۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۴}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۸: | خط ۱۰: | ||
<span id='link21'><span> | <span id='link21'><span> | ||
==توجه انسان به خدا در زمان بلاها و ناملايمات زندگى == | ==توجه انسان به خدا در زمان بلاها و ناملايمات زندگى == | ||
وَ إِذَا مَس الانسنَ | وَ إِذَا مَس الانسنَ الضرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِداً أَوْ قَائماً... | ||
كلمه «'''ضر'''» - به ضم ضاد - به معناى حوادث و امورى است كه به جان آدمى ضرر برساند. و معناى جمله «'''دعانا لجنبه او قاعدا او قائما'''» اين است كه وقتى به انسان ضررى مى رسد ما را مى خواند در حالى كه به پهلو افتاده و يا نشسته و يا ايستاده است . و ظاهرا اين ترديد به منظور تعميم مى باشد و مى خواهد بفرمايد: چه به پهلو و چه نشسته و چه ايستاده و چه در هر حال ديگرى كه فرض شود بر دعا و خواندن ما اصرار مى ورزد، و در هيچ حالى ما را فراموش نمى كند. ممكن هم هست هر سه كلمه «'''لجنبه او قاعدا او قائما'''» همگى حال از كلمه «'''الانسان '''» باشد، نه حال از فاعل «'''دعانا'''»، در اين صورت عامل در اين سه حال كلمه «'''مس '''» مى باشد، و معناى جمله چنين مى شود: «'''وقتى كه ناملايمى به انسان برسد، او در حالى كه خوابيده يا نشسته و يا ايستاده در همان حال ما را مى خواند'''». و اين معنا در بعضى از روايات بى سند وارد شده . و جمله «'''دعانا لجنبه '''» مربوط به بيمارى است كه قدرت برخاستن ندارد، و جمله «'''او قاعدا'''» مربوط به مريضى است كه نمى تواند بايستد، و جمله «'''او قائما'''» مربوط به افراد سالم است . | كلمه «'''ضر'''» - به ضم ضاد - به معناى حوادث و امورى است كه به جان آدمى ضرر برساند. و معناى جمله «'''دعانا لجنبه او قاعدا او قائما'''» اين است كه وقتى به انسان ضررى مى رسد ما را مى خواند در حالى كه به پهلو افتاده و يا نشسته و يا ايستاده است . و ظاهرا اين ترديد به منظور تعميم مى باشد و مى خواهد بفرمايد: چه به پهلو و چه نشسته و چه ايستاده و چه در هر حال ديگرى كه فرض شود بر دعا و خواندن ما اصرار مى ورزد، و در هيچ حالى ما را فراموش نمى كند. ممكن هم هست هر سه كلمه «'''لجنبه او قاعدا او قائما'''» همگى حال از كلمه «'''الانسان '''» باشد، نه حال از فاعل «'''دعانا'''»، در اين صورت عامل در اين سه حال كلمه «'''مس '''» مى باشد، و معناى جمله چنين مى شود: «'''وقتى كه ناملايمى به انسان برسد، او در حالى كه خوابيده يا نشسته و يا ايستاده در همان حال ما را مى خواند'''». و اين معنا در بعضى از روايات بى سند وارد شده . و جمله «'''دعانا لجنبه '''» مربوط به بيمارى است كه قدرت برخاستن ندارد، و جمله «'''او قاعدا'''» مربوط به مريضى است كه نمى تواند بايستد، و جمله «'''او قائما'''» مربوط به افراد سالم است . | ||
و جمله «'''مر كان لم يدعنا الى ضر مسه '''» كنايه است از فراموشى و غفلت از چيزى كه فراموش نمى شود. | و جمله «'''مر كان لم يدعنا الى ضر مسه '''» كنايه است از فراموشى و غفلت از چيزى كه فراموش نمى شود. | ||
خط ۲۲: | خط ۲۴: | ||
سپس التفاتى ديگر در جمله «'''كذلك نجزى القوم المجرمين '''» به كار رفته ، چون روى سخن را كه تا اينجا با مجرمين بود از مجرمين برگردانيده متوجه رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله و سلم ) كرده ، و فرموده : ما مجرمين را اين طور سزا مى دهيم . و نكته اين التفات اين است كه خواسته است خبر از سنت الهى در هلاكت مجرمين را به كسى بدهد كه اهل فهم آن است ، و او رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله و سلم ) است كه هم اين خبر را مى فهمد و هم به صدق آن ايمان دارد، نه آن مردم مجرم كه ايمانى به آن ندارند، چون اگر ايمان مى داشتند به آن كفر نمى ورزيدند. اين نكته در جمله «'''و لقد اهلكنا القرون من قبلكم ... و جاءتهم رسلهم '''» در كار نبود، چون اين جمله از يك ماجراى تاريخى خبر مى دهد كه اگر مخاطبين ، آن را تصديق نمى كردند به جائى بر نمى خورد. | سپس التفاتى ديگر در جمله «'''كذلك نجزى القوم المجرمين '''» به كار رفته ، چون روى سخن را كه تا اينجا با مجرمين بود از مجرمين برگردانيده متوجه رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله و سلم ) كرده ، و فرموده : ما مجرمين را اين طور سزا مى دهيم . و نكته اين التفات اين است كه خواسته است خبر از سنت الهى در هلاكت مجرمين را به كسى بدهد كه اهل فهم آن است ، و او رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله و سلم ) است كه هم اين خبر را مى فهمد و هم به صدق آن ايمان دارد، نه آن مردم مجرم كه ايمانى به آن ندارند، چون اگر ايمان مى داشتند به آن كفر نمى ورزيدند. اين نكته در جمله «'''و لقد اهلكنا القرون من قبلكم ... و جاءتهم رسلهم '''» در كار نبود، چون اين جمله از يك ماجراى تاريخى خبر مى دهد كه اگر مخاطبين ، آن را تصديق نمى كردند به جائى بر نمى خورد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۳۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۳۰ </center> | ||
ثمَّ جَعَلْنَكُمْ خَلَئف فى الاَرْضِ مِن بَعْدِهِمْ لِنَنظرَ كَيْف تَعْمَلُونَ | |||
معناى اين جمله روشن است ، مطلبى كه در اين جمله بايد گفته شود اين است كه سنت امتحان و ابتلاء سنتى است عمومى كه خواه ناخواه جارى خواهد شد. | معناى اين جمله روشن است ، مطلبى كه در اين جمله بايد گفته شود اين است كه سنت امتحان و ابتلاء سنتى است عمومى كه خواه ناخواه جارى خواهد شد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۳۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۳۱ </center> | ||
<span id='link23'><span> | <span id='link23'><span> | ||
==آيات ۲۵ - ۱۵، سوره يونس == | ==آيات ۲۵ - ۱۵، سوره يونس == | ||
وَ إِذَا تُتْلى عَلَيْهِمْ ءَايَاتُنَا | وَ إِذَا تُتْلى عَلَيْهِمْ ءَايَاتُنَا بَيِّنَتٍ قَالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْءَانٍ غَيرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لى أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاى نَفْسى إِنْ أَتَّبِعُ إِلا مَا يُوحَى إِلىَّ إِنى أَخَاف إِنْ عَصيْت رَبى عَذَاب يَوْمٍ عَظِيمٍ(۱۵) | ||
قُل | قُل لَّوْ شاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكمْ وَ لا أَدْرَاكُم بِهِ فَقَدْ لَبِثْت فِيكمْ عُمُراً مِّن قَبْلِهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ(۱۶) | ||
فَمَنْ أَظلَمُ | فَمَنْ أَظلَمُ مِمَّنِ افْترَى عَلى اللَّهِ كذِباً أَوْ كَذَّب بِئَايَتِهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ(۱۷) | ||
وَ يَعْبُدُونَ مِن دُونِ | وَ يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لا يَضرُّهُمْ وَ لا يَنفَعُهُمْ وَ يَقُولُونَ هَؤُلاءِ شفَعَؤُنَا عِندَ اللَّهِ قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لا يَعْلَمُ فى السمَوَتِ وَ لا فى الاَرْضِ سبْحَنَهُ وَ تَعَلى عَمَّا يُشرِكُونَ(۱۸) | ||
وَ مَا كانَ | وَ مَا كانَ النَّاس إِلا أُمَّةً وَحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَ لَوْ لا كلِمَةٌ سبَقَت مِن رَّبِّك لَقُضىَ بَيْنَهُمْ فِيمَا فِيهِ يخْتَلِفُونَ(۱۹) | ||
وَ يَقُولُونَ لَوْ لا أُنزِلَ عَلَيْهِ ءَايَةٌ | وَ يَقُولُونَ لَوْ لا أُنزِلَ عَلَيْهِ ءَايَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْب للَّهِ فَانتَظِرُوا إِنى مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ(۲۰) | ||
وَ إِذَا أَذَقْنَا | وَ إِذَا أَذَقْنَا النَّاس رَحْمَةً مِّن بَعْدِ ضرَّاءَ مَستهُمْ إِذَا لَهُم مَّكْرٌ فى ءَايَاتِنَا قُلِ اللَّهُ أَسرَعُ مَكْراً إِنَّ رُسلَنَا يَكْتُبُونَ مَا تَمْكُرُونَ(۲۱) | ||
هُوَ | هُوَ الَّذِى يُسيرُكمْ فى الْبرِّ وَ الْبَحْرِ حَتى إِذَا كُنتُمْ فى الْفُلْكِ وَ جَرَيْنَ بهِمْ بِرِيحٍ طيِّبَةٍ وَ فَرِحُوا بهَا جَاءَتهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَ جَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِن كلِّ مَكانٍ وَ ظنُّوا أَنهُمْ أُحِيط بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئنْ أَنجَيْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشكِرِينَ(۲۲) | ||
فَلَمَّا أَنجَاهُمْ إِذَا هُمْ يَبْغُونَ فى الاَرْضِ بِغَيرِ الْحَقِّ يَأَيهَا النَّاس إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلى أَنفُسِكُم مَّتَعَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا ثُمَّ إِلَيْنَا مَرْجِعُكُمْ فَنُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(۲۳) | |||
إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنزَلْنَهُ مِنَ السمَاءِ فَاخْتَلَط بِهِ نَبَات الاَرْضِ مِمَّا يَأْكلُ النَّاس وَ الاَنْعَمُ حَتى إِذَا أَخَذَتِ الاَرْض زُخْرُفَهَا وَ ازَّيَّنَت وَ ظنَّ أَهْلُهَا أَنهُمْ قَدِرُونَ عَلَيهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلاً أَوْ نهَاراً فَجَعَلْنَهَا حَصِيداً كَأَن لَّمْ تَغْنَ بِالاَمْسِ كَذَلِك نُفَصلُ الاَيَتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكرُونَ(۲۴) | |||
وَ | وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلى دَارِ السلَمِ وَ يهْدِى مَن يَشاءُ إِلى صِرَطٍ مُّستَقِيمٍ(۲۵) | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۳۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۳۲ </center> | ||
ترجمه آيات | ترجمه آيات | ||
خط ۵۶: | خط ۵۸: | ||
==علت اينكه مشركين به رسول اللّه گفتند: «'''== | ==علت اينكه مشركين به رسول اللّه گفتند: «'''== | ||
قرآنى ديگر بياور يا اين قرآن راتبديل كن '''» | قرآنى ديگر بياور يا اين قرآن راتبديل كن '''» | ||
وَ إِذَا تُتْلى عَلَيْهِمْ ءَايَاتُنَا | وَ إِذَا تُتْلى عَلَيْهِمْ ءَايَاتُنَا بَيِّنَتٍ قَالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْءَانٍ غَيرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ | ||
مردمى كه در اين آيه سخن از ايشان رفته ، مردمى بت پرست بودند كه بتها را مقدس شمرده ، و پرستش مى كردند، و يكى از سنتهاى آنان فرورفتگى در مظالم و گناهان و ارتكاب معاصى بوده است ، و قرآن كريم از همه اينها نهى مى كند، و به توحيد خداى تعالى و ترك شرك و پرستش خداى تعالى دعوت مى كند، پرستشى توام با منزه داشتن خود از ظلم و فسق و پيروى شهوات . | مردمى كه در اين آيه سخن از ايشان رفته ، مردمى بت پرست بودند كه بتها را مقدس شمرده ، و پرستش مى كردند، و يكى از سنتهاى آنان فرورفتگى در مظالم و گناهان و ارتكاب معاصى بوده است ، و قرآن كريم از همه اينها نهى مى كند، و به توحيد خداى تعالى و ترك شرك و پرستش خداى تعالى دعوت مى كند، پرستشى توام با منزه داشتن خود از ظلم و فسق و پيروى شهوات . | ||
و معلوم است كتابى كه چنين وضعى دارد اگر آياتش بر قومى تلاوت شود كه چنين وضعى دارند موافق ميل آنان و هواى نفسشان واقع نمى شود، | و معلوم است كتابى كه چنين وضعى دارد اگر آياتش بر قومى تلاوت شود كه چنين وضعى دارند موافق ميل آنان و هواى نفسشان واقع نمى شود، | ||
خط ۷۱: | خط ۷۳: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۳۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۳۶ </center> | ||
و ما مى بينيم كه در پاسخ اين درخواست حجى جدى به پيغمبرش تلقين فرموده است . قبل از اين آيه ، مردم مخاطب قرار گرفته بودند، و خداى تعالى روى سخن به آنان نموده و فرموده بود: «'''ثم جعلناكم خلائف ...'''»، و در آيه مورد بحث غايب به حسابشان آورده ، مى فرمايد: «'''و چون آيات ما بر آنان تلاوت مى شود چنين و چنان مى گويند'''»، و ظاهرا نكته اين التفات زمينه چينى باشد براى اينكه بعد از نقل درخواست آنان امر خود را به رسول گرامى اش القاء كند، و بفرمايد: ((قل ما يكون لى ان ابدله ...) ))؛ چون اگر در اين آيه نيز خطاب را متوجه مردم مى كرد ديگر ممكن نبود خطاب را متوجه رسول گرامى خود كند. | و ما مى بينيم كه در پاسخ اين درخواست حجى جدى به پيغمبرش تلقين فرموده است . قبل از اين آيه ، مردم مخاطب قرار گرفته بودند، و خداى تعالى روى سخن به آنان نموده و فرموده بود: «'''ثم جعلناكم خلائف ...'''»، و در آيه مورد بحث غايب به حسابشان آورده ، مى فرمايد: «'''و چون آيات ما بر آنان تلاوت مى شود چنين و چنان مى گويند'''»، و ظاهرا نكته اين التفات زمينه چينى باشد براى اينكه بعد از نقل درخواست آنان امر خود را به رسول گرامى اش القاء كند، و بفرمايد: ((قل ما يكون لى ان ابدله ...) ))؛ چون اگر در اين آيه نيز خطاب را متوجه مردم مى كرد ديگر ممكن نبود خطاب را متوجه رسول گرامى خود كند. | ||
قُلْ مَا يَكُونُ لى أَنْ | قُلْ مَا يَكُونُ لى أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاى نَفْسى إِنْ أَتَّبِعُ إِلا مَا يُوحَى إِلىَّ ... | ||
كلمه «'''تلقاء'''» - به كسره «'''تا'''» - مانند كلمه «'''لقاء'''» مصدر است ، و هر دو به معناى ديدار كردن است ، نظير «'''تبيان '''» و «'''بيان '''»، البته به عنوان ظرف نيز استعمال مى شود (كه در اين صورت معناى نزد را مى دهد، همچنانكه در آيه مورد بحث به اين معنا آمده است ). | كلمه «'''تلقاء'''» - به كسره «'''تا'''» - مانند كلمه «'''لقاء'''» مصدر است ، و هر دو به معناى ديدار كردن است ، نظير «'''تبيان '''» و «'''بيان '''»، البته به عنوان ظرف نيز استعمال مى شود (كه در اين صورت معناى نزد را مى دهد، همچنانكه در آيه مورد بحث به اين معنا آمده است ). | ||
<span id='link26'><span> | <span id='link26'><span> | ||
خط ۸۳: | خط ۸۵: | ||
در اينجا سوالى هست و آن اينكه چرا در آغاز گفتار از روز قيامت تعبير كرد به «'''لقاء اللّه '''»، و در اين ذيل با اينكه در مقابل آن صدر است تعبير را عوض كرد و فرمود: «'''يوم عظيم '''». | در اينجا سوالى هست و آن اينكه چرا در آغاز گفتار از روز قيامت تعبير كرد به «'''لقاء اللّه '''»، و در اين ذيل با اينكه در مقابل آن صدر است تعبير را عوض كرد و فرمود: «'''يوم عظيم '''». | ||
پاسخ اين سوال اين است كه : اولا خواسته است شنونده كافر به معاد را بهتر انذار كند (و فطرت خفته او را بر لزوم دفع ضرر محتمل بهتر و سريعتر بيدار سازد). و ثانيا در صدر كلام سخن از لقاء بود، و در اينجا سخن از عذاب است ، و نام عذاب بردن در جائى كه سخن از لقاء است مناسبت چندانى ندارد. | پاسخ اين سوال اين است كه : اولا خواسته است شنونده كافر به معاد را بهتر انذار كند (و فطرت خفته او را بر لزوم دفع ضرر محتمل بهتر و سريعتر بيدار سازد). و ثانيا در صدر كلام سخن از لقاء بود، و در اينجا سخن از عذاب است ، و نام عذاب بردن در جائى كه سخن از لقاء است مناسبت چندانى ندارد. | ||
قُل | قُل لَّوْ شاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكمْ وَ لا أَدْرَاكُم بِهِ فَقَدْ لَبِثْت فِيكمْ عُمُراً مِّن قَبْلِهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ | ||
كلمه «'''ادريكم به '''» به معناى «'''اعلمكم اللّه به '''» است ، يعنى اگر خدا ميخواست نه من اين قرآن را بر شما تلاوت مى كردم و نه خداى تعالى شما را به آن آگاه مى ساخت ، و كلمه «'''عمر'''» - به ضم «'''عين '''» و «'''ميم '''» و هم به فتح «'''عين '''» و سكون «'''ميم '''» - به معناى بقاء است ، و زمانى كه در سوگند بكار رود - همچنانكه عرب ميگويد: «'''لعمرى - به بقايم سوگند'''» و «'''لعمرك به بقاى تو سوگند'''» تنها به فتح خوانده مى شود. | كلمه «'''ادريكم به '''» به معناى «'''اعلمكم اللّه به '''» است ، يعنى اگر خدا ميخواست نه من اين قرآن را بر شما تلاوت مى كردم و نه خداى تعالى شما را به آن آگاه مى ساخت ، و كلمه «'''عمر'''» - به ضم «'''عين '''» و «'''ميم '''» و هم به فتح «'''عين '''» و سكون «'''ميم '''» - به معناى بقاء است ، و زمانى كه در سوگند بكار رود - همچنانكه عرب ميگويد: «'''لعمرى - به بقايم سوگند'''» و «'''لعمرك به بقاى تو سوگند'''» تنها به فتح خوانده مى شود. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۳۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۳۸ </center> | ||
خط ۸۹: | خط ۹۱: | ||
<span id='link27'><span> | <span id='link27'><span> | ||
==ظلمى بالاتر از افترا بستن به خدا يا تكذيب آيات او نيست == | ==ظلمى بالاتر از افترا بستن به خدا يا تكذيب آيات او نيست == | ||
فَمَنْ أَظلَمُ | فَمَنْ أَظلَمُ مِمَّنِ افْترَى عَلى اللَّهِ كذِباً أَوْ كَذَّب بِئَايَتِهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ | ||
اين جمله استفهامى است انكارى ، به ظاهر ميپرسد كيست كه چنين و چنان باشد و ليكن معنايش اين است كه احدى نيست كه ستمكارتر و مجرمتر از اين دو طايفه باشد: طايفه اى كه به دروغ بر خدا افتراء ميبندد، و طايفه اى كه آيات خداى را تكذيب مى كند، براى اينكه ظلم در حق همه افراد، زشتى يكسان ندارد، هر قدر مورد ظلم عظيم تر باشد زشتى آن نيز عظيم تر است ، و اگر ظلمى باشد در خصوص مقام پروردگار قهرا شديدترين ظلم ، و مرتكب آن ظالمترين ظالمان خواهد بود. | اين جمله استفهامى است انكارى ، به ظاهر ميپرسد كيست كه چنين و چنان باشد و ليكن معنايش اين است كه احدى نيست كه ستمكارتر و مجرمتر از اين دو طايفه باشد: طايفه اى كه به دروغ بر خدا افتراء ميبندد، و طايفه اى كه آيات خداى را تكذيب مى كند، براى اينكه ظلم در حق همه افراد، زشتى يكسان ندارد، هر قدر مورد ظلم عظيم تر باشد زشتى آن نيز عظيم تر است ، و اگر ظلمى باشد در خصوص مقام پروردگار قهرا شديدترين ظلم ، و مرتكب آن ظالمترين ظالمان خواهد بود. | ||
از ظاهر سياق و زمينه كلام بر مى آيد كه اين آيه تكميل احتجاج در دو آيه قبل است ، و معناى مجموع آيات اين است : من پيشنهادى را كه شما به من كرديد اجابت نميكنم ، چون آوردن قرآنى ديگر و يا تبديل آيات اين قرآن كار من نيست و من حقى در آن ندارم ، و به فرضى كه چنين كارى بكنم ستمكارترين مردم خواهم بود و شديدترين جرم را مرتكب شده ام و مجرمين روى رستگارى نمى بينند، به اين جهت ستمكارترين مردم خواهم بود اگر قرآن را مبدل كنم و بعضى از مواضع آن را كه مورد پسند شما نيست تغيير دهم به خداى تعالى افتراء بسته ام ، و هيچ ظالمى ظالمتر از كسى كه به خدا دروغ ببندد نيست ، و اگر اين قرآن را به حال خود | از ظاهر سياق و زمينه كلام بر مى آيد كه اين آيه تكميل احتجاج در دو آيه قبل است ، و معناى مجموع آيات اين است : من پيشنهادى را كه شما به من كرديد اجابت نميكنم ، چون آوردن قرآنى ديگر و يا تبديل آيات اين قرآن كار من نيست و من حقى در آن ندارم ، و به فرضى كه چنين كارى بكنم ستمكارترين مردم خواهم بود و شديدترين جرم را مرتكب شده ام و مجرمين روى رستگارى نمى بينند، به اين جهت ستمكارترين مردم خواهم بود اگر قرآن را مبدل كنم و بعضى از مواضع آن را كه مورد پسند شما نيست تغيير دهم به خداى تعالى افتراء بسته ام ، و هيچ ظالمى ظالمتر از كسى كه به خدا دروغ ببندد نيست ، و اگر اين قرآن را به حال خود | ||
خط ۹۷: | خط ۹۹: | ||
بعضى ديگر گفته اند: شقّ اول از دو شقّ ترديد، تعريض به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) است در صورتى كه خواسته مشركين را اجابت كند و شقّ دوم ، تعريض به مشركين است ، و معناى آيه اين است كه : احدى نزد خدا از اين دو طائفه ستمكارتر نيست ، يكى آنهائى كه به خدا افتراء مى بندند، دوم آنهائى كه آيات الهى را تكذيب مى كنند، و من كه شما را از جرم و ظلم دومى نهى مى كنم چگونه ظلم اولى را براى خود بپسندم با اينكه از ظلم دومى بدتر و سنگينتر است ؟، و از اين گذشته با اينكه من در صدد اصلاح شمايم چه فائدهاى از اين جرم عظيم براى اصلاح عايد من مى شود. | بعضى ديگر گفته اند: شقّ اول از دو شقّ ترديد، تعريض به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) است در صورتى كه خواسته مشركين را اجابت كند و شقّ دوم ، تعريض به مشركين است ، و معناى آيه اين است كه : احدى نزد خدا از اين دو طائفه ستمكارتر نيست ، يكى آنهائى كه به خدا افتراء مى بندند، دوم آنهائى كه آيات الهى را تكذيب مى كنند، و من كه شما را از جرم و ظلم دومى نهى مى كنم چگونه ظلم اولى را براى خود بپسندم با اينكه از ظلم دومى بدتر و سنگينتر است ؟، و از اين گذشته با اينكه من در صدد اصلاح شمايم چه فائدهاى از اين جرم عظيم براى اصلاح عايد من مى شود. | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۴}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش