گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۴۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۴۷ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۱}}
__TOC__
__TOC__


خط ۴: خط ۶:
<span id='link398'><span>
<span id='link398'><span>
==نكوهش انسان از جهت اينكه در حال تنعم از خداغافل و روى گردان است و در سختى و تنگى به دعا مى پردازد ==
==نكوهش انسان از جهت اينكه در حال تنعم از خداغافل و روى گردان است و در سختى و تنگى به دعا مى پردازد ==
لا يَسئَمُ الانسنُ مِن دُعَاءِ الْخَيرِ وَ إِن مَّسهُ الشرُّ فَيَئُوسٌ قَنُوطٌ
لا يَسئَمُ الانسنُ مِن دُعَاءِ الْخَيرِ وَ إِن مَّسهُ الشرُّ فَيَئُوسٌ قَنُوطٌ
كلمه ((يسئم (( از مصدر ((سامه (( است كه به معناى ملال و آزردگى است ، و كلمه ((يؤ س (( و ((قنوط(( هر دو به معناى قطع شدن اميد است ، و كلمه ((دعا(( به معناى طلب است .
كلمه ((يسئم (( از مصدر ((سامه (( است كه به معناى ملال و آزردگى است ، و كلمه ((يؤ س (( و ((قنوط(( هر دو به معناى قطع شدن اميد است ، و كلمه ((دعا(( به معناى طلب است .
از اين آيه شريفه شروع به پايان دادن سوره شده و علت جحود و لجبازى كفار در مقابل حق صريح را بيان مى كند، و مى فرمايد: انسان به خودش ‍ مغرور است ، وقتى شرى به او مى رسد كه از دفعش عاجز مى ماند، از هر خيرى ماءيوس گشته ، متوسل به دعاء و درخواست و توجه به پروردگارش مى شود. و اگر خيرى به او برسد به آن خير مشغول و سرگرم مى شود، و دچار خودبينى و خودپسندى شده ، و همان خير، هر حق و حقيقتى را از ياد او مى برد.
از اين آيه شريفه شروع به پايان دادن سوره شده و علت جحود و لجبازى كفار در مقابل حق صريح را بيان مى كند، و مى فرمايد: انسان به خودش ‍ مغرور است ، وقتى شرى به او مى رسد كه از دفعش عاجز مى ماند، از هر خيرى ماءيوس گشته ، متوسل به دعاء و درخواست و توجه به پروردگارش مى شود. و اگر خيرى به او برسد به آن خير مشغول و سرگرم مى شود، و دچار خودبينى و خودپسندى شده ، و همان خير، هر حق و حقيقتى را از ياد او مى برد.
و معناى آيه اين است كه : انسان از طلب خير خسته نمى شود، هر چه را كه براى زندگيش نافع ببيند در طلبش برمى خيزد، و اگر شرى به او برسد بيش از اندازه دچار نوميدى و ياس مى گردد، چون مى بيند اسبابى را كه به آنها تكيه داشت همه از كار افتاده . و اين نوميدى اش به بيانى كه خواهد آمد منافات ندارد با اينكه در همين حال به خدا اميد ببندد.
و معناى آيه اين است كه : انسان از طلب خير خسته نمى شود، هر چه را كه براى زندگيش نافع ببيند در طلبش برمى خيزد، و اگر شرى به او برسد بيش از اندازه دچار نوميدى و ياس مى گردد، چون مى بيند اسبابى را كه به آنها تكيه داشت همه از كار افتاده . و اين نوميدى اش به بيانى كه خواهد آمد منافات ندارد با اينكه در همين حال به خدا اميد ببندد.
وَ لَئنْ أَذَقْنَهُ رَحْمَةً مِّنَّا مِن بَعْدِ ضرَّاءَ مَستْهُ لَيَقُولَنَّ هَذَا لى ...
وَ لَئنْ أَذَقْنَهُ رَحْمَةً مِّنَّا مِن بَعْدِ ضرَّاءَ مَستْهُ لَيَقُولَنَّ هَذَا لى ...
با در نظر گرفتن آيه قبلى ، جا داشت بفرمايد ((و ان ذاق خيرا قال هذا لى (( و ليكن اينطور نفرمود، و به جاى ((ذاق (( فرمود ((اذقناه (( و به جاى ((خيرا(( فرمود ((رحمة منا((، بدان جهت كه بفهماند خيرى كه چشيده رحمتى از ناحيه خدا بود، و خدا آن خير را به كامش ‍ ريخته ، و گرنه او خودش نمى توانست آن خير را به سوى خود جلب كند، چون مالك آن نيست . اگر مالكش بود هيچ وقت از او جدا نمى شد، و گرفتار ((ضراء(( نمى گشت . و به همين منظور جمله ((و لئن اءذقناه (( را مقيد كرد به جمله ((من بعد ضراء مسته ((.
با در نظر گرفتن آيه قبلى ، جا داشت بفرمايد ((و ان ذاق خيرا قال هذا لى (( و ليكن اينطور نفرمود، و به جاى ((ذاق (( فرمود ((اذقناه (( و به جاى ((خيرا(( فرمود ((رحمة منا((، بدان جهت كه بفهماند خيرى كه چشيده رحمتى از ناحيه خدا بود، و خدا آن خير را به كامش ‍ ريخته ، و گرنه او خودش نمى توانست آن خير را به سوى خود جلب كند، چون مالك آن نيست . اگر مالكش بود هيچ وقت از او جدا نمى شد، و گرفتار ((ضراء(( نمى گشت . و به همين منظور جمله ((و لئن اءذقناه (( را مقيد كرد به جمله ((من بعد ضراء مسته ((.
((ليقولن هذا لى (( - يعنى مى گويد: خود، مالك اين خير هستم ، و به همين جهت اختيار آن را دارم كه هر كارى بخواهم با آن بكنم ، و هر جور كه بخواهم در آن تصرف نمايم
((ليقولن هذا لى (( - يعنى مى گويد: خود، مالك اين خير هستم ، و به همين جهت اختيار آن را دارم كه هر كارى بخواهم با آن بكنم ، و هر جور كه بخواهم در آن تصرف نمايم
خط ۱۹: خط ۲۱:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۶۱۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۶۱۲ </center>
((فلننبئن الّذين كفروا بما عملوا و لنذيقنهم من عذاب غليظ(( - اين آيه شريفه تهديد و وعيدى است به كفار.
((فلننبئن الّذين كفروا بما عملوا و لنذيقنهم من عذاب غليظ(( - اين آيه شريفه تهديد و وعيدى است به كفار.
وَ إِذَا أَنْعَمْنَا عَلى الانسنِ أَعْرَض وَ نَئَا بجَانِبِهِ وَ إِذَا مَسهُ الشرُّ فَذُو دُعَاءٍ عَرِيضٍ
وَ إِذَا أَنْعَمْنَا عَلى الانسنِ أَعْرَض وَ نَئَا بجَانِبِهِ وَ إِذَا مَسهُ الشرُّ فَذُو دُعَاءٍ عَرِيضٍ
كلمه ((نا(( از ماده ((ناى (( است كه به معناى دور شدن است . و مراد از كلمه ((جانب (( پهلو است ، و ممكن است مراد از آن جهت و مكان باشد، پس اينكه فرمود: ((و نآ بجانبه (( كنايه است از دور شدن و خود را كنار كشيدن ، و اين هم كنايه است از تكبر و نخوت ، و مراد از ((دعاى عريض (( دعاى وسيع و طولانى است ، و اين خود كنايه است از استمرار و اصرار دعا كننده در دعاى خود. و آيه شريفه در مقام مذمت انسان و توبيخ وى است به اينكه وقتى خداى تعالى به او نعمتى مى دهد او از خدا روى مى گرداند، و تكبر مى كند. و چون نعمتى را از او سلب مى كند، باز به ياد خدا مى افتد و به سويش روى مى آورد، و بطور دايم دست به دعا برمى دارد، و در دعايش اصرار مى ورزد.
كلمه ((نا(( از ماده ((ناى (( است كه به معناى دور شدن است . و مراد از كلمه ((جانب (( پهلو است ، و ممكن است مراد از آن جهت و مكان باشد، پس اينكه فرمود: ((و نآ بجانبه (( كنايه است از دور شدن و خود را كنار كشيدن ، و اين هم كنايه است از تكبر و نخوت ، و مراد از ((دعاى عريض (( دعاى وسيع و طولانى است ، و اين خود كنايه است از استمرار و اصرار دعا كننده در دعاى خود. و آيه شريفه در مقام مذمت انسان و توبيخ وى است به اينكه وقتى خداى تعالى به او نعمتى مى دهد او از خدا روى مى گرداند، و تكبر مى كند. و چون نعمتى را از او سلب مى كند، باز به ياد خدا مى افتد و به سويش روى مى آورد، و بطور دايم دست به دعا برمى دارد، و در دعايش اصرار مى ورزد.
<span id='link399'><span>
<span id='link399'><span>
==اعراض از قرآن حتى با احتمال اينكه از ناحيه خدا باشد، برخلاف حكم عقل است ==
==اعراض از قرآن حتى با احتمال اينكه از ناحيه خدا باشد، برخلاف حكم عقل است ==
قُلْ أَ رَءَيْتُمْ إِن كانَ مِنْ عِندِ اللَّهِ ثُمَّ كفَرْتم بِهِ مَنْ أَضلُّ مِمَّنْ هُوَ فى شِقَاقِ بَعِيدٍ
قُلْ أَ رَءَيْتُمْ إِن كانَ مِنْ عِندِ اللَّهِ ثُمَّ كفَرْتم بِهِ مَنْ أَضلُّ مِمَّنْ هُوَ فى شِقَاقِ بَعِيدٍ
كلمه ((اءرايتم (( (بر خلاف معنايى كه از ماده و هيئتش به نظر مى رسد) به معناى ((خبر دهيد مرا(( مى باشد. و كلمه ((شقاق (( و نيز كلمه ((مشاقه (( به معناى خلاف و مخالفت است . و كلمه ((شقاق (( بعيد به معناى اختلاف شديد است كه قابل اتفاق نيست و جمله ((ممن هو فى شقاق (( بعيد كنايه است از مشركين . و اگر نفرمود ((منكم : از شما(( با اينكه خطاب به مشركين بود، بلكه به جاى آن موصولى (من ) وصله اى ((هو فى شقاق بعيد(( را آورد، براى اين است كه صله و موصول معناى صفت را مى دهد، و خواست تا به اين وسيله بر علت حكم - يعنى اينكه از شما گمراهتر كسى نيست - دلالت كرده باشد، و بفهماند بدين جهت كسى گمراهتر از شما نيست كه شما در شقاقى بعيد هستيد، بعيد از حق ، آن حقى كه ديگر مافوق ندارد.
كلمه ((اءرايتم (( (بر خلاف معنايى كه از ماده و هيئتش به نظر مى رسد) به معناى ((خبر دهيد مرا(( مى باشد. و كلمه ((شقاق (( و نيز كلمه ((مشاقه (( به معناى خلاف و مخالفت است . و كلمه ((شقاق (( بعيد به معناى اختلاف شديد است كه قابل اتفاق نيست و جمله ((ممن هو فى شقاق (( بعيد كنايه است از مشركين . و اگر نفرمود ((منكم : از شما(( با اينكه خطاب به مشركين بود، بلكه به جاى آن موصولى (من ) وصله اى ((هو فى شقاق بعيد(( را آورد، براى اين است كه صله و موصول معناى صفت را مى دهد، و خواست تا به اين وسيله بر علت حكم - يعنى اينكه از شما گمراهتر كسى نيست - دلالت كرده باشد، و بفهماند بدين جهت كسى گمراهتر از شما نيست كه شما در شقاقى بعيد هستيد، بعيد از حق ، آن حقى كه ديگر مافوق ندارد.
در نتيجه مفاد آيه اين است كه : قرآن شما را به سوى خدا مى خواند، و به بانك بلند اعلام مى دارد كه از ناحيه خداست ، پس حد اقل ، احتمال اين را بدهيد كه در ادعاى خود راست مى گويد، چون همين كه اين احتمال عقلايى را بدهيد، كافى است كه به حكم عقل نظر كردن در امر آن برايتان واجب شود، زيرا عقل دفع ضرر احتمالى را هم واجب مى داند، و چه ضررى خطرناكتر از هلاكتى ابدى كه اين قرآن شما را از آن هشدار مى دهد؟ پس به حكم عقل ديگر معنا ندارد كه به كلى از آن اعراض ‍ كنيد.
در نتيجه مفاد آيه اين است كه : قرآن شما را به سوى خدا مى خواند، و به بانك بلند اعلام مى دارد كه از ناحيه خداست ، پس حد اقل ، احتمال اين را بدهيد كه در ادعاى خود راست مى گويد، چون همين كه اين احتمال عقلايى را بدهيد، كافى است كه به حكم عقل نظر كردن در امر آن برايتان واجب شود، زيرا عقل دفع ضرر احتمالى را هم واجب مى داند، و چه ضررى خطرناكتر از هلاكتى ابدى كه اين قرآن شما را از آن هشدار مى دهد؟ پس به حكم عقل ديگر معنا ندارد كه به كلى از آن اعراض ‍ كنيد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۶۱۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۶۱۳ </center>
سنرِيهِمْ ءَايَتِنَا فى الاَفَاقِ وَ فى أَنفُسِهِمْ حَتى يَتَبَينَ لَهُمْ أَنَّهُ الحَْقُّ ...
سنرِيهِمْ ءَايَتِنَا فى الاَفَاقِ وَ فى أَنفُسِهِمْ حَتى يَتَبَينَ لَهُمْ أَنَّهُ الحَْقُّ ...
كلمه ((آفاق (( جمع افق است كه به معناى ناحيه است . و كلمه ((شهيد(( به معناى شاهد، و يا به معناى مشهود است ، و البته معناى دوم با سياق آيه مناسبتر است . و ضمير ((انه (( به طورى كه از سياق برمى آيد به قرآن برمى گردد. آيه قبلى هم كه كفر مشركين در قرآن را ذكر مى كرد مؤ يد آن است . و بنابراين ، پس آيه مورد بحث اين وعده را مى دهد كه خداى سبحان به زودى آياتى در آفاق و در نفس خود بشر نشان مى دهد، تا براى همه روشن گردد كه قرآن حق است .
كلمه ((آفاق (( جمع افق است كه به معناى ناحيه است . و كلمه ((شهيد(( به معناى شاهد، و يا به معناى مشهود است ، و البته معناى دوم با سياق آيه مناسبتر است . و ضمير ((انه (( به طورى كه از سياق برمى آيد به قرآن برمى گردد. آيه قبلى هم كه كفر مشركين در قرآن را ذكر مى كرد مؤ يد آن است . و بنابراين ، پس آيه مورد بحث اين وعده را مى دهد كه خداى سبحان به زودى آياتى در آفاق و در نفس خود بشر نشان مى دهد، تا براى همه روشن گردد كه قرآن حق است .
<span id='link400'><span>
<span id='link400'><span>
خط ۴۰: خط ۴۲:
احتمال هم دارد مراد آن حالتى باشد كه انسان در لحظات آخر عمر پيدا مى كند، كه همه پندارهايش نقش بر آب شده ، و ادعاءهايى كه داشت از بين رفته ، و ديگر دستش از همه جا بريده ، به غير از خداى عزّوجلّ چيزى برايش نمانده است ، مؤ يد اين معنا ذيل آيه و آيه بعد از آن است . و بنابراين ، احتمال ضمير در ((انه الحق (( به خداى سبحان برمى گردد.
احتمال هم دارد مراد آن حالتى باشد كه انسان در لحظات آخر عمر پيدا مى كند، كه همه پندارهايش نقش بر آب شده ، و ادعاءهايى كه داشت از بين رفته ، و ديگر دستش از همه جا بريده ، به غير از خداى عزّوجلّ چيزى برايش نمانده است ، مؤ يد اين معنا ذيل آيه و آيه بعد از آن است . و بنابراين ، احتمال ضمير در ((انه الحق (( به خداى سبحان برمى گردد.
البته مفسرين در معناى آيه اقوالى ديگر دارند كه از نقل آنها صرفنظر كرديم .
البته مفسرين در معناى آيه اقوالى ديگر دارند كه از نقل آنها صرفنظر كرديم .
أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّك أَنَّهُ عَلى كلِّ شىْءٍ شهِيدٌ
أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّك أَنَّهُ عَلى كلِّ شىْءٍ شهِيدٌ
فاعل ((لم يكف (( جمله ((بربك (( است ، چون حرف با در آن زايد، است ، و جمله ((انه على كل شى ء شهيد(( بدل از فاعل است ، و استفهام در جمله استفهام انكارى است ، و معناى جمله اين است كه : آيا براى روشن شدن حق كافى نيست كه پروردگار تو مشهود بر هر چيز است ؟ آرى كافى است براى اينكه هيچ موجودى نيست مگر آنكه از جميع جهاتش محتاج به خدا و وابسته به او است ، و او قائم بر آن و قاهر و مافوق آن است ، پس خداى تعالى براى هر چيزى مشهود و معلوم است ، هر چند كه بعضى او را نشناسند.
فاعل ((لم يكف (( جمله ((بربك (( است ، چون حرف با در آن زايد، است ، و جمله ((انه على كل شى ء شهيد(( بدل از فاعل است ، و استفهام در جمله استفهام انكارى است ، و معناى جمله اين است كه : آيا براى روشن شدن حق كافى نيست كه پروردگار تو مشهود بر هر چيز است ؟ آرى كافى است براى اينكه هيچ موجودى نيست مگر آنكه از جميع جهاتش محتاج به خدا و وابسته به او است ، و او قائم بر آن و قاهر و مافوق آن است ، پس خداى تعالى براى هر چيزى مشهود و معلوم است ، هر چند كه بعضى او را نشناسند.
و اتصال جمله مورد بحث به جمله ((سنريهم ...(( بنا بر وجه سوم از وجوه گذشته روشن است ، ولى بنا بر دو وجه اول وجه اتصالش خيلى روشن نيست ، و شايد اين باشد كه مشركين اگر به قرآن كفر ورزيدند، براى اين بود كه به توحيد دعوت مى كرده ، و به همين جهت در صدر آيه شريفه كه استدلال مى كرد بر حقانيت قرآن ، ناگهان به حقانيت دعوتش ‍ منتقل شده ، و بدون اينكه واسطه اى قرار دهد در ذيل آيه مستقيما به استدلال بر آن پرداخته .
و اتصال جمله مورد بحث به جمله ((سنريهم ...(( بنا بر وجه سوم از وجوه گذشته روشن است ، ولى بنا بر دو وجه اول وجه اتصالش خيلى روشن نيست ، و شايد اين باشد كه مشركين اگر به قرآن كفر ورزيدند، براى اين بود كه به توحيد دعوت مى كرده ، و به همين جهت در صدر آيه شريفه كه استدلال مى كرد بر حقانيت قرآن ، ناگهان به حقانيت دعوتش ‍ منتقل شده ، و بدون اينكه واسطه اى قرار دهد در ذيل آيه مستقيما به استدلال بر آن پرداخته .
خط ۴۶: خط ۴۸:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۶۱۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۶۱۵ </center>
آنگاه فرموده : نه ، اين راه ، راه دورى است ، و در اين ميان راهى نزديك تر هست ، و آن اين است كه بگوييم : ((آيا براى ايشان كافى نيست كه پروردگار تو معلوم براى هر چيز است ((؟
آنگاه فرموده : نه ، اين راه ، راه دورى است ، و در اين ميان راهى نزديك تر هست ، و آن اين است كه بگوييم : ((آيا براى ايشان كافى نيست كه پروردگار تو معلوم براى هر چيز است ((؟
أَلا إِنهُمْ فى مِرْيَةٍ مِّن لِّقَاءِ رَبِّهِمْ ...
أَلا إِنهُمْ فى مِرْيَةٍ مِّن لِّقَاءِ رَبِّهِمْ ...
آنچه از سياق استفاده مى شود اين است كه در آيه شريفه هشدار مى دهد به اينكه مشركين از اجتماع بر وحدانيت خداى تعالى از اين طريق كه او شهيد بر هر چيز است استفاده نمى كنند، با اينكه اين طريق روشنترين برهان بر مساءله توحيد است ، اگر كسى تعقل كند. و اين بدان جهت است كه دلهايشان درباره مساءله معاد و لقاى خدا دچار بيمارى شك و ريب است ، و بدين جهت است كه نمى توانند بفهمند خداى تعالى شهيد بر هر چيز است ، و او و صفات و افعالش محجوب از هيچ يك از مخلوقات خود نيست .
آنچه از سياق استفاده مى شود اين است كه در آيه شريفه هشدار مى دهد به اينكه مشركين از اجتماع بر وحدانيت خداى تعالى از اين طريق كه او شهيد بر هر چيز است استفاده نمى كنند، با اينكه اين طريق روشنترين برهان بر مساءله توحيد است ، اگر كسى تعقل كند. و اين بدان جهت است كه دلهايشان درباره مساءله معاد و لقاى خدا دچار بيمارى شك و ريب است ، و بدين جهت است كه نمى توانند بفهمند خداى تعالى شهيد بر هر چيز است ، و او و صفات و افعالش محجوب از هيچ يك از مخلوقات خود نيست .
آنگاه هشدار مى دهد به اينكه ((الا انه بكل شى ء محيط(( تا به وسيله آن اين شك و ريب از دلهايشان برطرف و ريشه كن شود، و آن هشدار عبارت است از اينكه : خداى تعالى به هر چيزى احاطه دارد، البته نه احاطه اى كه ما به چيزى داريم ، بلكه احاطه اى كه لايق به ساحت قدس ‍ و كبريايى او باشد، پس هيچ مكان و مكينى از خدا خالى نيست ، و هيچ چيز از نظر او پنهان نيست ، و داخل در هيچ چيزى هم نيست .
آنگاه هشدار مى دهد به اينكه ((الا انه بكل شى ء محيط(( تا به وسيله آن اين شك و ريب از دلهايشان برطرف و ريشه كن شود، و آن هشدار عبارت است از اينكه : خداى تعالى به هر چيزى احاطه دارد، البته نه احاطه اى كه ما به چيزى داريم ، بلكه احاطه اى كه لايق به ساحت قدس ‍ و كبريايى او باشد، پس هيچ مكان و مكينى از خدا خالى نيست ، و هيچ چيز از نظر او پنهان نيست ، و داخل در هيچ چيزى هم نيست .
خط ۶۲: خط ۶۴:
و الحمد لله رب العالمين
و الحمد لله رب العالمين


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۴۷ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۱}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش