۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۳۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۳۶}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۴: | خط ۶: | ||
<span id='link281'><span> | <span id='link281'><span> | ||
==معناى اينكه درباره مشركين فرمود: و ما قدروداالله حق قدره == | ==معناى اينكه درباره مشركين فرمود: و ما قدروداالله حق قدره == | ||
وَ مَا قَدَرُوا | وَ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ ... | ||
قدر هر چيز، همان مقدار و اندازه آن است ، حال يا اندازه حجمش ، يا عددش ، يا وزنش ، يا امثال آن . ولى همين كلمه را به طور استعاره در امور معنوى هم ، يعنى در مقام و منزلت نيز به كار مى برند. | قدر هر چيز، همان مقدار و اندازه آن است ، حال يا اندازه حجمش ، يا عددش ، يا وزنش ، يا امثال آن . ولى همين كلمه را به طور استعاره در امور معنوى هم ، يعنى در مقام و منزلت نيز به كار مى برند. | ||
پس اينكه فرمود: ((و نمى توانند خدا را آن طور كه حق اندازه گيرى او است ، اندازه بگيرند((، تمثيلى است براى اينكه مردم آن طور كه بايد خدا را نمى شناسند، چون از حيث معاد و برگشت اشياء به او، كه جمله ((و الاءرض جميعا قبضته يوم القيامة (( - تا آخر سوره - آن را افاده مى كند او را نمى شناسند. چون در اين جمله اين معنا را خاطر نشان مى كند كه در روز قيامت تمامى اسباب از سببيت مى افتند و دست خلق از همه آنها بريده مى شود، تنها يك سبب مى ماند و آن هم خداى مسبب الاسباب است . و در آن روز زمين را قبضه مى كند، آسمانها را درهم مى پيچد، و براى مردن همه زنده ها، و زنده شدنشان در صور مى دمد، و زنى به نور پروردگارش نورانى مى گردد، و كتاب را مى گذارند و انبياء و شهداء را مى آورند، و بين خلق داورى مى شود، و هر كسى آنچه را كه كرده به طور كامل دريافت مى كند، و مجرمين را به سوى آتش و متقين را به سوى بهشت مى برند. خوب ، خدايى كه چنين شانى در مالكيت و تصرف دارد اگر كسى او را با اين شؤ ون بشناسد، همين شناسايى ايجاب مى كند كه تنها به سوى او روى آورد و به كلى از غير او اعراض كند. | پس اينكه فرمود: ((و نمى توانند خدا را آن طور كه حق اندازه گيرى او است ، اندازه بگيرند((، تمثيلى است براى اينكه مردم آن طور كه بايد خدا را نمى شناسند، چون از حيث معاد و برگشت اشياء به او، كه جمله ((و الاءرض جميعا قبضته يوم القيامة (( - تا آخر سوره - آن را افاده مى كند او را نمى شناسند. چون در اين جمله اين معنا را خاطر نشان مى كند كه در روز قيامت تمامى اسباب از سببيت مى افتند و دست خلق از همه آنها بريده مى شود، تنها يك سبب مى ماند و آن هم خداى مسبب الاسباب است . و در آن روز زمين را قبضه مى كند، آسمانها را درهم مى پيچد، و براى مردن همه زنده ها، و زنده شدنشان در صور مى دمد، و زنى به نور پروردگارش نورانى مى گردد، و كتاب را مى گذارند و انبياء و شهداء را مى آورند، و بين خلق داورى مى شود، و هر كسى آنچه را كه كرده به طور كامل دريافت مى كند، و مجرمين را به سوى آتش و متقين را به سوى بهشت مى برند. خوب ، خدايى كه چنين شانى در مالكيت و تصرف دارد اگر كسى او را با اين شؤ ون بشناسد، همين شناسايى ايجاب مى كند كه تنها به سوى او روى آورد و به كلى از غير او اعراض كند. | ||
خط ۱۸: | خط ۲۰: | ||
<span id='link283'><span> | <span id='link283'><span> | ||
==توضيحى درباره نفخه صور وصعقه آسمانيان و زمينيان == | ==توضيحى درباره نفخه صور وصعقه آسمانيان و زمينيان == | ||
وَ نُفِخَ فى الصورِ فَصعِقَ مَن فى السمَوَتِ وَ مَن فى الاَرْضِ إِلا مَن شاءَ | وَ نُفِخَ فى الصورِ فَصعِقَ مَن فى السمَوَتِ وَ مَن فى الاَرْضِ إِلا مَن شاءَ اللَّهُ ... | ||
ظاهر آنچه در كلام خداى تعالى در معناى نفخ صور آمده اين است كه اين نفخه دو بار صورت مى گيرد، يك بار براى اينكه همه جانداران با هم بميرند، و يك بار هم براى اينكه همه مردگان زنده شوند. و اين معنا از روايات وارده از ائمه اهل بيت (عليهم السلام )، و بعضى از روايات وارده از طرق اهل سنت از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) برمى آيد، | ظاهر آنچه در كلام خداى تعالى در معناى نفخ صور آمده اين است كه اين نفخه دو بار صورت مى گيرد، يك بار براى اينكه همه جانداران با هم بميرند، و يك بار هم براى اينكه همه مردگان زنده شوند. و اين معنا از روايات وارده از ائمه اهل بيت (عليهم السلام )، و بعضى از روايات وارده از طرق اهل سنت از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) برمى آيد، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۴۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۴۴ </center> | ||
خط ۷۲: | خط ۷۴: | ||
و اما آوردن شهدا كه عبارتند از گواهان اعمال ، آن نيز براى اين است كه آنچه از اعمال قوم خود ديده اند و تحمل كرده اند، اداء كنند كه در جاى ديگر در اين باره فرموده : ((فكيف اذا جئنا من كل امة بشهيد و جئنا بك على هولاء شهيدا((. | و اما آوردن شهدا كه عبارتند از گواهان اعمال ، آن نيز براى اين است كه آنچه از اعمال قوم خود ديده اند و تحمل كرده اند، اداء كنند كه در جاى ديگر در اين باره فرموده : ((فكيف اذا جئنا من كل امة بشهيد و جئنا بك على هولاء شهيدا((. | ||
((و قضى بينهم بالحق و هم لا يظلمون (( - دو ضمير جمع كه در ((بينهم (( و ((يظلمون (( است ، به عموم مردم كه از سياق استفاده مى شود، برمى گردد، هر چند كه كلمه ((ناس (( قبلا ذكر نشده باشد. و قضاى بين مردم ، عبارت است از داورى بين آنان در آنچه كه در آن اختلاف مى كردند. و اين معنا مكرر در كلام خداى تعالى آمده ، مانند: ((ان ربك يقضى بينهم يوم القيامة فيما كانوا فيه يختلفون ((. | ((و قضى بينهم بالحق و هم لا يظلمون (( - دو ضمير جمع كه در ((بينهم (( و ((يظلمون (( است ، به عموم مردم كه از سياق استفاده مى شود، برمى گردد، هر چند كه كلمه ((ناس (( قبلا ذكر نشده باشد. و قضاى بين مردم ، عبارت است از داورى بين آنان در آنچه كه در آن اختلاف مى كردند. و اين معنا مكرر در كلام خداى تعالى آمده ، مانند: ((ان ربك يقضى بينهم يوم القيامة فيما كانوا فيه يختلفون ((. | ||
وَ | وَ وُفِّيَت كلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَت وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَا يَفْعَلُونَ | ||
كلمه ((توفيه (( به معناى دادن و پرداختن چيزى است به حد كمال و تمام . و در جمله مورد بحث به خود عمل متعلق شده ، يعنى فرموده در قيامت خود اعمال را به صاحبانشان مى دهيم ، نه جزا و پاداش آن را و اين بدان جهت است كه ديگر جاى شكى در عادلانه بودن جزاى آن روز باقى نگذارد، و در نتيجه آيه مزبور به منزله بيان براى جمله ((و هم لا يظلمون (( است . | كلمه ((توفيه (( به معناى دادن و پرداختن چيزى است به حد كمال و تمام . و در جمله مورد بحث به خود عمل متعلق شده ، يعنى فرموده در قيامت خود اعمال را به صاحبانشان مى دهيم ، نه جزا و پاداش آن را و اين بدان جهت است كه ديگر جاى شكى در عادلانه بودن جزاى آن روز باقى نگذارد، و در نتيجه آيه مزبور به منزله بيان براى جمله ((و هم لا يظلمون (( است . | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۵۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۵۰ </center> | ||
خط ۷۹: | خط ۸۱: | ||
<span id='link289'><span> | <span id='link289'><span> | ||
==كافران دسته دسته به جهنم و متقين گروه گروه به بهشت هدايت مى شوند == | ==كافران دسته دسته به جهنم و متقين گروه گروه به بهشت هدايت مى شوند == | ||
وَ سِيقَ | وَ سِيقَ الَّذِينَ كفَرُوا إِلى جَهَنَّمَ ... | ||
كلمه ((سيق (( ماضى مجهول از مصدر ((سوق (( به - فتحه سين و سكون واو - است ، و به طورى كه در مجمع البيان گفته به معناى به حركت واداشتن است . و كلمه ((زمر(( جمع ((زمرة (( است كه - به طورى كه در صحاح آمده - به معناى جماعتى از مردم است . | كلمه ((سيق (( ماضى مجهول از مصدر ((سوق (( به - فتحه سين و سكون واو - است ، و به طورى كه در مجمع البيان گفته به معناى به حركت واداشتن است . و كلمه ((زمر(( جمع ((زمرة (( است كه - به طورى كه در صحاح آمده - به معناى جماعتى از مردم است . | ||
و معناى آيه چنين است : در قيامت كفار را دسته دسته از پشت سر به سوى جهنم مى رانند. ((حتى اذا جاؤ ها(( و چون به جهنم مى رسند ((فتحت ابوابها(( درهاى آن باز مى شود، تا داخل آن شوند. و از اينكه در اينجا فرمود درهاى آن باز مى شود معلوم مى شود درهاى متعددى دارد. آيه ((لها سبعة ابواب (( به اين معنا تصريح مى كند، ((و قال لهم خزنتها((، خازنان دوزخ يعنى ملائكه اى كه موكل برآنند، از در ملامت و انكار برايشان مى گويند: ((لم ياتكم رسل منكم ((، آيا رسولانى از خود شما يعنى از نوع خود شما انسانها به سويتان نيامدند؟ ((يتلون (( تا بخوانند ((عليكم آيات ربكم (( بر شما آيات پروردگارتان را؟ و آن حجتها و براهينى كه بر وحدانيت خدا در ربوبيت ، و وجوب پرستش او دلالت مى كند برايتان اقامه كنند؟ ((قالوا بلى (( گفتند چرا چنين رسولانى براى ما آمدند، و آن آيات را براى ما خواندند، ((و لكن (( زير بار نرفتيم و آنان را تكذيب كرديم ، و در نتيجه ((حقت كلمة العذاب على الكافرين (( فرمان خدا و حكم ازلياش درباره كفار به كرسى نشست . و منظور از ((كلمه عذاب (( همان است كه در هنگامى كه به آدم فرمان مى داد به زمين فرود آيد، فرمود: ((و الّذين كفروا و كذبوا باياتنا اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون ((. | و معناى آيه چنين است : در قيامت كفار را دسته دسته از پشت سر به سوى جهنم مى رانند. ((حتى اذا جاؤ ها(( و چون به جهنم مى رسند ((فتحت ابوابها(( درهاى آن باز مى شود، تا داخل آن شوند. و از اينكه در اينجا فرمود درهاى آن باز مى شود معلوم مى شود درهاى متعددى دارد. آيه ((لها سبعة ابواب (( به اين معنا تصريح مى كند، ((و قال لهم خزنتها((، خازنان دوزخ يعنى ملائكه اى كه موكل برآنند، از در ملامت و انكار برايشان مى گويند: ((لم ياتكم رسل منكم ((، آيا رسولانى از خود شما يعنى از نوع خود شما انسانها به سويتان نيامدند؟ ((يتلون (( تا بخوانند ((عليكم آيات ربكم (( بر شما آيات پروردگارتان را؟ و آن حجتها و براهينى كه بر وحدانيت خدا در ربوبيت ، و وجوب پرستش او دلالت مى كند برايتان اقامه كنند؟ ((قالوا بلى (( گفتند چرا چنين رسولانى براى ما آمدند، و آن آيات را براى ما خواندند، ((و لكن (( زير بار نرفتيم و آنان را تكذيب كرديم ، و در نتيجه ((حقت كلمة العذاب على الكافرين (( فرمان خدا و حكم ازلياش درباره كفار به كرسى نشست . و منظور از ((كلمه عذاب (( همان است كه در هنگامى كه به آدم فرمان مى داد به زمين فرود آيد، فرمود: ((و الّذين كفروا و كذبوا باياتنا اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون ((. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۵۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۵۱ </center> | ||
قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوَب | قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوَب جَهَنَّمَ خَلِدِينَ فِيهَا فَبِئْس مَثْوَى الْمُتَكبرِينَ | ||
گوينده اين فرمان - به طورى كه از سياق برمى آيد - خازنان دوزخند. و از جمله ((فبئس مثوى المتكبرين (( برمى آيد كه اين فرمان درباره كفارى صادر مى شود كه از در تكبر آيات خدا را تكذيب كرده ، و با حق عناد ورزيدهاند. | گوينده اين فرمان - به طورى كه از سياق برمى آيد - خازنان دوزخند. و از جمله ((فبئس مثوى المتكبرين (( برمى آيد كه اين فرمان درباره كفارى صادر مى شود كه از در تكبر آيات خدا را تكذيب كرده ، و با حق عناد ورزيدهاند. | ||
وَ سِيقَ | وَ سِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبهُمْ إِلى الْجَنَّةِ زُمَراً حَتى إِذَا جَاءُوهَا وَ فُتِحَت أَبْوَبُهَا | ||
در اين آيه بر خلاف آيه قبلى جواب ((اذا(( ذكر نشده ، و اين خود اشاره به آن است كه امر بهشت مافوق آن است كه با زبان گفته شود و ماوراى هر مقياسى است كه اندازه اش را معين كند. و جمله ((و فتحت ابوابها(( حاليه است ، يعنى تا آنكه به بهشت مى رسند، در حالى كه درها برايشان باز شده . و منظور از جمله ((خزنتها(( ملائكه اى هستند كه موكل بر بهشتند. | در اين آيه بر خلاف آيه قبلى جواب ((اذا(( ذكر نشده ، و اين خود اشاره به آن است كه امر بهشت مافوق آن است كه با زبان گفته شود و ماوراى هر مقياسى است كه اندازه اش را معين كند. و جمله ((و فتحت ابوابها(( حاليه است ، يعنى تا آنكه به بهشت مى رسند، در حالى كه درها برايشان باز شده . و منظور از جمله ((خزنتها(( ملائكه اى هستند كه موكل بر بهشتند. | ||
و معناى آيه اين است كه : ((سيق (( به حركت وا مى دارند ((الّذين اتقوا ربهم الى الجنة زمرا(( كسانى را كه از انتقام پروردگار خود پرهيز داشتند دسته دسته به سوى بهشت ((حتى اذا جاءها(( تا آنكه بدانجا برسند، در حالى كه ((فتحت ابوابها((، درهاى آن برويشان باز شود ((و قال لهم خزنتها(( موكلين بهشت در حالى كه بهشتيان را استقبال مى كنند به ايشان مى گويند: ((سلام عليكم (( شما همگى در سلامت مطلق خواهيد بود، و جز آنچه مايه خشنودى است نخواهيد ديد. ((طبتم (( بعيد نيست كه اين جمله بيانگر علت اطلاق سلام باشد. ((فادخلوها خالدين (( اينك داخل شويد كه اثر پاكى شما اين است كه جاودان در آن زندگى كنيد. | و معناى آيه اين است كه : ((سيق (( به حركت وا مى دارند ((الّذين اتقوا ربهم الى الجنة زمرا(( كسانى را كه از انتقام پروردگار خود پرهيز داشتند دسته دسته به سوى بهشت ((حتى اذا جاءها(( تا آنكه بدانجا برسند، در حالى كه ((فتحت ابوابها((، درهاى آن برويشان باز شود ((و قال لهم خزنتها(( موكلين بهشت در حالى كه بهشتيان را استقبال مى كنند به ايشان مى گويند: ((سلام عليكم (( شما همگى در سلامت مطلق خواهيد بود، و جز آنچه مايه خشنودى است نخواهيد ديد. ((طبتم (( بعيد نيست كه اين جمله بيانگر علت اطلاق سلام باشد. ((فادخلوها خالدين (( اينك داخل شويد كه اثر پاكى شما اين است كه جاودان در آن زندگى كنيد. | ||
<span id='link290'><span> | <span id='link290'><span> | ||
==سخن بهشتيان بعد از ورود به بهشت == | ==سخن بهشتيان بعد از ورود به بهشت == | ||
وَ قَالُوا الْحَمْدُ | وَ قَالُوا الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِى صدَقَنَا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الاَرْض ... | ||
گويندگان اين سخن - به گفته جمعى - مردم پرهيزگارند، و مرادشان از وعدهاى كه خدا به آنان داده بود، آن وعده اى است كه در قرآن و در ساير وحيها كه به انبياى ديگر كرده بود مكرر آمده ، و متقين را وعده بهشت داده ، از آن جمله در قرآن عزيزش فرموده : ((للذين اتقوا عند ربهم جنات (( و نيز فرموده : ((ان للمتقين عند ربهم جنات النعيم (( بعضى هم گفته اند: مراد از اين وعده وعده آمدن قيامت و ثواب در آن است . | گويندگان اين سخن - به گفته جمعى - مردم پرهيزگارند، و مرادشان از وعدهاى كه خدا به آنان داده بود، آن وعده اى است كه در قرآن و در ساير وحيها كه به انبياى ديگر كرده بود مكرر آمده ، و متقين را وعده بهشت داده ، از آن جمله در قرآن عزيزش فرموده : ((للذين اتقوا عند ربهم جنات (( و نيز فرموده : ((ان للمتقين عند ربهم جنات النعيم (( بعضى هم گفته اند: مراد از اين وعده وعده آمدن قيامت و ثواب در آن است . | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۵۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۵۲ </center> | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۴: | ||
<span id='link291'><span> | <span id='link291'><span> | ||
==طواف ملائكه گرداگرد عرش الهى در قيامت و تسبيح آنان خداونند را == | ==طواف ملائكه گرداگرد عرش الهى در قيامت و تسبيح آنان خداونند را == | ||
وَ تَرَى الْمَلَئكَةَ | وَ تَرَى الْمَلَئكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسبِّحُونَ بحَمْدِ رَبهِمْ ... | ||
كلمه ((حافين (( اسم فاعل از ماده ((حف (( است كه به معناى احاطه كردن و حلقه زدن دور چيزى است . و كلمه ((عرش (( عبارت است از آن مقامى كه فرامين و اوامر الهى از آن مقام صادر مى شود، فرامينى كه با آن امر عالم را تدبير مى كند. و ((ملائكه (( عبارتند از: مجريان مشيت خدا، و عاملان به اوامر او. و ديدن ملائكه به اين حال كنايه است از اينكه بعد از درهم پيچيده شدن آسمانها، ملائكه را به اين صورت و حال مى بينى . | كلمه ((حافين (( اسم فاعل از ماده ((حف (( است كه به معناى احاطه كردن و حلقه زدن دور چيزى است . و كلمه ((عرش (( عبارت است از آن مقامى كه فرامين و اوامر الهى از آن مقام صادر مى شود، فرامينى كه با آن امر عالم را تدبير مى كند. و ((ملائكه (( عبارتند از: مجريان مشيت خدا، و عاملان به اوامر او. و ديدن ملائكه به اين حال كنايه است از اينكه بعد از درهم پيچيده شدن آسمانها، ملائكه را به اين صورت و حال مى بينى . | ||
و معناى آيه اين است كه : تو در آن روز ملائكه را مى بينى در حالى كه گرداگرد عرشند و پيرامون آن طواف مى كنند، تا اوامر صادره را اجرا كنند، و نيز مى بينى كه سرگرم تسبيح خدا با حمد اويند. | و معناى آيه اين است كه : تو در آن روز ملائكه را مى بينى در حالى كه گرداگرد عرشند و پيرامون آن طواف مى كنند، تا اوامر صادره را اجرا كنند، و نيز مى بينى كه سرگرم تسبيح خدا با حمد اويند. | ||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۸: | ||
بحث روايتى | بحث روايتى | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۳۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۳۶}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش