گمنام

تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۶ بخش۴۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۲}}
__TOC__
__TOC__


خط ۶: خط ۸:
==آيات ۳ - ۱، سوره انعام ==
==آيات ۳ - ۱، سوره انعام ==
سوره انعام ، مكى است و ۱۶۵ آيه دارد
سوره انعام ، مكى است و ۱۶۵ آيه دارد
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الحَْمْدُ للَّهِ الَّذِى خَلَقَ السمَوَتِ وَ الاَرْض وَ جَعَلَ الظلُمَتِ وَ النُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبهِمْ يَعْدِلُونَ(۱)
الحَْمْدُ للَّهِ الَّذِى خَلَقَ السمَوَتِ وَ الاَرْض وَ جَعَلَ الظلُمَتِ وَ النُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبهِمْ يَعْدِلُونَ(۱)
هُوَ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن طِينٍ ثُمَّ قَضى أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُّسمًّى عِندَهُ ثُمَّ أَنتُمْ تَمْترُونَ(۲)
هُوَ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن طِينٍ ثُمَّ قَضى أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُّسمًّى عِندَهُ ثُمَّ أَنتُمْ تَمْترُونَ(۲)
وَ هُوَ اللَّهُ فى السمَوَتِ وَ فى الاَرْضِ يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَ جَهْرَكُمْ وَ يَعْلَمُ مَا تَكْسِبُونَ(۳)
وَ هُوَ اللَّهُ فى السمَوَتِ وَ فى الاَرْضِ يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَ جَهْرَكُمْ وَ يَعْلَمُ مَا تَكْسِبُونَ(۳)
ترجمه آيات
ترجمه آيات
سپاس خدائى را كه آسمانها و زمين را آفريده و تاريكيها و نور ايجاد نمود و عجب است كه با همه اينها كسانى كه كافر شدند براى پروردگار خود همتا مى گيرند(۱)
سپاس خدائى را كه آسمانها و زمين را آفريده و تاريكيها و نور ايجاد نمود و عجب است كه با همه اينها كسانى كه كافر شدند براى پروردگار خود همتا مى گيرند(۱)
خط ۲۹: خط ۳۱:
از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) و همچنين از ابى و عكرمه و قتاده روايت شده كه اين سوره تماميش در مكه نازل شده است .
از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) و همچنين از ابى و عكرمه و قتاده روايت شده كه اين سوره تماميش در مكه نازل شده است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۵ </center>
الحَْمْدُ للَّهِ الَّذِى خَلَقَ السمَوَتِ وَ الاَرْض وَ جَعَلَ الظلُمَتِ وَ النُّورَ
الحَْمْدُ للَّهِ الَّذِى خَلَقَ السمَوَتِ وَ الاَرْض وَ جَعَلَ الظلُمَتِ وَ النُّورَ
اين آيه با ثنا و ستايش پروردگار شروع شده ، و اين ثنا به منزله مقدمه است براى مطالبى كه بنا است در خلال سوره در پيرامون مساله توحيد ايراد گردد، و مقدميت آن از اين نظر است كه ثناى مزبور متضمن چكيده و اجمال غرضى است كه به تفصيل آن در سوره ، احتجاج خواهد شد، چنانكه تعجب و توبيخى كه در اين چند آيه از عمل كفار و برابر گرفتنشان غير خدايرا با خدا و تشكيكشان در وحدت او شده ، مقدمه است براى مطالبى كه از وعظ و انذار و تخويف آنان در سوره ايراد مى شود
اين آيه با ثنا و ستايش پروردگار شروع شده ، و اين ثنا به منزله مقدمه است براى مطالبى كه بنا است در خلال سوره در پيرامون مساله توحيد ايراد گردد، و مقدميت آن از اين نظر است كه ثناى مزبور متضمن چكيده و اجمال غرضى است كه به تفصيل آن در سوره ، احتجاج خواهد شد، چنانكه تعجب و توبيخى كه در اين چند آيه از عمل كفار و برابر گرفتنشان غير خدايرا با خدا و تشكيكشان در وحدت او شده ، مقدمه است براى مطالبى كه از وعظ و انذار و تخويف آنان در سوره ايراد مى شود
<span id='link3'><span>
<span id='link3'><span>
خط ۴۲: خط ۴۴:
از اين جهت در خصوص نور و ظلمت به جاى «''' خلقت '''» تعبير به «''' جعل '''» فرموده ، و شايد از همين جهت بوده كه خلقت را به ايجاد آسمانها و زمين كه در آن تركيب راه دارد، اختصاص داده و خدا داناتر است .
از اين جهت در خصوص نور و ظلمت به جاى «''' خلقت '''» تعبير به «''' جعل '''» فرموده ، و شايد از همين جهت بوده كه خلقت را به ايجاد آسمانها و زمين كه در آن تركيب راه دارد، اختصاص داده و خدا داناتر است .
در اينجا ممكن است سؤ ال شود كه چرا «''' نور '''» را به صيغه مفرد و «''' ظلمت '''» را به صيغه جمع آورده ؟ شايد جهتش اين باشد كه وجود ظلمت از نبود نور و همان عدم نور است در چيزى كه مى بايست نور داشته باشد، و چيزى كه از شانش اين است كه نور داشته باشد و ندارد از جهت دورى و نزديكيش به نور متعدد مى شود، بخلاف نور كه امرى است وجودى و وجودش ناشى از مقايسه آن با ظلمت نيست ، و اگر هم آنرا با قياس به ظلمت درجه بندى كرده و برايش مراتبى قائل شويم در حقيقت صرف تصورى است كه كرده ايم ، و اين تصور باعث تكثر حقيقى و تعدد واقعى آن نمى شود.
در اينجا ممكن است سؤ ال شود كه چرا «''' نور '''» را به صيغه مفرد و «''' ظلمت '''» را به صيغه جمع آورده ؟ شايد جهتش اين باشد كه وجود ظلمت از نبود نور و همان عدم نور است در چيزى كه مى بايست نور داشته باشد، و چيزى كه از شانش اين است كه نور داشته باشد و ندارد از جهت دورى و نزديكيش به نور متعدد مى شود، بخلاف نور كه امرى است وجودى و وجودش ناشى از مقايسه آن با ظلمت نيست ، و اگر هم آنرا با قياس به ظلمت درجه بندى كرده و برايش مراتبى قائل شويم در حقيقت صرف تصورى است كه كرده ايم ، و اين تصور باعث تكثر حقيقى و تعدد واقعى آن نمى شود.
ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبهِمْ يَعْدِلُونَ
ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبهِمْ يَعْدِلُونَ
اين جمله سياق تعجب آميخته با ملامت و توبيخ است ، و به اين معنا است كه خداى سبحان را در آفريدن آسمانها و زمين و ايجاد نور و ظلمت شريكى نيست ، پس تنها او معبود و پروردگار است ، و چيزى شبيه او نيست تا در عبادت شريكش باشد، و عجب اينجاست كه با اين حال باز كسانى كه كافر شدند در عين اينكه اعتراف دارند كه اين عالم و تدبير آن ، ملك حقيقى خداى تعالى است و بس و بتهائى را كه براى خود معبود گرفته اند چيزى از عالم را مالك نيستند، مع ذلك باز هم همان بتها را با خداى تعالى برابر دانسته و خيال مى كنند كه يك مشت سنگ و چوب شريك و همرتبه با پروردگار است و در اين پندارشان سزاوار ملامتند.
اين جمله سياق تعجب آميخته با ملامت و توبيخ است ، و به اين معنا است كه خداى سبحان را در آفريدن آسمانها و زمين و ايجاد نور و ظلمت شريكى نيست ، پس تنها او معبود و پروردگار است ، و چيزى شبيه او نيست تا در عبادت شريكش باشد، و عجب اينجاست كه با اين حال باز كسانى كه كافر شدند در عين اينكه اعتراف دارند كه اين عالم و تدبير آن ، ملك حقيقى خداى تعالى است و بس و بتهائى را كه براى خود معبود گرفته اند چيزى از عالم را مالك نيستند، مع ذلك باز هم همان بتها را با خداى تعالى برابر دانسته و خيال مى كنند كه يك مشت سنگ و چوب شريك و همرتبه با پروردگار است و در اين پندارشان سزاوار ملامتند.
از اين بيان ، نكته به كار بردن لفظ «''' ثم '''» در اينجا روشن مى شود زيرا اين لفظ دلالت بر تراخى و تاخير دارد، پس گويا خود پروردگار بعد از اينكه خود را به تفرد در صنع و ايجاد و يگانگى در الوهيت و ربوبيت ستوده ، به ياد پندار غلط مشركين و بت پرستان كه يك مشت سنگ و چوب را با پروردگار عالميان برابر دانسته اند افتاده و تعجب لحظه اى از گفتارش بازداشت ، سپس دنباله كلام را گرفته و به علت سكوت خود و اينكه حيرت و تعجب او را از ادامه گفتار باز داشته اشاره نموده و فرموده است : «''' ثم الذين كفروا بربهم يعدلون . '''»  
از اين بيان ، نكته به كار بردن لفظ «''' ثم '''» در اينجا روشن مى شود زيرا اين لفظ دلالت بر تراخى و تاخير دارد، پس گويا خود پروردگار بعد از اينكه خود را به تفرد در صنع و ايجاد و يگانگى در الوهيت و ربوبيت ستوده ، به ياد پندار غلط مشركين و بت پرستان كه يك مشت سنگ و چوب را با پروردگار عالميان برابر دانسته اند افتاده و تعجب لحظه اى از گفتارش بازداشت ، سپس دنباله كلام را گرفته و به علت سكوت خود و اينكه حيرت و تعجب او را از ادامه گفتار باز داشته اشاره نموده و فرموده است : «''' ثم الذين كفروا بربهم يعدلون . '''»  
هُوَ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن طِينٍ ثُمَّ قَضى أَجَلاً
هُوَ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن طِينٍ ثُمَّ قَضى أَجَلاً
بعد از اين كه در آيه قبل اشاره به خلقت عالم كبير و بزرگ نمود در اين جمله كوتاه به خلقت عالم صغير و كوچك انسانى اشاره كرد
بعد از اين كه در آيه قبل اشاره به خلقت عالم كبير و بزرگ نمود در اين جمله كوتاه به خلقت عالم صغير و كوچك انسانى اشاره كرد
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۷ </center>
خط ۵۳: خط ۵۵:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۸ </center>
جهت و سبب جمع آوردن «''' ظلمات '''» و مفرد آوردن «''' نور '''» در جمله : «''' وجعل الظلمات و النور '''» معناى «''' اجل '''» و مراد از «''' اجل مسمى '''»  
جهت و سبب جمع آوردن «''' ظلمات '''» و مفرد آوردن «''' نور '''» در جمله : «''' وجعل الظلمات و النور '''» معناى «''' اجل '''» و مراد از «''' اجل مسمى '''»  
وَ أَجَلٌ مُّسمًّى عِندَهُ
وَ أَجَلٌ مُّسمًّى عِندَهُ
تسميه اجل به معنى تعيين آن است ، چون خود مردم نيز عادتشان بر اين است كه در معاهدات و قرضها و ساير معاملات اجل را كه همان مدت مقرر در معامله و يا سر رسيدن آن است ذكر مى كنند و به همين دو معناى عرفى در كلام خداى تعالى نيز آمده است . مثلا در آيه شريفه : «''' اذا تداينتم بدين الى اجل مسمى فاكتبوه '''» ، اجل به معناى آخر مدت است ، و همچنين در آيه شريفه : «''' من كان يرجو لقاء الله فان اجل الله لات '''» .
تسميه اجل به معنى تعيين آن است ، چون خود مردم نيز عادتشان بر اين است كه در معاهدات و قرضها و ساير معاملات اجل را كه همان مدت مقرر در معامله و يا سر رسيدن آن است ذكر مى كنند و به همين دو معناى عرفى در كلام خداى تعالى نيز آمده است . مثلا در آيه شريفه : «''' اذا تداينتم بدين الى اجل مسمى فاكتبوه '''» ، اجل به معناى آخر مدت است ، و همچنين در آيه شريفه : «''' من كان يرجو لقاء الله فان اجل الله لات '''» .
و ليكن در آيه شريفه : «''' قال انى اريد ان انكحك احدى ابنتى هاتين على ان تاجرنى ثمانى حجج فان أ تممت عشرا فمن عندك تا آنجا كه مى فرمايد قال ذلك بينى و بينك ايما الاجلين قضيت فلا عدوان على '''» ، أ جل به معنى تمامى مدت مقرر آمده است .
و ليكن در آيه شريفه : «''' قال انى اريد ان انكحك احدى ابنتى هاتين على ان تاجرنى ثمانى حجج فان أ تممت عشرا فمن عندك تا آنجا كه مى فرمايد قال ذلك بينى و بينك ايما الاجلين قضيت فلا عدوان على '''» ، أ جل به معنى تمامى مدت مقرر آمده است .
خط ۷۸: خط ۸۰:
و نيز گفته اند كه : اجل اولى به معناى خواب و دومى به معناى مرگ است ، و يا هر دو به يك معنا است ، و در آيه ، كلمه «''' هذا '''» در تقدير است ، و تقدير آن چنين است «''' ثم قضى اجلا و هذا اجل مسمى پس ‍ اجلى قرار داد و اين اجل مسمى است '''» .
و نيز گفته اند كه : اجل اولى به معناى خواب و دومى به معناى مرگ است ، و يا هر دو به يك معنا است ، و در آيه ، كلمه «''' هذا '''» در تقدير است ، و تقدير آن چنين است «''' ثم قضى اجلا و هذا اجل مسمى پس ‍ اجلى قرار داد و اين اجل مسمى است '''» .
و ليكن دليلى بر صحت هيچيك از اين وجوه نيست و گمان نمى كنم ضيق وقت نويسنده و خواننده اجازه بحث در اطراف صحت و فساد آن و امثال آن را بدهد و اتلاف عمر را با همه كوتاهيش تجويز نمايد.
و ليكن دليلى بر صحت هيچيك از اين وجوه نيست و گمان نمى كنم ضيق وقت نويسنده و خواننده اجازه بحث در اطراف صحت و فساد آن و امثال آن را بدهد و اتلاف عمر را با همه كوتاهيش تجويز نمايد.
ثُمَّ أَنتُمْ تَمْترُونَ
ثُمَّ أَنتُمْ تَمْترُونَ
كلمه «''' تمترون '''» از «''' مرية '''» به معناى شك و ترديد است ، در اين آيه شريفه التفات از غيبت به حضور به كار رفته ، و شايد وجه آن اين باشد كه آيه اولى مساله خلقت عالم و تدبير عمومى آن را ذكر مى كرد و نتيجه ميگرفت كه سزاوار نبود كفار غير خداى را معادل و همرتبه با چنين خداى سبحانى بدانند، و براى بدست دادن اين نتيجه همان غيبت كافى بود، ليكن آيه دوم چون مساله خلقت و تدبير خصوص ‍ انسان را ذكر كرده ، لذا صحبت از خلقت انسان را به ميان آورده است ، از اين جهت جا دارد كه متكلم تهييج شود و تعجب كند و در نتيجه كفار را مخاطب قرار داده سرزنش و مذمت نمايد.
كلمه «''' تمترون '''» از «''' مرية '''» به معناى شك و ترديد است ، در اين آيه شريفه التفات از غيبت به حضور به كار رفته ، و شايد وجه آن اين باشد كه آيه اولى مساله خلقت عالم و تدبير عمومى آن را ذكر مى كرد و نتيجه ميگرفت كه سزاوار نبود كفار غير خداى را معادل و همرتبه با چنين خداى سبحانى بدانند، و براى بدست دادن اين نتيجه همان غيبت كافى بود، ليكن آيه دوم چون مساله خلقت و تدبير خصوص ‍ انسان را ذكر كرده ، لذا صحبت از خلقت انسان را به ميان آورده است ، از اين جهت جا دارد كه متكلم تهييج شود و تعجب كند و در نتيجه كفار را مخاطب قرار داده سرزنش و مذمت نمايد.
گويا در اين آيه مى فرمايد اين است خلقت آسمانها و زمين و جعل ظلمتها و نور، و بر فرض كه شما در غفلت باشيد از اينكه از اين خلقت پى به ما ببريد و عذرتان اين باشد كه ما غافل بوديم ، چون خلقت مزبور عام و دائرهاش وسيع است و ممكن است شما از دلالت آن به ربوبيت ما غفلت كنيد، ليكن عذرتان در تشكيك و ترديد پروردگار خودتان چيست ؟ و به چه عذرى وى را نشناختيد؟ با اينكه او شما را خلق كرده و براى هر يك از شما اجلى و اجل مسمائى نزد خود قرار داده است ؟.
گويا در اين آيه مى فرمايد اين است خلقت آسمانها و زمين و جعل ظلمتها و نور، و بر فرض كه شما در غفلت باشيد از اينكه از اين خلقت پى به ما ببريد و عذرتان اين باشد كه ما غافل بوديم ، چون خلقت مزبور عام و دائرهاش وسيع است و ممكن است شما از دلالت آن به ربوبيت ما غفلت كنيد، ليكن عذرتان در تشكيك و ترديد پروردگار خودتان چيست ؟ و به چه عذرى وى را نشناختيد؟ با اينكه او شما را خلق كرده و براى هر يك از شما اجلى و اجل مسمائى نزد خود قرار داده است ؟.
وَ هُوَ اللَّهُ فى السمَوَتِ وَ فى الاَرْضِ
وَ هُوَ اللَّهُ فى السمَوَتِ وَ فى الاَرْضِ
در دو آيه قبلى مساله خلقت و تدبير عموم عوالم و خصوص انسان ذكر شد، و همين مقدار براى تنبيه مردم بر اينكه خداى سبحان معبودى است يگانه و شريكى در امر خلقت و تدبير براى او نيست كافى بود، ليكن با اين حال مشركين خدايان ديگر و شفيعان مختلفى جهت وجوه مختلف تدبير براى خدا اثبات كرده بودند، مانند «''' اله حيات '''» ، «''' اله رزق '''» ، «''' اله خشكيها '''» و «''' اله درياها '''» و غير آن ، و همچنين خدايانى براى انواع مختلف موجودات از قبيل آسمان و زمين و خدايانى براى اقوام و امم مختلف مانند خداى اين قبيله و خداى آن طايفه اثبات كرده بودند، از اين جهت با جمله «''' هو الله فى السموات و فى الارض '''» اينگونه خدايان و شركا را نيز نفى نمود.
در دو آيه قبلى مساله خلقت و تدبير عموم عوالم و خصوص انسان ذكر شد، و همين مقدار براى تنبيه مردم بر اينكه خداى سبحان معبودى است يگانه و شريكى در امر خلقت و تدبير براى او نيست كافى بود، ليكن با اين حال مشركين خدايان ديگر و شفيعان مختلفى جهت وجوه مختلف تدبير براى خدا اثبات كرده بودند، مانند «''' اله حيات '''» ، «''' اله رزق '''» ، «''' اله خشكيها '''» و «''' اله درياها '''» و غير آن ، و همچنين خدايانى براى انواع مختلف موجودات از قبيل آسمان و زمين و خدايانى براى اقوام و امم مختلف مانند خداى اين قبيله و خداى آن طايفه اثبات كرده بودند، از اين جهت با جمله «''' هو الله فى السموات و فى الارض '''» اينگونه خدايان و شركا را نيز نفى نمود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۱۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۱۲ </center>
پس اين آيه در حقيقت نظير آيه «''' و هو الذى فى السماء اله و فى الارض ‍ اله و هو الحكيم العليم '''» مى باشد كه مفادش گسترش حكم الوهيت پروردگار متعال است در آسمانها و زمين بدون اينكه تفاوتى و يا حد و مرزى در آن باشد، و اين خود براى آيات گذشته توضيح و براى مطالب آيات بعدى به منزله مقدمه است .
پس اين آيه در حقيقت نظير آيه «''' و هو الذى فى السماء اله و فى الارض ‍ اله و هو الحكيم العليم '''» مى باشد كه مفادش گسترش حكم الوهيت پروردگار متعال است در آسمانها و زمين بدون اينكه تفاوتى و يا حد و مرزى در آن باشد، و اين خود براى آيات گذشته توضيح و براى مطالب آيات بعدى به منزله مقدمه است .
يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَ جَهْرَكُمْ وَ يَعْلَمُ مَا تَكْسِبُونَ
يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَ جَهْرَكُمْ وَ يَعْلَمُ مَا تَكْسِبُونَ
نهان و آشكار دو چيز متقابل و دو وصفند براى اعمال ، سر كفار كارهائى بوده كه در خفا مى كرده اند، و جهرشان كارهائى بوده كه بى پرده انجام ميداده اند.
نهان و آشكار دو چيز متقابل و دو وصفند براى اعمال ، سر كفار كارهائى بوده كه در خفا مى كرده اند، و جهرشان كارهائى بوده كه بى پرده انجام ميداده اند.
و اما «''' ما تكسبون آنچه كسب مى كنيد '''» معنى اين جمله عبارت است از حالتى كه نفس انسان در اثر كارهاى نيك و بد و آشكار و نهانش ‍ به خود مى گيرد، پس «''' سر '''» و «''' جهر '''» ى كه در آيه ذكر شده اند همانطورى كه قبلا هم گفتيم دو وصف صورى هستند براى اعمال خارجى و بدنى «''' و ما تكسبون '''» وصف روحى و معنوى است براى نفوس . پس اعمال خارجى ، هم به حسب صورت مختلفند و هم به حسب معنا، و شايد همين اختلاف (دو معلوم در دو مقام ) باعث شد كه كلمه «''' يعلم '''» را دو بار ذكر نموده و بفرمايد: «''' يعلم سركم و جهركم و يعلم ما تكسبون '''» .
و اما «''' ما تكسبون آنچه كسب مى كنيد '''» معنى اين جمله عبارت است از حالتى كه نفس انسان در اثر كارهاى نيك و بد و آشكار و نهانش ‍ به خود مى گيرد، پس «''' سر '''» و «''' جهر '''» ى كه در آيه ذكر شده اند همانطورى كه قبلا هم گفتيم دو وصف صورى هستند براى اعمال خارجى و بدنى «''' و ما تكسبون '''» وصف روحى و معنوى است براى نفوس . پس اعمال خارجى ، هم به حسب صورت مختلفند و هم به حسب معنا، و شايد همين اختلاف (دو معلوم در دو مقام ) باعث شد كه كلمه «''' يعلم '''» را دو بار ذكر نموده و بفرمايد: «''' يعلم سركم و جهركم و يعلم ما تكسبون '''» .
خط ۱۱۸: خط ۱۲۰:
مؤ لف : اين معناى ديگرى است كه امام (عليه السلام ) از آيه استفاده فرموده ، و اين معنا مبنى بر اين است كه كلمه «''' بربهم '''» متعلق باشد به كلمه «''' كفروا '''» نه به «''' يعدلون '''» .
مؤ لف : اين معناى ديگرى است كه امام (عليه السلام ) از آيه استفاده فرموده ، و اين معنا مبنى بر اين است كه كلمه «''' بربهم '''» متعلق باشد به كلمه «''' كفروا '''» نه به «''' يعدلون '''» .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۶ بخش۴۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۲}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش