۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۲۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۲۴}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۳۳: | خط ۳۵: | ||
زيرا اولا در اين آيات نيز قرآن را بينه اى الهى و يا امرى خوانده كه بينه اى الهى بر صحت آن اقامه شده است ، و ثانيا مساءله شهادت را آورده . چيزى كه هست در اين آيات شاهد بر افرادى از بنى اسرائيل دانسته كه چون قرآن را كتاب آسمانى تشخيص داده به آن ايمان آورده و با ذكر اين شهادت حقانيت قرآن را تاءييد كردند، و ثالثا مانند آيه مورد بحث فرموده : قرآن چيز نو ظهورى نيست ، بلكه قبل از آن نيز كتابى مشتمل بر چنين معارف و شرايعى از آسمان نازل شده بود، و آن كتاب موسى بود، كه امام و رحمت بود، امام بود چون بنى اسرائيل به آن اقتداء مى كردند، و رحمت بود چون به وسيله آن هدايت مى شدند. طريقه اى بود كه درستى راهنمائى هايش تجربه شده بود. قرآن نيز كتابى است مثل آن كتاب و مصدق آن ، كتابى است مانند آن كه از ناحيه خداى تعالى و به منظور انذار ستمگران و بشارت دادن به نيكوكاران نازل شده . | زيرا اولا در اين آيات نيز قرآن را بينه اى الهى و يا امرى خوانده كه بينه اى الهى بر صحت آن اقامه شده است ، و ثانيا مساءله شهادت را آورده . چيزى كه هست در اين آيات شاهد بر افرادى از بنى اسرائيل دانسته كه چون قرآن را كتاب آسمانى تشخيص داده به آن ايمان آورده و با ذكر اين شهادت حقانيت قرآن را تاءييد كردند، و ثالثا مانند آيه مورد بحث فرموده : قرآن چيز نو ظهورى نيست ، بلكه قبل از آن نيز كتابى مشتمل بر چنين معارف و شرايعى از آسمان نازل شده بود، و آن كتاب موسى بود، كه امام و رحمت بود، امام بود چون بنى اسرائيل به آن اقتداء مى كردند، و رحمت بود چون به وسيله آن هدايت مى شدند. طريقه اى بود كه درستى راهنمائى هايش تجربه شده بود. قرآن نيز كتابى است مثل آن كتاب و مصدق آن ، كتابى است مانند آن كه از ناحيه خداى تعالى و به منظور انذار ستمگران و بشارت دادن به نيكوكاران نازل شده . | ||
از اينجا اين معنا نيز روشن مى گردد كه كلمه «'''اماما'''» و كلمه «'''رحمة '''» حال است از كتاب موسى ، نه از جمله : «'''شاهد منه '''» كه بعضى از مفسرين پنداشته اند. | از اينجا اين معنا نيز روشن مى گردد كه كلمه «'''اماما'''» و كلمه «'''رحمة '''» حال است از كتاب موسى ، نه از جمله : «'''شاهد منه '''» كه بعضى از مفسرين پنداشته اند. | ||
أُولَئك يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَن يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الاَحْزَابِ | أُولَئك يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَن يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الاَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُه | ||
مشاراليه به كلمه «'''اولئك : آنان '''» بنابر معنائى كه قبلا براى صدر آيه كرديم ، همان كسانى اند كه در جمله «'''افمن كان ...'''» فرمود داراى بينه اى از ناحيه پروردگارشان هستند، و اما اين احتمال كه مشاراليه مؤ منين باشند چون سياق بر آن دلالت دارد، احتمالى است دور از فهم . | مشاراليه به كلمه «'''اولئك : آنان '''» بنابر معنائى كه قبلا براى صدر آيه كرديم ، همان كسانى اند كه در جمله «'''افمن كان ...'''» فرمود داراى بينه اى از ناحيه پروردگارشان هستند، و اما اين احتمال كه مشاراليه مؤ منين باشند چون سياق بر آن دلالت دارد، احتمالى است دور از فهم . | ||
و همچنين ضمير در كلمه «'''به '''» به قرآن بر مى گردد، از اين جهت كه قرآن بينه اى از ناحيه خداى تعالى است ، و يا امرى است كه بينه بر آن اقامه شده است . و اما اين احتمال كه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) برگردد احتمالى است كه با آن معنايى كه ما براى آيه كرديم سازش ندارد، براى اينكه صدر آيه بيانگر حال رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) به نحو عموم بود تا بتواند در آخر نتيجه گيرى نموده به شخص آن جناب خطاب كند كه : «'''فلا تك فى مرية منه '''»، كانه فرموده : تو داراى بينه اى چنين و چنانى و با تو شاهدى است و قبل از تو موسى بود، و كسى كه چنين وضعى دارد البته به آنچه از كتاب خدا به او وحى شده ايمان مى آورد، و معنا ندارد بفرمايد: و كسى كه چنين وضعى دارد به تو ايمان مى آورد. و گفتار در ضميرى كه در جمله و «'''من يكفر به '''» است همان گفتارى است كه درباره ضمير در جمله «'''يؤ منون به '''» آورديم . | و همچنين ضمير در كلمه «'''به '''» به قرآن بر مى گردد، از اين جهت كه قرآن بينه اى از ناحيه خداى تعالى است ، و يا امرى است كه بينه بر آن اقامه شده است . و اما اين احتمال كه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) برگردد احتمالى است كه با آن معنايى كه ما براى آيه كرديم سازش ندارد، براى اينكه صدر آيه بيانگر حال رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) به نحو عموم بود تا بتواند در آخر نتيجه گيرى نموده به شخص آن جناب خطاب كند كه : «'''فلا تك فى مرية منه '''»، كانه فرموده : تو داراى بينه اى چنين و چنانى و با تو شاهدى است و قبل از تو موسى بود، و كسى كه چنين وضعى دارد البته به آنچه از كتاب خدا به او وحى شده ايمان مى آورد، و معنا ندارد بفرمايد: و كسى كه چنين وضعى دارد به تو ايمان مى آورد. و گفتار در ضميرى كه در جمله و «'''من يكفر به '''» است همان گفتارى است كه درباره ضمير در جمله «'''يؤ منون به '''» آورديم . | ||
و اءمر اين آيه و احتمالهائى كه در الفاظ و ضماير آن هست امر عجيبى است كه اگر احتمالات مربوط به الفاظ آن را در احتمالهاى مربوط به ضماير آن ضرب كنيم ، حاصل ضرب ، هزاران احتمال مى شود كه بعضى از آنها صحيح و بعضى ديگر ناصحيح است . | و اءمر اين آيه و احتمالهائى كه در الفاظ و ضماير آن هست امر عجيبى است كه اگر احتمالات مربوط به الفاظ آن را در احتمالهاى مربوط به ضماير آن ضرب كنيم ، حاصل ضرب ، هزاران احتمال مى شود كه بعضى از آنها صحيح و بعضى ديگر ناصحيح است . | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۲۷۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۲۷۸ </center> | ||
فَلا تَك فى مِرْيَةٍ | فَلا تَك فى مِرْيَةٍ مِّنْهُ إِنَّهُ الحَْقُّ مِن رَّبِّك وَ لَكِنَّ أَكثرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ | ||
كلمه «'''مرية '''» مانند كلمه «'''جلسة '''» بر وزن «'''فعلة '''»، نوع را مى رساند، پس «'''مريه '''» يعنى نوعى از شك ، و «'''جلسه '''» يعنى نوعى نشستن . جمله مورد بحث به دليل اينكه حرف «'''فاء'''» بر سر دارد تفريعى است بر صدر آيه ، و معناى آن اين است : كسى كه در امرى از امور داراى بينه اى از ناحيه پروردگارش هست و شاهدى از خود او نيز بر صحت آن اءمر شهادت داده و قبل از آن نيز امام و رحمتى چون كتاب موسى بوده ، چنين كسى مثل ساير مردم كه هم غافلند و هم به غفلت كشيده شده اند نيست ، زيرا او به آنچه از پيش خدا در نزد خود دارد ايمان دارد، و از اينكه بيشتر مردم از آنچه او دارد رويگردانند به وحشت نمى افتد، و تو اى محمد چنين كسى هستى ، براى اينكه تو داراى بينه و بصيرتى از ناحيه پروردگارت مى باشى ، و شاهدى از ناحيه تو به دنبال تو است ، و قبل از تو كتاب موسى بود، در حالى كه امام و رحمت بود، و وقتى تو چنين هستى پس در امر آنچه از قرآن به سويت نازل شده و در حق بودن محض آن و اينكه از ناحيه خداى تعالى نازل شده ترديد مكن ، و ليكن بيشتر مردم ايمان نمى آورند. | كلمه «'''مرية '''» مانند كلمه «'''جلسة '''» بر وزن «'''فعلة '''»، نوع را مى رساند، پس «'''مريه '''» يعنى نوعى از شك ، و «'''جلسه '''» يعنى نوعى نشستن . جمله مورد بحث به دليل اينكه حرف «'''فاء'''» بر سر دارد تفريعى است بر صدر آيه ، و معناى آن اين است : كسى كه در امرى از امور داراى بينه اى از ناحيه پروردگارش هست و شاهدى از خود او نيز بر صحت آن اءمر شهادت داده و قبل از آن نيز امام و رحمتى چون كتاب موسى بوده ، چنين كسى مثل ساير مردم كه هم غافلند و هم به غفلت كشيده شده اند نيست ، زيرا او به آنچه از پيش خدا در نزد خود دارد ايمان دارد، و از اينكه بيشتر مردم از آنچه او دارد رويگردانند به وحشت نمى افتد، و تو اى محمد چنين كسى هستى ، براى اينكه تو داراى بينه و بصيرتى از ناحيه پروردگارت مى باشى ، و شاهدى از ناحيه تو به دنبال تو است ، و قبل از تو كتاب موسى بود، در حالى كه امام و رحمت بود، و وقتى تو چنين هستى پس در امر آنچه از قرآن به سويت نازل شده و در حق بودن محض آن و اينكه از ناحيه خداى تعالى نازل شده ترديد مكن ، و ليكن بيشتر مردم ايمان نمى آورند. | ||
«'''انه الحق من ربك '''» - اين جمله تعليل نهى از مريه و شك است ، كه با حرف «'''ان '''» و الف و لام جنس تاءكيد شده تا دلالت كند بر اينكه اسباب نبودن شك يكى دو تا نيست ، زيرا هم بينه قائم شده و هم شاهدى شهادت داده و هم كتابى قبل از اين كتاب به عنوان امام و رحمت وجود داشته ، كه آن كتاب موسى (عليه السلام ) است . | «'''انه الحق من ربك '''» - اين جمله تعليل نهى از مريه و شك است ، كه با حرف «'''ان '''» و الف و لام جنس تاءكيد شده تا دلالت كند بر اينكه اسباب نبودن شك يكى دو تا نيست ، زيرا هم بينه قائم شده و هم شاهدى شهادت داده و هم كتابى قبل از اين كتاب به عنوان امام و رحمت وجود داشته ، كه آن كتاب موسى (عليه السلام ) است . | ||
وَ مَنْ أَظلَمُ | وَ مَنْ أَظلَمُ مِمَّنِ افْترَى عَلى اللَّهِ كذِباً... | ||
احتمال دارد اين جمله دنباله اى باشد براى سياق سابق كه در مقام دلگرم كردن رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) بود. و بنابراين احتمال ، معناى مجموع جمله و سياق چنين مى شود: تو بدانجهت كه داراى بينه اى از ناحيه پروردگارت هستى نمى توانى و ممكن نيست ظالم باشى ، حاشا بر تو كه در دعوتت به خداى تعالى افتراء بسته باشى ، براى اينكه مفترى بر خداى تعالى و كسى كه به ساحت مقدس او دروغ مى بندد از ستمكارترين ستمكاران است ، و چنين و چنان وبالى در برابر دروغشان دارند. | احتمال دارد اين جمله دنباله اى باشد براى سياق سابق كه در مقام دلگرم كردن رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) بود. و بنابراين احتمال ، معناى مجموع جمله و سياق چنين مى شود: تو بدانجهت كه داراى بينه اى از ناحيه پروردگارت هستى نمى توانى و ممكن نيست ظالم باشى ، حاشا بر تو كه در دعوتت به خداى تعالى افتراء بسته باشى ، براى اينكه مفترى بر خداى تعالى و كسى كه به ساحت مقدس او دروغ مى بندد از ستمكارترين ستمكاران است ، و چنين و چنان وبالى در برابر دروغشان دارند. | ||
و به هر حال چه دنباله سياق قبلى باشد و چه نباشد، منظور از افتراى كذب بر خداى سبحان ، توصيف خداى تعالى است به صفتى كه در او نيست ، و يا نسبت دادن چيزى به ناحق ، و يا بدون علم و مدرك به او است . و افتراء از روشن ترين مصاديق ظلم و گناه است . و معلوم است كه ظلم نسبت به هر كسى يك حكم ندارد، هر قدر آن طرف كه مورد ظلم ما واقع شده بزرگتر باشد، ظلم ما نيز به همان نسبت بزرگتر خواهد بود، تا آنجا كه به بزرگترين مقام يعنى به ساحت عظمت و كبريائى پروردگار منتهى شود كه افتراء و ظلم به او عظيم ترين ظلم خواهد بود. | و به هر حال چه دنباله سياق قبلى باشد و چه نباشد، منظور از افتراى كذب بر خداى سبحان ، توصيف خداى تعالى است به صفتى كه در او نيست ، و يا نسبت دادن چيزى به ناحق ، و يا بدون علم و مدرك به او است . و افتراء از روشن ترين مصاديق ظلم و گناه است . و معلوم است كه ظلم نسبت به هر كسى يك حكم ندارد، هر قدر آن طرف كه مورد ظلم ما واقع شده بزرگتر باشد، ظلم ما نيز به همان نسبت بزرگتر خواهد بود، تا آنجا كه به بزرگترين مقام يعنى به ساحت عظمت و كبريائى پروردگار منتهى شود كه افتراء و ظلم به او عظيم ترين ظلم خواهد بود. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۶: | ||
«'''و يقول الاشهاد هولاء الذين كذبوا على ربهم '''» - كلمه «'''اشهاد'''» جمع شهيد (گواه ) است ، مانند كلمه «'''اشراف '''» كه جمع شريف است . بعضى گفته اند: جمع شاهد است ، مانند اصحاب كه جمع صاحب است . مؤ يد قول اول آيه شريفه زير است كه مى فرمايد: «'''فكيف اذا جئنا من كل امة بشهيد'''» كه اين آيه نيز از روزى خبر مى دهد كه اشهاد قيام مى كنند، پس اشهاد همان شهيدهاى امتها هستند، در نتيجه اين كلمه جمع شهيد است . و نيز آيه زير كه مى فرمايد: «'''و جاءت كل نفس معها سائق و شهيد'''». | «'''و يقول الاشهاد هولاء الذين كذبوا على ربهم '''» - كلمه «'''اشهاد'''» جمع شهيد (گواه ) است ، مانند كلمه «'''اشراف '''» كه جمع شريف است . بعضى گفته اند: جمع شاهد است ، مانند اصحاب كه جمع صاحب است . مؤ يد قول اول آيه شريفه زير است كه مى فرمايد: «'''فكيف اذا جئنا من كل امة بشهيد'''» كه اين آيه نيز از روزى خبر مى دهد كه اشهاد قيام مى كنند، پس اشهاد همان شهيدهاى امتها هستند، در نتيجه اين كلمه جمع شهيد است . و نيز آيه زير كه مى فرمايد: «'''و جاءت كل نفس معها سائق و شهيد'''». | ||
و اينكه اشهاد در آن روز مى گويند: اينها آن كسانياند كه در دنيا به پروردگار خود دروغ بستند شهادتى است از آن گواهان عليه مشركين كه به خداى تعالى افتراء بستند كه در حقيقت از ناحيه شهادت اشهاد عليه آنان مسجل مى شود كه آنان مفترى بودند، چون آنجا موقفى است كه جز حق چيزى گفته نمى شود، و كسى را نيز از گفتن حق و اعتراف و قبول حق چاره و مفرى نيست ، همچنانكه در جاى ديگر فرموده : «'''يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا و ما عملت من سوء تود لو ان بينها و بينه امدا بعيدا'''». | و اينكه اشهاد در آن روز مى گويند: اينها آن كسانياند كه در دنيا به پروردگار خود دروغ بستند شهادتى است از آن گواهان عليه مشركين كه به خداى تعالى افتراء بستند كه در حقيقت از ناحيه شهادت اشهاد عليه آنان مسجل مى شود كه آنان مفترى بودند، چون آنجا موقفى است كه جز حق چيزى گفته نمى شود، و كسى را نيز از گفتن حق و اعتراف و قبول حق چاره و مفرى نيست ، همچنانكه در جاى ديگر فرموده : «'''يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا و ما عملت من سوء تود لو ان بينها و بينه امدا بعيدا'''». | ||
أَلا لَعْنَةُ | أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلى الظلِمِينَ(۱۸) الَّذِينَ يَصدُّونَ عَن سبِيلِ اللَّهِ... | ||
اين جمله تتمه كلام گواهان است ، دليل بر اين معنا آيه زير است كه مى فرمايد: «'''فاذن مؤ ذن بينهم ان لعنة اللّه على الظالمين الذين يصدون عن سبيل اللّه و يبغونها عوجا و هم بالاخرة كافرون '''». | اين جمله تتمه كلام گواهان است ، دليل بر اين معنا آيه زير است كه مى فرمايد: «'''فاذن مؤ ذن بينهم ان لعنة اللّه على الظالمين الذين يصدون عن سبيل اللّه و يبغونها عوجا و هم بالاخرة كافرون '''». | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۲۸۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۲۸۱ </center> | ||
خط ۶۵: | خط ۶۷: | ||
<span id='link194'><span> | <span id='link194'><span> | ||
==مشركين و كفار با كفر خود و جز خدا را ولى گرفتن ، از قدرت و سلطه خداى تعالى وولايت او خارج نگشته اند و عذابشان دو برابر مى شود == | ==مشركين و كفار با كفر خود و جز خدا را ولى گرفتن ، از قدرت و سلطه خداى تعالى وولايت او خارج نگشته اند و عذابشان دو برابر مى شود == | ||
أُولَئك لَمْ يَكُونُوا مُعْجِزِينَ فى الاَرْضِ وَ مَا كانَ لهَُم | أُولَئك لَمْ يَكُونُوا مُعْجِزِينَ فى الاَرْضِ وَ مَا كانَ لهَُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ... | ||
كلمه «'''اولئك '''»: آنان اشاره است به آن كسانى كه بر خداى تعالى افتراء بسته بودند، كه در دو آيه قبل اوصافشان ذكر شد. (صرفنظر از الفاظ آيه ) مقامى كه آيه شريفه دارد دلالت مى كند بر اينكه منظور خداى تعالى از اينكه فرمود: «'''آنان در زمين خداى را عاجز نمى كنند'''»، اين است كه در زندگى مادى و زمينى خود نمى توانند به صرف خارج شدن از زى بندگى او را به ستوه بياورند، پس اگر با دست زدن به افتراء، دروغ به خداى تعالى مى بندند، و اگر راه خدا را به روى مردم سد مى كنند، و اگر آن راه را كج و معوج مى خواهند همه اينها بدان جهت نيست كه قدرت عاريتى آنان بر قدرت خداى سبحان فايق آمده ، كه توانستند چنين كارهايى بكنند، و نيز براى آن نيست كه مشيت آنان بر مشيت خداى سبحان پيشى گرفته ، و باز براى آن نيست كه آنان از تحت ولايت خداى تعالى بيرون آمده در ولايت كس ديگر داخل شده اند، و غير خدا را ولى خود گرفته اند كه يا بتها باشند و يا اسباب ظاهرى كه دل بدان بسته اند، زيرا خود خداى تعالى فرموده : «'''و ما كان لهم من دون اللّه من اولياء'''». | كلمه «'''اولئك '''»: آنان اشاره است به آن كسانى كه بر خداى تعالى افتراء بسته بودند، كه در دو آيه قبل اوصافشان ذكر شد. (صرفنظر از الفاظ آيه ) مقامى كه آيه شريفه دارد دلالت مى كند بر اينكه منظور خداى تعالى از اينكه فرمود: «'''آنان در زمين خداى را عاجز نمى كنند'''»، اين است كه در زندگى مادى و زمينى خود نمى توانند به صرف خارج شدن از زى بندگى او را به ستوه بياورند، پس اگر با دست زدن به افتراء، دروغ به خداى تعالى مى بندند، و اگر راه خدا را به روى مردم سد مى كنند، و اگر آن راه را كج و معوج مى خواهند همه اينها بدان جهت نيست كه قدرت عاريتى آنان بر قدرت خداى سبحان فايق آمده ، كه توانستند چنين كارهايى بكنند، و نيز براى آن نيست كه مشيت آنان بر مشيت خداى سبحان پيشى گرفته ، و باز براى آن نيست كه آنان از تحت ولايت خداى تعالى بيرون آمده در ولايت كس ديگر داخل شده اند، و غير خدا را ولى خود گرفته اند كه يا بتها باشند و يا اسباب ظاهرى كه دل بدان بسته اند، زيرا خود خداى تعالى فرموده : «'''و ما كان لهم من دون اللّه من اولياء'''». | ||
و كوتاه سخن اينكه ، نه قدرتشان بر قدرت خداى عزيز غالب آمده و نه شركايى كه براى خود گرفته و آنها را اولياى خود ناميده اند و در حقيقت ولايتى دارند و مدبر امور آنهايند، و نه آن اولياء خيالى ، آنها را به اين كارهاى ناروا يعنى بغى و ظلم واداشته اند، بلكه وليشان و مدبر امورشان خداى تعالى است و اوست كه امر آنان را تدبير مى كند، و در برابر سوء نيات و اعمال زشتشان كه سرانجامش سوء عذاب است كيفر مى دهد و آنان را از راهى كه خودشان متوجه نشوند استدراج مى كند، همچنانكه فرموده : «'''فلما زاغوا زاغ اللّه قلوبهم '''» و نيز فرموده : «'''يضل به كثيرا و يهدى به كثيرا و ما يضل به الا الفاسقين '''». | و كوتاه سخن اينكه ، نه قدرتشان بر قدرت خداى عزيز غالب آمده و نه شركايى كه براى خود گرفته و آنها را اولياى خود ناميده اند و در حقيقت ولايتى دارند و مدبر امور آنهايند، و نه آن اولياء خيالى ، آنها را به اين كارهاى ناروا يعنى بغى و ظلم واداشته اند، بلكه وليشان و مدبر امورشان خداى تعالى است و اوست كه امر آنان را تدبير مى كند، و در برابر سوء نيات و اعمال زشتشان كه سرانجامش سوء عذاب است كيفر مى دهد و آنان را از راهى كه خودشان متوجه نشوند استدراج مى كند، همچنانكه فرموده : «'''فلما زاغوا زاغ اللّه قلوبهم '''» و نيز فرموده : «'''يضل به كثيرا و يهدى به كثيرا و ما يضل به الا الفاسقين '''». | ||
خط ۸۵: | خط ۸۷: | ||
و از همه وجوه معتدلتر، وجه آخرى است تازه همين وجه و بقيه وجوهى كه نقل كرديم سخيف و بى پايه هستند، و سخافت و بى ارزشى آنها براى هر كسى روشن است ، و وجه صحيح همان است كه از نظر شما گذشت . | و از همه وجوه معتدلتر، وجه آخرى است تازه همين وجه و بقيه وجوهى كه نقل كرديم سخيف و بى پايه هستند، و سخافت و بى ارزشى آنها براى هر كسى روشن است ، و وجه صحيح همان است كه از نظر شما گذشت . | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۲۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۲۴}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش