۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۷ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۹}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۴: | خط ۶: | ||
<span id='link60'><span> | <span id='link60'><span> | ||
==تمثيلى كه حال كفار را در راه نيافتن و هدايت نشدنشان بيان مى كند انا جعلنا فى اعناقهماغلالا.. == | ==تمثيلى كه حال كفار را در راه نيافتن و هدايت نشدنشان بيان مى كند انا جعلنا فى اعناقهماغلالا.. == | ||
إِنَّا جَعَلْنَا فى أَعْنَقِهِمْ أَغْلَلاً فَهِىَ إِلى الاَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ | |||
كلمه ((اعناق (( جمع ((عنق (( - به دو ضمه - به معناى گردن است . و كلمه ((اغلال (( جمع ((غل (( - به ضمه غين - است ، و غل - به طورى كه بعضى گفته اند - به معناى هر وسيله اى (از قبيل طناب و زنجير و امثال آن ) است كه با آن دست را براى شكنجه دادن و تشديد عذاب به گردن ببندند. | كلمه ((اعناق (( جمع ((عنق (( - به دو ضمه - به معناى گردن است . و كلمه ((اغلال (( جمع ((غل (( - به ضمه غين - است ، و غل - به طورى كه بعضى گفته اند - به معناى هر وسيله اى (از قبيل طناب و زنجير و امثال آن ) است كه با آن دست را براى شكنجه دادن و تشديد عذاب به گردن ببندند. | ||
و كلمه ((مقمحون (( اسم مفعول از مادّه ((اقماح (( است و اقماح به معناى سربلند كردن است . از اين كلمه برمى آيد غلهايى كه در اهل دوزخ به كار مى رود، طور ى است كه بين سينه تا زير چانه آنان را پر مى كند، به طورى كه سرهايشان رو به با لا قرار مى گيرد و ديگر نمى توانند سر را پايين آورند و راه پيش روى خود را ببينند، و آن را از چاه تميز دهند. و اگر كلمه ((اغلال (( را نكره (بدون الف و لام ) آورده ، براى اين بود كه : به اهميت و هول انگيزى آن اشاره كرده باشد. | و كلمه ((مقمحون (( اسم مفعول از مادّه ((اقماح (( است و اقماح به معناى سربلند كردن است . از اين كلمه برمى آيد غلهايى كه در اهل دوزخ به كار مى رود، طور ى است كه بين سينه تا زير چانه آنان را پر مى كند، به طورى كه سرهايشان رو به با لا قرار مى گيرد و ديگر نمى توانند سر را پايين آورند و راه پيش روى خود را ببينند، و آن را از چاه تميز دهند. و اگر كلمه ((اغلال (( را نكره (بدون الف و لام ) آورده ، براى اين بود كه : به اهميت و هول انگيزى آن اشاره كرده باشد. | ||
و اين آيه شريفه در مقام تعليل آيه سابق است كه مى فرمود: ((فهم لا يومنون ((. | و اين آيه شريفه در مقام تعليل آيه سابق است كه مى فرمود: ((فهم لا يومنون ((. | ||
وَ جَعَلْنَا مِن بَينِ أَيْدِيهِمْ | وَ جَعَلْنَا مِن بَينِ أَيْدِيهِمْ سدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سدًّا فَأَغْشيْنَهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ | ||
كلمه ((سد(( به معناى حائل بين دو چيز است . و جمله ((من بين ايديهم و من خلفهم (( كنايه از همه جهات است . و كلمه ((غشى (( و ((غشيان (( به معناى پوشاندن است ، مثلا مى گويند: ((غشيه كذا(( يعنى فلان چيز او را پوشاند و فرا گرفت . و نيز مى گويند: ((اغشى الامر فلانا(( يعنى فلان گرفتارى شروع كرد فلانى را در خود فرو ببرد و بپوشاند. و اين آيه شريفه متمم تعليل سابق است . و جمله ((جعلنا(( در اين آيه عطف است بر جعلنا در آيه قبلى . | كلمه ((سد(( به معناى حائل بين دو چيز است . و جمله ((من بين ايديهم و من خلفهم (( كنايه از همه جهات است . و كلمه ((غشى (( و ((غشيان (( به معناى پوشاندن است ، مثلا مى گويند: ((غشيه كذا(( يعنى فلان چيز او را پوشاند و فرا گرفت . و نيز مى گويند: ((اغشى الامر فلانا(( يعنى فلان گرفتارى شروع كرد فلانى را در خود فرو ببرد و بپوشاند. و اين آيه شريفه متمم تعليل سابق است . و جمله ((جعلنا(( در اين آيه عطف است بر جعلنا در آيه قبلى . | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۹۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۹۴ </center> | ||
خط ۱۹: | خط ۲۱: | ||
اين جمله عطف تفسيرى و بيانى است ، و تقرير است براى مضمون سه آيه قبل ، و منظور از آنها را خلاصه گيرى نموده و در عين حال زمينه چينى مى كند براى آيه ((انما تنذر من اتبع الذكر...(( | اين جمله عطف تفسيرى و بيانى است ، و تقرير است براى مضمون سه آيه قبل ، و منظور از آنها را خلاصه گيرى نموده و در عين حال زمينه چينى مى كند براى آيه ((انما تنذر من اتبع الذكر...(( | ||
احتمال هم دارد عطف بر جمله ((لا يبصرون (( بوده باشد و معنايش اين باشد كه : اينها نمى بينند، در نتيجه چه تو ايش ان را انذار كنى و چه نكنى ايمان نخواهند آورد. ولى وجه اول به ذهن نزديك تر است . | احتمال هم دارد عطف بر جمله ((لا يبصرون (( بوده باشد و معنايش اين باشد كه : اينها نمى بينند، در نتيجه چه تو ايش ان را انذار كنى و چه نكنى ايمان نخواهند آورد. ولى وجه اول به ذهن نزديك تر است . | ||
إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكرَ وَ خَشىَ الرَّحْمَنَ بِالْغَيْبِ فَبَشرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ كرِيمٍ | |||
انحصارى كه كلمه ((انّما(( آن را افاده مى كند، به اصطلاح ادبيات ، قصر افراد است - كه معنايش در جلدهاى قبل گذشت - و مراد از ((انذار(( انذار مفيد و مؤ ثر است . و مراد از ذكر، قرآن كريم است . و مراد از ((اتباع ذكر(( تصديق قرآن است ، و اينكه وقتى آياتش تلاوت مى شود، به سوى شنيدن آن متمايل شوى . و تعبير به ((اتبع : پيروى (( كرد كه صيغه ماضى است ، براى اشاره به تحقق وقوع است . و مراد از خشيت رحمان به غيب خشيت از خدا در عالم ماده ، يعنى در پس پرده ماديت است قبل از آنكه با مرگ يا قيامت حقيقت مكشوف گردد. | انحصارى كه كلمه ((انّما(( آن را افاده مى كند، به اصطلاح ادبيات ، قصر افراد است - كه معنايش در جلدهاى قبل گذشت - و مراد از ((انذار(( انذار مفيد و مؤ ثر است . و مراد از ذكر، قرآن كريم است . و مراد از ((اتباع ذكر(( تصديق قرآن است ، و اينكه وقتى آياتش تلاوت مى شود، به سوى شنيدن آن متمايل شوى . و تعبير به ((اتبع : پيروى (( كرد كه صيغه ماضى است ، براى اشاره به تحقق وقوع است . و مراد از خشيت رحمان به غيب خشيت از خدا در عالم ماده ، يعنى در پس پرده ماديت است قبل از آنكه با مرگ يا قيامت حقيقت مكشوف گردد. | ||
بعضى از مفسرين گفته اند: يعنى در حالى كه آن شخص از مردم غايب است ، به خلاف منافق كه چنين ايمانى ندارد. ولى اين احتمال بعيد است . | بعضى از مفسرين گفته اند: يعنى در حالى كه آن شخص از مردم غايب است ، به خلاف منافق كه چنين ايمانى ندارد. ولى اين احتمال بعيد است . | ||
خط ۲۶: | خط ۲۸: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۹۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۹۶ </center> | ||
و معناى آيه اين است كه : تو تنها كسى را انذار مى كنى ، يعنى انذارت تنها در كسى نافع و مؤ ثر است كه تابع قرآن باشد، و چون آيات قرآن تلاوت مى شود، دلش متمايل بدان مى شود، و از رحمان خشيتى دارد آميخته با رجاء، پس تو او را به آمرزشى عظيم ، و اجرى كريم بشارت ده كه با هيچ مقياسى اندازه گيرى نمى شود. | و معناى آيه اين است كه : تو تنها كسى را انذار مى كنى ، يعنى انذارت تنها در كسى نافع و مؤ ثر است كه تابع قرآن باشد، و چون آيات قرآن تلاوت مى شود، دلش متمايل بدان مى شود، و از رحمان خشيتى دارد آميخته با رجاء، پس تو او را به آمرزشى عظيم ، و اجرى كريم بشارت ده كه با هيچ مقياسى اندازه گيرى نمى شود. | ||
إِنَّا نحْنُ نُحْىِ الْمَوْتى وَ نَكتُب مَا قَدَّمُوا وَ ءَاثَرَهُمْ وَ كلَّ شىْءٍ أَحْصيْنَهُ فى إِمَامٍ مُّبِينٍ | |||
مراد از ((احياى موتى (( زنده كردن ايشان براى جزا است . | مراد از ((احياى موتى (( زنده كردن ايشان براى جزا است . | ||
<span id='link61'><span> | <span id='link61'><span> | ||
خط ۸۳: | خط ۸۵: | ||
<span id='link68'><span> | <span id='link68'><span> | ||
==آيات ۱۳ - ۳۲ سوره يس == | ==آيات ۱۳ - ۳۲ سوره يس == | ||
وَ اضرِب لهَُم | وَ اضرِب لهَُم مَّثَلاً أَصحَب الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسلُونَ(۱۳) | ||
إِذْ أَرْسلْنَا إِلَيهِمُ اثْنَينِ | إِذْ أَرْسلْنَا إِلَيهِمُ اثْنَينِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَيْكُم مُّرْسلُونَ(۱۴) | ||
قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلا بَشرٌ | قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلا بَشرٌ مِّثْلُنَا وَ مَا أَنزَلَ الرَّحْمَنُ مِن شىْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلا تَكْذِبُونَ(۱۵) | ||
قَالُوا | قَالُوا رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكمْ لَمُرْسلُونَ(۱۶) | ||
وَ مَا عَلَيْنَا إِلا الْبَلَغُ الْمُبِينُ(۱۷) | وَ مَا عَلَيْنَا إِلا الْبَلَغُ الْمُبِينُ(۱۷) | ||
قَالُوا | قَالُوا إِنَّا تَطيرْنَا بِكُمْ لَئن لَّمْ تَنتَهُوا لَنرْجُمَنَّكمْ وَ لَيَمَسنَّكم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ(۱۸) | ||
قَالُوا طئرُكُم | قَالُوا طئرُكُم مَّعَكُمْ أَ ئن ذُكرْتُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسرِفُونَ(۱۹) | ||
وَ جَاءَ مِنْ أَقْصا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسعَى قَالَ يَقَوْمِ | وَ جَاءَ مِنْ أَقْصا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسعَى قَالَ يَقَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسلِينَ(۲۰) | ||
اتَّبِعُوا مَن لا يَسئَلُكمْ أَجْراً وَ هُم مُّهْتَدُونَ(۲۱) | |||
وَ مَا لىَ لا أَعْبُدُ | وَ مَا لىَ لا أَعْبُدُ الَّذِى فَطرَنى وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ(۲۲) | ||
ءَ أَتخِذُ مِن دُونِهِ ءَالِهَةً إِن يُرِدْنِ | ءَ أَتخِذُ مِن دُونِهِ ءَالِهَةً إِن يُرِدْنِ الرَّحْمَنُ بِضرٍّ لا تُغْنِ عَنى شفَعَتُهُمْ شيْئاً وَ لا يُنقِذُونِ(۲۳) | ||
إِنى إِذاً | إِنى إِذاً لَّفِى ضلَلٍ مُّبِينٍ(۲۴) | ||
إِنى ءَامَنت | إِنى ءَامَنت بِرَبِّكُمْ فَاسمَعُونِ(۲۵) | ||
قِيلَ ادْخُلِ | قِيلَ ادْخُلِ الجَْنَّةَ قَالَ يَلَيْت قَوْمِى يَعْلَمُونَ(۲۶) | ||
بِمَا غَفَرَ لى رَبى وَ جَعَلَنى مِنَ الْمُكْرَمِينَ(۲۷) | بِمَا غَفَرَ لى رَبى وَ جَعَلَنى مِنَ الْمُكْرَمِينَ(۲۷) | ||
وَ مَا أَنزَلْنَا عَلى قَوْمِهِ مِن بَعْدِهِ مِن جُندٍ | وَ مَا أَنزَلْنَا عَلى قَوْمِهِ مِن بَعْدِهِ مِن جُندٍ مِّنَ السمَاءِ وَ مَا كُنَّا مُنزِلِينَ(۲۸) | ||
إِن كانَت إِلا صيْحَةً وَحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَمِدُونَ(۲۹) | إِن كانَت إِلا صيْحَةً وَحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَمِدُونَ(۲۹) | ||
يَحَسرَةً عَلى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم | يَحَسرَةً عَلى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسولٍ إِلا كانُوا بِهِ يَستهْزِءُونَ(۳۰) | ||
أَ لَمْ يَرَوْا كمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم | أَ لَمْ يَرَوْا كمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ أَنهُمْ إِلَيهِمْ لا يَرْجِعُونَ(۳۱) | ||
وَ إِن | وَ إِن كلُّ لَّمَّا جَمِيعٌ لَّدَيْنَا محْضرُونَ(۳۲) | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۰۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۰۴ </center> | ||
ترجمه آيات | ترجمه آيات | ||
خط ۱۳۴: | خط ۱۳۶: | ||
همچنان كه در جاى ديگر فرموده : ((ليهلك من هلك عن بينه و يحيى من حى عن بينه ((، و نيز فرموده : ((و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمؤ منين و لا يزيد الظالمين الا خسارا((. | همچنان كه در جاى ديگر فرموده : ((ليهلك من هلك عن بينه و يحيى من حى عن بينه ((، و نيز فرموده : ((و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمؤ منين و لا يزيد الظالمين الا خسارا((. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۰۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۰۶ </center> | ||
وَ اضرِب لهَُم | وَ اضرِب لهَُم مَّثَلاً أَصحَب الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسلُونَ | ||
كلمه مثلا كه در اين جمله آمده به معناى كلام و يا داستانى است كه گوينده آن را مى گويد تا مقصدى از مقاصدش را براى شنونده ممثل و مجسم كند، و چون داستان اصحاب قريه ، وعده و وعيد آيات قبل را روشن مى كند، لذا خداوند رسول گرامى خود را دستور داد تا قصه را به صورت اين مثل براى كفار بيان كند. | كلمه مثلا كه در اين جمله آمده به معناى كلام و يا داستانى است كه گوينده آن را مى گويد تا مقصدى از مقاصدش را براى شنونده ممثل و مجسم كند، و چون داستان اصحاب قريه ، وعده و وعيد آيات قبل را روشن مى كند، لذا خداوند رسول گرامى خود را دستور داد تا قصه را به صورت اين مثل براى كفار بيان كند. | ||
و ظاهرا كلمه ((مثلا(( مفعول دوم باشد براى اضرب و مفعول اول آن اصحاب القريه باشد، و معنا چنين باشد: براى آنها اصحاب قريه را كه چنين و چنان بودند مثل بزن . و مفعول دوم كه بايد بعد از مفعول اول بيايد، در اينجا جلوتر آمده ، تا از فاصله زياد كه مخل به معنا است جلوگيرى شده باشد. | و ظاهرا كلمه ((مثلا(( مفعول دوم باشد براى اضرب و مفعول اول آن اصحاب القريه باشد، و معنا چنين باشد: براى آنها اصحاب قريه را كه چنين و چنان بودند مثل بزن . و مفعول دوم كه بايد بعد از مفعول اول بيايد، در اينجا جلوتر آمده ، تا از فاصله زياد كه مخل به معنا است جلوگيرى شده باشد. | ||
إِذْ أَرْسلْنَا إِلَيهِمُ اثْنَينِ | إِذْ أَرْسلْنَا إِلَيهِمُ اثْنَينِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَيْكُم مُّرْسلُونَ | ||
كلمه ((عززنا(( از تعزيز است كه : مصدر باب تفعيل از ماده ((عزت (( است ، و عزت به معناى نيرو و شوكت و آسيب ناپذيرى است . و جمله ((اذ ارسلنا اليهم (( بيان تفصيلى جمله ((اذ جاءها المرسلون (( است . | كلمه ((عززنا(( از تعزيز است كه : مصدر باب تفعيل از ماده ((عزت (( است ، و عزت به معناى نيرو و شوكت و آسيب ناپذيرى است . و جمله ((اذ ارسلنا اليهم (( بيان تفصيلى جمله ((اذ جاءها المرسلون (( است . | ||
و معناى آيه اين است كه : براى آنها مثل بزن اصحاب قريه را كه در زمانى مى زيستند كه ما دو تا از رسولان خود را به سويشان فرستاده بوديم و مردم آن دو را تكذيب كرده بودند و ما آن دو را به رسول سوم تقويت كرديم ، و اين سه رسول گفتند: اى مردم ! ما از جانب خدا به سوى شما فرستاده شده ايم . | و معناى آيه اين است كه : براى آنها مثل بزن اصحاب قريه را كه در زمانى مى زيستند كه ما دو تا از رسولان خود را به سويشان فرستاده بوديم و مردم آن دو را تكذيب كرده بودند و ما آن دو را به رسول سوم تقويت كرديم ، و اين سه رسول گفتند: اى مردم ! ما از جانب خدا به سوى شما فرستاده شده ايم . | ||
<span id='link70'><span> | <span id='link70'><span> | ||
==وجه اينكه در نقل تكذيب پيامبران توسط مشركين فرمود: قالوا ما انتم الا بشر مثلنا و ماانزل الرحمن من شى ء == | ==وجه اينكه در نقل تكذيب پيامبران توسط مشركين فرمود: قالوا ما انتم الا بشر مثلنا و ماانزل الرحمن من شى ء == | ||
قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلا بَشرٌ | قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلا بَشرٌ مِّثْلُنَا وَ مَا أَنزَلَ الرَّحْمَنُ مِن شىْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلا تَكْذِبُونَ | ||
مردم چنين مى پنداشتند كه بشر نمى تواند پيغمبر شود. و وحى آسمانى را بگيرد، و استدلال مى كردند به خودشان كه پيغمبر نيستند، و چنين چيزى را در خودشان سراغ ندارند، و آن وقت حكم خود را به انبيا هم سرايت داده ، مى گفتند: پس آنها هم پيغمبر نيستند؛ چون حكم امثال ، يكى است . | مردم چنين مى پنداشتند كه بشر نمى تواند پيغمبر شود. و وحى آسمانى را بگيرد، و استدلال مى كردند به خودشان كه پيغمبر نيستند، و چنين چيزى را در خودشان سراغ ندارند، و آن وقت حكم خود را به انبيا هم سرايت داده ، مى گفتند: پس آنها هم پيغمبر نيستند؛ چون حكم امثال ، يكى است . | ||
و بر اين اساس معناى جمله ((و ما انزل الرّحمن من شى ء(( چنين مى شود: خدا هيچ وحيى نازل نكرده ، چون اگر وحيى بر بشرى نازل كرده بود ما نيز در نفوس خود از آن خبردار مى شديم و خدا به ما هم وحى مى كرد. همانطور كه شما ادعاى آن را مى كنيد. | و بر اين اساس معناى جمله ((و ما انزل الرّحمن من شى ء(( چنين مى شود: خدا هيچ وحيى نازل نكرده ، چون اگر وحيى بر بشرى نازل كرده بود ما نيز در نفوس خود از آن خبردار مى شديم و خدا به ما هم وحى مى كرد. همانطور كه شما ادعاى آن را مى كنيد. | ||
خط ۱۵۲: | خط ۱۵۴: | ||
و جمله ((ان انتم الا تكذبون (( به منزله نتيجه است براى صدر آيه ، و حاصل كلامشان اين مى شود كه : شما هم بشرى هستيد مثل ما، و ما با اينكه مثل شما بشر هستيم در نفس خود چيزى از وحى كه ادعا مى كنيد به شما نازل شده نمى يابيم ، و چون شما هم مثل ماييد، پس رحمان هيچ وحيى نازل نكرده ، و شما دروغ مى گوييد، و چون غير از اين ادعا ادعاى ديگرى نداريد پس غير از دروغ چيز ديگرى نداريد. | و جمله ((ان انتم الا تكذبون (( به منزله نتيجه است براى صدر آيه ، و حاصل كلامشان اين مى شود كه : شما هم بشرى هستيد مثل ما، و ما با اينكه مثل شما بشر هستيم در نفس خود چيزى از وحى كه ادعا مى كنيد به شما نازل شده نمى يابيم ، و چون شما هم مثل ماييد، پس رحمان هيچ وحيى نازل نكرده ، و شما دروغ مى گوييد، و چون غير از اين ادعا ادعاى ديگرى نداريد پس غير از دروغ چيز ديگرى نداريد. | ||
و بااين بيان نكته حصر در جمله ((ان انتم الا تكذبون (( روشن شد، و همچنين وجه اينكه چرا فعل را نفى كرد (و گفت : شما دروغ مى گوييد ولى اسم فاعل را نفى نكرد) و نفرمود: ((شما نيستيد مگر دروغگو(( براى اينكه مراد، تكذيب و نفى فعل در حال گفتگو بوده ، نه مستمرا و در آينده (چون اسم فاعل زمان حال و آينده را به طور استمرار شامل مى شود، به خلاف فعل ، كه تنها شامل حال و آينده مى شود). | و بااين بيان نكته حصر در جمله ((ان انتم الا تكذبون (( روشن شد، و همچنين وجه اينكه چرا فعل را نفى كرد (و گفت : شما دروغ مى گوييد ولى اسم فاعل را نفى نكرد) و نفرمود: ((شما نيستيد مگر دروغگو(( براى اينكه مراد، تكذيب و نفى فعل در حال گفتگو بوده ، نه مستمرا و در آينده (چون اسم فاعل زمان حال و آينده را به طور استمرار شامل مى شود، به خلاف فعل ، كه تنها شامل حال و آينده مى شود). | ||
قَالُوا | قَالُوا رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكمْ لَمُرْسلُونَ وَ مَا عَلَيْنَا إِلا الْبَلَغُ الْمُبِينُ | ||
خداى تعالى در اين قصه حكايت نكرده كه رسولان در پاسخ مردم كه گفتند: ((ما انتم الا بشر مثلنا...: شما جز بشرى چون ما نيستيد...((، چه جوابى دادند، در حالى كه در جاى ديگر از رسولان امتهاى گذشته حكايت كرده كه در پاسخ مردم خود كه گفته بودند: ((ان انتم الا بشر مثلنا : شما جز بشرى چون ما نيستيد(( گفتند: ((ان نحن الا بشر مثلكم و لكن اللّه يمن على من يشاء من عباده (( كه بيانش گذشت . | خداى تعالى در اين قصه حكايت نكرده كه رسولان در پاسخ مردم كه گفتند: ((ما انتم الا بشر مثلنا...: شما جز بشرى چون ما نيستيد...((، چه جوابى دادند، در حالى كه در جاى ديگر از رسولان امتهاى گذشته حكايت كرده كه در پاسخ مردم خود كه گفته بودند: ((ان انتم الا بشر مثلنا : شما جز بشرى چون ما نيستيد(( گفتند: ((ان نحن الا بشر مثلكم و لكن اللّه يمن على من يشاء من عباده (( كه بيانش گذشت . | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۰۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۰۸ </center> | ||
خط ۱۵۹: | خط ۱۶۱: | ||
و جمله ((ربنا يعلم (( معترضه و به منزله سوگند است ، و به آيه چنين معنا مى دهد: ما فرستادگان به سوى شماييم ، و در ادعاى رسالت صادقيم ، و اين دليل ما را بس كه خدايى كه ما را به سوى شما فرستاده خود شاهد اين مدعاى ماست ، و ديگر ما حاجتى نداريم به اينكه شما هم ما را تصديق بكنيد، و از تصديق شما سودى عايد ما نمى شود، تا در صدد جلب تصديق شما برآييم ، بلكه آنچه براى ما مهم است اين است كه : رسالت خود را انجام بدهيم و حجت تمام شود. | و جمله ((ربنا يعلم (( معترضه و به منزله سوگند است ، و به آيه چنين معنا مى دهد: ما فرستادگان به سوى شماييم ، و در ادعاى رسالت صادقيم ، و اين دليل ما را بس كه خدايى كه ما را به سوى شما فرستاده خود شاهد اين مدعاى ماست ، و ديگر ما حاجتى نداريم به اينكه شما هم ما را تصديق بكنيد، و از تصديق شما سودى عايد ما نمى شود، تا در صدد جلب تصديق شما برآييم ، بلكه آنچه براى ما مهم است اين است كه : رسالت خود را انجام بدهيم و حجت تمام شود. | ||
((و ما علينا الا البلاغ المبين (( - كلمه ((بلاغ (( به معناى تبليغ است و مراد از آن ، تبليغ رسالت است ، و معناى جمله اين است كه : ما ماءمور نشده ايم مگر تنها به اينكه رسالت خدا را به شما ابلاغ كنيم و حجت را تمام نماييم . | ((و ما علينا الا البلاغ المبين (( - كلمه ((بلاغ (( به معناى تبليغ است و مراد از آن ، تبليغ رسالت است ، و معناى جمله اين است كه : ما ماءمور نشده ايم مگر تنها به اينكه رسالت خدا را به شما ابلاغ كنيم و حجت را تمام نماييم . | ||
قَالُوا | قَالُوا إِنَّا تَطيرْنَا بِكُمْ لَئن لَّمْ تَنتَهُوا لَنرْجُمَنَّكمْ وَ لَيَمَسنَّكم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ | ||
گويندگان اين سخن مردم قريه اند، و روى سخنشان با رسولان است . و كلمه ((تطيرنا(( از مصدر تطير است كه به معناى شوم دانستن و فال بد زدن به چيزى است ، و اينكه گفتند: ((اگر دست از حرفهايتان برنداريد شما را سنگسار مى كنيم و عذابى دردناك به شما خواهد رسيد(( تهديد رسولان است از سوى مردم . | گويندگان اين سخن مردم قريه اند، و روى سخنشان با رسولان است . و كلمه ((تطيرنا(( از مصدر تطير است كه به معناى شوم دانستن و فال بد زدن به چيزى است ، و اينكه گفتند: ((اگر دست از حرفهايتان برنداريد شما را سنگسار مى كنيم و عذابى دردناك به شما خواهد رسيد(( تهديد رسولان است از سوى مردم . | ||
و معناى آيه اين است كه : مردم قريه به رسولان گفتند: ما شما را بد قدم و شوم مى دانيم ، و سوگند مى خوريم كه اگر دست از سخنان خود برنداريد و تبليغات خود را ترك نكنيد و همچنان به كار دعوت بپردازيد، ما شما را سنگباران مى كنيم ، و از ما به شما عذابى دردناك خواهد رسيد. | و معناى آيه اين است كه : مردم قريه به رسولان گفتند: ما شما را بد قدم و شوم مى دانيم ، و سوگند مى خوريم كه اگر دست از سخنان خود برنداريد و تبليغات خود را ترك نكنيد و همچنان به كار دعوت بپردازيد، ما شما را سنگباران مى كنيم ، و از ما به شما عذابى دردناك خواهد رسيد. | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۷ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۹}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش