گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۳}}
__TOC__
__TOC__


خط ۱۳: خط ۱۵:
<span id='link12'><span>
<span id='link12'><span>
==بيان تفضيلى پاره اى از لذات و نعمت هاى اهل بهشت ==
==بيان تفضيلى پاره اى از لذات و نعمت هاى اهل بهشت ==
وَ أَمْدَدْنَهُم بِفَكِهَةٍ وَ لَحْمٍ مِّمَّا يَشتهُونَ
وَ أَمْدَدْنَهُم بِفَكِهَةٍ وَ لَحْمٍ مِّمَّا يَشتهُونَ
اين آيه پاره اى از لذات و نعمت هاى اهل بهشت را كه به طور اجمال در آيه قب لى نام آنها را برد و فرمود: كلوا و اشربوا هنيئا... بطور تفصيل بيان مى كند.
اين آيه پاره اى از لذات و نعمت هاى اهل بهشت را كه به طور اجمال در آيه قب لى نام آنها را برد و فرمود: كلوا و اشربوا هنيئا... بطور تفصيل بيان مى كند.
و كلمه «'''امداد'''» به معناى آوردن چيزى است به طور دائم و پشت سر هم ، كه البته هم در خير استعمال مى شود، مانند آيه مورد بحث مى فرمايد: پشت سر هم و لا ينقطع ميوه و گوشت از هر نوعش كه بخواهند برايشان مى فرستيم ، و هم در شر و عذاب استعمال مى شود، مانند آيه شريفه «'''و نمد له من العذاب مدا'''».
و كلمه «'''امداد'''» به معناى آوردن چيزى است به طور دائم و پشت سر هم ، كه البته هم در خير استعمال مى شود، مانند آيه مورد بحث مى فرمايد: پشت سر هم و لا ينقطع ميوه و گوشت از هر نوعش كه بخواهند برايشان مى فرستيم ، و هم در شر و عذاب استعمال مى شود، مانند آيه شريفه «'''و نمد له من العذاب مدا'''».
خط ۱۹: خط ۲۱:
يَتَنَزَعُونَ فِيهَا كَأْساً لا لَغْوٌ فِيهَا وَ لا تَأْثِيمٌ
يَتَنَزَعُونَ فِيهَا كَأْساً لا لَغْوٌ فِيهَا وَ لا تَأْثِيمٌ
«'''تنازع در كاس '''» به معناى به يكديگر تعارف نمودن و اجتماع كردن بر تناول آن است ، و كاءس به معناى قدح است ، كه البته وقتى به قدح كاءس گفته مى شود كه در آن شراب باشد. و مراد از «'''لغو'''»، سخن لغوى است كه از شرابخواران دنيا سر مى زند. و «'''تاثيم '''» به معناى آن است كه شخصى را گناهكار كنى ، كه اين نيز از آثار شرابهاى دنيا است كه شرابخوار را گناهكار مى كند. و همين كه فرمود: «'''در آن قدحها لغو و تاثيم نيست '''»، قرينه است بر اين كه منظور از كاءس كه بر سر آن تنازع مى كنند قدح شراب است ، اما شرابى كه آثار زشت شراب دنيا را ندارد.
«'''تنازع در كاس '''» به معناى به يكديگر تعارف نمودن و اجتماع كردن بر تناول آن است ، و كاءس به معناى قدح است ، كه البته وقتى به قدح كاءس گفته مى شود كه در آن شراب باشد. و مراد از «'''لغو'''»، سخن لغوى است كه از شرابخواران دنيا سر مى زند. و «'''تاثيم '''» به معناى آن است كه شخصى را گناهكار كنى ، كه اين نيز از آثار شرابهاى دنيا است كه شرابخوار را گناهكار مى كند. و همين كه فرمود: «'''در آن قدحها لغو و تاثيم نيست '''»، قرينه است بر اين كه منظور از كاءس كه بر سر آن تنازع مى كنند قدح شراب است ، اما شرابى كه آثار زشت شراب دنيا را ندارد.
وَ يَطوف عَلَيهِمْ غِلْمَانٌ لَّهُمْ كَأَنهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّكْنُونٌ
وَ يَطوف عَلَيهِمْ غِلْمَانٌ لَّهُمْ كَأَنهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّكْنُونٌ
مراد از «'''طواف كردن غلمان در پيرامون بهشتيان '''» آمد و شد آنان براى خدمت است . بعضى از مفسرين گفته اند: اين كه بطور نكره فرمود: «'''غلمان لهم - غلمانى كه دارند'''» و نفرمود: «'''غلمانهم - غلمانشان '''»، براى اين است كه شنونده توهم نكند مراد از آن غلمان همان خدمتكارانى هستند كه در دنيا داشتند، و بفهماند كه غلمان نيز مانند حور از مخلوقات بهشتيند، كه از شدت زيبايى و صفا و حسن مانند لولواى هستند كه از ترس دستبرد اجانب در گنجينه اش جاى مى دهند.
مراد از «'''طواف كردن غلمان در پيرامون بهشتيان '''» آمد و شد آنان براى خدمت است . بعضى از مفسرين گفته اند: اين كه بطور نكره فرمود: «'''غلمان لهم - غلمانى كه دارند'''» و نفرمود: «'''غلمانهم - غلمانشان '''»، براى اين است كه شنونده توهم نكند مراد از آن غلمان همان خدمتكارانى هستند كه در دنيا داشتند، و بفهماند كه غلمان نيز مانند حور از مخلوقات بهشتيند، كه از شدت زيبايى و صفا و حسن مانند لولواى هستند كه از ترس دستبرد اجانب در گنجينه اش جاى مى دهند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۱ </center>
خط ۲۵: خط ۲۷:
يعنى به يكديگر روى مى آورند و هر يك از ديگرى مى پرسند در دنيا چه حالى داشته و چه عملى او را به سوى بهشت و نعيم الهى كشانيده ؟
يعنى به يكديگر روى مى آورند و هر يك از ديگرى مى پرسند در دنيا چه حالى داشته و چه عملى او را به سوى بهشت و نعيم الهى كشانيده ؟
معناى اينكه بهشتيان مى گويند: «'''ما در خانواده مان مشفق بوديم '''»
معناى اينكه بهشتيان مى گويند: «'''ما در خانواده مان مشفق بوديم '''»
قَالُوا إِنَّا كنَّا قَبْلُ فى أَهْلِنَا مُشفِقِينَ
قَالُوا إِنَّا كنَّا قَبْلُ فى أَهْلِنَا مُشفِقِينَ
راغب مى گويد: «'''اشفاق '''» به معناى عنايتى آميخته با ترس است ، چون مشفق نسبت به كسى كه به او اشفاق دارد هم محبت دارد و هم مى ترسد مبادا بلايى متوجه او گردد، و اين كلمه در قرآن آمده ، مى فرمايد: «'''و هم من الساعه مشفقون - ايشان از قيامت بيمنا كند'''» پس اين كلمه هر وقت با حرف «'''من '''» متعدى شود معناى ترس در آن روشنتر از محبت است ، و اگر با حرف «'''فى '''» متعدى گردد معناى عنايت و محبت در آن روشنتر از ترس به ذهن مى رسد، همچنان كه در قرآن فرموده : «'''انا كنا قبل فى اهلنا مشفقين '''».
راغب مى گويد: «'''اشفاق '''» به معناى عنايتى آميخته با ترس است ، چون مشفق نسبت به كسى كه به او اشفاق دارد هم محبت دارد و هم مى ترسد مبادا بلايى متوجه او گردد، و اين كلمه در قرآن آمده ، مى فرمايد: «'''و هم من الساعه مشفقون - ايشان از قيامت بيمنا كند'''» پس اين كلمه هر وقت با حرف «'''من '''» متعدى شود معناى ترس در آن روشنتر از محبت است ، و اگر با حرف «'''فى '''» متعدى گردد معناى عنايت و محبت در آن روشنتر از ترس به ذهن مى رسد، همچنان كه در قرآن فرموده : «'''انا كنا قبل فى اهلنا مشفقين '''».
پس معناى آيه چنين مى شود كه : ما در دنيا نسبت به خانواده خود اشفاق داشتيم ، هم آنان را دوست مى داشتيم و به سعادت و نجاتشان از مهالك و ضلالت ها عنايت داشتيم ، و هم از اين كه مبادا گرفتار مهالك شوند مى ترسيديم ، و به همين منظور به بهترين وجهى با آنان معاشرت مى كرديم ، و نصيحت و دعوت به سوى حق را از ايشان دريغ نمى داشتيم .
پس معناى آيه چنين مى شود كه : ما در دنيا نسبت به خانواده خود اشفاق داشتيم ، هم آنان را دوست مى داشتيم و به سعادت و نجاتشان از مهالك و ضلالت ها عنايت داشتيم ، و هم از اين كه مبادا گرفتار مهالك شوند مى ترسيديم ، و به همين منظور به بهترين وجهى با آنان معاشرت مى كرديم ، و نصيحت و دعوت به سوى حق را از ايشان دريغ نمى داشتيم .
فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا وَ وَقَانَا عَذَاب السمُومِ
فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا وَ وَقَانَا عَذَاب السمُومِ
كلمه «'''من '''» به طورى كه راغب گفته : به معناى انعام كردن به نعمت پر ارج و گرانمايه است . و اين منت اگر با عمل انجام گيرد از كارهاى نيك است ، و اگر با زبان انجام شود از كارهاى زشت خواهد بود، مگر از خداى تعالى كه منت نهادن قولى او هم نيكو است ، كه در آيه شريفه «'''يمنون عليك ان اسلموا قل لا تمنوا على اسلامكم بل اللّه يمن عليكم ان هديكم للايمان ان كنتم صادقين '''» هم از منت نهادن مردم سخن رفته ، و هم از منت نهادن خدا.
كلمه «'''من '''» به طورى كه راغب گفته : به معناى انعام كردن به نعمت پر ارج و گرانمايه است . و اين منت اگر با عمل انجام گيرد از كارهاى نيك است ، و اگر با زبان انجام شود از كارهاى زشت خواهد بود، مگر از خداى تعالى كه منت نهادن قولى او هم نيكو است ، كه در آيه شريفه «'''يمنون عليك ان اسلموا قل لا تمنوا على اسلامكم بل اللّه يمن عليكم ان هديكم للايمان ان كنتم صادقين '''» هم از منت نهادن مردم سخن رفته ، و هم از منت نهادن خدا.
و منت نهادن خدا بر اهل بهشت اين است كه ايشان را با داخل شدن در بهشت سعادتمند كرد، و با نگهدارى از عذاب «'''سموم '''» مشمول رحمت خود قرار داد. و كلمه سموم به طورى كه طبرسى در مجمع البيان گفته معناى حرارتى است كه تا داخل سوراخهاى رگ بدن فرو مى رود، و بدن از آن متالم مى گردد،و ريح سموم را هم از همين جهت سموم گفته اند.
و منت نهادن خدا بر اهل بهشت اين است كه ايشان را با داخل شدن در بهشت سعادتمند كرد، و با نگهدارى از عذاب «'''سموم '''» مشمول رحمت خود قرار داد. و كلمه سموم به طورى كه طبرسى در مجمع البيان گفته معناى حرارتى است كه تا داخل سوراخهاى رگ بدن فرو مى رود، و بدن از آن متالم مى گردد،و ريح سموم را هم از همين جهت سموم گفته اند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۲ </center>
إِنَّا كنَّا مِن قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبرُّ الرَّحِيمُ
إِنَّا كنَّا مِن قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبرُّ الرَّحِيمُ
اين آيه شريفه ، جمله «'''فمن اللّه علينا'''» را تعليل مى كند، و در آن اهل بهشت به يكديگر مى گويند: اين كه خداوند بر ما منت نهاد، براى اين بود كه ما در دنيا همواره او را مى خوانديم ، و جمله «'''انه هو البر الرحيم '''» هم تعليل را تعليل مى كند كه مى گويند: و اگر همواره او را مى خوانديم بدين جهت بود كه او پروردگارى نيكوكار و مهربان بود.
اين آيه شريفه ، جمله «'''فمن اللّه علينا'''» را تعليل مى كند، و در آن اهل بهشت به يكديگر مى گويند: اين كه خداوند بر ما منت نهاد، براى اين بود كه ما در دنيا همواره او را مى خوانديم ، و جمله «'''انه هو البر الرحيم '''» هم تعليل را تعليل مى كند كه مى گويند: و اگر همواره او را مى خوانديم بدين جهت بود كه او پروردگارى نيكوكار و مهربان بود.
اين آيه با دو آيه قبلش ، اين معنا را مى فهماند كه اهل بهشت در دنيا خداى را به يكتايى مى خواندند، يعنى تنها او را مى پرستيدند و تسليم امر او بودند، و نسبت به خانواده خود دلسوز بودند و آنها را به حق نزديك و از باطل دور مى كردند، و همين علّت شد كه خدا بر آن منت نهد و از عذاب سموم حفظشان كند، و علت كه چنين مى كردند اين بود كه خداى تعالى نيكوكار و مهربان بود و به هر كس كه او را مى خواند احسان و رحم مى كرد.
اين آيه با دو آيه قبلش ، اين معنا را مى فهماند كه اهل بهشت در دنيا خداى را به يكتايى مى خواندند، يعنى تنها او را مى پرستيدند و تسليم امر او بودند، و نسبت به خانواده خود دلسوز بودند و آنها را به حق نزديك و از باطل دور مى كردند، و همين علّت شد كه خدا بر آن منت نهد و از عذاب سموم حفظشان كند، و علت كه چنين مى كردند اين بود كه خداى تعالى نيكوكار و مهربان بود و به هر كس كه او را مى خواند احسان و رحم مى كرد.
خط ۵۵: خط ۵۷:
<span id='link15'><span>
<span id='link15'><span>
==آيات ۲۹ - ۴۴، سوره طور ==
==آيات ۲۹ - ۴۴، سوره طور ==
فَذَكرْ فَمَا أَنت بِنِعْمَتِ رَبِّك بِكاهِنٍ وَ لا مجْنُونٍ(۲۹)
فَذَكرْ فَمَا أَنت بِنِعْمَتِ رَبِّك بِكاهِنٍ وَ لا مجْنُونٍ(۲۹)
أَمْ يَقُولُونَ شاعِرٌ نَّترَبَّص بِهِ رَيْب الْمَنُونِ(۳۰)
أَمْ يَقُولُونَ شاعِرٌ نَّترَبَّص بِهِ رَيْب الْمَنُونِ(۳۰)
قُلْ تَرَبَّصوا فَإِنى مَعَكُم مِّنَ الْمُترَبِّصِينَ(۳۱)
قُلْ تَرَبَّصوا فَإِنى مَعَكُم مِّنَ الْمُترَبِّصِينَ(۳۱)
أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلَمُهُم بهَذَا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ(۳۲)
أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلَمُهُم بهَذَا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ(۳۲)
أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَل لا يُؤْمِنُونَ(۳۳)
أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَل لا يُؤْمِنُونَ(۳۳)
فَلْيَأْتُوا بحَدِيثٍ مِّثْلِهِ إِن كانُوا صدِقِينَ(۳۴)
فَلْيَأْتُوا بحَدِيثٍ مِّثْلِهِ إِن كانُوا صدِقِينَ(۳۴)
أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيرِ شىْءٍ أَمْ هُمُ الْخَلِقُونَ(۳۵)
أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيرِ شىْءٍ أَمْ هُمُ الْخَلِقُونَ(۳۵)
أَمْ خَلَقُوا السمَوَتِ وَ الاَرْض بَل لا يُوقِنُونَ(۳۶)
أَمْ خَلَقُوا السمَوَتِ وَ الاَرْض بَل لا يُوقِنُونَ(۳۶)
أَمْ عِندَهُمْ خَزَائنُ رَبِّك أَمْ هُمُ الْمُصيْطِرُونَ(۳۷)
أَمْ عِندَهُمْ خَزَائنُ رَبِّك أَمْ هُمُ الْمُصيْطِرُونَ(۳۷)
أَمْ لهَُمْ سلَّمٌ يَستَمِعُونَ فِيهِ فَلْيَأْتِ مُستَمِعُهُم بِسلْطنٍ مُّبِينٍ(۳۸)
أَمْ لهَُمْ سلَّمٌ يَستَمِعُونَ فِيهِ فَلْيَأْتِ مُستَمِعُهُم بِسلْطنٍ مُّبِينٍ(۳۸)
أَمْ لَهُ الْبَنَت وَ لَكُمُ الْبَنُونَ(۳۹)
أَمْ لَهُ الْبَنَت وَ لَكُمُ الْبَنُونَ(۳۹)
أَمْ تَسئَلُهُمْ أَجْراً فَهُم مِّن مَّغْرَمٍ مُّثْقَلُونَ(۴۰)
أَمْ تَسئَلُهُمْ أَجْراً فَهُم مِّن مَّغْرَمٍ مُّثْقَلُونَ(۴۰)
أَمْ عِندَهُمُ الْغَيْب فَهُمْ يَكْتُبُونَ(۴۱)
أَمْ عِندَهُمُ الْغَيْب فَهُمْ يَكْتُبُونَ(۴۱)
أَمْ يُرِيدُونَ كَيْداً فَالَّذِينَ كَفَرُوا هُمُ الْمَكِيدُونَ(۴۲)
أَمْ يُرِيدُونَ كَيْداً فَالَّذِينَ كَفَرُوا هُمُ الْمَكِيدُونَ(۴۲)
أَمْ لهَُمْ إِلَهٌ غَيرُ اللَّهِ سبْحَنَ اللَّهِ عَمَّا يُشرِكُونَ(۴۳)
أَمْ لهَُمْ إِلَهٌ غَيرُ اللَّهِ سبْحَنَ اللَّهِ عَمَّا يُشرِكُونَ(۴۳)
وَ إِن يَرَوْا كِسفاً مِّنَ السمَاءِ ساقِطاً يَقُولُوا سحَابٌ مَّرْكُومٌ(۴۴)
وَ إِن يَرَوْا كِسفاً مِّنَ السمَاءِ ساقِطاً يَقُولُوا سحَابٌ مَّرْكُومٌ(۴۴)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۶ </center>
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
خط ۹۵: خط ۹۷:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۷ </center>
در حالى كه مردم متقى در بهشتها با چشمى روشن و دلى خرسند قرار دارند، اينك در اين آيات به رسول گراميش دستور مى دهد دعوت خود را همچنان ادامه دهد و تذكر خود را متوقف نسازد، و اشاره مى كند به اين آن جناب صلاحيت اقامه دعوت حقه را دارد، و اين تكذيب كنندگان در تكذيب او و رد دعوتش هيچ عذرى ندارند. و آنچه را كه عذر براى آنان تصور مى شود همه را نفى كرده . و آن عذرها، شانزده عذر است كه بعضى از آنها مربوط به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) است ، كه اگر موجه باشد معنايش اين است كه : آن جناب صلاحيت براى پيروى ندارد، عذرهايى است كه از قبول سخن او جلوگيرى مى كند، مانند اين كه آن جناب كاهن ، يا جن زده يا شاعر و يا دروغ پرداز بر خدا باشد، و يا خواسته باشد با دعوتش مردم را سرگرم كند. و قسمتى ديگر از آنها مربوط به خود تكذيب كنندگان است ، مثل اين كه ايشان بدون خالق به وجود آمده باشند، و يا خود، خالق خويشتن باشند، و يا عقلشان حكم كند به اين كه بايد دعوت آن جناب را تكذيب كنند، و از اين قبيل عذرهايى ديگر، و آيات مورد بحث علاوه بر رد اين اعذار، كفار را بر تكذيبشان شديدا توبيخ مى كند.
در حالى كه مردم متقى در بهشتها با چشمى روشن و دلى خرسند قرار دارند، اينك در اين آيات به رسول گراميش دستور مى دهد دعوت خود را همچنان ادامه دهد و تذكر خود را متوقف نسازد، و اشاره مى كند به اين آن جناب صلاحيت اقامه دعوت حقه را دارد، و اين تكذيب كنندگان در تكذيب او و رد دعوتش هيچ عذرى ندارند. و آنچه را كه عذر براى آنان تصور مى شود همه را نفى كرده . و آن عذرها، شانزده عذر است كه بعضى از آنها مربوط به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) است ، كه اگر موجه باشد معنايش اين است كه : آن جناب صلاحيت براى پيروى ندارد، عذرهايى است كه از قبول سخن او جلوگيرى مى كند، مانند اين كه آن جناب كاهن ، يا جن زده يا شاعر و يا دروغ پرداز بر خدا باشد، و يا خواسته باشد با دعوتش مردم را سرگرم كند. و قسمتى ديگر از آنها مربوط به خود تكذيب كنندگان است ، مثل اين كه ايشان بدون خالق به وجود آمده باشند، و يا خود، خالق خويشتن باشند، و يا عقلشان حكم كند به اين كه بايد دعوت آن جناب را تكذيب كنند، و از اين قبيل عذرهايى ديگر، و آيات مورد بحث علاوه بر رد اين اعذار، كفار را بر تكذيبشان شديدا توبيخ مى كند.
فَذَكرْ فَمَا أَنت بِنِعْمَتِ رَبِّك بِكاهِنٍ وَ لا مجْنُونٍ
فَذَكرْ فَمَا أَنت بِنِعْمَتِ رَبِّك بِكاهِنٍ وَ لا مجْنُونٍ
اين آيه نتيجه اى است كه از اخبار موكد به وقوع عذاب الهى در روز قيامت ، و از اين كه فرموده بود متقين از آن عذاب محفوظ و در جنات نعيم كاميابند، گرفته مى شود.
اين آيه نتيجه اى است كه از اخبار موكد به وقوع عذاب الهى در روز قيامت ، و از اين كه فرموده بود متقين از آن عذاب محفوظ و در جنات نعيم كاميابند، گرفته مى شود.
پس اين آيه شريفه در معناى اين است كه گفته شود: حال كه آن اخبار حق است ، پس تو به كار تذكر دادن خود بپرداز و بدان كه تو به حق تذكر مى دهى و انذار مى كنى ، و آنطور كه به تو نسبت مى دهند كاهن و مجنون نيستى .
پس اين آيه شريفه در معناى اين است كه گفته شود: حال كه آن اخبار حق است ، پس تو به كار تذكر دادن خود بپرداز و بدان كه تو به حق تذكر مى دهى و انذار مى كنى ، و آنطور كه به تو نسبت مى دهند كاهن و مجنون نيستى .
خط ۱۰۱: خط ۱۰۳:
و خلاصه ، خواست بفرمايد كاهن نبودن و مجنون نبودن ، اختصاص به تو ندارد، بيشتر مردم همينطورند، ولى در تو نعمت خاصى است كه نمى گذارد در معرض چنين صفاتى قرار بگيرى .
و خلاصه ، خواست بفرمايد كاهن نبودن و مجنون نبودن ، اختصاص به تو ندارد، بيشتر مردم همينطورند، ولى در تو نعمت خاصى است كه نمى گذارد در معرض چنين صفاتى قرار بگيرى .
و كوتاه سخن اين كه : كهانت و ديوانگى و امثال آن از تو محال است ، بخلاف ساير مردم كه در معرض آن هستند.
و كوتاه سخن اين كه : كهانت و ديوانگى و امثال آن از تو محال است ، بخلاف ساير مردم كه در معرض آن هستند.
أَمْ يَقُولُونَ شاعِرٌ نَّترَبَّص بِهِ رَيْب الْمَنُونِ
أَمْ يَقُولُونَ شاعِرٌ نَّترَبَّص بِهِ رَيْب الْمَنُونِ
كلمه «'''ام منقطعه '''» و به معناى «'''بلكه '''» است ، نه متصله و به معناى «'''و يا'''». و كلمه «'''تربص '''» به معناى انتظار است .
كلمه «'''ام منقطعه '''» و به معناى «'''بلكه '''» است ، نه متصله و به معناى «'''و يا'''». و كلمه «'''تربص '''» به معناى انتظار است .
در مجمع البيان مى گويد: تربص به معناى انتظار مخصوص است ، و آنكه فلان چيزى كه مورد تربص ما است دچار انقلاب و دگرگونى شده ،
در مجمع البيان مى گويد: تربص به معناى انتظار مخصوص است ، و آنكه فلان چيزى كه مورد تربص ما است دچار انقلاب و دگرگونى شده ،
خط ۱۰۷: خط ۱۰۹:
حالش به حالى مخالف ، برگردد، و كلمه «'''منون '''» و نيز كلمه «'''منيه '''»، هر دو به معناى مرگ است ، و كلمه «'''ريب '''» به معناى قلق و اضطراب است ، و در نتيجه ريب المنون به معناى اضطراب مرگ است .
حالش به حالى مخالف ، برگردد، و كلمه «'''منون '''» و نيز كلمه «'''منيه '''»، هر دو به معناى مرگ است ، و كلمه «'''ريب '''» به معناى قلق و اضطراب است ، و در نتيجه ريب المنون به معناى اضطراب مرگ است .
و حاصل معنا اين است كه : بلكه مى گويند او يعنى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) شاعر است و ما منتظر مرگ او هستيم ، تا بعد از مردنش يادش از دلها برود و اسم و رسمش فراموش شود، و ما از دست او راحت شويم .
و حاصل معنا اين است كه : بلكه مى گويند او يعنى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) شاعر است و ما منتظر مرگ او هستيم ، تا بعد از مردنش يادش از دلها برود و اسم و رسمش فراموش شود، و ما از دست او راحت شويم .
قُلْ تَرَبَّصوا فَإِنى مَعَكُم مِّنَ الْمُترَبِّصِينَ
قُلْ تَرَبَّصوا فَإِنى مَعَكُم مِّنَ الْمُترَبِّصِينَ
در اين آيه ، رسول گرامى خود را دستور مى دهد كه به ايشان بگو: همان طور كه خود براى خود پسنديده ايد، منتظر باشيد. و اين امرى است تهديدى و مى رساند كه در اين ميان آينده اى هست كه جا دارد منتظر وقوعش باشند. و من نيز مثل شما منتظر آن هستم ،اما آنكه مى آيد، عليه شما و به نفع من است ، و آن عبارت است از هلاكت شما و وقوع عذاب بر شما.
در اين آيه ، رسول گرامى خود را دستور مى دهد كه به ايشان بگو: همان طور كه خود براى خود پسنديده ايد، منتظر باشيد. و اين امرى است تهديدى و مى رساند كه در اين ميان آينده اى هست كه جا دارد منتظر وقوعش باشند. و من نيز مثل شما منتظر آن هستم ،اما آنكه مى آيد، عليه شما و به نفع من است ، و آن عبارت است از هلاكت شما و وقوع عذاب بر شما.
أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلَمُهُم بهَذَا
أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلَمُهُم بهَذَا
خط ۱۱۴: خط ۱۱۶:
أَمْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ
أَمْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ
يعنى ، نه ، عقل ايشان چنين دستورى نمى دهد، بلكه داعى آنان درسخنان اين است كه ايشان مردمى طاغى هستند.
يعنى ، نه ، عقل ايشان چنين دستورى نمى دهد، بلكه داعى آنان درسخنان اين است كه ايشان مردمى طاغى هستند.
أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَل لا يُؤْمِنُونَ
أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَل لا يُؤْمِنُونَ
در مجمع البيان مى گويد: كلمه «'''تقول '''» به معناى اين است كه آدمى بخواهد چيزى را به زحمت بگويد، و تنها در مورد دروغگويى استعمال مى شود، چون دروغگو مى خواهد به زحمت ، باطل را به صورت حق جلوه دهد، و به اين منظور خود را به زحمت مى اندازد.
در مجمع البيان مى گويد: كلمه «'''تقول '''» به معناى اين است كه آدمى بخواهد چيزى را به زحمت بگويد، و تنها در مورد دروغگويى استعمال مى شود، چون دروغگو مى خواهد به زحمت ، باطل را به صورت حق جلوه دهد، و به اين منظور خود را به زحمت مى اندازد.
و معناى آيه اين است كه بلكه مى گويند: قرآن ،ساخته و پرداخته خود او است ، كه به دروغ به خدا نسبت مى دهد،
و معناى آيه اين است كه بلكه مى گويند: قرآن ،ساخته و پرداخته خود او است ، كه به دروغ به خدا نسبت مى دهد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۹ </center>
و به او افتراء مى بندد، نه ، بلكه از آنجا كه ايمان ندارند قرآن را با چنين سخنانى منسوب مى دارند.
و به او افتراء مى بندد، نه ، بلكه از آنجا كه ايمان ندارند قرآن را با چنين سخنانى منسوب مى دارند.
فَلْيَأْتُوا بحَدِيثٍ مِّثْلِهِ إِن كانُوا صدِقِينَ
فَلْيَأْتُوا بحَدِيثٍ مِّثْلِهِ إِن كانُوا صدِقِينَ
اين جمله ، پاسخ از سخن ايشان است كه مى گفتند: «'''تقوله '''»، مى فرمايد: اگر اين قرآن ، كلام رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بود، بايد كلامى بشرى و نظير ساير كلامها مى بود، و ساير كلامها مثل آن بودند، در نتيجه بايد ساير مردم هم بتوانند سخنى مثل آن بياورند، و ما در سابق - در تفسير آيه ۲۳ سوره بقره - بحثى پيرامون اعجاز قرآن گذرانديم ، و در آنجا مفصل صحبت كرديم .
اين جمله ، پاسخ از سخن ايشان است كه مى گفتند: «'''تقوله '''»، مى فرمايد: اگر اين قرآن ، كلام رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بود، بايد كلامى بشرى و نظير ساير كلامها مى بود، و ساير كلامها مثل آن بودند، در نتيجه بايد ساير مردم هم بتوانند سخنى مثل آن بياورند، و ما در سابق - در تفسير آيه ۲۳ سوره بقره - بحثى پيرامون اعجاز قرآن گذرانديم ، و در آنجا مفصل صحبت كرديم .
ممكن هم هست آيه شريفه را رد همه مطالب گذشته كفار بگيريم مى گفتند رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) مجنون يا شاعر است ، يا مى گفتند: اين سخنان را خود او درست كرده و به خدا نسبت مى دهد، و آن وقت بگوييم آيه شريفه در رد اين سخنان مى گويد، عجز بشر از آوردن مثل آن اجازه نمى دهد كه قرآن كلام غير خدا باشد. ولى ظهور آيه در آنچه به نظر ما رسيد بيشتر است .
ممكن هم هست آيه شريفه را رد همه مطالب گذشته كفار بگيريم مى گفتند رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) مجنون يا شاعر است ، يا مى گفتند: اين سخنان را خود او درست كرده و به خدا نسبت مى دهد، و آن وقت بگوييم آيه شريفه در رد اين سخنان مى گويد، عجز بشر از آوردن مثل آن اجازه نمى دهد كه قرآن كلام غير خدا باشد. ولى ظهور آيه در آنچه به نظر ما رسيد بيشتر است .
خط ۱۳۶: خط ۱۳۸:
يعنى نه ، بلكه اينطور مى پرسيم كه : مگر اين آقايان همه عالم را آفريده اند؟
يعنى نه ، بلكه اينطور مى پرسيم كه : مگر اين آقايان همه عالم را آفريده اند؟
و در نتيجه خودشان ارباب و آلهه عالم هستند، و در نتيجه شاءنشان اجل از اين شده كه كس ديگرى را بندگى كنند و زير بار تكاليف عبوديت بروند، نه ، هيچ يك از اينها نيست ، بلكه تنها مرضشان اين است كه مردمى بى يقين هستند.
و در نتيجه خودشان ارباب و آلهه عالم هستند، و در نتيجه شاءنشان اجل از اين شده كه كس ديگرى را بندگى كنند و زير بار تكاليف عبوديت بروند، نه ، هيچ يك از اينها نيست ، بلكه تنها مرضشان اين است كه مردمى بى يقين هستند.
أَمْ عِندَهُمْ خَزَائنُ رَبِّك أَمْ هُمُ الْمُصيْطِرُونَ
أَمْ عِندَهُمْ خَزَائنُ رَبِّك أَمْ هُمُ الْمُصيْطِرُونَ
يعنى نه ، باز هم طور ديگر مى پرسيم ، و آن اين است كه مى گوييم : نكند خزانه هاى پروردگار تو نزد ايشان است كه هر كسى را كه ايشان پيغمبر كنند پيغمبر است ، و چون تو را پيغمبر نمى دانند تو پيغمبر نيستى ؟!
يعنى نه ، باز هم طور ديگر مى پرسيم ، و آن اين است كه مى گوييم : نكند خزانه هاى پروردگار تو نزد ايشان است كه هر كسى را كه ايشان پيغمبر كنند پيغمبر است ، و چون تو را پيغمبر نمى دانند تو پيغمبر نيستى ؟!
«'''ام هم المصيطرون '''» - اصل كلمه «'''مصيطرون '''» از سيطره - با سين - است ، چيزى كه هست گاهى سين آن را به صاد قلب مى كنند و«'''سيطره '''» به معناى غلبه و قهر است ، و معناى جمله اين است كه : نه ، اين بار مى گوييم نكند اين تكذيب كنندگان بر خدا هم غالبند، و آن چنان بر او سيطره دارند كه اگر او نبوت و رسالت به تو روزى كرده مى توانند آن را از تو سلب كنند؟
«'''ام هم المصيطرون '''» - اصل كلمه «'''مصيطرون '''» از سيطره - با سين - است ، چيزى كه هست گاهى سين آن را به صاد قلب مى كنند و«'''سيطره '''» به معناى غلبه و قهر است ، و معناى جمله اين است كه : نه ، اين بار مى گوييم نكند اين تكذيب كنندگان بر خدا هم غالبند، و آن چنان بر او سيطره دارند كه اگر او نبوت و رسالت به تو روزى كرده مى توانند آن را از تو سلب كنند؟
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۱ </center>
أَمْ لهَُمْ سلَّمٌ يَستَمِعُونَ فِيهِ فَلْيَأْتِ مُستَمِعُهُم بِسلْطنٍ مُّبِينٍ
أَمْ لهَُمْ سلَّمٌ يَستَمِعُونَ فِيهِ فَلْيَأْتِ مُستَمِعُهُم بِسلْطنٍ مُّبِينٍ
كلمه «'''سلم '''» به معناى نردبان چند پله است كه به وسيله آن به بام و يا هر نقطه اى بلند، بالا مى روند. و كلمه «'''استماع '''» در اينجا متضمن معناى صعود هم هست ، و كلمه «'''سلطان '''» به معناى حجت و برهان است .
كلمه «'''سلم '''» به معناى نردبان چند پله است كه به وسيله آن به بام و يا هر نقطه اى بلند، بالا مى روند. و كلمه «'''استماع '''» در اينجا متضمن معناى صعود هم هست ، و كلمه «'''سلطان '''» به معناى حجت و برهان است .
و معناى آيه اين است كه : نه ، بلكه مى گوييم نكند اينان نزد خود نردبانى دارند كه با آن به آسمان صعود مى كنند، و با صعود خود، وحى آسمان را مى شنوند، آنچه به خودشان وحى مى شود مى گيرند و آنچه به تو و ديگران وحى شده رد مى كنند و نمى پذيرند، پس اگر چنين نردبانى دارند، بگو آن شخصى كه با آن نردبان بالا آمده و مدعى شنيدن وحى است ، دليل خود را بياورد.
و معناى آيه اين است كه : نه ، بلكه مى گوييم نكند اينان نزد خود نردبانى دارند كه با آن به آسمان صعود مى كنند، و با صعود خود، وحى آسمان را مى شنوند، آنچه به خودشان وحى مى شود مى گيرند و آنچه به تو و ديگران وحى شده رد مى كنند و نمى پذيرند، پس اگر چنين نردبانى دارند، بگو آن شخصى كه با آن نردبان بالا آمده و مدعى شنيدن وحى است ، دليل خود را بياورد.
أَمْ لَهُ الْبَنَت وَ لَكُمُ الْبَنُونَ
أَمْ لَهُ الْبَنَت وَ لَكُمُ الْبَنُونَ
بعضى گفته اند: منظور از اين جمله اثبات بى عقلى ايشان است كه همان چيزى را كه از خدا نفى مى كردند به او نسبت مى دهند.
بعضى گفته اند: منظور از اين جمله اثبات بى عقلى ايشان است كه همان چيزى را كه از خدا نفى مى كردند به او نسبت مى دهند.
أَمْ تَسئَلُهُمْ أَجْراً فَهُم مِّن مَّغْرَمٍ مُّثْقَلُونَ
أَمْ تَسئَلُهُمْ أَجْراً فَهُم مِّن مَّغْرَمٍ مُّثْقَلُونَ
راغب مى گويد : كلمه «'''غرم '''» - به ضمه غين و سكون راء - ضرر و خسارتى است كه انسان بدون اين كه جنايت و يا خيانتى مرتكب شده باشد، از مال خود بپردازد (در نتيجه كلمه مغرم به معناى چنين كسى خواهد بود). و كلمه «'''اثقال '''» - به كسر همزه - مصدر باب افعال است كه اسم مفعول آن «'''مثقل '''» و جمع اين كلمه «'''مثقلون '''» مى آيد و اثقال به معناى تحميل ثقل ، و كنايه است از مشقت .
راغب مى گويد : كلمه «'''غرم '''» - به ضمه غين و سكون راء - ضرر و خسارتى است كه انسان بدون اين كه جنايت و يا خيانتى مرتكب شده باشد، از مال خود بپردازد (در نتيجه كلمه مغرم به معناى چنين كسى خواهد بود). و كلمه «'''اثقال '''» - به كسر همزه - مصدر باب افعال است كه اسم مفعول آن «'''مثقل '''» و جمع اين كلمه «'''مثقلون '''» مى آيد و اثقال به معناى تحميل ثقل ، و كنايه است از مشقت .
و معناى آيه اين است كه : نه ، بلكه مى پرسيم نكند تو از ايشان دستمزدى در مقابل تبليغ رسالتت مطالبه كرده اى ، و ايشان براى تحمل اين خسارتى بدون جرم بايد بپردازند به زحمت افتاده اند؟
و معناى آيه اين است كه : نه ، بلكه مى پرسيم نكند تو از ايشان دستمزدى در مقابل تبليغ رسالتت مطالبه كرده اى ، و ايشان براى تحمل اين خسارتى بدون جرم بايد بپردازند به زحمت افتاده اند؟


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۳}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش