۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۴۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۴۲}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۱۵: | خط ۱۷: | ||
<span id='link335'><span> | <span id='link335'><span> | ||
==آيات ۶۱ - ۶۸ سوره مؤ من == | ==آيات ۶۱ - ۶۸ سوره مؤ من == | ||
اللَّهُ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الَّيْلَ لِتَسكُنُوا فِيهِ وَ النَّهَارَ مُبْصِراً إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضلٍ عَلى النَّاسِ وَ لَكِنَّ أَكثرَ النَّاسِ لا يَشكُرُونَ(۶۱) | |||
ذَلِكمُ | ذَلِكمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خَلِقُ كلِّ شىْءٍ لا إِلَهَ إِلا هُوَ فَأَنى تُؤْفَكُونَ(۶۲) | ||
كَذَلِك يُؤْفَك | كَذَلِك يُؤْفَك الَّذِينَ كانُوا بِئَايَتِ اللَّهِ يجْحَدُونَ(۶۳) | ||
اللَّهُ الَّذِى جَعَلَ لَكمُ الاَرْض قَرَاراً وَ السمَاءَ بِنَاءً وَ صوَّرَكمْ فَأَحْسنَ صوَرَكمْ وَ رَزَقَكُم مِّنَ الطيِّبَتِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكمْ فَتَبَارَك اللَّهُ رَب الْعَلَمِينَ(۶۴) | |||
هُوَ | هُوَ الْحَىُّ لا إِلَهَ إِلا هُوَ فَادْعُوهُ مخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ الحَْمْدُ للَّهِ رَب الْعَلَمِينَ(۶۵) | ||
قُلْ إِنى نُهِيت أَنْ أَعْبُدَ | قُلْ إِنى نُهِيت أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَمَّا جَاءَنىَ الْبَيِّنَت مِن رَّبى وَ أُمِرْت أَنْ أُسلِمَ لِرَب الْعَلَمِينَ(۶۶) | ||
هُوَ | هُوَ الَّذِى خَلَقَكم مِّن تُرَابٍ ثمَّ مِن نُّطفَةٍ ثمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثمَّ يخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثمَّ لِتَبْلُغُوا أَشدَّكمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شيُوخاً وَ مِنكُم مَّن يُتَوَفى مِن قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلاً مُّسمًّى وَ لَعَلَّكمْ تَعْقِلُونَ(۶۷) | ||
هُوَ | هُوَ الَّذِى يُحْىِ وَ يُمِيت فَإِذَا قَضى أَمْراً فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ(۶۸) | ||
ترجمه آيات | ترجمه آيات | ||
خدا همان كسى است كه برايتان شب را درست كرد تا در آن به استراحت پردازيد و روز را تا همه جا برايتان قابل ديدن باشد، چون خدا داراى فضل مخصوصى است نسبت به مردم ولى بيشتر مردم شكر نمى گزارند (۶۱). | خدا همان كسى است كه برايتان شب را درست كرد تا در آن به استراحت پردازيد و روز را تا همه جا برايتان قابل ديدن باشد، چون خدا داراى فضل مخصوصى است نسبت به مردم ولى بيشتر مردم شكر نمى گزارند (۶۱). | ||
خط ۳۷: | خط ۳۹: | ||
<span id='link336'><span> | <span id='link336'><span> | ||
==اثبات توحيد خداوند در الوهيت و ربوبيت با بيان او در آفاق و انفس == | ==اثبات توحيد خداوند در الوهيت و ربوبيت با بيان او در آفاق و انفس == | ||
اللَّهُ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الَّيْلَ لِتَسكُنُوا فِيهِ وَ النَّهَارَ مُبْصِراً ... | |||
يعنى آن خداى يگانه كسى است كه به خاطر شما شب را تاريك كرد تا در آن از خستگى روز كه در اثر كار و كوشش و تلاش روزى عارضتان شده ، آرامش يابيد و روز را هم به خاطر شما روشن قرار داد تا از فضل خدا و از پروردگارتان طلب كنيد، و روزيتان را به دست آوريد. و اين دو از اركان تدبير زندگى انسانهاست . | يعنى آن خداى يگانه كسى است كه به خاطر شما شب را تاريك كرد تا در آن از خستگى روز كه در اثر كار و كوشش و تلاش روزى عارضتان شده ، آرامش يابيد و روز را هم به خاطر شما روشن قرار داد تا از فضل خدا و از پروردگارتان طلب كنيد، و روزيتان را به دست آوريد. و اين دو از اركان تدبير زندگى انسانهاست . | ||
و با معنايى كه ما براى آيه كرديم ، روشن گرديد كه اگر روز را ((مبصر : بينا(( ناميده ، از باب مجاز عقلى است ، و آنطور كه بعضى از مفسرين ادعا كرده اند، هيچ دلالتى بر مبالغه ندارد. | و با معنايى كه ما براى آيه كرديم ، روشن گرديد كه اگر روز را ((مبصر : بينا(( ناميده ، از باب مجاز عقلى است ، و آنطور كه بعضى از مفسرين ادعا كرده اند، هيچ دلالتى بر مبالغه ندارد. | ||
خط ۴۳: | خط ۴۵: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۲۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۲۳ </center> | ||
چون اگر اين فضل عظيم را شكرگزارى مى كردند او را مى پرستيدند. در اين جمله جا داشت به جاى كلمه ((ناس (( دوم ، ضمير بياورد، و بفرمايد ((ان اللّه لذو فضل على الناس و لكن اكثرهم لا يشكرون (( ولى چنين نكرد، بلكه دوباره اين كلمه را تكرار كرد تا بفهماند كفران نعمت طبع مردم است ، بدين جهت كه مردمند، همچنان كه در جاى ديگر فرمود: ((الانسان لظلوم كفار((. | چون اگر اين فضل عظيم را شكرگزارى مى كردند او را مى پرستيدند. در اين جمله جا داشت به جاى كلمه ((ناس (( دوم ، ضمير بياورد، و بفرمايد ((ان اللّه لذو فضل على الناس و لكن اكثرهم لا يشكرون (( ولى چنين نكرد، بلكه دوباره اين كلمه را تكرار كرد تا بفهماند كفران نعمت طبع مردم است ، بدين جهت كه مردمند، همچنان كه در جاى ديگر فرمود: ((الانسان لظلوم كفار((. | ||
ذَلِكمُ | ذَلِكمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خَلِقُ كلِّ شىْءٍ لا إِلَهَ إِلا هُوَ فَأَنى تُؤْفَكُونَ | ||
يعنى اين است آن خدايى كه امر حيات و رزق شما را تدبير مى كند، شب را مايه سكونت شما، و روز را وسيله سعى و كوشش شما قرار مى دهد، و او اللّه تعالى است . و او رب شما است ، چون تدبير امر شما به دست او است . | يعنى اين است آن خدايى كه امر حيات و رزق شما را تدبير مى كند، شب را مايه سكونت شما، و روز را وسيله سعى و كوشش شما قرار مى دهد، و او اللّه تعالى است . و او رب شما است ، چون تدبير امر شما به دست او است . | ||
((خالق كل شى ء(( - يعنى براى اينكه رب همه چيز است ، چون خالق همه چيز است ، و خلقت از تدبير جدايى پذير نيست . و لازمه اين آن است كه غير خداى تعالى هيچ ربى در عالم هستى نباشد، نه براى شما و نه براى غير شما، و به همين جهت دنبال جمله مورد بحث فرمود: ((لا اله الا هو(( يعنى حال كه چنين است ، پس هيچ معبود به حقى غير خداى تعالى نيست ، چون اگر معبود ديگرى در اين ميان باشد، قهرا ربى ديگر خواهد بود، چون الوهيت از شؤ ون ربوبيت است . | ((خالق كل شى ء(( - يعنى براى اينكه رب همه چيز است ، چون خالق همه چيز است ، و خلقت از تدبير جدايى پذير نيست . و لازمه اين آن است كه غير خداى تعالى هيچ ربى در عالم هستى نباشد، نه براى شما و نه براى غير شما، و به همين جهت دنبال جمله مورد بحث فرمود: ((لا اله الا هو(( يعنى حال كه چنين است ، پس هيچ معبود به حقى غير خداى تعالى نيست ، چون اگر معبود ديگرى در اين ميان باشد، قهرا ربى ديگر خواهد بود، چون الوهيت از شؤ ون ربوبيت است . | ||
((فانى تؤ فكون (( يعنى پس چگونه از پرستش او به سوى پرستش ديگرى منحرف و منصرف مى شويد. | ((فانى تؤ فكون (( يعنى پس چگونه از پرستش او به سوى پرستش ديگرى منحرف و منصرف مى شويد. | ||
كَذَلِك يُؤْفَك | كَذَلِك يُؤْفَك الَّذِينَ كانُوا بِئَايَتِ اللَّهِ يجْحَدُونَ | ||
يعنى نظير اين افك بود كه منكرين آيات خدا در امتهاى ديگر نيز مرتكب شدند، چون آيات خدا روشن بود، و هيچ خفايى در آن نبود، پس انصراف از مدلول آنها سببى نداشت مگر همين انكار و لجبازى . | يعنى نظير اين افك بود كه منكرين آيات خدا در امتهاى ديگر نيز مرتكب شدند، چون آيات خدا روشن بود، و هيچ خفايى در آن نبود، پس انصراف از مدلول آنها سببى نداشت مگر همين انكار و لجبازى . | ||
اللَّهُ الَّذِى جَعَلَ لَكمُ الاَرْض قَرَاراً وَ السمَاءَ بِنَاءً ... | |||
كلمه ((قرار(( به معناى مستقر و جايگاهى است كه آدمى بر آن قرار مى گيرد. و كلمه بناء به طورى كه ديگران گفته اند به معانى قبه و بارگاه است ، و از آن جمله بناهايى است كه عرب بر آن قبه مى زنند. خداى تعالى در اين آيه اين نعمت را به رخ انسانها مى كشد كه آنان را در زمين و زير آسمان جاى داد، و اين خانه مسقف را منزلگاه ايشان كرد. | كلمه ((قرار(( به معناى مستقر و جايگاهى است كه آدمى بر آن قرار مى گيرد. و كلمه بناء به طورى كه ديگران گفته اند به معانى قبه و بارگاه است ، و از آن جمله بناهايى است كه عرب بر آن قبه مى زنند. خداى تعالى در اين آيه اين نعمت را به رخ انسانها مى كشد كه آنان را در زمين و زير آسمان جاى داد، و اين خانه مسقف را منزلگاه ايشان كرد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۲۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۲۴ </center> | ||
خط ۵۵: | خط ۵۷: | ||
((و رزقكم من الطيبات (( - منظور از طيبات انواع رزقهاى گوناگونى است كه طبيعتش با طبيعت آدمى سازگار است ، و با طبيعت ساير حيوانات سازگار نمى باشد، مانند انواع دانه ها، و گوشتها و غير آن . | ((و رزقكم من الطيبات (( - منظور از طيبات انواع رزقهاى گوناگونى است كه طبيعتش با طبيعت آدمى سازگار است ، و با طبيعت ساير حيوانات سازگار نمى باشد، مانند انواع دانه ها، و گوشتها و غير آن . | ||
((ذلكم اللّه ربكم (( - يعنى اين اللّه است كه رب شما است و امور شما را تدبير مى كند. ((فتبارك اللّه رب العالمين (( - اين جمله ثنايى است بر خداى عزّوجلّ به اينكه ربوبيت و تدبيرش تمامى عالمها را فرا گرفته ، و با آوردن حرف ((فا(( بر سر اين جمله ، آن را متفرع كرد بر جمله قبلى ، در نتيجه ربوبيتش براى همه عالمها را فرع ربوبيتش براى انسان قرار داد، و اين به منظور آن بود كه بفهماند ربوبيت خداى تعالى يكى است ، و تدبيرش نسبت به امور انسان عين تدبيرش نسبت به امور همه عالم است ، چون نظام جارى در سراسر جهان يكى است ، و انطباق آن بر سراسر جهان عين انطباقش بر يك يك نواحى آن است ، پس خداى سبحان منشاء خير كثير است كه در لغت آن را ((بركت (( گويند: ((فتبارك اللّه رب العالمين ((. | ((ذلكم اللّه ربكم (( - يعنى اين اللّه است كه رب شما است و امور شما را تدبير مى كند. ((فتبارك اللّه رب العالمين (( - اين جمله ثنايى است بر خداى عزّوجلّ به اينكه ربوبيت و تدبيرش تمامى عالمها را فرا گرفته ، و با آوردن حرف ((فا(( بر سر اين جمله ، آن را متفرع كرد بر جمله قبلى ، در نتيجه ربوبيتش براى همه عالمها را فرع ربوبيتش براى انسان قرار داد، و اين به منظور آن بود كه بفهماند ربوبيت خداى تعالى يكى است ، و تدبيرش نسبت به امور انسان عين تدبيرش نسبت به امور همه عالم است ، چون نظام جارى در سراسر جهان يكى است ، و انطباق آن بر سراسر جهان عين انطباقش بر يك يك نواحى آن است ، پس خداى سبحان منشاء خير كثير است كه در لغت آن را ((بركت (( گويند: ((فتبارك اللّه رب العالمين ((. | ||
هُوَ | هُوَ الْحَىُّ لا إِلَهَ إِلا هُوَ فَادْعُوهُ مخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ ... | ||
در جمله ((هو الحى (( اطلاقى است كه به هيچ وجه مقيد نمى شود، نه عقلا و نه نقلا. علاوه بر اين ، انحصار را هم افاده مى كند، در نتيجه معنايش اين مى شود كه : تنها خداى تعالى حياتى دارد كه دستخوش مرگ و زوال نمى شود، پس خداى تعالى حى بالذات است و هر زنده ديگرى با احياى او داراى حيات شده . | در جمله ((هو الحى (( اطلاقى است كه به هيچ وجه مقيد نمى شود، نه عقلا و نه نقلا. علاوه بر اين ، انحصار را هم افاده مى كند، در نتيجه معنايش اين مى شود كه : تنها خداى تعالى حياتى دارد كه دستخوش مرگ و زوال نمى شود، پس خداى تعالى حى بالذات است و هر زنده ديگرى با احياى او داراى حيات شده . | ||
و چون معلوم شد كه در اين ميان يك حى بالذات است و يك حى به وسيله غير، در نتيجه تنها كسى بالذات مستحق عبادت است كه حياتش نيز بالذات باشد و او خداى تعالى است و به همين جهت دنبال جمله مورد بحث فرمود: ((لا اله الا هو((. | و چون معلوم شد كه در اين ميان يك حى بالذات است و يك حى به وسيله غير، در نتيجه تنها كسى بالذات مستحق عبادت است كه حياتش نيز بالذات باشد و او خداى تعالى است و به همين جهت دنبال جمله مورد بحث فرمود: ((لا اله الا هو((. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۳: | ||
و اين دو جمله مقدمه است براى جمله بعدى كه در آن امر به دعا مى كند، البته نه خواندن خدا به طور مطلق ، بلكه خواندنش به توحيد و در حالى كه دين را براى او خالص كنند، چون تنها او حى بالذات است و نه ديگرى ، و چون تنها اوست كه استحقاقش براى پرستش ذاتى است ، و هيچ كس ديگرى چون او نيست ، لذا است كه بعد از دو جمله ((هو الحى (( و ((لا اله الا هو(( متفرع بر آن دو فرمود: ((فادعوه مخلصين له الدين ((. | و اين دو جمله مقدمه است براى جمله بعدى كه در آن امر به دعا مى كند، البته نه خواندن خدا به طور مطلق ، بلكه خواندنش به توحيد و در حالى كه دين را براى او خالص كنند، چون تنها او حى بالذات است و نه ديگرى ، و چون تنها اوست كه استحقاقش براى پرستش ذاتى است ، و هيچ كس ديگرى چون او نيست ، لذا است كه بعد از دو جمله ((هو الحى (( و ((لا اله الا هو(( متفرع بر آن دو فرمود: ((فادعوه مخلصين له الدين ((. | ||
و جمله ((الحمد لله رب العالمين (( ثنايى است بر ربوبيت خداى تعالى . | و جمله ((الحمد لله رب العالمين (( ثنايى است بر ربوبيت خداى تعالى . | ||
قُلْ إِنى نُهِيت أَنْ أَعْبُدَ | قُلْ إِنى نُهِيت أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَمَّا جَاءَنىَ الْبَيِّنَت مِن رَّبى وَ أُمِرْت أَنْ أُسلِمَ لِرَب الْعَلَمِينَ | ||
معناى آيه روشن است . و در آن مشركين را براى هميشه از اينكه رسول خدا موافق با آنها شود، و آلهه آنان را بپرستد، نوميد مى كند. و اين معنا در سوره زمر مكرر آمده بود، و به همين قرينه مى توان احتمال راجح داد كه اين سوره بعد از سوره زمر نازل شده باشد. | معناى آيه روشن است . و در آن مشركين را براى هميشه از اينكه رسول خدا موافق با آنها شود، و آلهه آنان را بپرستد، نوميد مى كند. و اين معنا در سوره زمر مكرر آمده بود، و به همين قرينه مى توان احتمال راجح داد كه اين سوره بعد از سوره زمر نازل شده باشد. | ||
<span id='link337'><span> | <span id='link337'><span> | ||
==اشاره اى به خلقت انسان و امر حيات و ممات او == | ==اشاره اى به خلقت انسان و امر حيات و ممات او == | ||
هُوَ | هُوَ الَّذِى خَلَقَكم مِّن تُرَابٍ ثمَّ مِن نُّطفَةٍ ... | ||
مراد از خلقت آنان از خاك ، اين است كه پدر ايشان آدم را از خاك آفريد، چون خلقت غير آدم (عليه السلام ) بالاخره منتهى به خلقت آدم مى شود كه از خاك بوده ، در نتيجه خلقت ايشان نيز در اصل از خاك بوده است . ممكن هم هست مراد از خلقت ايشان از خاك ، اين باشد كه تكوين نطفه پدرها از مواد بسيط زمين بوده . | مراد از خلقت آنان از خاك ، اين است كه پدر ايشان آدم را از خاك آفريد، چون خلقت غير آدم (عليه السلام ) بالاخره منتهى به خلقت آدم مى شود كه از خاك بوده ، در نتيجه خلقت ايشان نيز در اصل از خاك بوده است . ممكن هم هست مراد از خلقت ايشان از خاك ، اين باشد كه تكوين نطفه پدرها از مواد بسيط زمين بوده . | ||
((ثم من نطفة ...(( - يعنى سپس شما را از نطفه اى آفريديم ، و نكره آوردن ((نطفه (( براى اشاره به حقارت آن است ، و همچنين نكره آوردن ((علقه (( در جمله ((ثم من علقة ((. ((ثم يخرجكم (( يعنى سپس شما را از شكم مادران بيرون مى آوريم ، ((طفلا(( در حالى كه طفل هستيد. و كلمه طفل به طورى كه مى گويند، هم بر مفرد اطلاق مى شود، و هم بر جمع ، همچنان كه در آيه ((او الطفل الّذين لم يظهروا على عورات النساء(( بر جمع اطلاق شده است . | ((ثم من نطفة ...(( - يعنى سپس شما را از نطفه اى آفريديم ، و نكره آوردن ((نطفه (( براى اشاره به حقارت آن است ، و همچنين نكره آوردن ((علقه (( در جمله ((ثم من علقة ((. ((ثم يخرجكم (( يعنى سپس شما را از شكم مادران بيرون مى آوريم ، ((طفلا(( در حالى كه طفل هستيد. و كلمه طفل به طورى كه مى گويند، هم بر مفرد اطلاق مى شود، و هم بر جمع ، همچنان كه در آيه ((او الطفل الّذين لم يظهروا على عورات النساء(( بر جمع اطلاق شده است . | ||
خط ۷۲: | خط ۷۴: | ||
((و لتبلغوا اجلا مسمى (( - و تا برسيد به اجلى كه معين شده ، و اين آخرين مهلتى است كه به آدمى مى دهند و آن اجل حتمى است كه به هيچ وجه قابل تغيير نيست ، و اين اجل معين غايتى است كه شامل تمام مردم مى شود، حال هر كسى هر چه عمر كرده باشد. و در جاى ديگر از چنين اجلى خبر داده ، مى فرمايد: ((و اجل مسمى عنده ((، و به همين جهت ديگر اين جمله را با كلمه ((ثم (( عطف نكرد، تا از آن دو غايت مذكور در سابق متمايز شود. | ((و لتبلغوا اجلا مسمى (( - و تا برسيد به اجلى كه معين شده ، و اين آخرين مهلتى است كه به آدمى مى دهند و آن اجل حتمى است كه به هيچ وجه قابل تغيير نيست ، و اين اجل معين غايتى است كه شامل تمام مردم مى شود، حال هر كسى هر چه عمر كرده باشد. و در جاى ديگر از چنين اجلى خبر داده ، مى فرمايد: ((و اجل مسمى عنده ((، و به همين جهت ديگر اين جمله را با كلمه ((ثم (( عطف نكرد، تا از آن دو غايت مذكور در سابق متمايز شود. | ||
((و لعلكم تعقلون (( - يعنى تا شايد شما حق را با نيروى تعقل - كه غريزه شما است - درك كنيد. و اين غايت خلقت انسان از نظر حيات معنوى او است ، همچنان كه رسيدن به اجل مسمى ، غايت و نهايت زندگى دنيايى و صورى او است . | ((و لعلكم تعقلون (( - يعنى تا شايد شما حق را با نيروى تعقل - كه غريزه شما است - درك كنيد. و اين غايت خلقت انسان از نظر حيات معنوى او است ، همچنان كه رسيدن به اجل مسمى ، غايت و نهايت زندگى دنيايى و صورى او است . | ||
هُوَ | هُوَ الَّذِى يُحْىِ وَ يُمِيت ... | ||
يعنى خداى تعالى كسى است كه عمل زنده كردن و ميراندن از آن اوست ، و با اين عمل ، زندگان را از عالمى به عالمى ديگر منتقل مى كند. و هر يك از اين ميراندن و زنده كردن مبداى است براى تصرفاتش به نعمتهايى كه با آن نعمتها بر آن كس كه تدبير امرش را مى كند تفضل نمايد، چون هر يك از ميراندن و زنده كردن عالمى را به سوى آدمى مى گشايد كه در آن عالم از انواع نعمتهاى خدايى استفاده مى كند. | يعنى خداى تعالى كسى است كه عمل زنده كردن و ميراندن از آن اوست ، و با اين عمل ، زندگان را از عالمى به عالمى ديگر منتقل مى كند. و هر يك از اين ميراندن و زنده كردن مبداى است براى تصرفاتش به نعمتهايى كه با آن نعمتها بر آن كس كه تدبير امرش را مى كند تفضل نمايد، چون هر يك از ميراندن و زنده كردن عالمى را به سوى آدمى مى گشايد كه در آن عالم از انواع نعمتهاى خدايى استفاده مى كند. | ||
((فاذا قضى امرا فانما يقول له كن فيكون (( - تفسير اين جمله مكرر بيان شد. | ((فاذا قضى امرا فانما يقول له كن فيكون (( - تفسير اين جمله مكرر بيان شد. | ||
خط ۸۸: | خط ۹۰: | ||
<span id='link339'><span> | <span id='link339'><span> | ||
==آيات ۶۹ - ۷۸ سوره مؤ من == | ==آيات ۶۹ - ۷۸ سوره مؤ من == | ||
أَ لَمْ تَرَ إِلى | أَ لَمْ تَرَ إِلى الَّذِينَ يجَدِلُونَ فى ءَايَتِ اللَّهِ أَنى يُصرَفُونَ(۶۹) | ||
الَّذِينَ كذَّبُوا بِالْكتَبِ وَ بِمَا أَرْسلْنَا بِهِ رُسلَنَا فَسوْف يَعْلَمُونَ(۷۰) | |||
إِذِ الاَغْلَلُ فى أَعْنَقِهِمْ وَ السلَسِلُ يُسحَبُونَ(۷۱) | إِذِ الاَغْلَلُ فى أَعْنَقِهِمْ وَ السلَسِلُ يُسحَبُونَ(۷۱) | ||
فى | فى الحَْمِيمِ ثُمَّ فى النَّارِ يُسجَرُونَ(۷۲) | ||
ثمَّ قِيلَ لهَُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ تُشرِكُونَ(۷۳) | |||
مِن دُونِ | مِن دُونِ اللَّهِ قَالُوا ضلُّوا عَنَّا بَل لَّمْ نَكُن نَّدْعُوا مِن قَبْلُ شيْئاً كَذَلِك يُضِلُّ اللَّهُ الْكَفِرِينَ(۷۴) | ||
ذَلِكُم بِمَا كُنتُمْ تَفْرَحُونَ فى الاَرْضِ بِغَيرِ | ذَلِكُم بِمَا كُنتُمْ تَفْرَحُونَ فى الاَرْضِ بِغَيرِ الْحَقِّ وَ بِمَا كُنتُمْ تَمْرَحُونَ(۷۵) | ||
ادْخُلُوا أَبْوَب | ادْخُلُوا أَبْوَب جَهَنَّمَ خَلِدِينَ فِيهَا فَبِئْس مَثْوَى الْمُتَكَبرِينَ(۷۶) | ||
فَاصبرْ | فَاصبرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقُّ فَإِمَّا نُرِيَنَّك بَعْض الَّذِى نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّك فَإِلَيْنَا يُرْجَعُونَ(۷۷) | ||
وَ لَقَدْ أَرْسلْنَا رُسلاً | وَ لَقَدْ أَرْسلْنَا رُسلاً مِّن قَبْلِك مِنْهُم مَّن قَصصنَا عَلَيْك وَ مِنْهُم مَّن لَّمْ نَقْصص عَلَيْك وَ مَا كانَ لِرَسولٍ أَن يَأْتىَ بِئَايَةٍ إِلا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضىَ بِالحَْقِّ وَ خَسِرَ هُنَالِك الْمُبْطِلُونَ(۷۸) | ||
ترجمه آيات | ترجمه آيات | ||
آيا هيچ نديدى كه آنان كه در آيات خدا جدال مى كنند چگونه از راه حق منحرف مى شوند (۶۹ ). | آيا هيچ نديدى كه آنان كه در آيات خدا جدال مى كنند چگونه از راه حق منحرف مى شوند (۶۹ ). | ||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۸: | ||
<span id='link340'><span> | <span id='link340'><span> | ||
==بيان حال مجادله كنندگان در آيات خدا و سرانجام سختى كه در جهنم خواهند داشت == | ==بيان حال مجادله كنندگان در آيات خدا و سرانجام سختى كه در جهنم خواهند داشت == | ||
أَ لَمْ تَرَ إِلى | أَ لَمْ تَرَ إِلى الَّذِينَ يجَدِلُونَ فى ءَايَتِ اللَّهِ أَنى يُصرَفُونَ | ||
جمله ((الم :تر آيا نمى بينى (( تعجب را مى رساند. و كلمه ((انى (( به معناى ((كيف : چگونه (( است . و معناى آيه اين است كه : آيا تعجب نمى كنى - و يا - آيا تعجب نكردى از امر اين اشخاصى كه در آيات خدا مجادله مى كنند، چگونه از حق به سوى باطل و از هدايت به سوى ضلالت منحرف مى شوند؟ | جمله ((الم :تر آيا نمى بينى (( تعجب را مى رساند. و كلمه ((انى (( به معناى ((كيف : چگونه (( است . و معناى آيه اين است كه : آيا تعجب نمى كنى - و يا - آيا تعجب نكردى از امر اين اشخاصى كه در آيات خدا مجادله مى كنند، چگونه از حق به سوى باطل و از هدايت به سوى ضلالت منحرف مى شوند؟ | ||
و منظور از اينكه در اين آيه باز متعرض حال مجادلين شده ، اين است كه اشاره كند كه اين طايفه از حق و هدايت منحرف شده اند و اينكه سرانجام چه سرنوشتى خواهند داشت . ولى در آيه ((ان الّذين يجادلون فى آيات اللّه بغير سلطان اتيهم ان فى صدورهم الا كبر ما هم ببالغيه (( متعرض حال آنان شده ، از اين جهت كه چه عاملى باعث مى شود در مقابل حق جدال كنند، و آن را عبارت مى داند از كبر، و آنگاه مى فرمايد: به آن كبريايى كه در سر مى پرورانند نمى رسند. پس آيه مورد بحث تكرار آيه مزبور نيست ، بلكه هر يك از آن دو يك جهت را متعرضند. | و منظور از اينكه در اين آيه باز متعرض حال مجادلين شده ، اين است كه اشاره كند كه اين طايفه از حق و هدايت منحرف شده اند و اينكه سرانجام چه سرنوشتى خواهند داشت . ولى در آيه ((ان الّذين يجادلون فى آيات اللّه بغير سلطان اتيهم ان فى صدورهم الا كبر ما هم ببالغيه (( متعرض حال آنان شده ، از اين جهت كه چه عاملى باعث مى شود در مقابل حق جدال كنند، و آن را عبارت مى داند از كبر، و آنگاه مى فرمايد: به آن كبريايى كه در سر مى پرورانند نمى رسند. پس آيه مورد بحث تكرار آيه مزبور نيست ، بلكه هر يك از آن دو يك جهت را متعرضند. | ||
از اين بيان اشكالى كه در كلام بعضى از مفسرين هست روشن مى شود، مفسر نامبرده گفته است : تكرار كردن مساءله مجادله ، بايد محمل صحيحى داشته باشد، و آن اين است كه : بگوييم مجادلين متعدد بوده اند، آن مجادلينى كه آيه قبلى متعرض حالشان بود، غير از آن مجادلين هستند كه در آيه مورد بحث نامبرده شده اند. و يا بگوييم مورد مجادله متعدد بوده ، مثل اينكه مجادله در آيه سابق در مساءله معاد بوده ، و مجادله در آيه مورد بحث در مساءله توحيد بوده است . | از اين بيان اشكالى كه در كلام بعضى از مفسرين هست روشن مى شود، مفسر نامبرده گفته است : تكرار كردن مساءله مجادله ، بايد محمل صحيحى داشته باشد، و آن اين است كه : بگوييم مجادلين متعدد بوده اند، آن مجادلينى كه آيه قبلى متعرض حالشان بود، غير از آن مجادلين هستند كه در آيه مورد بحث نامبرده شده اند. و يا بگوييم مورد مجادله متعدد بوده ، مثل اينكه مجادله در آيه سابق در مساءله معاد بوده ، و مجادله در آيه مورد بحث در مساءله توحيد بوده است . | ||
و خواننده از بيان سابق ، متوجه اشكالى كه بر اين مفسر وارد است مى باشد. علاوه بر اين ، از گفتار او پيداست كه اصلا متوجه غرض اين سوره نبوده است . | و خواننده از بيان سابق ، متوجه اشكالى كه بر اين مفسر وارد است مى باشد. علاوه بر اين ، از گفتار او پيداست كه اصلا متوجه غرض اين سوره نبوده است . | ||
الَّذِينَ كذَّبُوا بِالْكتَبِ وَ بِمَا أَرْسلْنَا بِهِ رُسلَنَا فَسوْف يَعْلَمُونَ | |||
آنچه از سياق آيات بعدى برمى آيد اين است كه مراد از اين مجادلين تنها مجادلين با پيامبر است بنابراين مناسبتر اين مى باشد كه بگوييم : مراد از ((كتاب (( هم قرآن كريم است ، و مراد از جمله ((بما ارسلنا به رسلنا(( كتابها و اديانى است كه ساير انبياء (عليهم السلام ) آورده اند، در نتيجه وثنيت كه قرآن و ساير كتابهاى آسمانى را منكرند در حقيقت مساءله نبوت را منكرند. | آنچه از سياق آيات بعدى برمى آيد اين است كه مراد از اين مجادلين تنها مجادلين با پيامبر است بنابراين مناسبتر اين مى باشد كه بگوييم : مراد از ((كتاب (( هم قرآن كريم است ، و مراد از جمله ((بما ارسلنا به رسلنا(( كتابها و اديانى است كه ساير انبياء (عليهم السلام ) آورده اند، در نتيجه وثنيت كه قرآن و ساير كتابهاى آسمانى را منكرند در حقيقت مساءله نبوت را منكرند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۳۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۳۱ </center> | ||
((فسوف يعلمون (( - اين جمله تفريع است بر مجادله و تكذيب كفار و هم تهديد ايشان است به اينكه به زودى به حقيقت اين مجادله در آيات خدا، و تكذيب كتاب و رسولان الهى پى خواهند برد. | ((فسوف يعلمون (( - اين جمله تفريع است بر مجادله و تكذيب كفار و هم تهديد ايشان است به اينكه به زودى به حقيقت اين مجادله در آيات خدا، و تكذيب كتاب و رسولان الهى پى خواهند برد. | ||
إِذِ الاَغْلَلُ فى أَعْنَقِهِمْ وَ السلَسِلُ يُسحَبُونَ فى | إِذِ الاَغْلَلُ فى أَعْنَقِهِمْ وَ السلَسِلُ يُسحَبُونَ فى الحَْمِيمِ ثُمَّ فى النَّارِ يُسجَرُونَ | ||
در مجمع البيان مى گويد: كلمه ((اغلال (( جمع ((غل (( است ، و آن عبارت است از طوقى كه به گردن اشخاص مى اندازند، تا خوارى و ذلت او را بنمايانند. و كلمه ((غل (( در اصل به معناى داخل شدن است . و نيز گفته : كلمه ((سلاسل (( جمع ((سلسله (( و آن عبارت است از حلقه هايى كه از جهت طول پشت سر هم قرار مى گيرد. (كه در فارسى بدان زنجير مى گويند). | در مجمع البيان مى گويد: كلمه ((اغلال (( جمع ((غل (( است ، و آن عبارت است از طوقى كه به گردن اشخاص مى اندازند، تا خوارى و ذلت او را بنمايانند. و كلمه ((غل (( در اصل به معناى داخل شدن است . و نيز گفته : كلمه ((سلاسل (( جمع ((سلسله (( و آن عبارت است از حلقه هايى كه از جهت طول پشت سر هم قرار مى گيرد. (كه در فارسى بدان زنجير مى گويند). | ||
و نيز گفته است : كلمه ((سحب (( به معناى كشاندن چيزى است بر روى زمين ، اين معناى اصلى كلمه است . و نيز گفته است : كلمه ((سجر(( در اصل به معناى افكندن هيزم است در آتشى كه زياد باشد، مانند آتش تنور كه با هيزم افروخته شود. | و نيز گفته است : كلمه ((سحب (( به معناى كشاندن چيزى است بر روى زمين ، اين معناى اصلى كلمه است . و نيز گفته است : كلمه ((سجر(( در اصل به معناى افكندن هيزم است در آتشى كه زياد باشد، مانند آتش تنور كه با هيزم افروخته شود. | ||
خط ۱۳۱: | خط ۱۳۳: | ||
((اذ الاغلال فى اعناقهم (( جمله اى است مركب از مبتدا و خبر، و كلمه ((سلاسل (( عطف است بر اغلال و جمله ((يسحبون فى الحميم (( نيز خبرى است بعد از آن خبر ديگر. و جمله ((ثم فى النار يسجرون (( عطف است بر جمله ((يسحبون ((. و معناى آيه اين است كه : به زودى حقيقت عمل خود را خواهند فهميد، آن وقتى كه غلها و زنجيرها در گردنشان باشد و در آبى سوزان كشيده شوند و سپس در آتش افكنده گردند. و بعضى گفته اند: معناى جمله ((ثم فى النار يسجرون (( اين است كه به زودى در آتش افروخته خواهند شد و آتشگيره آن خواهند گشت ، مؤ يد اين معنا آيه ديگرى است كه در وصف جهنم مى فرمايد: وقودها الناس و الحجارة و نيز مى فرمايد: ((انكم و ما تعبدون من دون اللّه حصب جهنم ((. | ((اذ الاغلال فى اعناقهم (( جمله اى است مركب از مبتدا و خبر، و كلمه ((سلاسل (( عطف است بر اغلال و جمله ((يسحبون فى الحميم (( نيز خبرى است بعد از آن خبر ديگر. و جمله ((ثم فى النار يسجرون (( عطف است بر جمله ((يسحبون ((. و معناى آيه اين است كه : به زودى حقيقت عمل خود را خواهند فهميد، آن وقتى كه غلها و زنجيرها در گردنشان باشد و در آبى سوزان كشيده شوند و سپس در آتش افكنده گردند. و بعضى گفته اند: معناى جمله ((ثم فى النار يسجرون (( اين است كه به زودى در آتش افروخته خواهند شد و آتشگيره آن خواهند گشت ، مؤ يد اين معنا آيه ديگرى است كه در وصف جهنم مى فرمايد: وقودها الناس و الحجارة و نيز مى فرمايد: ((انكم و ما تعبدون من دون اللّه حصب جهنم ((. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۳۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۳۲ </center> | ||
ثمَّ قِيلَ لهَُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ تُشرِكُونَ مِن دُونِ اللَّهِ قَالُوا ضلُّوا عَنَّا... | |||
يعنى به ايشان گفته مى شود - و در حالى كه بين كشيده شدن روى زمين و سوختن در آتش قرار دارند - پس كجايند آن خدايانى كه مى پرستيدند و شريك خدا مى پنداشتيد تا شما را يارى كنند و از اين عذاب نجات دهند. و يا همان طور كه معتقد بوديد در مقابل عبادتهايى كه براى آنها مى كرديد شفاعتتان كنند. | يعنى به ايشان گفته مى شود - و در حالى كه بين كشيده شدن روى زمين و سوختن در آتش قرار دارند - پس كجايند آن خدايانى كه مى پرستيدند و شريك خدا مى پنداشتيد تا شما را يارى كنند و از اين عذاب نجات دهند. و يا همان طور كه معتقد بوديد در مقابل عبادتهايى كه براى آنها مى كرديد شفاعتتان كنند. | ||
((قالوا اضلوا عنا(( - يعنى مى گويند: آن آلهه از نظر ما غايبند، چون كلمه ((ضل (( به معناى غاب است ، مى گويند: ((ضلت الدابة (( يعنى حيوان ناپديد شده و مكانش معلوم نيست . اين جمله پاسخى است از آن ندايى كه به ايشان مى شود: ((اين ما كنتم تشركون من دون اللّه ((. | ((قالوا اضلوا عنا(( - يعنى مى گويند: آن آلهه از نظر ما غايبند، چون كلمه ((ضل (( به معناى غاب است ، مى گويند: ((ضلت الدابة (( يعنى حيوان ناپديد شده و مكانش معلوم نيست . اين جمله پاسخى است از آن ندايى كه به ايشان مى شود: ((اين ما كنتم تشركون من دون اللّه ((. | ||
خط ۱۴۱: | خط ۱۴۳: | ||
البته جمله مورد بحث به معانى ديگرى نيز تفسير شده كه نزديك به يكديگرند و با تفسيرى هم كه ما كرديم نزديكترند. | البته جمله مورد بحث به معانى ديگرى نيز تفسير شده كه نزديك به يكديگرند و با تفسيرى هم كه ما كرديم نزديكترند. | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۴۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۴۲}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش