گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۱۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۱۶ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۱۸}}
__TOC__
__TOC__


خط ۱۶: خط ۱۸:
<span id='link123'><span>
<span id='link123'><span>
==مقصود از مجادله نيكو با اهل كتاب كه بدان امر فرموده است ==
==مقصود از مجادله نيكو با اهل كتاب كه بدان امر فرموده است ==
وَ لا تجَدِلُوا أَهْلَ الْكتَبِ إِلا بِالَّتى هِىَ أَحْسنُ إِلا الَّذِينَ ظلَمُوا مِنْهُمْ
وَ لا تجَدِلُوا أَهْلَ الْكتَبِ إِلا بِالَّتى هِىَ أَحْسنُ إِلا الَّذِينَ ظلَمُوا مِنْهُمْ
بعد از آنكه در جمله ((اتل ما اوحى اليك ((، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را ماءمور كرد تا از طريق تلاوت قرآن دعوت و تبليغ كند، اينك در جمله مورد بحث كيفيت دعوت را بيان مى كند، و از مجادله با اهل كتاب - كه اطلاق آن شامل يهود و نصارى مى شود، و مجوس و صابئين هم ملحق به آن دو مى شوند - نهى مى كند، و مى فرمايد: با اين طوايف چندگانه مجادله مكن ، مگر به طريقى كه بهترين طريق مجادله بوده باشد، و از آن بهتر تصور و امكان نداشته باشد
بعد از آنكه در جمله ((اتل ما اوحى اليك ((، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را ماءمور كرد تا از طريق تلاوت قرآن دعوت و تبليغ كند، اينك در جمله مورد بحث كيفيت دعوت را بيان مى كند، و از مجادله با اهل كتاب - كه اطلاق آن شامل يهود و نصارى مى شود، و مجوس و صابئين هم ملحق به آن دو مى شوند - نهى مى كند، و مى فرمايد: با اين طوايف چندگانه مجادله مكن ، مگر به طريقى كه بهترين طريق مجادله بوده باشد، و از آن بهتر تصور و امكان نداشته باشد
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۰۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۰۵ </center>
خط ۲۴: خط ۲۶:
و نيز به همين جهت است كه دنبال كلام مساله نزديك شدن با ايشان را بيان كرد، كه چطور با اهل كتاب نزديك شويد، كه هم شما و هم ايشان در روشن كردن حق هم آهنگ شويد، و طرف بحث شما نيز مانند خود شما علاقه مند به روشن شدن حق شود، و آن اين است كه نخست به ايشان بگوييد: ((و قولوا آمنا بالذى انزل الينا و انزل اليكم و الهنا و الهكم واحد و نحن له مسلمون - ما هم به آنچه به ما نازل شده ايمان داريم ، و هم به آنچه به شما نازل شده ، و ما معتقديم كه معبود ما و شما يكى است ، و ما تسليم آن معبوديم ((
و نيز به همين جهت است كه دنبال كلام مساله نزديك شدن با ايشان را بيان كرد، كه چطور با اهل كتاب نزديك شويد، كه هم شما و هم ايشان در روشن كردن حق هم آهنگ شويد، و طرف بحث شما نيز مانند خود شما علاقه مند به روشن شدن حق شود، و آن اين است كه نخست به ايشان بگوييد: ((و قولوا آمنا بالذى انزل الينا و انزل اليكم و الهنا و الهكم واحد و نحن له مسلمون - ما هم به آنچه به ما نازل شده ايمان داريم ، و هم به آنچه به شما نازل شده ، و ما معتقديم كه معبود ما و شما يكى است ، و ما تسليم آن معبوديم ((
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۰۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۰۶ </center>
وَ كَذَلِك أَنزَلْنَا إِلَيْك الْكتَب فَالَّذِينَ ءَاتَيْنَهُمُ الْكِتَب يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مِنْ هَؤُلاءِ مَن يُؤْمِنُ بِهِ وَ مَا يجْحَدُ بِئَايَتِنَا إِلا الْكفِرُونَ
وَ كَذَلِك أَنزَلْنَا إِلَيْك الْكتَب فَالَّذِينَ ءَاتَيْنَهُمُ الْكِتَب يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مِنْ هَؤُلاءِ مَن يُؤْمِنُ بِهِ وَ مَا يجْحَدُ بِئَايَتِنَا إِلا الْكفِرُونَ
يعنى اين چنين و بر اين صفت ما كتاب و قرآن را بر تو نازل كرديم ، يعنى بر صفت اسلام و تسليم شدن براى خدا، و اينكه ساير كتابهاى آسمانى و پيغمبران او را تصديق داشته باشى
يعنى اين چنين و بر اين صفت ما كتاب و قرآن را بر تو نازل كرديم ، يعنى بر صفت اسلام و تسليم شدن براى خدا، و اينكه ساير كتابهاى آسمانى و پيغمبران او را تصديق داشته باشى
بعضى از مفسرين گفته اند: ((معناى آيه اين است كه : همان طور كه كتاب بر موسى و عيسى نازل كرديم ، بر تو نيز نازل كرديم كه قرآن است ((
بعضى از مفسرين گفته اند: ((معناى آيه اين است كه : همان طور كه كتاب بر موسى و عيسى نازل كرديم ، بر تو نيز نازل كرديم كه قرآن است ((
خط ۴۲: خط ۴۴:
و معناى آيه اين است كه : عادت تو قبل از نزول قرآن چنين نبود كه كتابى را بخوانى ، و نيز اين نبود كه كتابى را با دست خود بنويسى - خلاصه تو نه مسلط بر خواندن بودى ، و نه مسلط بر نوشتن ، چون امى و بى سواد بودى - و اگر غير اين بود يعنى بر خواندن و نوشتن مسلط مى بودى ، مبطلان كه همواره مى خواهند حق را باطل معرفى كنند بهانه به دست آورده ، براستى در حقانيت دعوت تو به شك مى افتادند، ليكن از آنجايى كه خوب نمى توانستى بخوانى و بنويسى ، و سالها است كه مردم تو را به اين صفت مى شناسند، چون با تو معاشرت دارند، ديگر هيچ جاى شكى برايشان باقى نمى ماند، كه اين قرآن كتاب خدا است ، و خدا آن را بر تو نازل كرده ، از بافته هاى خودت نيست ، و چنين نيست كه از كتابهاى قديمى ، داستانها و مطالبى اقتباس كرده ، و به اين صورت درآورده باشى ، و ديگر مبطلان نمى توانند آن را ابطال نموده ، و به اين عذر اعتذار جويند
و معناى آيه اين است كه : عادت تو قبل از نزول قرآن چنين نبود كه كتابى را بخوانى ، و نيز اين نبود كه كتابى را با دست خود بنويسى - خلاصه تو نه مسلط بر خواندن بودى ، و نه مسلط بر نوشتن ، چون امى و بى سواد بودى - و اگر غير اين بود يعنى بر خواندن و نوشتن مسلط مى بودى ، مبطلان كه همواره مى خواهند حق را باطل معرفى كنند بهانه به دست آورده ، براستى در حقانيت دعوت تو به شك مى افتادند، ليكن از آنجايى كه خوب نمى توانستى بخوانى و بنويسى ، و سالها است كه مردم تو را به اين صفت مى شناسند، چون با تو معاشرت دارند، ديگر هيچ جاى شكى برايشان باقى نمى ماند، كه اين قرآن كتاب خدا است ، و خدا آن را بر تو نازل كرده ، از بافته هاى خودت نيست ، و چنين نيست كه از كتابهاى قديمى ، داستانها و مطالبى اقتباس كرده ، و به اين صورت درآورده باشى ، و ديگر مبطلان نمى توانند آن را ابطال نموده ، و به اين عذر اعتذار جويند
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۰۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۰۸ </center>
بَلْ هُوَ ءَايَت بَيِّنَتٌ فى صدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ مَا يجْحَدُ بِئَايَتِنَا إِلا الظلِمُونَ
بَلْ هُوَ ءَايَت بَيِّنَتٌ فى صدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ مَا يجْحَدُ بِئَايَتِنَا إِلا الظلِمُونَ
اين آيه اعراض از مطلبى تقديرى است كه از آيه قبل استفاده مى شد، چون بعد از آنكه تلاوت و نوشتن را با هم از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نفى كرد، و فرمود تو نه مى خواندى ، و نه مى نوشتى ، چنين استفاده مى شد كه قرآن كتابى نيست كه جمع آورى شده و با خطوطى نوشته شده باشد، لذا اين سوال پيش مى آمد كه پس قرآن چيست ؟ از اين سوال تقديرى و فرضى با كلمه اعراض (بل ) پاسخ داده و فرموده : ((بل هو - بلكه او - قرآن - آياتى است روشن ، در سينه هاى كسانى كه بهره اى از علم داده شده اند((
اين آيه اعراض از مطلبى تقديرى است كه از آيه قبل استفاده مى شد، چون بعد از آنكه تلاوت و نوشتن را با هم از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نفى كرد، و فرمود تو نه مى خواندى ، و نه مى نوشتى ، چنين استفاده مى شد كه قرآن كتابى نيست كه جمع آورى شده و با خطوطى نوشته شده باشد، لذا اين سوال پيش مى آمد كه پس قرآن چيست ؟ از اين سوال تقديرى و فرضى با كلمه اعراض (بل ) پاسخ داده و فرموده : ((بل هو - بلكه او - قرآن - آياتى است روشن ، در سينه هاى كسانى كه بهره اى از علم داده شده اند((
و در جمله ((و ما يجحد بآياتنا الا الظالمون ((، مراد از ظلم ، بقرينه مقام ، ظلم به آيات خدا و تكذيب آنها، و استكبار از پذيرفتن آنها، از روى عناد و تعنت است
و در جمله ((و ما يجحد بآياتنا الا الظالمون ((، مراد از ظلم ، بقرينه مقام ، ظلم به آيات خدا و تكذيب آنها، و استكبار از پذيرفتن آنها، از روى عناد و تعنت است
وَ قَالُوا لَوْ لا أُنزِلَ عَلَيْهِ ءَايَتٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الاَيَت عِندَ اللَّهِ وَ إِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ
وَ قَالُوا لَوْ لا أُنزِلَ عَلَيْهِ ءَايَتٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الاَيَت عِندَ اللَّهِ وَ إِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ
بعد از آنكه نام كتاب را برد، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را دستور داد تا آن را بر مردم بخواند، و به سوى خدا دعوت كند، و نيز بعد از آنكه خاطرنشان ساخت كه بعضى از ايشان به آن ايمان مى آورند، و بعضى كه كافر و ظالمند ايمان نمى آورند، اينك در اين آيه و دو آيه بعد اشاره مى كند به اينكه دسته دوم اعتنايى به قرآن ندارند، با اينكه قرآن آيت و معجزه نبوت است ، و از آن جناب معجزه اى دلخواه خود مى خواهند، و به پاسخ از آن مى پردازد
بعد از آنكه نام كتاب را برد، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را دستور داد تا آن را بر مردم بخواند، و به سوى خدا دعوت كند، و نيز بعد از آنكه خاطرنشان ساخت كه بعضى از ايشان به آن ايمان مى آورند، و بعضى كه كافر و ظالمند ايمان نمى آورند، اينك در اين آيه و دو آيه بعد اشاره مى كند به اينكه دسته دوم اعتنايى به قرآن ندارند، با اينكه قرآن آيت و معجزه نبوت است ، و از آن جناب معجزه اى دلخواه خود مى خواهند، و به پاسخ از آن مى پردازد
پس جمله ((و قالوا لولا انزل عليه آيات من ربه ((، همان پيشنهاد ايشان است كه چرا غير از قرآن معجزات ديگرى به او نازل نشد؟ و اين در حقيقت طعنه و تعريضى است كه به قرآن كريم زده اند، مى خواسته اند بگويند: قرآن معجزه نيست ، و پيش خود خيال كرده اند كه يك فرد وقتى مى تواند پيامبر خدا باشد كه نيرويى الهى و غيبى داشته باشد، و با آن بر هر كارى كه بخواهد قادر باشد
پس جمله ((و قالوا لولا انزل عليه آيات من ربه ((، همان پيشنهاد ايشان است كه چرا غير از قرآن معجزات ديگرى به او نازل نشد؟ و اين در حقيقت طعنه و تعريضى است كه به قرآن كريم زده اند، مى خواسته اند بگويند: قرآن معجزه نيست ، و پيش خود خيال كرده اند كه يك فرد وقتى مى تواند پيامبر خدا باشد كه نيرويى الهى و غيبى داشته باشد، و با آن بر هر كارى كه بخواهد قادر باشد
خط ۵۲: خط ۵۴:
و جمله ((قل انما الايات عند الله - بگو تنها آيات نزد خدا است ((، پاسخ از آن پندار است ، و مى فرمايد: اين طور كه شما مى پنداريد نيست ، كه هر كس دعوى رسالت كند بايد نيرويى غيبى و الهى داشته باشد كه هر كارى دلش خواست بتواند انجام دهد، بلكه آيات تنها نزد خدا است ، هر وقت بخواهد و بر هر كس بخواهد و به هر نحو كه بخواهد نازل مى كند، و در قدرت بر نازل كردن آن هيچ كس شريك او نيست ، پس ‍ يك فرد پيغمبر هم هيچ اختيارى و قدرتى ندارد، مگر آنكه خدا بخواهد
و جمله ((قل انما الايات عند الله - بگو تنها آيات نزد خدا است ((، پاسخ از آن پندار است ، و مى فرمايد: اين طور كه شما مى پنداريد نيست ، كه هر كس دعوى رسالت كند بايد نيرويى غيبى و الهى داشته باشد كه هر كارى دلش خواست بتواند انجام دهد، بلكه آيات تنها نزد خدا است ، هر وقت بخواهد و بر هر كس بخواهد و به هر نحو كه بخواهد نازل مى كند، و در قدرت بر نازل كردن آن هيچ كس شريك او نيست ، پس ‍ يك فرد پيغمبر هم هيچ اختيارى و قدرتى ندارد، مگر آنكه خدا بخواهد
آنگاه در بيان همين معنا اضافه فرمود كه پيغمبر جز انذار هيچ پستى ندارد، تنها وظيفه او انذار است و بس ((و انما انا نذير مبين ((
آنگاه در بيان همين معنا اضافه فرمود كه پيغمبر جز انذار هيچ پستى ندارد، تنها وظيفه او انذار است و بس ((و انما انا نذير مبين ((
أَ وَ لَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنزَلْنَا عَلَيْك الْكتَب يُتْلى عَلَيْهِمْ ...
أَ وَ لَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنزَلْنَا عَلَيْك الْكتَب يُتْلى عَلَيْهِمْ ...
اين آيه زمينه چينى مى كند براى پاسخ از تعريض و طعنه اى كه به قرآن زدند، كه قرآن آيت نيست ، و استفهام در آن انكارى ، و خطاب در آن به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) است ، مى فرمايد: آيا براى آنان كافى نيست معجزه بودن اين كتاب كه برايشان خوانده مى شود؟ و ايشان آن را با دو گوش خود مى شنوند، و معجزه بودنش را به حس در مى يابند؟ علاوه بر اين سرشار از رحمت و تذكر براى مؤ منين است ؟
اين آيه زمينه چينى مى كند براى پاسخ از تعريض و طعنه اى كه به قرآن زدند، كه قرآن آيت نيست ، و استفهام در آن انكارى ، و خطاب در آن به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) است ، مى فرمايد: آيا براى آنان كافى نيست معجزه بودن اين كتاب كه برايشان خوانده مى شود؟ و ايشان آن را با دو گوش خود مى شنوند، و معجزه بودنش را به حس در مى يابند؟ علاوه بر اين سرشار از رحمت و تذكر براى مؤ منين است ؟
قُلْ كَفَى بِاللَّهِ بَيْنى وَ بَيْنَكمْ شهِيداً ...
قُلْ كَفَى بِاللَّهِ بَيْنى وَ بَيْنَكمْ شهِيداً ...
در اين جمله به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) تلقين مى كند كه اين طور جوابشان بده ، و بگو كه خداى سبحان بين من و شما در مساله مورد نزاع يعنى مساله رسالتم گواه است ، چون در كتابى كه بر من نازل كرده بر رسالتم شهادت داده ، و او خدايى است كه آنچه در آسمانها و زمين است مى داند، بدون اينكه چيزى از او پوشيده باشد، و همين شهادت او، در دلالت بر صدق دعوى من كافى است
در اين جمله به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) تلقين مى كند كه اين طور جوابشان بده ، و بگو كه خداى سبحان بين من و شما در مساله مورد نزاع يعنى مساله رسالتم گواه است ، چون در كتابى كه بر من نازل كرده بر رسالتم شهادت داده ، و او خدايى است كه آنچه در آسمانها و زمين است مى داند، بدون اينكه چيزى از او پوشيده باشد، و همين شهادت او، در دلالت بر صدق دعوى من كافى است
با اين حال ديگر نمى توانند بگويند قرآن كلام خدا نيست ، چون خداى تعالى قبلا چند بار در قرآنش عرب را تحدى كرد كه اگر مى پنداريد اين كتاب كلام خدا نيست ، همه دست به دست هم دهيد، و يك سوره مثل آن را بياوريد، بنابراين جمله مورد بحث ديگر صرف دعوى و يا كلامى خطابى نيست ، بلكه بيانى است استدلالى ، و حجتى است قاطع ، بر دعوى آن جناب
با اين حال ديگر نمى توانند بگويند قرآن كلام خدا نيست ، چون خداى تعالى قبلا چند بار در قرآنش عرب را تحدى كرد كه اگر مى پنداريد اين كتاب كلام خدا نيست ، همه دست به دست هم دهيد، و يك سوره مثل آن را بياوريد، بنابراين جمله مورد بحث ديگر صرف دعوى و يا كلامى خطابى نيست ، بلكه بيانى است استدلالى ، و حجتى است قاطع ، بر دعوى آن جناب
در جمله ((و الذين آمنوا بالباطل و كفروا بالله اولئك هم الخاسرون ((، خسران را منحصر در كفار مى كند، به خاطر اينكه به خدا و كتاب او ايمان نمى آورند، با اينكه در آن بر رسالت او شهادت داده كفر مى ورزند، و به خاطر كفر به خداى حق قهرا به باطل ايمان مى آورند، و در نتيجه در ايمانشان خاسر و بى بهره مى شوند
در جمله ((و الذين آمنوا بالباطل و كفروا بالله اولئك هم الخاسرون ((، خسران را منحصر در كفار مى كند، به خاطر اينكه به خدا و كتاب او ايمان نمى آورند، با اينكه در آن بر رسالت او شهادت داده كفر مى ورزند، و به خاطر كفر به خداى حق قهرا به باطل ايمان مى آورند، و در نتيجه در ايمانشان خاسر و بى بهره مى شوند
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۱۰ </center>
وَ يَستَعْجِلُونَك بِالْعَذَابِ وَ لَوْ لا أَجَلٌ مُّسمًّى لجََّاءَهُمُ الْعَذَاب وَ لَيَأْتِيَنهُم بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشعُرُونَ
وَ يَستَعْجِلُونَك بِالْعَذَابِ وَ لَوْ لا أَجَلٌ مُّسمًّى لجََّاءَهُمُ الْعَذَاب وَ لَيَأْتِيَنهُم بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشعُرُونَ
اينكه مى فرمايد: از تو عذاب فورى مى خواهند، اشاره است به كلام ايشان كه مانند گذشتگان خود مى گفتند: ((ائتنا بعذاب الله ان كنت من الصادقين - براى ما بياور آن عذاب خدا را اگر از راستگويانى (( و اين پيشنهاد، و شتاب كردن نسبت به عذاب را خداى تعالى در جاى ديگر نيز از ايشان حكايت كرده ، و فرموده : ((و لئن اخرنا عنهم العذاب الى امه معدوده ليقولن ما يحسبه ((
اينكه مى فرمايد: از تو عذاب فورى مى خواهند، اشاره است به كلام ايشان كه مانند گذشتگان خود مى گفتند: ((ائتنا بعذاب الله ان كنت من الصادقين - براى ما بياور آن عذاب خدا را اگر از راستگويانى (( و اين پيشنهاد، و شتاب كردن نسبت به عذاب را خداى تعالى در جاى ديگر نيز از ايشان حكايت كرده ، و فرموده : ((و لئن اخرنا عنهم العذاب الى امه معدوده ليقولن ما يحسبه ((
و مراد از ((اجل مسمى (( همان اجلى است كه خداوند براى يك يك بنى آدم مقدر كرد، و همان روزى كه آدم را به زمين فرستاده به او و ذريه اش فرمود: ((و لكم فى الارض مستقر و متاع الى حين ((، و نيز فرمود: ((و لكل امه اجل ، فاذا جاء اجلهم لا يستاخرون ساعه و لا يستقدمون ((
و مراد از ((اجل مسمى (( همان اجلى است كه خداوند براى يك يك بنى آدم مقدر كرد، و همان روزى كه آدم را به زمين فرستاده به او و ذريه اش فرمود: ((و لكم فى الارض مستقر و متاع الى حين ((، و نيز فرمود: ((و لكل امه اجل ، فاذا جاء اجلهم لا يستاخرون ساعه و لا يستقدمون ((
خط ۶۵: خط ۶۷:
اين آيات با آيات ديگرى كه حكايت مى كند از فرستادن عذاب به محض تقاضاى آن ، منافات ندارد مانند آيه ((و ما منعنا ان نرسل بالايات الا ان كذب بها الاولون ((
اين آيات با آيات ديگرى كه حكايت مى كند از فرستادن عذاب به محض تقاضاى آن ، منافات ندارد مانند آيه ((و ما منعنا ان نرسل بالايات الا ان كذب بها الاولون ((
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۱۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۱۱ </center>
يَستَعْجِلُونَك بِالْعَذَابِ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطةُ بِالْكَفِرِينَ يَوْمَ يَغْشاهُمُ الْعَذَاب ...
يَستَعْجِلُونَك بِالْعَذَابِ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطةُ بِالْكَفِرِينَ يَوْمَ يَغْشاهُمُ الْعَذَاب ...
تكرار كلمه ((يستعجلونك (( براى اين است كه بر كمال جهل و نادانى كفار و تباهى فهمشان دلالت كند، و بفهماند كه استعجال آنان ، استعجال به امرى است كه به طور قطع خواهد آمد، و به هيچ وجه دروغ نمى شود، چون كيفر اعمالشان است . و كيفر اعمال از صاحب عمل جدا شدنى نيست
تكرار كلمه ((يستعجلونك (( براى اين است كه بر كمال جهل و نادانى كفار و تباهى فهمشان دلالت كند، و بفهماند كه استعجال آنان ، استعجال به امرى است كه به طور قطع خواهد آمد، و به هيچ وجه دروغ نمى شود، چون كيفر اعمالشان است . و كيفر اعمال از صاحب عمل جدا شدنى نيست
كلمه ((يغشيهم (( از ((غشاوت (( و ((غشايت (( است ، و اين دو كلمه به معناى پوشاندن به طور احاطه است ، و ((يوم (( در جمله ((يوم يغشيهم ((، ظرف براى كلمه ((محيطه (( است ، و بقيه الفاظ آيه روشن است
كلمه ((يغشيهم (( از ((غشاوت (( و ((غشايت (( است ، و اين دو كلمه به معناى پوشاندن به طور احاطه است ، و ((يوم (( در جمله ((يوم يغشيهم ((، ظرف براى كلمه ((محيطه (( است ، و بقيه الفاظ آيه روشن است
خط ۹۹: خط ۱۰۱:
<span id='link129'><span>
<span id='link129'><span>
==آيات ۵۶ - ۶۰، سوره عنكبوت ==
==آيات ۵۶ - ۶۰، سوره عنكبوت ==
يَعِبَادِى الَّذِينَ ءَامَنُوا إِنَّ أَرْضى وَسِعَةٌ فَإِيَّىَ فَاعْبُدُونِ(۵۶)
يَعِبَادِى الَّذِينَ ءَامَنُوا إِنَّ أَرْضى وَسِعَةٌ فَإِيَّىَ فَاعْبُدُونِ(۵۶)
كلُّ نَفْسٍ ذَائقَةُ الْمَوْتِ ثمَّ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ(۵۷)
كلُّ نَفْسٍ ذَائقَةُ الْمَوْتِ ثمَّ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ(۵۷)
وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ لَنُبَوِّئَنَّهُم مِّنَ الجَْنَّةِ غُرَفاً تجْرِى مِن تحْتهَا الاَنْهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا نِعْمَ أَجْرُ الْعَمِلِينَ(۵۸)
وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ لَنُبَوِّئَنَّهُم مِّنَ الجَْنَّةِ غُرَفاً تجْرِى مِن تحْتهَا الاَنْهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا نِعْمَ أَجْرُ الْعَمِلِينَ(۵۸)
الَّذِينَ صبرُوا وَ عَلى رَبهِمْ يَتَوَكلُونَ(۵۹)
الَّذِينَ صبرُوا وَ عَلى رَبهِمْ يَتَوَكلُونَ(۵۹)
وَ كَأَيِّن مِّن دَابَّةٍ لا تحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُهَا وَ إِيَّاكُمْ وَ هُوَ السمِيعُ الْعَلِيمُ(۶۰)
وَ كَأَيِّن مِّن دَابَّةٍ لا تحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُهَا وَ إِيَّاكُمْ وَ هُوَ السمِيعُ الْعَلِيمُ(۶۰)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
اى بندگان من كه ايمان آورده ايد به درستى كه زمين من پهناور است پس تنها مرا عبادت كنيد (۵۶)
اى بندگان من كه ايمان آورده ايد به درستى كه زمين من پهناور است پس تنها مرا عبادت كنيد (۵۶)
خط ۱۱۵: خط ۱۱۷:
<span id='link130'><span>
<span id='link130'><span>
==امر و تحرص به مهاجرت و صبر كردن بر مشكلات هجرت ==
==امر و تحرص به مهاجرت و صبر كردن بر مشكلات هجرت ==
يَعِبَادِى الَّذِينَ ءَامَنُوا إِنَّ أَرْضى وَسِعَةٌ فَإِيَّىَ فَاعْبُدُونِ
يَعِبَادِى الَّذِينَ ءَامَنُوا إِنَّ أَرْضى وَسِعَةٌ فَإِيَّىَ فَاعْبُدُونِ
در اين آيه خطاب را متوجه به مؤ منين كرده ، آن مومنينى كه در سرزمين كفر قرار دارند، و نمى توانند تظاهر به ديندارى كنند، و دين حق را آشكار ساخته و به سنت هاى آن عمل كنند، دليل بر اين معنا ذيل آيه است
در اين آيه خطاب را متوجه به مؤ منين كرده ، آن مومنينى كه در سرزمين كفر قرار دارند، و نمى توانند تظاهر به ديندارى كنند، و دين حق را آشكار ساخته و به سنت هاى آن عمل كنند، دليل بر اين معنا ذيل آيه است
آنچه از سياق برمى آيد مقصود از كلمه ((ارض (( در جمله ((ان ارضى واسعه ((، همه كره زمين است ، كه ما بر پشت آن قرار گرفته ، و زندگى مى كنيم ، و اگر فرموده : زمين من فراخ است ، براى اين است كه : بفهماند زمين ملك اوست ، و بندگى بندگان هر جا كه باشد براى او فرقى ندارد، و فراخ بودن زمين كنايه است از اينكه در هر جاى زمين از دين حق و عمل به آن جلوگيرى شد، نواحى ديگر آن در اختيار شماست ، بدون اينكه در آن نواحى شما را از دين دارى جلوگيرى كنند، پس ‍ عبادت خداى يكتا به هر حال ممتنع و محال نيست
آنچه از سياق برمى آيد مقصود از كلمه ((ارض (( در جمله ((ان ارضى واسعه ((، همه كره زمين است ، كه ما بر پشت آن قرار گرفته ، و زندگى مى كنيم ، و اگر فرموده : زمين من فراخ است ، براى اين است كه : بفهماند زمين ملك اوست ، و بندگى بندگان هر جا كه باشد براى او فرقى ندارد، و فراخ بودن زمين كنايه است از اينكه در هر جاى زمين از دين حق و عمل به آن جلوگيرى شد، نواحى ديگر آن در اختيار شماست ، بدون اينكه در آن نواحى شما را از دين دارى جلوگيرى كنند، پس ‍ عبادت خداى يكتا به هر حال ممتنع و محال نيست
خط ۱۲۲: خط ۱۲۴:
حاصل معناى آيه اين است كه : زمين من فراخ است ، اگر پرستش من براى شما در يك ناحيه آن غير ممكن شد، در ساير نواحى آن براى عبادت من جا هست ، پس حال كه چنين است ، مرا به تنهايى بپرستيد، و غير مرا نپرستيد، پس اگر ممكنتان نشد كه مرا در قطعه اى از آن بپرستيد، به ساير نواحى آن سفر كنيد، و در آن جا مرا به تنهايى بپرستيد
حاصل معناى آيه اين است كه : زمين من فراخ است ، اگر پرستش من براى شما در يك ناحيه آن غير ممكن شد، در ساير نواحى آن براى عبادت من جا هست ، پس حال كه چنين است ، مرا به تنهايى بپرستيد، و غير مرا نپرستيد، پس اگر ممكنتان نشد كه مرا در قطعه اى از آن بپرستيد، به ساير نواحى آن سفر كنيد، و در آن جا مرا به تنهايى بپرستيد


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۱۶ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۱۸}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش