۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۴۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۴۳}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۵: | خط ۷: | ||
==وجوهى كه درباره سئوال و جواب در آيه : ((== | ==وجوهى كه درباره سئوال و جواب در آيه : ((== | ||
يومنقول لجهنم هل امتلات و تقول هل من مزيد(( و مفاد آن گفته شده است | يومنقول لجهنم هل امتلات و تقول هل من مزيد(( و مفاد آن گفته شده است | ||
يَوْمَ نَقُولُ | يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلاْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِن مَّزِيدٍ | ||
خطابى است از خداى تعالى به جهنم ، و پاسخى است كه جهنم به خدا مى دهد. مفسرين در حقيقت اين گفتگو اختلاف كرده ، بعضى گفته اند: هم سؤ ال و هم جواب زبان حال است . ولى اين حرف ، صحيح نيست ، به دليل اينكه اگر زبان حال بود اختصاص به خداى تعالى نداشت ، و هر كس جهنم را بدان حال مى ديد و آن سؤ ال را مى كرد، آن جواب را مى فهميد، پس بطور مسلم در اختصاص يافتن خداى تعالى به اين سؤ ال نكته اى هست كه توجيه مذكور نمى تواند آن را بيان كند. | خطابى است از خداى تعالى به جهنم ، و پاسخى است كه جهنم به خدا مى دهد. مفسرين در حقيقت اين گفتگو اختلاف كرده ، بعضى گفته اند: هم سؤ ال و هم جواب زبان حال است . ولى اين حرف ، صحيح نيست ، به دليل اينكه اگر زبان حال بود اختصاص به خداى تعالى نداشت ، و هر كس جهنم را بدان حال مى ديد و آن سؤ ال را مى كرد، آن جواب را مى فهميد، پس بطور مسلم در اختصاص يافتن خداى تعالى به اين سؤ ال نكته اى هست كه توجيه مذكور نمى تواند آن را بيان كند. | ||
بعضى ديگر گفته اند: خطاب در حقيقت به خازنان جهنم است ، جواب هم جواب ايشان است ، هر چند كه به ظاهر آن را به جهنم نسبت داده . ولى اين خلاف ظاهر است ، و حمل بر خلاف ظاهر وقتى صحيح است كه قرينه و دليلى در كلام باشد، و انسان مجبور شود مرتكب آن گردد. | بعضى ديگر گفته اند: خطاب در حقيقت به خازنان جهنم است ، جواب هم جواب ايشان است ، هر چند كه به ظاهر آن را به جهنم نسبت داده . ولى اين خلاف ظاهر است ، و حمل بر خلاف ظاهر وقتى صحيح است كه قرينه و دليلى در كلام باشد، و انسان مجبور شود مرتكب آن گردد. | ||
خط ۱۷: | خط ۱۹: | ||
<span id='link372'><span> | <span id='link372'><span> | ||
==وصف متقين و ورودشان به بهشت == | ==وصف متقين و ورودشان به بهشت == | ||
وَ أُزْلِفَتِ | وَ أُزْلِفَتِ الجَْنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيرَ بَعِيدٍ | ||
از اين آيه شروع مى شود به توصيف حال متقين كه در روز قيامت چه وصفى دارند. و كلمه ((ازلاف (( كه مصدر فعل ((ازلفت (( است ، به معناى نزديك كردن است . و كلمه ((غير بعيد(( - به طورى كه گفته اند - صفت ظرفى است تقديرى ، و تقدير كلام ((فى مكان غير بعيد(( است . | از اين آيه شروع مى شود به توصيف حال متقين كه در روز قيامت چه وصفى دارند. و كلمه ((ازلاف (( كه مصدر فعل ((ازلفت (( است ، به معناى نزديك كردن است . و كلمه ((غير بعيد(( - به طورى كه گفته اند - صفت ظرفى است تقديرى ، و تقدير كلام ((فى مكان غير بعيد(( است . | ||
و معناى آيه اين است كه : در آن روز بهشت براى مردم با تقوى نزديك مى شود، در حالى كه در جاى دورى قرار نگيرد، يعنى در پيش رويشان باشد، و داخل شدنشان در آن زحمتى نداشته باشد. | و معناى آيه اين است كه : در آن روز بهشت براى مردم با تقوى نزديك مى شود، در حالى كه در جاى دورى قرار نگيرد، يعنى در پيش رويشان باشد، و داخل شدنشان در آن زحمتى نداشته باشد. | ||
هَذَا مَا تُوعَدُونَ | هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِكلِّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ | ||
كلمه ((هذا(( اشاره به ثوابى است كه قبلا وعده اش را داد. و كلمه ((اواب (( از ماده ((اوب (( است كه معناى رجوع را مى دهد، و اگر آن را به صيغه مبالغه آورد و فرمود ((اين بهشتى كه وعده داده شده ايد، براى هر كسى است كه بسيار رجوع كند(( منظورش بسيار رجوع كردن به توبه و اطاعت است . و كلمه ((حفيظ(( به معناى آن كسى است كه در حفظ آنچه خدا با او عهد كرده مداومت دارد، و نمى گذارد عهد خدا ضايع و متروك شود. و جمله ((لكل اواب حفيظ(( خبر دومى است براى كلمه ((هذا(( و يا حال است . | كلمه ((هذا(( اشاره به ثوابى است كه قبلا وعده اش را داد. و كلمه ((اواب (( از ماده ((اوب (( است كه معناى رجوع را مى دهد، و اگر آن را به صيغه مبالغه آورد و فرمود ((اين بهشتى كه وعده داده شده ايد، براى هر كسى است كه بسيار رجوع كند(( منظورش بسيار رجوع كردن به توبه و اطاعت است . و كلمه ((حفيظ(( به معناى آن كسى است كه در حفظ آنچه خدا با او عهد كرده مداومت دارد، و نمى گذارد عهد خدا ضايع و متروك شود. و جمله ((لكل اواب حفيظ(( خبر دومى است براى كلمه ((هذا(( و يا حال است . | ||
مَّنْ خَشىَ الرَّحْمَنَ بِالْغَيْبِ وَ جَاءَ بِقَلْبٍ مُّنِيبٍ | |||
اين آيه جمله ((لكل اواب (( را بيان مى كند، و منظور از ((خشيت به غيب (( ترس از عذاب خدا است ، در حالى كه آن عذاب را به چشم خود نديده اند. و كلمه ((منيب (( از مصدر ((انابه (( است كه آن نيز به معناى رجوع است . و منظور از اينكه فرمود ((جاء بقلب منيب : با دلى رجوع كننده بيايد(( اين است كه عمر خود را با رجوع به خدا بگذراند، و در نتيجه هنگام مرگ با قلبى به ديدار پروردگارش رود كه انابه و رجوع به خدا در اثر تكرار شدنش در طول عمر، ملكه و صفت آن قلب شده باشد. | اين آيه جمله ((لكل اواب (( را بيان مى كند، و منظور از ((خشيت به غيب (( ترس از عذاب خدا است ، در حالى كه آن عذاب را به چشم خود نديده اند. و كلمه ((منيب (( از مصدر ((انابه (( است كه آن نيز به معناى رجوع است . و منظور از اينكه فرمود ((جاء بقلب منيب : با دلى رجوع كننده بيايد(( اين است كه عمر خود را با رجوع به خدا بگذراند، و در نتيجه هنگام مرگ با قلبى به ديدار پروردگارش رود كه انابه و رجوع به خدا در اثر تكرار شدنش در طول عمر، ملكه و صفت آن قلب شده باشد. | ||
ادْخُلُوهَا بِسلَمٍ ذَلِك يَوْمُ | ادْخُلُوهَا بِسلَمٍ ذَلِك يَوْمُ الخُْلُودِ | ||
اين آيه خطاب به متقين است ، و معنايش اين است كه : به متقين گفته مى شود با سلامت داخلش شويد در حالى كه از هر مكروه و ناملايمى ايمن باشيد. و يا اين است كه : داخل شويد در حالى كه خدا و ملائكه بر شما سلام مى دهند. ((ذلك يوم الخلود(( اين جمله بشارتى است كه متقين با شنيدن آن خرسند مى گردند. | اين آيه خطاب به متقين است ، و معنايش اين است كه : به متقين گفته مى شود با سلامت داخلش شويد در حالى كه از هر مكروه و ناملايمى ايمن باشيد. و يا اين است كه : داخل شويد در حالى كه خدا و ملائكه بر شما سلام مى دهند. ((ذلك يوم الخلود(( اين جمله بشارتى است كه متقين با شنيدن آن خرسند مى گردند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۳۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۳۲ </center> | ||
لهَُم | لهَُم مَّا يَشاءُونَ فِيهَا وَ لَدَيْنَا مَزِيدٌ | ||
ممكن است كلمه ((فيها(( در اين آيه متعلق باشد به كلمه ((يشاؤ ن (( يعنى هر چه را در بهشت مى خواهند در اختيار دارند. و ممكن هم هست متعلق باشد به موصول ، و تقديرش ((لهم ما يشاونه حالكونهم فيها : آنچه را بخواهند در اختيار دارند در حالى كه در بهشتند(( و اولى باسعه كرامت و احترامى كه متقين نزد خداى سبحان دارند مساعدتر است . | ممكن است كلمه ((فيها(( در اين آيه متعلق باشد به كلمه ((يشاؤ ن (( يعنى هر چه را در بهشت مى خواهند در اختيار دارند. و ممكن هم هست متعلق باشد به موصول ، و تقديرش ((لهم ما يشاونه حالكونهم فيها : آنچه را بخواهند در اختيار دارند در حالى كه در بهشتند(( و اولى باسعه كرامت و احترامى كه متقين نزد خداى سبحان دارند مساعدتر است . | ||
معناى اينكه درباره بهشت متقين فرمود: ((لهم ما يشاؤ ن فيها و لدنيا مزيد(( | معناى اينكه درباره بهشت متقين فرمود: ((لهم ما يشاؤ ن فيها و لدنيا مزيد(( | ||
خط ۳۶: | خط ۳۸: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۳۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۳۳ </center> | ||
بعضى هم گفته اند مراد اين است كه خداوند حسنه آنان را ده برابر مى كند. اشكال اين وجه هم همان اشكال وجه قبلى است . | بعضى هم گفته اند مراد اين است كه خداوند حسنه آنان را ده برابر مى كند. اشكال اين وجه هم همان اشكال وجه قبلى است . | ||
وَ كَمْ أَهْلَكنَا قَبْلَهُم | وَ كَمْ أَهْلَكنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ أَشدُّ مِنهُم بَطشاً فَنَقَّبُوا فى الْبِلَدِ هَلْ مِن محِيصٍ | ||
كلمه ((تنقيب (( كه مصدر فعل ماضى ((نقبوا(( است ، به معناى سير است . و كلمه ((محيص (( به معناى پناهگاه و گريزگاه است . | كلمه ((تنقيب (( كه مصدر فعل ماضى ((نقبوا(( است ، به معناى سير است . و كلمه ((محيص (( به معناى پناهگاه و گريزگاه است . | ||
اين آيه شريفه بعد از آيات قبل كه به خلقت انسان و علم خدا به آن و سير به سوى خدايش را بيان مى كرد، ناگهان مساءله انذار و تخويف را پيش مى كشد. و عين اين جريان در اول سوره بود، كه داشت بر مساءله معاد احتجاج مى كرد، و ناگهان به تخويف و انذار پرداخت فرمود ((كذبت قبلهم قوم نوح و اصحاب الرس و ثمود...(( | اين آيه شريفه بعد از آيات قبل كه به خلقت انسان و علم خدا به آن و سير به سوى خدايش را بيان مى كرد، ناگهان مساءله انذار و تخويف را پيش مى كشد. و عين اين جريان در اول سوره بود، كه داشت بر مساءله معاد احتجاج مى كرد، و ناگهان به تخويف و انذار پرداخت فرمود ((كذبت قبلهم قوم نوح و اصحاب الرس و ثمود...(( | ||
و معناى آيه اين است كه : چه بسيار از اءقوام كه قبل از اين مشركين فعلى بودند، و خيلى هم از ايشان نيرومندتر بودند، و با نيروى خود به سرزمين ها رفته ، آنجاها را فتح كردند، آيا توانستند از عذاب و هلاك كردن خدا گريزگاهى بيابند؟ اگر آنها توانستند اين مشركين هم خواهند توانست . | و معناى آيه اين است كه : چه بسيار از اءقوام كه قبل از اين مشركين فعلى بودند، و خيلى هم از ايشان نيرومندتر بودند، و با نيروى خود به سرزمين ها رفته ، آنجاها را فتح كردند، آيا توانستند از عذاب و هلاك كردن خدا گريزگاهى بيابند؟ اگر آنها توانستند اين مشركين هم خواهند توانست . | ||
إِنَّ فى ذَلِك لَذِكرَى لِمَن كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السمْعَ وَ هُوَ شهِيدٌ | |||
كلمه ((قلب (( به معناى آن نيروئى است كه آدمى به وسيله آن تعقل مى كند و حق را از باطل تميز مى دهد، و خير را از شر جدا مى كند و بين نافع و مضر فرق مى گذارد. و اگر تعقل نكند و چنين تشخيص و جداسازى نداشته باشد، در حقيقت وجود او مثل عدمش خواهد بود، چون چيزى كه اثر ندارد وجود و عدمش برابر است . و معناى القاء سمع همان گوش دادن است ، گويا انسان در هنگام گوش دادن به سخن كسى گوش خود را در اختيار او مى گذارد، تا هر چه خواست به او بفهماند. و كلمه ((شهيد(( به معناى حاضر و مشاهده كننده است . و معناى آيه اين است كه : در آنچه از حقائق كه از آن خبر داديم ، و آنچه از داستانهاى امت هاى هلاك شده كه بدان اشاره نموديم تذكرى است كه هر كس تعقل كند با آن متذكر مى گردد، و آنچه خير و نفعش در آن است انتخاب مى نمايد و هر كس كه گوش بدهد و آن را بشنود، و اشتغالات غير حق ، او را از شنيدن حق مشغول نكرده باشد، و در عين حال حاضر به شنيدن و فرا گرفتن شنيده هاى خود باشد، از آن متذكر مى شود. | كلمه ((قلب (( به معناى آن نيروئى است كه آدمى به وسيله آن تعقل مى كند و حق را از باطل تميز مى دهد، و خير را از شر جدا مى كند و بين نافع و مضر فرق مى گذارد. و اگر تعقل نكند و چنين تشخيص و جداسازى نداشته باشد، در حقيقت وجود او مثل عدمش خواهد بود، چون چيزى كه اثر ندارد وجود و عدمش برابر است . و معناى القاء سمع همان گوش دادن است ، گويا انسان در هنگام گوش دادن به سخن كسى گوش خود را در اختيار او مى گذارد، تا هر چه خواست به او بفهماند. و كلمه ((شهيد(( به معناى حاضر و مشاهده كننده است . و معناى آيه اين است كه : در آنچه از حقائق كه از آن خبر داديم ، و آنچه از داستانهاى امت هاى هلاك شده كه بدان اشاره نموديم تذكرى است كه هر كس تعقل كند با آن متذكر مى گردد، و آنچه خير و نفعش در آن است انتخاب مى نمايد و هر كس كه گوش بدهد و آن را بشنود، و اشتغالات غير حق ، او را از شنيدن حق مشغول نكرده باشد، و در عين حال حاضر به شنيدن و فرا گرفتن شنيده هاى خود باشد، از آن متذكر مى شود. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۳۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۳۴ </center> | ||
در اين آيه بين كسى كه قلب دارد و كسى كه گوش دهد در حالى كه شاهد هم باشد، ترديد شده ، فرموده يا آن باشد يا اين ، و اين ترديد بدين جهت است كه مؤ من به حق دو جور است ، يا كسى است كه داراى عقل است ، و مى تواند حق را دريابد و بگيرد، و در آن تفكر كند و بفهمد حق چيست ، و به آن اعتقاد بيابد، و يا كسى است كه تفكرش نيرومند نيست ، تا حق و خير و نافع را از باطل و شر و مضر تميز دهد، چنين كسى بايد از ديگران بپرسد و پيروى كند. و اما كسى كه نه نيروى تعقل دارد و نه حاضر است از گواهان ، سخن حق را بشنود، هر چند آن گواه و شاهد رسالت داشته باشد، و او را انذار كند، چنين كسى جاهلى است لجباز، نه قلب دارد و نه گوش ، همچنان كه در جاى ديگر قرآن مى بينيم كه مى فرمايد: ((و قالوا لو كنا نسمع او نعقل ما كنا فى اصحاب السعير((. | در اين آيه بين كسى كه قلب دارد و كسى كه گوش دهد در حالى كه شاهد هم باشد، ترديد شده ، فرموده يا آن باشد يا اين ، و اين ترديد بدين جهت است كه مؤ من به حق دو جور است ، يا كسى است كه داراى عقل است ، و مى تواند حق را دريابد و بگيرد، و در آن تفكر كند و بفهمد حق چيست ، و به آن اعتقاد بيابد، و يا كسى است كه تفكرش نيرومند نيست ، تا حق و خير و نافع را از باطل و شر و مضر تميز دهد، چنين كسى بايد از ديگران بپرسد و پيروى كند. و اما كسى كه نه نيروى تعقل دارد و نه حاضر است از گواهان ، سخن حق را بشنود، هر چند آن گواه و شاهد رسالت داشته باشد، و او را انذار كند، چنين كسى جاهلى است لجباز، نه قلب دارد و نه گوش ، همچنان كه در جاى ديگر قرآن مى بينيم كه مى فرمايد: ((و قالوا لو كنا نسمع او نعقل ما كنا فى اصحاب السعير((. | ||
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السمَوَتِ وَ الاَرْض وَ مَا بَيْنَهُمَا فى | وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السمَوَتِ وَ الاَرْض وَ مَا بَيْنَهُمَا فى سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ مَا مَسنَا مِن لُّغُوبٍ | ||
كلمه ((لغوب (( به معناى تعب و خستگى است ، و معناى آيه روشن است . | كلمه ((لغوب (( به معناى تعب و خستگى است ، و معناى آيه روشن است . | ||
بحث روايتى | بحث روايتى | ||
خط ۷۹: | خط ۸۱: | ||
<span id='link378'><span> | <span id='link378'><span> | ||
==آيات ۳۹ - ۴۵ سوره ق == | ==آيات ۳۹ - ۴۵ سوره ق == | ||
فَاصبرْ عَلى مَا يَقُولُونَ وَ | فَاصبرْ عَلى مَا يَقُولُونَ وَ سبِّحْ بحَمْدِ رَبِّك قَبْلَ طلُوع الشمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ(۳۹) | ||
وَ مِنَ | وَ مِنَ الَّيْلِ فَسبِّحْهُ وَ أَدْبَرَ السجُودِ(۴۰) | ||
وَ استَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِن | وَ استَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِن مَّكانٍ قَرِيبٍ(۴۱) | ||
يَوْمَ يَسمَعُونَ الصيْحَةَ | يَوْمَ يَسمَعُونَ الصيْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِك يَوْمُ الخُْرُوج (۴۲) | ||
إِنَّا نحْنُ نُحْىِ وَ نُمِيت وَ إِلَيْنَا الْمَصِيرُ(۴۳) | |||
يَوْمَ | يَوْمَ تَشقَّقُ الاَرْض عَنهُمْ سِرَاعاً ذَلِك حَشرٌ عَلَيْنَا يَسِيرٌ(۴۴) | ||
نحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَ مَا أَنت عَلَيهِم | نحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَ مَا أَنت عَلَيهِم بجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْءَانِ مَن يخَاف وَعِيدِ(۴۵) | ||
ترجمه آيات | ترجمه آيات | ||
پس در برابر آنچه مى گويند خويشتن دارى كن و به حمد پروردگار خود تسبيح گوى ، هم قبل از طلوع خورشيد و هم قبل از غروب (۳۹). | پس در برابر آنچه مى گويند خويشتن دارى كن و به حمد پروردگار خود تسبيح گوى ، هم قبل از طلوع خورشيد و هم قبل از غروب (۳۹). | ||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۲: | ||
اين آيات خاتمه سوره است ، كه در آن رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) را دستور مى دهد كه در برابر آنچه مى گويند و نسبتهايى كه مى دهند مثلا مى گويند سحر و جنون و شعر است - صبر كن . | اين آيات خاتمه سوره است ، كه در آن رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) را دستور مى دهد كه در برابر آنچه مى گويند و نسبتهايى كه مى دهند مثلا مى گويند سحر و جنون و شعر است - صبر كن . | ||
و نيز در مقابل لجبازيها و استهزايى كه نسبت به معاد و برگشتن به سوى خداى تعالى دارند، حوصله به خرج ده ، و پروردگار خود را با تسبيح عبادت كن ، و منتظر روز قيامت باش كه با يك صيحه آغاز مى شود، و كسانى را كه از خداى نديده مى ترسند با قرآن تذكر بده . | و نيز در مقابل لجبازيها و استهزايى كه نسبت به معاد و برگشتن به سوى خداى تعالى دارند، حوصله به خرج ده ، و پروردگار خود را با تسبيح عبادت كن ، و منتظر روز قيامت باش كه با يك صيحه آغاز مى شود، و كسانى را كه از خداى نديده مى ترسند با قرآن تذكر بده . | ||
فَاصبرْ عَلى مَا يَقُولُونَ وَ | فَاصبرْ عَلى مَا يَقُولُونَ وَ سبِّحْ بحَمْدِ رَبِّك قَبْلَ طلُوع الشمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ | ||
اين آيه تفريع و نتيجه گيرى از همه مطالب گذشته است كه از آن جمله است مساءله انكار معاد ازناحيه مشركين ، و سخن از جزئيات معاد و استدلال بر آن ، و تهديد منكرين و مكذبين نبوت خاتم الانبياء، و تهديدشان به اين كه سرنوشت همان است كه مكذبين از امت هاى گذشته بدان مبتلا شدند. | اين آيه تفريع و نتيجه گيرى از همه مطالب گذشته است كه از آن جمله است مساءله انكار معاد ازناحيه مشركين ، و سخن از جزئيات معاد و استدلال بر آن ، و تهديد منكرين و مكذبين نبوت خاتم الانبياء، و تهديدشان به اين كه سرنوشت همان است كه مكذبين از امت هاى گذشته بدان مبتلا شدند. | ||
((و سبح بحمد ربك ...(( - اين جمله رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) را دستور مى دهد كه خداى تعالى را از آنچه در باره اش مى گويند تسبيح كند و منزه بدارد، تنزيهى كه تواءم با حمد او باشد. و حاصلش اين است كه مى خواهد تا براى او فعل جميل اثبات نموده ، هر نقص و ننگى را از او دور بدارد. و تسبيح قبل از طلوع آفتاب مى تواند با نماز صبح منطبق شود، يعنى مى شود گفت مراد از آن ، نماز صبح ، و مراد از تسبيح قبل از غروب ، نماز عصر و يا ظهر و عصر باشد. | ((و سبح بحمد ربك ...(( - اين جمله رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) را دستور مى دهد كه خداى تعالى را از آنچه در باره اش مى گويند تسبيح كند و منزه بدارد، تنزيهى كه تواءم با حمد او باشد. و حاصلش اين است كه مى خواهد تا براى او فعل جميل اثبات نموده ، هر نقص و ننگى را از او دور بدارد. و تسبيح قبل از طلوع آفتاب مى تواند با نماز صبح منطبق شود، يعنى مى شود گفت مراد از آن ، نماز صبح ، و مراد از تسبيح قبل از غروب ، نماز عصر و يا ظهر و عصر باشد. | ||
وَ مِنَ | وَ مِنَ الَّيْلِ فَسبِّحْهُ وَ أَدْبَرَ السجُودِ | ||
يعنى در پاره اى از شب ، تسبيح گو؛ كه اين نيز مى تواند با نمازهاى مغرب و عشاء منطبق باشد. | يعنى در پاره اى از شب ، تسبيح گو؛ كه اين نيز مى تواند با نمازهاى مغرب و عشاء منطبق باشد. | ||
((و ادبار السجود(( - كلمه ((ادبار(( جمع ((دبر(( است ، و در عبارت است از منتهى اليه هر چيز؛ البته منتهى اليه آن و مابعدش . و گويا مراد از آن ، تسبيح بعد از همه نمازها باشد، چون سجده ، در آخر هر ركعت از نماز است ، و قهرا با تعقيبات نمازهاى پنجگانه منطبق مى شود. بعضى گفته اند: مراد از آن نافله هايى است كه هر نمازى دارد. و بعضى گفته اند: مراد دو ركعت و يا چند ركعت نماز بعد از نماز مغرب است . و بعضى گفته اند: مراد از آن نماز وتر است كه در آخر نافله هاى شب قرار دارد. | ((و ادبار السجود(( - كلمه ((ادبار(( جمع ((دبر(( است ، و در عبارت است از منتهى اليه هر چيز؛ البته منتهى اليه آن و مابعدش . و گويا مراد از آن ، تسبيح بعد از همه نمازها باشد، چون سجده ، در آخر هر ركعت از نماز است ، و قهرا با تعقيبات نمازهاى پنجگانه منطبق مى شود. بعضى گفته اند: مراد از آن نافله هايى است كه هر نمازى دارد. و بعضى گفته اند: مراد دو ركعت و يا چند ركعت نماز بعد از نماز مغرب است . و بعضى گفته اند: مراد از آن نماز وتر است كه در آخر نافله هاى شب قرار دارد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۴۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۴۱ </center> | ||
وَ استَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِن | وَ استَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِن مَّكانٍ قَرِيبٍ | ||
در اين آيه ((استماع (( را به معانى مختلفى تفسير كرده اند، و از همه به ذهن نزديكتر اين است كه متضمن معناى انتظار باشد، يعنى منتظر روزى باش كه در آن روز بشنوى نداى منادى را از مكانى نزديك . و جمله ((يوم يناد المناد(( روى هم مفعول ((و استمع (( است ، و مراد از نداى منادى همان نفخه صور است كه مسؤ ول آن به طورى كه از آيه بعد استفاده مى شود در آن مى دمد. | در اين آيه ((استماع (( را به معانى مختلفى تفسير كرده اند، و از همه به ذهن نزديكتر اين است كه متضمن معناى انتظار باشد، يعنى منتظر روزى باش كه در آن روز بشنوى نداى منادى را از مكانى نزديك . و جمله ((يوم يناد المناد(( روى هم مفعول ((و استمع (( است ، و مراد از نداى منادى همان نفخه صور است كه مسؤ ول آن به طورى كه از آيه بعد استفاده مى شود در آن مى دمد. | ||
و اينكه فرمود: ((ندا از مكانى نزديك است (( بدين جهت است كه ندا آن چنان به خلائق احاطه دارد كه به نسبت مساوى بگوش همه مى رسد، و افراد نسبت به آن دور و نزديك نيستند، چون ندا - همانطور كه گفتيم - نفخه بعث و كلمه حيات است . | و اينكه فرمود: ((ندا از مكانى نزديك است (( بدين جهت است كه ندا آن چنان به خلائق احاطه دارد كه به نسبت مساوى بگوش همه مى رسد، و افراد نسبت به آن دور و نزديك نيستند، چون ندا - همانطور كه گفتيم - نفخه بعث و كلمه حيات است . | ||
يَوْمَ يَسمَعُونَ الصيْحَةَ | يَوْمَ يَسمَعُونَ الصيْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِك يَوْمُ الخُْرُوج | ||
اين آيه بيان آن روزى است كه منادى ندا مى دهد. و اگر فرمود: صيحه اى است به حق ، براى اين است كه قضائى است حتمى ، همان طور كه در تفسير جمله ((و جاءت سكره الموت بالحق ...(( گفتيم . | اين آيه بيان آن روزى است كه منادى ندا مى دهد. و اگر فرمود: صيحه اى است به حق ، براى اين است كه قضائى است حتمى ، همان طور كه در تفسير جمله ((و جاءت سكره الموت بالحق ...(( گفتيم . | ||
و معناى اينكه فرمود ((ذلك يوم الخروج (( اين است كه امروز روز خروج از قبرها است ، همچنان كه در جاى ديگر فرموده ((يوم يخرجون من الا جداث سراعا((. | و معناى اينكه فرمود ((ذلك يوم الخروج (( اين است كه امروز روز خروج از قبرها است ، همچنان كه در جاى ديگر فرموده ((يوم يخرجون من الا جداث سراعا((. | ||
إِنَّا نحْنُ نُحْىِ وَ نُمِيت وَ إِلَيْنَا الْمَصِيرُ | |||
مراد از ((احياء(( افاضه حيات بر جسدهايى است كه در دنيا مرده اند. و مراد از ((اماته (( همان ميراندن در دنيا است ، كه عبارت است از منتقل شدن به عالم قبر. و مراد از جمله ((و الينا المصير(( به طورى كه از سياق برمى آيد احياء در روز قيامت است . | مراد از ((احياء(( افاضه حيات بر جسدهايى است كه در دنيا مرده اند. و مراد از ((اماته (( همان ميراندن در دنيا است ، كه عبارت است از منتقل شدن به عالم قبر. و مراد از جمله ((و الينا المصير(( به طورى كه از سياق برمى آيد احياء در روز قيامت است . | ||
يَوْمَ | يَوْمَ تَشقَّقُ الاَرْض عَنهُمْ سِرَاعاً ذَلِك حَشرٌ عَلَيْنَا يَسِيرٌ | ||
كلمه ((تشقق (( در اصل ((تتشقق (( و از باب ((تفعل (( است كه به معناى شكافته شدن است ، و معنايش اين است كه : زمين از روى ايشان شكافته مى شود، و ايشان به سرعت به سوى دعوت كننده بيرون مى شوند. | كلمه ((تشقق (( در اصل ((تتشقق (( و از باب ((تفعل (( است كه به معناى شكافته شدن است ، و معنايش اين است كه : زمين از روى ايشان شكافته مى شود، و ايشان به سرعت به سوى دعوت كننده بيرون مى شوند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۴۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۴۲ </center> | ||
((ذلك حشر علينا يسير(( - يعنى آنچه گفتيم (كه از قبور شكافته شده به سرعت بيرون مى شوند) حشرى است كه انجامش براى ما آسان است . | ((ذلك حشر علينا يسير(( - يعنى آنچه گفتيم (كه از قبور شكافته شده به سرعت بيرون مى شوند) حشرى است كه انجامش براى ما آسان است . | ||
نحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَ مَا أَنت عَلَيهِم | نحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَ مَا أَنت عَلَيهِم بجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْءَانِ مَن يخَاف وَعِيدِ | ||
اين جمله در مقام تعليل جمله ((فاصبر على ما يقولون (( است ، مى فرمايد در برابر آنچه مى گويند صبر كن ؛ براى اينكه ما مى دانيم كه چه مى گويند، و تو كه نمى توانى مجبورشان سازى ، پس تنها وظيفه ات اين است كه با قرآن تذكرشان دهى تا آنان كه از تهديد خداوندشان مى ترسند متذكر شوند. و كلمه ((جبار(( در اين آيه به معناى تسلطى است كه بتواند مردم را بر اجراى خواسته هاى خود مجبور سازد. | اين جمله در مقام تعليل جمله ((فاصبر على ما يقولون (( است ، مى فرمايد در برابر آنچه مى گويند صبر كن ؛ براى اينكه ما مى دانيم كه چه مى گويند، و تو كه نمى توانى مجبورشان سازى ، پس تنها وظيفه ات اين است كه با قرآن تذكرشان دهى تا آنان كه از تهديد خداوندشان مى ترسند متذكر شوند. و كلمه ((جبار(( در اين آيه به معناى تسلطى است كه بتواند مردم را بر اجراى خواسته هاى خود مجبور سازد. | ||
و معناى آيه اين است كه : تو بر آنچه مى گويند صبر كن ، و به حمد پروردگارت تسبيح گوى ، و منتظر بعث باش كه ما مى دانيم چه مى گويند، و به زودى سزايشان را در برابر و مطابق آنچه كرده اند كف دستشان مى گذاريم ، و تو مسلط بر آنان نيستى كه بتوانى بر اجراى خواسته خود مجبورشان سازى ، و در نتيجه آنچه را دعوتشان مى كنى انجام دهند - يعنى به خدا و روز جزا ايمان بياورند - و وقتى حال و وضع آنان چنين است پس تو وظيفه خودت را انجام ده ، و كسانى را با قرآن تذكر بده كه از تهديد من مى هراسند. | و معناى آيه اين است كه : تو بر آنچه مى گويند صبر كن ، و به حمد پروردگارت تسبيح گوى ، و منتظر بعث باش كه ما مى دانيم چه مى گويند، و به زودى سزايشان را در برابر و مطابق آنچه كرده اند كف دستشان مى گذاريم ، و تو مسلط بر آنان نيستى كه بتوانى بر اجراى خواسته خود مجبورشان سازى ، و در نتيجه آنچه را دعوتشان مى كنى انجام دهند - يعنى به خدا و روز جزا ايمان بياورند - و وقتى حال و وضع آنان چنين است پس تو وظيفه خودت را انجام ده ، و كسانى را با قرآن تذكر بده كه از تهديد من مى هراسند. | ||
خط ۱۳۴: | خط ۱۳۶: | ||
و در تفسير قمى در ذيل آيه ((فذكر بالقران من يخاف وعيد(( آمده كه امام فرمود: يعنى اى محمد! با آن وعده هاى عذابى كه در قرآن داده ايم ايشان را تذكر بده . | و در تفسير قمى در ذيل آيه ((فذكر بالقران من يخاف وعيد(( آمده كه امام فرمود: يعنى اى محمد! با آن وعده هاى عذابى كه در قرآن داده ايم ايشان را تذكر بده . | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۴۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۴۳}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش