آن هم به وسيله همين مواد غذايى است ، به صورت يك انسان در مى آيد و متولد مى شود. حقيقت نبات هم همين است ، پس جمله مورد بحث در مقام بيان يك حقيقت است ، نه اينكه بخواهد تشبيه و استعاره اى را به كار ببرد. | يعنى خدا شما را از زمين رويانيد، روياندن نبات ، چون خلقت انسان بالاخره منتهى مى شود به عناصر زمينى ، و خلاصه همين عناصر زمين است كه به طور خاصى تركيب مى شود، و به صورت مواد غذايى در مى آيد، و پدران و مادران آن را مى خورند، و در مزاجشان نطفه مى شود، و پس از نقل از پشت پدران به رحم مادران ، و رشد در رحم كه آن هم به وسيله همين مواد غذايى است ، به صورت يك انسان در مى آيد و متولد مى شود. حقيقت نبات هم همين است ، پس جمله مورد بحث در مقام بيان يك حقيقت است ، نه اينكه بخواهد تشبيه و استعاره اى را به كار ببرد. | ||
ثمَّ يُعِيدُكمْ فِيهَا وَ يخْرِجُكمْ إِخْرَاجاً | |||
منظور از «'''برگرداندن به زمين '''» اين است كه شما را مى ميراند، و در قبر مى كند. و منظور از «'''اخراج '''» اين است كه روز قيامت براى جزا از قبر بى رونتان مى آورد. پس آيه مورد بحث با آيه قبليش مجموعا همان را مى خواهند افاده كنند كه آيه زير در مقام افاده آن است : | منظور از «'''برگرداندن به زمين '''» اين است كه شما را مى ميراند، و در قبر مى كند. و منظور از «'''اخراج '''» اين است كه روز قيامت براى جزا از قبر بى رونتان مى آورد. پس آيه مورد بحث با آيه قبليش مجموعا همان را مى خواهند افاده كنند كه آيه زير در مقام افاده آن است : | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۰ </center> | ||
و در اينكه فرمود: «'''و يخرجكم '''» و نفرمود: «'''ثم يخرجكم '''» اشاره است به اينكه اعاده شما به زمين و بيرون آوردنتان در حقيقت يك عمل است ، و اعاده جنبه مقدمه را براى اخراج دارد، و انسان در دو حال اعاده و اخراج در يك عالم است ، آن هم عالم حق است ، همچنان كه در دنيا در عالم غرور بود. | و در اينكه فرمود: «'''و يخرجكم '''» و نفرمود: «'''ثم يخرجكم '''» اشاره است به اينكه اعاده شما به زمين و بيرون آوردنتان در حقيقت يك عمل است ، و اعاده جنبه مقدمه را براى اخراج دارد، و انسان در دو حال اعاده و اخراج در يك عالم است ، آن هم عالم حق است ، همچنان كه در دنيا در عالم غرور بود. | ||
وَ | وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكمُ الاَرْض بِساطاً | ||
يعنى «'''كالبساط'''»، مى خواهد بفرمايد زمين را مثل فرش بر ايتان گسترده كرد تا بتوانيد به آسانى در آن بگرديد و از ناحيه اى به ناحيه ديگر منتقل شويد. | يعنى «'''كالبساط'''»، مى خواهد بفرمايد زمين را مثل فرش بر ايتان گسترده كرد تا بتوانيد به آسانى در آن بگرديد و از ناحيه اى به ناحيه ديگر منتقل شويد. | ||
لِّتَسلُكُوا مِنهَا سبُلاً فِجَاجاً | |||
كلمه «'''سبل '''» جمع سبيل است كه به معناى راه است ، و كلمه فجاج جمع فج است كه آن هم به معناى جاده گشاده است . و بعضى گفته اند: راهى است كه بين دو كوه واقع شده باشد. | كلمه «'''سبل '''» جمع سبيل است كه به معناى راه است ، و كلمه فجاج جمع فج است كه آن هم به معناى جاده گشاده است . و بعضى گفته اند: راهى است كه بين دو كوه واقع شده باشد. | ||
<span id='link35'><span> | <span id='link35'><span> | ||
==شكوه دوباره نوح (عليه السّلام ) از اينكه قومش او را نافرمانى كرده از كسى كه مال و فرزند جز زبانش نيفزود پيروى كردند. == | ==شكوه دوباره نوح (عليه السّلام ) از اينكه قومش او را نافرمانى كرده از كسى كه مال و فرزند جز زبانش نيفزود پيروى كردند. == | ||
قَالَ نُوحٌ | قَالَ نُوحٌ رَّب إِنهُمْ عَصوْنى وَ اتَّبَعُوا مَن لَّمْ يَزِدْهُ مَالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلا خَساراً | ||
در اينجا نوح (عليه السلام ) به شكايتى كه قبلا از قوم خود مى كرد برگشته ، قبلا به طور تفصيل گفته بود كه : من چگونه قومم را دعوت كردم و به آنان چه مطالبى گفتم ، گاهى به بانگ بلند، گاهى آهسته ، (تا آخر آيات ) و قبل از اين تفصيل به طور اجمال هم شكايت كرده و گفته بود كه : «'''رب انى دعوت قومى ليلا و نهارا فلم يزدهم دعائى الا فرارا'''». | در اينجا نوح (عليه السلام ) به شكايتى كه قبلا از قوم خود مى كرد برگشته ، قبلا به طور تفصيل گفته بود كه : من چگونه قومم را دعوت كردم و به آنان چه مطالبى گفتم ، گاهى به بانگ بلند، گاهى آهسته ، (تا آخر آيات ) و قبل از اين تفصيل به طور اجمال هم شكايت كرده و گفته بود كه : «'''رب انى دعوت قومى ليلا و نهارا فلم يزدهم دعائى الا فرارا'''». | ||
پس اينكه دوباره به طور اجمال شكوه كرد، خواسته است بفهماند: بزرگان قومش و توانگران عياش ، مردم را عليه او مى شورانند، و بر مخالفت و آزار او تحريك مى كنند. و معناى اينكه گفت : «'''من لم يزده ماله و ولده الا خسارا'''»، و در آن مال و ولد را مايه خسران شمرد - با اينكه قبلا آن دو را از نعمتها شمرده بود - اين است كه آن مال و ولدى كه از نعمت توست ، و واجب است شكرش بجا آورده شود، در اين گونه افراد جز زيادتر شدن كفر ثمره اى نبخشيد، و به همين جهت مستوجب خسران از رحمت تو شدند. | پس اينكه دوباره به طور اجمال شكوه كرد، خواسته است بفهماند: بزرگان قومش و توانگران عياش ، مردم را عليه او مى شورانند، و بر مخالفت و آزار او تحريك مى كنند. و معناى اينكه گفت : «'''من لم يزده ماله و ولده الا خسارا'''»، و در آن مال و ولد را مايه خسران شمرد - با اينكه قبلا آن دو را از نعمتها شمرده بود - اين است كه آن مال و ولدى كه از نعمت توست ، و واجب است شكرش بجا آورده شود، در اين گونه افراد جز زيادتر شدن كفر ثمره اى نبخشيد، و به همين جهت مستوجب خسران از رحمت تو شدند. | ||
وَ مَكَرُوا مَكْراً | وَ مَكَرُوا مَكْراً كبَّاراً | ||
كلمه «'''كبار'''» اسم مبالغه از كبر است ، يعنى مكر كردند مكرى بسيار بزرگ . | كلمه «'''كبار'''» اسم مبالغه از كبر است ، يعنى مكر كردند مكرى بسيار بزرگ . | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۱ </center> | ||
وَ قَالُوا لا | وَ قَالُوا لا تَذَرُنَّ ءَالِهَتَكمْ وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سوَاعاً وَ لا يَغُوث وَ يَعُوقَ وَ نَسراً | ||
سفارش همان بزرگان قوم به مردم است ، كه خدايان خود را از دست ندهيد، و به خاطر نوح دست از عبادت آنها بر نداريد. | سفارش همان بزرگان قوم به مردم است ، كه خدايان خود را از دست ندهيد، و به خاطر نوح دست از عبادت آنها بر نداريد. | ||
و اسامى نامبرده در آيه ، يعنى ود و سواع و يغوث و يعوق و نسر، نام پنج بت از بتهاى آنان است كه از ساير بت ها مورد احترام بيشترى بوده ، و به پرستش آنها اهتمام بيشتر مى ورزيدند، و به همين جهت بعد از سفارش به تمسك به همه آلهه ، نام خصوص اين پنج بت را بردند و بعيد نيست اينكه اول نام ود را بردند و بعدا سواع و يغوث را با «'''لا'''» ى تاءكيد نفى ذكر كردند، بدين جهت بوده كه ود نزد آنان از ساير نامبرده ها مهم تر بوده - و خدا داناتر است . | و اسامى نامبرده در آيه ، يعنى ود و سواع و يغوث و يعوق و نسر، نام پنج بت از بتهاى آنان است كه از ساير بت ها مورد احترام بيشترى بوده ، و به پرستش آنها اهتمام بيشتر مى ورزيدند، و به همين جهت بعد از سفارش به تمسك به همه آلهه ، نام خصوص اين پنج بت را بردند و بعيد نيست اينكه اول نام ود را بردند و بعدا سواع و يغوث را با «'''لا'''» ى تاءكيد نفى ذكر كردند، بدين جهت بوده كه ود نزد آنان از ساير نامبرده ها مهم تر بوده - و خدا داناتر است . | ||
وَ قَدْ | وَ قَدْ أَضلُّوا كَثِيراً وَ لا تَزِدِ الظلِمِينَ إِلا ضلَلاً | ||
ضمير در «'''اضلوا'''» به همان روسا بر مى گردد كه قوم از آنان پيروى مى كردند، و همين معنا اين احتمال را تاءييد مى كند كه در جمله «'''و مكروا'''» و جمله «'''و قالوا لا تذرن الهتكم '''» نيز ضمير به آنان بر مى گردد. ولى بعضى از مفسرين گفته اند: ضمير مذكور به «'''اصنام '''» كه مايه گمراهى مردم بودند بر مى گردد، ليكن اين احتمال خالى از بعد نيست . | ضمير در «'''اضلوا'''» به همان روسا بر مى گردد كه قوم از آنان پيروى مى كردند، و همين معنا اين احتمال را تاءييد مى كند كه در جمله «'''و مكروا'''» و جمله «'''و قالوا لا تذرن الهتكم '''» نيز ضمير به آنان بر مى گردد. ولى بعضى از مفسرين گفته اند: ضمير مذكور به «'''اصنام '''» كه مايه گمراهى مردم بودند بر مى گردد، ليكن اين احتمال خالى از بعد نيست . | ||
و جمله «'''و لا تزد الظالمين الا ضلالا'''» نفرين نوح (عليه السلام ) به آنان است ، از خدا مى خواهد گمراهيشان را بيشتر كند،البته اين گمراهى ابتدايى نيست ، بلكه مجازاتى است ، پس آن جناب در اين نفرين خود از خدا مى خواهد كفار را به جرم كفر و فسقشان مجازات كند، البته اين غير آن نفرينى است كه در آيات بعد كرده و از خدا هلاكتشان را خواسته . | و جمله «'''و لا تزد الظالمين الا ضلالا'''» نفرين نوح (عليه السلام ) به آنان است ، از خدا مى خواهد گمراهيشان را بيشتر كند،البته اين گمراهى ابتدايى نيست ، بلكه مجازاتى است ، پس آن جناب در اين نفرين خود از خدا مى خواهد كفار را به جرم كفر و فسقشان مجازات كند، البته اين غير آن نفرينى است كه در آيات بعد كرده و از خدا هلاكتشان را خواسته . | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۹: | ||
<span id='link37'><span> | <span id='link37'><span> | ||
==آيات ۲۵ - ۲۸، سوره نوح == | ==آيات ۲۵ - ۲۸، سوره نوح == | ||
مِّمَّا خَطِيئَتهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَاراً فَلَمْ يجِدُوا لهَُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَنصاراً(۲۵) | |||
وَ قَالَ نُوحٌ | وَ قَالَ نُوحٌ رَّب لا تَذَرْ عَلى الاَرْضِ مِنَ الْكَفِرِينَ دَيَّاراً(۲۶) | ||
إِنَّك إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَك وَ لا يَلِدُوا إِلا فَاجِراً كفَّاراً(۲۷) | |||
رَّب اغْفِرْ لى وَ لِوَلِدَى وَ لِمَن دَخَلَ بَيْتىَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَتِ وَ لا تَزِدِ الظلِمِينَ إِلا تَبَارَا(۲۸) | |||
ترجمه آيات | ترجمه آيات | ||
و آن قوم از كثرت كفر و گناه ، عاقبت غرق شدند و به آتش دوزخ در افتادند و جز خدا براى خود هيچ يار و ياورى نيافتند (۲۵). | و آن قوم از كثرت كفر و گناه ، عاقبت غرق شدند و به آتش دوزخ در افتادند و جز خدا براى خود هيچ يار و ياورى نيافتند (۲۵). | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۳۱: | ||
اين آيات داستان هلاكت قوم نوح ، و تتمه نفرين آن جناب عليه ايشان را حكايت مى كند. | اين آيات داستان هلاكت قوم نوح ، و تتمه نفرين آن جناب عليه ايشان را حكايت مى كند. | ||
اشاره به دلالت جمله «'''اغرقوا فادخلوا نارا'''» بر وجود برزخ | اشاره به دلالت جمله «'''اغرقوا فادخلوا نارا'''» بر وجود برزخ | ||
مِّمَّا خَطِيئَتهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَاراً ... | |||
كلمه «'''من '''» در «'''مما'''» در عين اينكه ابت دايى است ، و ابتداى هدف را مى رساند، به حسب مورد، تعليل را هم افاده مى كند، و كلمه «'''ما'''» زايده است ، كه تنها براى تاءكيد و پر اهميت بودن سخن آمده ، و كلمه «'''خطيئات '''» به معناى معاصى و ذنوب است ، و اگر كلمه «'''نار'''» را نكره آورده ، به منظور بزرگ جلوه دادن آن بوده . | كلمه «'''من '''» در «'''مما'''» در عين اينكه ابت دايى است ، و ابتداى هدف را مى رساند، به حسب مورد، تعليل را هم افاده مى كند، و كلمه «'''ما'''» زايده است ، كه تنها براى تاءكيد و پر اهميت بودن سخن آمده ، و كلمه «'''خطيئات '''» به معناى معاصى و ذنوب است ، و اگر كلمه «'''نار'''» را نكره آورده ، به منظور بزرگ جلوه دادن آن بوده . | ||
و معناى آيه اين است كه : قوم نوح به خاطر معاصى و ذنوبشان به وسيله طوفان غرق شده و داخل آتشى شدند كه با هيچ مقياسى نمى توان عذابشان را اندازه گيرى كرد. و در آيه نظم لطيفى بكار رفته ، و آن اين است كه ميان غرق شدن به وسيله آب ، و سوختن به وسيله آتش جمع كرده . | و معناى آيه اين است كه : قوم نوح به خاطر معاصى و ذنوبشان به وسيله طوفان غرق شده و داخل آتشى شدند كه با هيچ مقياسى نمى توان عذابشان را اندازه گيرى كرد. و در آيه نظم لطيفى بكار رفته ، و آن اين است كه ميان غرق شدن به وسيله آب ، و سوختن به وسيله آتش جمع كرده . | ||
خط ۱۳۶: | خط ۱۳۸: | ||
<span id='link39'><span> | <span id='link39'><span> | ||
==بيان تتمه نفرين نوح (عليه السّلام ) عليه قوم خود. == | ==بيان تتمه نفرين نوح (عليه السّلام ) عليه قوم خود. == | ||
وَ قَالَ نُوحٌ | وَ قَالَ نُوحٌ رَّب لا تَذَرْ عَلى الاَرْضِ مِنَ الْكَفِرِينَ دَيَّاراً | ||
كلمه «'''ديار'''» به معناى كسى است كه براى منزل گرفتن پياده شده باشد، و اين آيه تتمه نفرين نوح (عليه السلام ) بر آنان است ، و جمله «'''مما خطيئاتهم اغرقوا...'''»، جمله معترضه اى بود كه بين دو فقره از نفرين آن جناب فاصله شده ، تا اشاره كند به اينكه هلاكتشان | كلمه «'''ديار'''» به معناى كسى است كه براى منزل گرفتن پياده شده باشد، و اين آيه تتمه نفرين نوح (عليه السلام ) بر آنان است ، و جمله «'''مما خطيئاتهم اغرقوا...'''»، جمله معترضه اى بود كه بين دو فقره از نفرين آن جناب فاصله شده ، تا اشاره كند به اينكه هلاكتشان | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۶ </center> | ||
به خاطر آن خطاهايى بوده كه نوح (عليه السلام ) شمرده ، و نيز براى اين بوده كه زمينه را براى نفرين بعدى خود و درخواست هلاكت عليه آنان فراهم سازد، و روشن شود كه غرق شدن قوم استجابت نفرين آن جناب بود، و اين عذاب تا آخرين نفرشان را هلاك كرد. | به خاطر آن خطاهايى بوده كه نوح (عليه السلام ) شمرده ، و نيز براى اين بوده كه زمينه را براى نفرين بعدى خود و درخواست هلاكت عليه آنان فراهم سازد، و روشن شود كه غرق شدن قوم استجابت نفرين آن جناب بود، و اين عذاب تا آخرين نفرشان را هلاك كرد. | ||
إِنَّك إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَك وَ لا يَلِدُوا إِلا فَاجِراً كفَّاراً | |||
اين آيه درخواست هلاكت تا آخرين نفر آنان را تعليل مى كند، و حاصلش اين است كه : اگر درخواست كردم كه همه آنان را هلاك كنى ، براى اين بود كه هيچ فايده اى در بقاى آنان نيست نه براى مؤ منين و نه براى فرزندان خودشان ، اما براى مؤ منين فايده ندارد، براى اينكه اگر زنده بمانند آن چند نفر مؤ من را هم گمراه مى كنند، و اما براى فرزندان خود فايده ندارد، دليلش اين است كه اينان فرزند صالح نمى آورند، اگر بياورند فرزندانى فاجر و كافر مى آورند (و فجور به معناى فسق بسيار شنيع است ، و كفار - به فتحه كاف - صيغه مبالغه از كفر است ). | اين آيه درخواست هلاكت تا آخرين نفر آنان را تعليل مى كند، و حاصلش اين است كه : اگر درخواست كردم كه همه آنان را هلاك كنى ، براى اين بود كه هيچ فايده اى در بقاى آنان نيست نه براى مؤ منين و نه براى فرزندان خودشان ، اما براى مؤ منين فايده ندارد، براى اينكه اگر زنده بمانند آن چند نفر مؤ من را هم گمراه مى كنند، و اما براى فرزندان خود فايده ندارد، دليلش اين است كه اينان فرزند صالح نمى آورند، اگر بياورند فرزندانى فاجر و كافر مى آورند (و فجور به معناى فسق بسيار شنيع است ، و كفار - به فتحه كاف - صيغه مبالغه از كفر است ). | ||
و نوح (عليه السلام ) اين معنا را كه كفار در آينده جز فاجر و كفار نمى زايند را از راه وحى فهميده بود، همچنان كه در تفسير آيات راجع به اين داستان در سوره هود گذشت . | و نوح (عليه السلام ) اين معنا را كه كفار در آينده جز فاجر و كفار نمى زايند را از راه وحى فهميده بود، همچنان كه در تفسير آيات راجع به اين داستان در سوره هود گذشت . | ||
رَّب اغْفِرْ لى وَ لِوَلِدَى وَ لِمَن دَخَلَ بَيْتىَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَتِ ... | |||
منظور از «'''من دخل بيتى '''» مؤ منين از قوم او است ، و منظور از جمله «''' و للمؤ منين و المومنات '''» تمامى زن ها و مردهاى مؤ من تا روز قيامت است . | منظور از «'''من دخل بيتى '''» مؤ منين از قوم او است ، و منظور از جمله «''' و للمؤ منين و المومنات '''» تمامى زن ها و مردهاى مؤ من تا روز قيامت است . | ||
«'''و لا تزد الظالمين الا تبارا'''» - كلمه «'''تبار'''» به معناى هلاكت است ، و ظاهرا مراد از «'''تبار'''» آن هلاكتى است كه در آخرت باعث عذاب آخرت شود، و چنين هلاكتى همان ضلالت است ، و در دنيا باعث نابودى گردد، و آن غرق شدن بود، كه هر دو عذاب قبلا در نفرينش آمده بود و اين نفرين آخرين كلامى است كه قرآن كريم از آن جناب نقل كرده . | «'''و لا تزد الظالمين الا تبارا'''» - كلمه «'''تبار'''» به معناى هلاكت است ، و ظاهرا مراد از «'''تبار'''» آن هلاكتى است كه در آخرت باعث عذاب آخرت شود، و چنين هلاكتى همان ضلالت است ، و در دنيا باعث نابودى گردد، و آن غرق شدن بود، كه هر دو عذاب قبلا در نفرينش آمده بود و اين نفرين آخرين كلامى است كه قرآن كريم از آن جناب نقل كرده . | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۳ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۵}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش