گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۶ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۸}}
__TOC__
__TOC__


خط ۷: خط ۹:
و آنگاه مى فرمايد بعضى از رزق ها هست كه تنها در دنيا مى دهد، و به همه مى دهد و آن رزقى است كه با فناى دنيا فانى مى شود. و بعضى ديگرش مخصوص مؤ منين است كه در آخرت مى دهد، و آن بهترين رزق و پايدارترين رزق است ، و از همين جا به مناسبت ، به ذكر صفات مؤ منين منتقل شده ، حسن عاقبت آنان را بيان مى كند، و نيز به اوصاف قيامت و عاقبت ستمكاران منتقل مى شود، و شرح مى دهد كه در قيامت با چه هولها و وحشتها و عذابها روبرو مى شوند.
و آنگاه مى فرمايد بعضى از رزق ها هست كه تنها در دنيا مى دهد، و به همه مى دهد و آن رزقى است كه با فناى دنيا فانى مى شود. و بعضى ديگرش مخصوص مؤ منين است كه در آخرت مى دهد، و آن بهترين رزق و پايدارترين رزق است ، و از همين جا به مناسبت ، به ذكر صفات مؤ منين منتقل شده ، حسن عاقبت آنان را بيان مى كند، و نيز به اوصاف قيامت و عاقبت ستمكاران منتقل مى شود، و شرح مى دهد كه در قيامت با چه هولها و وحشتها و عذابها روبرو مى شوند.
از اينها گذشته در خلال آيات ، اجمالى از پاره اى احكام را بيان نموده ، انذار و تخويفى هم مى كند، و به حق دعوت نموده ، و به حقايق و معارف بسيارى اشاره مى نمايد.
از اينها گذشته در خلال آيات ، اجمالى از پاره اى احكام را بيان نموده ، انذار و تخويفى هم مى كند، و به حق دعوت نموده ، و به حقايق و معارف بسيارى اشاره مى نمايد.
وَ لَوْ بَسط اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فى الاَرْضِ وَ لَكِن يُنزِّلُ بِقَدَرٍ مَّا يَشاءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِيرُ بَصِيرٌ
وَ لَوْ بَسط اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فى الاَرْضِ وَ لَكِن يُنزِّلُ بِقَدَرٍ مَّا يَشاءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِيرُ بَصِيرٌ
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۸۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۸۱ </center>
كلمه ((قدر(( در مقابل كلمه ((بسط(( است . اولى به معناى تنگ گرفتن رزق و دومى به معناى وسعت دادن به آن است ، در جمله سابق هم كه مى فرمود: ((يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر(( به همين معنا است . و كلمه ((قدر(( - به فتح قاف و دال ، و هم به سكون دال - به معناى كميت و حجم هر چيز است ، و در جمله مورد بحث كه مى فرمايد: ((و لكن ينزل بقدر ما يشاء(( به اين معنا است . مى فرمايد خداى تعالى هر چه را بخواهد با كميت و حجم نازل مى كند. و به معناى كميت و حجم معين هم مى آيد، مانند آيه ((فقدرنا فنعم القادرون ((.
كلمه ((قدر(( در مقابل كلمه ((بسط(( است . اولى به معناى تنگ گرفتن رزق و دومى به معناى وسعت دادن به آن است ، در جمله سابق هم كه مى فرمود: ((يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر(( به همين معنا است . و كلمه ((قدر(( - به فتح قاف و دال ، و هم به سكون دال - به معناى كميت و حجم هر چيز است ، و در جمله مورد بحث كه مى فرمايد: ((و لكن ينزل بقدر ما يشاء(( به اين معنا است . مى فرمايد خداى تعالى هر چه را بخواهد با كميت و حجم نازل مى كند. و به معناى كميت و حجم معين هم مى آيد، مانند آيه ((فقدرنا فنعم القادرون ((.
خط ۲۶: خط ۲۸:
و همچنين احكام و تكاليف شرعى را يكسان بر همه مردم تحميل نكرد، چون اگر مى كرد بعضى از مردم تاب تحملش را نمى داشتند، و به همين جهت آنها را به مقتضاى ابتلاآتى كه هر فردى از افراد دارد تقسيم كرد تا هر كس به تكليفى كه متوجه خود او است عمل كند.
و همچنين احكام و تكاليف شرعى را يكسان بر همه مردم تحميل نكرد، چون اگر مى كرد بعضى از مردم تاب تحملش را نمى داشتند، و به همين جهت آنها را به مقتضاى ابتلاآتى كه هر فردى از افراد دارد تقسيم كرد تا هر كس به تكليفى كه متوجه خود او است عمل كند.
پس روزى دادن از معارف و شرايع هم از هر جهت كه فرض شود عينا مانند روزى دادن از مال و اولاد است كه بين مردم تقسيم ، و بر حسب حال فرد فرد آنان و به مقتضاى صلاح ايشان تقسيم شده است .
پس روزى دادن از معارف و شرايع هم از هر جهت كه فرض شود عينا مانند روزى دادن از مال و اولاد است كه بين مردم تقسيم ، و بر حسب حال فرد فرد آنان و به مقتضاى صلاح ايشان تقسيم شده است .
وَ هُوَ الَّذِى يُنزِّلُ الْغَيْث مِن بَعْدِ مَا قَنَطوا وَ يَنشرُ رَحْمَتَهُ وَ هُوَ الْوَلىُّ الْحَمِيدُ
وَ هُوَ الَّذِى يُنزِّلُ الْغَيْث مِن بَعْدِ مَا قَنَطوا وَ يَنشرُ رَحْمَتَهُ وَ هُوَ الْوَلىُّ الْحَمِيدُ
كلمه ((قنوط(( به معناى نوميدى ، و كلمه ((غيث (( به معناى باران است . در مجمع البيان مى گويد: ((غيث (( به معناى باران به موقع است كه آمدنش نافع است ، به خلاف كلمه ((مطر(( كه هم به چنان بارانى اطلاق مى شود و هم به باران زيان بخش ، كه در غير موقع خودش ببارد. و ((نشر رحمت (( به معناى منتشر كردن نعمت در بين مردم است ، به اين صورت كه با فرستادن باران نباتات را بروياند و ميوه ها را به بار بنشاند.
كلمه ((قنوط(( به معناى نوميدى ، و كلمه ((غيث (( به معناى باران است . در مجمع البيان مى گويد: ((غيث (( به معناى باران به موقع است كه آمدنش نافع است ، به خلاف كلمه ((مطر(( كه هم به چنان بارانى اطلاق مى شود و هم به باران زيان بخش ، كه در غير موقع خودش ببارد. و ((نشر رحمت (( به معناى منتشر كردن نعمت در بين مردم است ، به اين صورت كه با فرستادن باران نباتات را بروياند و ميوه ها را به بار بنشاند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۸۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۸۴ </center>
در اين آيه از داستان روزى رساندن ، به مساءله توحيد و آيات و ادله آن منتقل شده ، چون مختصر مناسبتى در بين بوده ، و در آخر آيه دو اسم از اسماى حسناى خداى تعالى را آورده ، و او را در برابر فعل جميلش به ولى و حميد ستوده ، و در آيه بعد هم تا چند آيه همين مساءله توحيد را دنبال كرده است .
در اين آيه از داستان روزى رساندن ، به مساءله توحيد و آيات و ادله آن منتقل شده ، چون مختصر مناسبتى در بين بوده ، و در آخر آيه دو اسم از اسماى حسناى خداى تعالى را آورده ، و او را در برابر فعل جميلش به ولى و حميد ستوده ، و در آيه بعد هم تا چند آيه همين مساءله توحيد را دنبال كرده است .
وَ مِنْ ءَايَتِهِ خَلْقُ السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ مَا بَث فِيهِمَا مِن دَابَّةٍ ...
وَ مِنْ ءَايَتِهِ خَلْقُ السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ مَا بَث فِيهِمَا مِن دَابَّةٍ ...
كلمه ((بثّ(( به معناى منتشر كردن است ، مى گويند: ((بثّ الريح التراب : باد خاك را متفرق كرد((؛ و كلمه ((دابه (( به معناى هر جنبده اى است كه روى زمين حركت كند. پس اين كلمه شامل تمامى حيوانات يعنى جانداران مى شود. و معناى آيه روشن است .
كلمه ((بثّ(( به معناى منتشر كردن است ، مى گويند: ((بثّ الريح التراب : باد خاك را متفرق كرد((؛ و كلمه ((دابه (( به معناى هر جنبده اى است كه روى زمين حركت كند. پس اين كلمه شامل تمامى حيوانات يعنى جانداران مى شود. و معناى آيه روشن است .
و از ظاهر آن برمى آيد كه در آسمانها نيز جنبندگانى هست ، و اينكه بعضى جنبندگان آسمان را به ملائكه تفسير كرده اند، صحيح نيست ، زيرا اولا آيه شريفه مطلق است ، و نمى شود بدون دليل آن را مقيد به يك نوع جاندار كرد، و ثانيا اصولا اطلاق كلمه ((دابه (( بر فرشتگان معهود نيست .
و از ظاهر آن برمى آيد كه در آسمانها نيز جنبندگانى هست ، و اينكه بعضى جنبندگان آسمان را به ملائكه تفسير كرده اند، صحيح نيست ، زيرا اولا آيه شريفه مطلق است ، و نمى شود بدون دليل آن را مقيد به يك نوع جاندار كرد، و ثانيا اصولا اطلاق كلمه ((دابه (( بر فرشتگان معهود نيست .
خط ۴۰: خط ۴۲:
و حقا خوب معنا كرده ، چيزى كه هست در آنجا كه گفت ((و چون خداى تعالى با آن وصف شود معناى عاجز نبودن را مى دهد(( پيداست كه سهل انگارى نموده ، چون صفات ذاتى خداى تعالى از قبيل حيات و علم و قدرت معانى ايجابى هستند، نه سلبى براى اينكه عين ذاتند، و معقول نيست معناى سلبى عين ذات باشد، مثلا معناى حيات ، نداشتن مرگ ، و معناى علم ، نداشتن جهل ، و معناى قدرت ، نداشتن عجز باشد اين عقيده صابئين است ، و لازمه اش اين است كه ذات خدا خالى از صفات كمال باشد.
و حقا خوب معنا كرده ، چيزى كه هست در آنجا كه گفت ((و چون خداى تعالى با آن وصف شود معناى عاجز نبودن را مى دهد(( پيداست كه سهل انگارى نموده ، چون صفات ذاتى خداى تعالى از قبيل حيات و علم و قدرت معانى ايجابى هستند، نه سلبى براى اينكه عين ذاتند، و معقول نيست معناى سلبى عين ذات باشد، مثلا معناى حيات ، نداشتن مرگ ، و معناى علم ، نداشتن جهل ، و معناى قدرت ، نداشتن عجز باشد اين عقيده صابئين است ، و لازمه اش اين است كه ذات خدا خالى از صفات كمال باشد.
پس حق مطلب اين است كه معناى قدرت در خداى تعالى نيز قدرت بر انجام هر كارى باشد كه اراده كرده ، و لازمه آن اين است كه مطلق عجز از ساحت او نفى شود.
پس حق مطلب اين است كه معناى قدرت در خداى تعالى نيز قدرت بر انجام هر كارى باشد كه اراده كرده ، و لازمه آن اين است كه مطلق عجز از ساحت او نفى شود.
وَ مَا أَصبَكم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسبَت أَيْدِيكمْ وَ يَعْفُوا عَن كَثِيرٍ
وَ مَا أَصبَكم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسبَت أَيْدِيكمْ وَ يَعْفُوا عَن كَثِيرٍ
كلمه ((مصيبت (( به معناى هر ناملايمى است كه به انسان برسد، گويى از راه دور به قصد آدمى حركت كرده تا به او رسيده است . و مراد از جمله ((ما كسبت ايديكم (( گناهان و زشتى ها است . و معناى جمله ((و يعفوا عن كثير(( اين است كه خداوند بسيارى از همان گناهان و زشتى هايتان را مى بخشايد.
كلمه ((مصيبت (( به معناى هر ناملايمى است كه به انسان برسد، گويى از راه دور به قصد آدمى حركت كرده تا به او رسيده است . و مراد از جمله ((ما كسبت ايديكم (( گناهان و زشتى ها است . و معناى جمله ((و يعفوا عن كثير(( اين است كه خداوند بسيارى از همان گناهان و زشتى هايتان را مى بخشايد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۸۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۸۶ </center>
خط ۶۳: خط ۶۵:
علاوه بر اينكه گفتيم آيه شريفه نسبت به مؤ من و كافر عام است ، و معنا ندارد نسبت به مؤ من مفادى ، و نسبت به كافر مفادى ديگر داشته باشد. نسبت به مؤ من بفرمايد گناهانش يا به وسيله مصائب و يا به وسيله عفو بخشيده مى شود، و اما از كافر بخشوده نمى شود.
علاوه بر اينكه گفتيم آيه شريفه نسبت به مؤ من و كافر عام است ، و معنا ندارد نسبت به مؤ من مفادى ، و نسبت به كافر مفادى ديگر داشته باشد. نسبت به مؤ من بفرمايد گناهانش يا به وسيله مصائب و يا به وسيله عفو بخشيده مى شود، و اما از كافر بخشوده نمى شود.
و بعد از همه اين حرفها وجه اول بهترين وجه است .
و بعد از همه اين حرفها وجه اول بهترين وجه است .
وَ مَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ فى الاَرْضِ وَ مَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلىٍّ وَ لا نَصِيرٍ
وَ مَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ فى الاَرْضِ وَ مَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلىٍّ وَ لا نَصِيرٍ
معناى اين آيه شريفه روشن است ، و با در نظر داشتن اتصالش به آيات قبل اين نكته را مى فهماند كه : شما مردم نمى توانيد خدا را عاجز كنيد تا از رسيدن مصائبى كه مولود گناهان شما است جلوگيرى به عمل بياوريد، و شما به جز او وليى كه متولى امورتان شود، و بلاها و مصائب را از شما برگرداند نداريد، و نيز ناصرى كه شما را در دفع آن مصائب يارى كند نخواهيد داشت .
معناى اين آيه شريفه روشن است ، و با در نظر داشتن اتصالش به آيات قبل اين نكته را مى فهماند كه : شما مردم نمى توانيد خدا را عاجز كنيد تا از رسيدن مصائبى كه مولود گناهان شما است جلوگيرى به عمل بياوريد، و شما به جز او وليى كه متولى امورتان شود، و بلاها و مصائب را از شما برگرداند نداريد، و نيز ناصرى كه شما را در دفع آن مصائب يارى كند نخواهيد داشت .
بيان آيات ((و من آياته الجوار فى البحر...(( كه كشتى ها را به عنوان يكى از آياتخداوند به ياد مى آورد
بيان آيات ((و من آياته الجوار فى البحر...(( كه كشتى ها را به عنوان يكى از آياتخداوند به ياد مى آورد
وَ مِنْ ءَايَتِهِ الجَْوَارِ فى الْبَحْرِ كالاَعْلَمِ
وَ مِنْ ءَايَتِهِ الجَْوَارِ فى الْبَحْرِ كالاَعْلَمِ
كلمه ((جوارى (( جمع ((جاريه (( است كه به معناى كشتى است . و كلمه ((اعلام (( جمع ((علم (( است كه به معناى علامت است . و كوه را (از آن جهت كه علامت راه ها است ) علم مى گويند، و اگر كشتى را به كوه تشبيه كرده به منظور افاده بزرگى آن بوده و بقيه الفاظ آيه روشن است .
كلمه ((جوارى (( جمع ((جاريه (( است كه به معناى كشتى است . و كلمه ((اعلام (( جمع ((علم (( است كه به معناى علامت است . و كوه را (از آن جهت كه علامت راه ها است ) علم مى گويند، و اگر كشتى را به كوه تشبيه كرده به منظور افاده بزرگى آن بوده و بقيه الفاظ آيه روشن است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۸۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۸۹ </center>
إِن يَشأْ يُسكِنِ الرِّيحَ فَيَظلَلْنَ رَوَاكِدَ عَلى ظهْرِهِ ...
إِن يَشأْ يُسكِنِ الرِّيحَ فَيَظلَلْنَ رَوَاكِدَ عَلى ظهْرِهِ ...
ضمير در كلمه ((يشا(( به خداى تعالى برمى گردد، مى فرمايد: اگر خدا بخواهد باد را فرو مى نشاند. و كلمه ((رواكد(( جمع ((راكده (( به معنى ثابت و پا بر جا است . و معناى آيه اين است كه : اگر خدا بخواهد باد را كه وسيله حركت كشتى ها است فرو مى نشاند و كشتى ها در وسط اقيانوسها از حركت باز مى ايستد.
ضمير در كلمه ((يشا(( به خداى تعالى برمى گردد، مى فرمايد: اگر خدا بخواهد باد را فرو مى نشاند. و كلمه ((رواكد(( جمع ((راكده (( به معنى ثابت و پا بر جا است . و معناى آيه اين است كه : اگر خدا بخواهد باد را كه وسيله حركت كشتى ها است فرو مى نشاند و كشتى ها در وسط اقيانوسها از حركت باز مى ايستد.
((ان فى ذلك للايات لكل صبار شكور(( - كلمه ((صبر(( در اصل به معناى ((حبس (( است . و كلمه ((شكر(( هم در اصل به معناى اظهار نعمت ولى نعمت به زبان يا به عمل است . و معناى جمله اين است : آنچه كه در باره كشتى هاى حركت كننده بر پشت دريا به وسيله بادها گفتيم كه مردم و مال التجاره آنان را از ساحل اين دريا به ساحل آن دريا مى برد، خود آياتى است براى هر كسى كه نفس خود را از اشتغال به چيزهايى كه به دردش نمى خورد حبس مى كند، و به تفكر در نعمتهاى خدا مى پردازد، چون تفكر در نعمتها يكى از مصاديق شكر نعمت است .
((ان فى ذلك للايات لكل صبار شكور(( - كلمه ((صبر(( در اصل به معناى ((حبس (( است . و كلمه ((شكر(( هم در اصل به معناى اظهار نعمت ولى نعمت به زبان يا به عمل است . و معناى جمله اين است : آنچه كه در باره كشتى هاى حركت كننده بر پشت دريا به وسيله بادها گفتيم كه مردم و مال التجاره آنان را از ساحل اين دريا به ساحل آن دريا مى برد، خود آياتى است براى هر كسى كه نفس خود را از اشتغال به چيزهايى كه به دردش نمى خورد حبس مى كند، و به تفكر در نعمتهاى خدا مى پردازد، چون تفكر در نعمتها يكى از مصاديق شكر نعمت است .
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از ((كل صبار شكور(( مؤ من است ، چون هيچ مؤ منى خالى از دو حال نيست ، حال ضراء و حال سراء، اگر در حال ضراء و شدت قرار گيرد، صبر مى كند و از صابران است ، و اگر در حال سراء و رفاه باشد، از شاكران خواهد بود.
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از ((كل صبار شكور(( مؤ من است ، چون هيچ مؤ منى خالى از دو حال نيست ، حال ضراء و حال سراء، اگر در حال ضراء و شدت قرار گيرد، صبر مى كند و از صابران است ، و اگر در حال سراء و رفاه باشد، از شاكران خواهد بود.
أَوْ يُوبِقْهُنَّ بِمَا كَسبُوا وَ يَعْف عَن كَثِيرٍ
أَوْ يُوبِقْهُنَّ بِمَا كَسبُوا وَ يَعْف عَن كَثِيرٍ
كلمه ((يوبقهن (( مضارع از باب افعال يعنى از ((ايباق (( است ، و ((ايباق (( به معناى ((اهلاك - نابود كردن است ((، و ضمير مونث در آخر اين كلمه به كلمه ((جوارى (( بر مى گردد. و ضمير مذكر در ((كسبوا(( به مردم عود مى كند، و دو كلمه ((يوبقهن (( و ((يعف (( عطفند بر جمله ((يسكن (( و معناى آيه اين است : اگر خدا بخواهد كشتى ها را به وسيله غرق هلاك مى كند، و به كيفر گناهان مردم از بين مى برد، و از بسيارى از گناهان ايشان در مى گذرد. و خلاصه مى خواهد بفرمايد: بعضى از گناهان مردم كافى است در اينكه مستحق غرق و هلاكت شوند، و خدا از بسيارى از گناهان ايشان درمى گذرد.
كلمه ((يوبقهن (( مضارع از باب افعال يعنى از ((ايباق (( است ، و ((ايباق (( به معناى ((اهلاك - نابود كردن است ((، و ضمير مونث در آخر اين كلمه به كلمه ((جوارى (( بر مى گردد. و ضمير مذكر در ((كسبوا(( به مردم عود مى كند، و دو كلمه ((يوبقهن (( و ((يعف (( عطفند بر جمله ((يسكن (( و معناى آيه اين است : اگر خدا بخواهد كشتى ها را به وسيله غرق هلاك مى كند، و به كيفر گناهان مردم از بين مى برد، و از بسيارى از گناهان ايشان در مى گذرد. و خلاصه مى خواهد بفرمايد: بعضى از گناهان مردم كافى است در اينكه مستحق غرق و هلاكت شوند، و خدا از بسيارى از گناهان ايشان درمى گذرد.
<span id='link64'><span>
<span id='link64'><span>
خط ۸۰: خط ۸۲:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۹۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۹۰ </center>
بعضى ديگر گفته اند: كلمه ((يعف (( عطف است بر كلمه ((يسكن الريح (( تا جمله ((بما كسبوا((، و به همين جهت آن را با ((و(( عطف كرد، نه با ((اءو((. و معنايش اين است كه : اگر بخواهد آنان را با ساكن كردن در دريا عقاب مى كند، و يا با دچار شدن به طوفان شكنجه مى نمايد، و اگر بخواهد از بسيارى عفو مى كند. اين تفسير هم مثل تفسير قبل داراى تكلف است .
بعضى ديگر گفته اند: كلمه ((يعف (( عطف است بر كلمه ((يسكن الريح (( تا جمله ((بما كسبوا((، و به همين جهت آن را با ((و(( عطف كرد، نه با ((اءو((. و معنايش اين است كه : اگر بخواهد آنان را با ساكن كردن در دريا عقاب مى كند، و يا با دچار شدن به طوفان شكنجه مى نمايد، و اگر بخواهد از بسيارى عفو مى كند. اين تفسير هم مثل تفسير قبل داراى تكلف است .
وَ يَعْلَمَ الَّذِينَ يجَدِلُونَ فى ءَايَتِنَا مَا لهَُم مِّن محِيصٍ
وَ يَعْلَمَ الَّذِينَ يجَدِلُونَ فى ءَايَتِنَا مَا لهَُم مِّن محِيصٍ
بعضى گفته اند: اين جمله نتيجه اى است معطوف بر نتيجه ديگر كه حذف شده ، و تقدير آن چيزى نظير اين عبارت است : ((و يعف عن كثير ليظهر به قدرته و يعلم الذين يجادلون فى آياتنا ما لهم من مفر و لا مخلص (( يعنى : ((يكى از آيات خداوند كشتى ها است ، كه اگر بخواهد آن را چنين و چنان مى كند، تا بدين وسيله قدرت خود را بنماياند، و كسانى كه در آيات ما جدال مى كنند بفهمند كه هيچ راه گريزى ندارند((. و از اين قبيل عطف به محذوف در قرآن كريم بسيار آمده ، چيزى كه هست در اين گونه موارد آنچه كه به محذوف عطف شده با ((لام (( آمده ، مانند ((و ليعلم اللّه الذين آمنوا(( يعنى : ما روزگار را بين مردم دست به دست مى گردانيم تا چنين و چنان شود، و تا خدا بداند چه كسانى ايمان آورده و تا از شما گواه بگيرد. و نيز مانند جمله ((و ليكون من الموقنين (( يعنى : ما اين چنين ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نشان داديم تا چنين و چنان شود و تا او از دارندگان يقين گردد.
بعضى گفته اند: اين جمله نتيجه اى است معطوف بر نتيجه ديگر كه حذف شده ، و تقدير آن چيزى نظير اين عبارت است : ((و يعف عن كثير ليظهر به قدرته و يعلم الذين يجادلون فى آياتنا ما لهم من مفر و لا مخلص (( يعنى : ((يكى از آيات خداوند كشتى ها است ، كه اگر بخواهد آن را چنين و چنان مى كند، تا بدين وسيله قدرت خود را بنماياند، و كسانى كه در آيات ما جدال مى كنند بفهمند كه هيچ راه گريزى ندارند((. و از اين قبيل عطف به محذوف در قرآن كريم بسيار آمده ، چيزى كه هست در اين گونه موارد آنچه كه به محذوف عطف شده با ((لام (( آمده ، مانند ((و ليعلم اللّه الذين آمنوا(( يعنى : ما روزگار را بين مردم دست به دست مى گردانيم تا چنين و چنان شود، و تا خدا بداند چه كسانى ايمان آورده و تا از شما گواه بگيرد. و نيز مانند جمله ((و ليكون من الموقنين (( يعنى : ما اين چنين ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نشان داديم تا چنين و چنان شود و تا او از دارندگان يقين گردد.
بعضى ديگر احتمال داده اند كه جمله مذكور عطف باشد بر جزاى شرط، يعنى بر ((يسكن ((، ((يظللن ((، ((يوبقهن ((، ((يعف (( به حذف ((ان (( ناصبه ، مثل اينكه بگويى ((ان جئتنى اكرمك و اعطيك كذا و كذا(( و كلمه ((اعطيك (( را به فتح مى خوانيم به تقدير ((ان (( ناصبه ، و چون اين مساءله مربوط به علم نحو است خواننده را بدين علم ارجاع مى دهيم .
بعضى ديگر احتمال داده اند كه جمله مذكور عطف باشد بر جزاى شرط، يعنى بر ((يسكن ((، ((يظللن ((، ((يوبقهن ((، ((يعف (( به حذف ((ان (( ناصبه ، مثل اينكه بگويى ((ان جئتنى اكرمك و اعطيك كذا و كذا(( و كلمه ((اعطيك (( را به فتح مى خوانيم به تقدير ((ان (( ناصبه ، و چون اين مساءله مربوط به علم نحو است خواننده را بدين علم ارجاع مى دهيم .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۹۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۹۱ </center>
فَمَا أُوتِيتُم مِّن شىْءٍ فَمَتَعُ الحَْيَوةِ الدُّنْيَا ...
فَمَا أُوتِيتُم مِّن شىْءٍ فَمَتَعُ الحَْيَوةِ الدُّنْيَا ...
اين آيه تفصيل و شرحى است براى مساءله روزى دادن كه قبلا بدان اشاره كرده بود، و آن را تقسيم مى كند به رزق عمومى و خصوصى . رزق عمومى عبارت است از ماديات كه خداوند آن را هم به مؤ من و هم به كافر داده . و رزق خصوصى عبارت است از آنچه نزد خدا ذخيره شده براى آخرت مؤ منين به تنهايى . و به مناسبت ذكرى هم از اوصاف مؤ منين نموده و اشاره اى هم به آينده ستمكاران در قيامت مى كند.
اين آيه تفصيل و شرحى است براى مساءله روزى دادن كه قبلا بدان اشاره كرده بود، و آن را تقسيم مى كند به رزق عمومى و خصوصى . رزق عمومى عبارت است از ماديات كه خداوند آن را هم به مؤ من و هم به كافر داده . و رزق خصوصى عبارت است از آنچه نزد خدا ذخيره شده براى آخرت مؤ منين به تنهايى . و به مناسبت ذكرى هم از اوصاف مؤ منين نموده و اشاره اى هم به آينده ستمكاران در قيامت مى كند.
پس در جمله مورد بحث خطاب ((اوتيتم (( - به طورى كه از سياق برمى آيد - به عموم مردم است ، نه خصوص مشركين . و مراد از ((اوتيتم من شى ء(( تمامى نعمت هايى است كه خدا به مردم روزى كرده . و اگر كلمه ((متاع (( را به كلمه ((حياه (( اضافه فرموده ، اشاره است به اينكه نعمت هاى مادى ، روزى قطع مى شود و ثبات و دوامى ندارد. و معناى آيه اين است : آنچه به شما داده شده از نعمت هايى كه نزد شما است ، متاعى است كه در روزهاى اندكى از آن تمتع مى بريد.
پس در جمله مورد بحث خطاب ((اوتيتم (( - به طورى كه از سياق برمى آيد - به عموم مردم است ، نه خصوص مشركين . و مراد از ((اوتيتم من شى ء(( تمامى نعمت هايى است كه خدا به مردم روزى كرده . و اگر كلمه ((متاع (( را به كلمه ((حياه (( اضافه فرموده ، اشاره است به اينكه نعمت هاى مادى ، روزى قطع مى شود و ثبات و دوامى ندارد. و معناى آيه اين است : آنچه به شما داده شده از نعمت هايى كه نزد شما است ، متاعى است كه در روزهاى اندكى از آن تمتع مى بريد.
((و ما عند اللّه خير و ابقى للذين امنوا و على ربهم يتوكلون (( - مراد از ((ما عند اللّه (( ثواب هايى است كه خدا براى مؤ منين ذخيره كرده تا در آخرت به عنوان پاداش به ايشان بدهد. و لام در جمله ((للذين امنوا(( لام ملك است ، و اين جار و مجرور ظرف لغوى است . بعضى هم گفته اند لام متعلق است به كلمه ((ابقى ((. ولى وجه اول روشن تر است . و بهتر بودن آنچه نزد خداست بدين جهت است كه خالص است و آميخته با ناگواريها نيست و باقى تر بودن آن براى اين است كه مانند نعمت هاى دنيا با پايان پذيرفتن دنيا پايان نمى پذيرد.
((و ما عند اللّه خير و ابقى للذين امنوا و على ربهم يتوكلون (( - مراد از ((ما عند اللّه (( ثواب هايى است كه خدا براى مؤ منين ذخيره كرده تا در آخرت به عنوان پاداش به ايشان بدهد. و لام در جمله ((للذين امنوا(( لام ملك است ، و اين جار و مجرور ظرف لغوى است . بعضى هم گفته اند لام متعلق است به كلمه ((ابقى ((. ولى وجه اول روشن تر است . و بهتر بودن آنچه نزد خداست بدين جهت است كه خالص است و آميخته با ناگواريها نيست و باقى تر بودن آن براى اين است كه مانند نعمت هاى دنيا با پايان پذيرفتن دنيا پايان نمى پذيرد.
صفات نيك مؤ منين : اجتناب از كبائر و فواحش ، گذشت ، دفع ظلم از يكديگر و...((
صفات نيك مؤ منين : اجتناب از كبائر و فواحش ، گذشت ، دفع ظلم از يكديگر و...((
وَ الَّذِينَ يجْتَنِبُونَ كَبَئرَ الاثمِ وَ الْفَوَحِش وَ إِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ
وَ الَّذِينَ يجْتَنِبُونَ كَبَئرَ الاثمِ وَ الْفَوَحِش وَ إِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ
اين جمله عطف است بر جمله ((الذين آمنوا(( و اين آيه با دو آيه بعدش صفات نيك مؤ منين را مى شمارد. و اينكه بعضى از مفسرين آن را كلام تازه اى دانسته اند، حرفى است كه با سياق سازش ندارد.
اين جمله عطف است بر جمله ((الذين آمنوا(( و اين آيه با دو آيه بعدش صفات نيك مؤ منين را مى شمارد. و اينكه بعضى از مفسرين آن را كلام تازه اى دانسته اند، حرفى است كه با سياق سازش ندارد.
و ((كبائر الاثم (( عبارت است از گناهان كبيره اى كه آثار سوئش بزرگ است ، و خداى تعالى از جمله آنها مى گسارى و قمار را شمرده ، و فرموده ((قل فيهما اثم كبير(( و كلمه ((فواحش (( جمع ((فاحشه (( است كه به معناى گناه شنيع و بى شرمانه است ، و خداى تعالى زنا و لواط را از مصاديق آن شمرده و فرموده : ((و لا تقربوا الزنى انه كان فاحشه ((. و از لوط حكايت كرده كه در باره لواط فرموده : ((اتاتون الفاحشه و انتم تبصرون ((.
و ((كبائر الاثم (( عبارت است از گناهان كبيره اى كه آثار سوئش بزرگ است ، و خداى تعالى از جمله آنها مى گسارى و قمار را شمرده ، و فرموده ((قل فيهما اثم كبير(( و كلمه ((فواحش (( جمع ((فاحشه (( است كه به معناى گناه شنيع و بى شرمانه است ، و خداى تعالى زنا و لواط را از مصاديق آن شمرده و فرموده : ((و لا تقربوا الزنى انه كان فاحشه ((. و از لوط حكايت كرده كه در باره لواط فرموده : ((اتاتون الفاحشه و انتم تبصرون ((.
خط ۹۵: خط ۹۷:
((يجتنبون كبائر الاثم و الفواحش (( - با در نظر گرفتن اينكه اين سوره در مكه نازل شده جمله مورد بحث اشاره اى است اجمالى به احكامى كه بعد از اين در باره تحريم گناهان كبيره و فواحش تشريع مى شود.
((يجتنبون كبائر الاثم و الفواحش (( - با در نظر گرفتن اينكه اين سوره در مكه نازل شده جمله مورد بحث اشاره اى است اجمالى به احكامى كه بعد از اين در باره تحريم گناهان كبيره و فواحش تشريع مى شود.
((و اذا ما غضبوا هم يغفرون (( - اين جمله اشاره است به فضيلت عفو در هنگام غضب كه از بارزترين صفات مؤ منين است ، و به همين جهت اينطور كه ملاحظه مى كنيد تعبير كرده ، و نفرموده ((و يغفرون اذا غضبوا(( چون در آن تعبير از چند جهت تاءكيد به كار رفته ، و مانند تعبير دوم عفو و مغفرت را منحصر در صورت غضب نكرده .
((و اذا ما غضبوا هم يغفرون (( - اين جمله اشاره است به فضيلت عفو در هنگام غضب كه از بارزترين صفات مؤ منين است ، و به همين جهت اينطور كه ملاحظه مى كنيد تعبير كرده ، و نفرموده ((و يغفرون اذا غضبوا(( چون در آن تعبير از چند جهت تاءكيد به كار رفته ، و مانند تعبير دوم عفو و مغفرت را منحصر در صورت غضب نكرده .
وَ الَّذِينَ استَجَابُوا لِرَبهِمْ وَ أَقَامُوا الصلَوةَ ...
وَ الَّذِينَ استَجَابُوا لِرَبهِمْ وَ أَقَامُوا الصلَوةَ ...
كلمه ((استجابت (( به معناى اجابت و پذيرفتن است . و منظور از اينكه فرمود ((مؤ منين پروردگار خود را استجابت مى كنند(( به شهادت سياق اين است كه اعمال صالحى كه خدا از ايشان خواسته انجام مى دهند، و اگر بعد از آن در بين همه تكاليف الهى نام نماز را به ميان آورد و فرمود ((و نماز بپا مى دارند(( از باب ذكر خاص بعد از عام است وبه خاطر اهميت و شرافتى است كه نماز دارد.
كلمه ((استجابت (( به معناى اجابت و پذيرفتن است . و منظور از اينكه فرمود ((مؤ منين پروردگار خود را استجابت مى كنند(( به شهادت سياق اين است كه اعمال صالحى كه خدا از ايشان خواسته انجام مى دهند، و اگر بعد از آن در بين همه تكاليف الهى نام نماز را به ميان آورد و فرمود ((و نماز بپا مى دارند(( از باب ذكر خاص بعد از عام است وبه خاطر اهميت و شرافتى است كه نماز دارد.
علاوه بر اينكه از ظاهر كلام برمى آيد كه اين آيات مكى است و در مكه ساير واجبات از قبيل زكات و خمس و روزه و جهاد واجب نشده بود. در جمله مورد بحث نيز همان حرف كه در جمله ((و الذين يجتنبون كبائر الاثم (( زديم مى آيد، يعنى اين جمله هم اشاره اى است اجمالى به اينكه به زودى دستوراتى در باره اعمال صالح مى رسد. و اين كلام در جمله ذيل نيز جارى است .
علاوه بر اينكه از ظاهر كلام برمى آيد كه اين آيات مكى است و در مكه ساير واجبات از قبيل زكات و خمس و روزه و جهاد واجب نشده بود. در جمله مورد بحث نيز همان حرف كه در جمله ((و الذين يجتنبون كبائر الاثم (( زديم مى آيد، يعنى اين جمله هم اشاره اى است اجمالى به اينكه به زودى دستوراتى در باره اعمال صالح مى رسد. و اين كلام در جمله ذيل نيز جارى است .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۶ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۸}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش