گمنام

تفسیر:المیزان جلد۶ بخش۱۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۶ بخش۱۸ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۶ بخش۲۰}}
__TOC__
__TOC__


خط ۱۱: خط ۱۳:
<span id='link117'><span>
<span id='link117'><span>
==آيات ۱۰۴ - ۱۰۳ ، سوره مائده ==
==آيات ۱۰۴ - ۱۰۳ ، سوره مائده ==
مَا جَعَلَ اللَّهُ مِن بحِيرَةٍ وَ لا سائبَةٍ وَ لا وَصِيلَةٍ وَ لا حَامٍ وَ لَكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يَفْترُونَ عَلى اللَّهِ الْكَذِب وَ أَكْثرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ(۱۰۳)
مَا جَعَلَ اللَّهُ مِن بحِيرَةٍ وَ لا سائبَةٍ وَ لا وَصِيلَةٍ وَ لا حَامٍ وَ لَكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يَفْترُونَ عَلى اللَّهِ الْكَذِب وَ أَكْثرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ(۱۰۳)
وَ إِذَا قِيلَ لهَُمْ تَعَالَوْا إِلى مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَ إِلى الرَّسولِ قَالُوا حَسبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ ءَابَاءَنَا أَ وَ لَوْ كانَ ءَابَاؤُهُمْ لا يَعْلَمُونَ شيْئاً وَ لا يهْتَدُونَ (۱۰۴)
وَ إِذَا قِيلَ لهَُمْ تَعَالَوْا إِلى مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَ إِلى الرَّسولِ قَالُوا حَسبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ ءَابَاءَنَا أَ وَ لَوْ كانَ ءَابَاؤُهُمْ لا يَعْلَمُونَ شيْئاً وَ لا يهْتَدُونَ (۱۰۴)
ترجمه آيات
ترجمه آيات
خداوند براى بحيره و سائبه و وصيله و حام حكمى مقرر نفرموده و ليكن كافران بر خداوند دروغ بستند و اكثر آنان تعقل نمى كنند .(۱۰۳)
خداوند براى بحيره و سائبه و وصيله و حام حكمى مقرر نفرموده و ليكن كافران بر خداوند دروغ بستند و اكثر آنان تعقل نمى كنند .(۱۰۳)
و زمانى كه گفته مى شود كه روى آوريد به آنچه خدا نازل كرده و به رسول ، گويند كافى است ما را روشى كه پدرانمان را بر آن يافتيم اگر چه پدرانشان چيزى نمى دانستند و هدايت نمى پذيرفتند .(۱۰۴)
و زمانى كه گفته مى شود كه روى آوريد به آنچه خدا نازل كرده و به رسول ، گويند كافى است ما را روشى كه پدرانمان را بر آن يافتيم اگر چه پدرانشان چيزى نمى دانستند و هدايت نمى پذيرفتند .(۱۰۴)
بيان آيات
بيان آيات
مَا جَعَلَ اللَّهُ مِن بحِيرَةٍ وَ لا سائبَةٍ وَ لا وَصِيلَةٍ وَ لا حَامٍ ...
مَا جَعَلَ اللَّهُ مِن بحِيرَةٍ وَ لا سائبَةٍ وَ لا وَصِيلَةٍ وَ لا حَامٍ ...
اينها اصناف چهارگانه انعامى هستند كه مردمان جاهليت براى آنها احتراماتى قائل بوده اند، و به همين منظور احكامى براى آنها جعل كرده بودند، اينك در اين آيه شريفه خداى تعالى مى فرمايد: اين احكام از ناحيه من نيست ، پس در حقيقت اين نفى ، نفى خود آن انعام نيست ، بلكه نفى احكام و اوصاف آنها است ، و گرنه ذات آنها از نظر اينكه مخلوق خدا و منسوب به اوست ، بلكه اوصافشان هم از نظر اينكه اوصافند و بس (نه از جهت اينكه موضوع اينگونه احكام غلط شده اند) مخلوق و منسوب به خدايند، الا اينكه اين اوصاف چون داراى دو جهت هستند از يك جهت منسوب به خدا و از جهت ديگر موضوع احكام جاهليتند، از اين رو بايد مراد از نفى اين چهار صنف نفى همين صفات باشد نه ذوات ، بنابراين برگشت نفى تشريع «'''بحيره '''» و آن ديگران به نفى مشروعيت احكامى است كه به آنها نسبت داده مى شده ، و در بين مردم آن عصر معروف بوده .
اينها اصناف چهارگانه انعامى هستند كه مردمان جاهليت براى آنها احتراماتى قائل بوده اند، و به همين منظور احكامى براى آنها جعل كرده بودند، اينك در اين آيه شريفه خداى تعالى مى فرمايد: اين احكام از ناحيه من نيست ، پس در حقيقت اين نفى ، نفى خود آن انعام نيست ، بلكه نفى احكام و اوصاف آنها است ، و گرنه ذات آنها از نظر اينكه مخلوق خدا و منسوب به اوست ، بلكه اوصافشان هم از نظر اينكه اوصافند و بس (نه از جهت اينكه موضوع اينگونه احكام غلط شده اند) مخلوق و منسوب به خدايند، الا اينكه اين اوصاف چون داراى دو جهت هستند از يك جهت منسوب به خدا و از جهت ديگر موضوع احكام جاهليتند، از اين رو بايد مراد از نفى اين چهار صنف نفى همين صفات باشد نه ذوات ، بنابراين برگشت نفى تشريع «'''بحيره '''» و آن ديگران به نفى مشروعيت احكامى است كه به آنها نسبت داده مى شده ، و در بين مردم آن عصر معروف بوده .
معناى «'''بحيره '''»، «'''سائبه '''»، «'''وصيله '''» و «'''حامى '''» چهار قسم حيواناتى كه درجاهليت احكام خاصى داشتند
معناى «'''بحيره '''»، «'''سائبه '''»، «'''وصيله '''» و «'''حامى '''» چهار قسم حيواناتى كه درجاهليت احكام خاصى داشتند
خط ۳۹: خط ۴۱:
<span id='link120'><span>
<span id='link120'><span>
==تقليد، به معناى رجوع جاهل به عالم ، صحيح و عقلائى است ولى تقليدجاهل از جاهلى ديگر غلط است ==
==تقليد، به معناى رجوع جاهل به عالم ، صحيح و عقلائى است ولى تقليدجاهل از جاهلى ديگر غلط است ==
وَ إِذَا قِيلَ لهَُمْ تَعَالَوْا إِلى مَا أَنزَلَ اللَّهُ ...
وَ إِذَا قِيلَ لهَُمْ تَعَالَوْا إِلى مَا أَنزَلَ اللَّهُ ...
اين آيه در مقام حكايت اين معنا است كه رسول الله (صلى الله عليه و آله ) كه كارش بلاغ است و بس ، آنان را بسوى خدا و بسوى آنچه از خدا بسويش وحى شده دعوت فرمود: پس دعوت رسول الله (صلى الله عليه و آله ) دعوت به حق است زيرا حق عبارتست از راستى كه هيچ دروغى در آن راه نداشته باشد و علمى كه جهل آميخته به آن نباشد و از اينكه در آيه سابق افترا را با جهل و تعقل نكردن مردم در ادعايشان جمع كرده بود مى فهميم كه وقتى ادعاى آنان دروغ و جهل باشد قهرا ادعاى پيغمبر جز صدق و علم (كه همان حق است ) نخواهد بود، مع ذلك مردم گفتار او را نپذيرفته در رد فرمايش او چنين استدلال كردند كه ما ديديم پدران ما چنين مى كردند، و اين همان تقليد باطل است ، درست است كه تقليد در بعضى از مواقع و در شرايط معينى حق و صحيح است ، و بايد كه جاهل به عالم رجوع كند، و اين سيره ايست كه هميشه در مجتمع انسانى و در جميع احكام زندگى به حكم جبر جريان دارد، چون همه افراد نمى توانند بر جميع مايحتاج خود علم و تخصص پيدا نموده و رفع حوايج خود را بنمايند و ناگزيرند در هر مورد به عالم مربوط به آن رجوع نموده و از او تقليد كنند، ليكن در بعضى مواقع هم تقليد باطل است ، و آن تقليد جاهل است از جاهل ديگرى مثل خود، خلاصه همانطورى كه سيره عقلا رجوع جاهل را به عالم صحيح مى داند و آنرا امضا مى كند، همچنين رجوع جاهل را به جاهل ديگر مذموم و باطل مى داند چنان كه رجوع عالم را هم به عالم ديگر باطل دانسته و تجويز نمى كند كه مردى علم خود را ترك نموده و علم ديگرى را اخذ نمايد.
اين آيه در مقام حكايت اين معنا است كه رسول الله (صلى الله عليه و آله ) كه كارش بلاغ است و بس ، آنان را بسوى خدا و بسوى آنچه از خدا بسويش وحى شده دعوت فرمود: پس دعوت رسول الله (صلى الله عليه و آله ) دعوت به حق است زيرا حق عبارتست از راستى كه هيچ دروغى در آن راه نداشته باشد و علمى كه جهل آميخته به آن نباشد و از اينكه در آيه سابق افترا را با جهل و تعقل نكردن مردم در ادعايشان جمع كرده بود مى فهميم كه وقتى ادعاى آنان دروغ و جهل باشد قهرا ادعاى پيغمبر جز صدق و علم (كه همان حق است ) نخواهد بود، مع ذلك مردم گفتار او را نپذيرفته در رد فرمايش او چنين استدلال كردند كه ما ديديم پدران ما چنين مى كردند، و اين همان تقليد باطل است ، درست است كه تقليد در بعضى از مواقع و در شرايط معينى حق و صحيح است ، و بايد كه جاهل به عالم رجوع كند، و اين سيره ايست كه هميشه در مجتمع انسانى و در جميع احكام زندگى به حكم جبر جريان دارد، چون همه افراد نمى توانند بر جميع مايحتاج خود علم و تخصص پيدا نموده و رفع حوايج خود را بنمايند و ناگزيرند در هر مورد به عالم مربوط به آن رجوع نموده و از او تقليد كنند، ليكن در بعضى مواقع هم تقليد باطل است ، و آن تقليد جاهل است از جاهل ديگرى مثل خود، خلاصه همانطورى كه سيره عقلا رجوع جاهل را به عالم صحيح مى داند و آنرا امضا مى كند، همچنين رجوع جاهل را به جاهل ديگر مذموم و باطل مى داند چنان كه رجوع عالم را هم به عالم ديگر باطل دانسته و تجويز نمى كند كه مردى علم خود را ترك نموده و علم ديگرى را اخذ نمايد.
و لذا خداى تعالى در رد اين گونه تقليد فرموده : «'''اولو كان اباوهم لا يعلمون شيئا و لا يهتدون '''» و مفادش اين است كه عقل - اگر عقلى باشد - تجويز نمى كند كه انسان به كسى كه از علم بهره اى ندارد مراجعه نموده و هدايت و راهنمائى او را كه گمراهى است مثل خود بپذيرد، اين در حقيقت پيمودن راه خطردار است ، و سنت حيات اجازه نمى دهد انسان طريقه اى را سلوك كند كه در آن ايمنى از خطر نيست ، و وضع آن نه براى خودش و نه براى راهنمايش روشن نيست ، و شايد غرض از اينكه بعد از گفتن «'''لا يعلمون شيئا'''» اضافه كرد: «'''و لا يهتدون '''» اين باشد كه بخواهد حدود و قيود كلام را بر حسب حقيقت اتمام نمايد، و بفرمايد: مذموم بودن تقليد جاهل از جاهلى مثل خود وقتى است كه دومى حقيقتا جاهل باشد و بين او و مقلدش هيچ امتيازى نباشد، و اما اگر دومى جاهل اصطلاحى باشد و ليكن حقيقتا جاهل نباشد مثلا از شخص سومى كه عالمى خبير و راهنمائى بصير باشد پيروى كند در چنين فرضى تقليد جاهل از چنين جاهلى قبيح نيست ، براى اينكه اين در حقيقت با راهنما راه پيموده ، و مثل مقلدش عينا مثل كورى است كه دست بدست بيناى جاهلى داده كه آن جاهل با راهنمائى عالمى خبير و راه دانى بصير راه مى پيمايد.
و لذا خداى تعالى در رد اين گونه تقليد فرموده : «'''اولو كان اباوهم لا يعلمون شيئا و لا يهتدون '''» و مفادش اين است كه عقل - اگر عقلى باشد - تجويز نمى كند كه انسان به كسى كه از علم بهره اى ندارد مراجعه نموده و هدايت و راهنمائى او را كه گمراهى است مثل خود بپذيرد، اين در حقيقت پيمودن راه خطردار است ، و سنت حيات اجازه نمى دهد انسان طريقه اى را سلوك كند كه در آن ايمنى از خطر نيست ، و وضع آن نه براى خودش و نه براى راهنمايش روشن نيست ، و شايد غرض از اينكه بعد از گفتن «'''لا يعلمون شيئا'''» اضافه كرد: «'''و لا يهتدون '''» اين باشد كه بخواهد حدود و قيود كلام را بر حسب حقيقت اتمام نمايد، و بفرمايد: مذموم بودن تقليد جاهل از جاهلى مثل خود وقتى است كه دومى حقيقتا جاهل باشد و بين او و مقلدش هيچ امتيازى نباشد، و اما اگر دومى جاهل اصطلاحى باشد و ليكن حقيقتا جاهل نباشد مثلا از شخص سومى كه عالمى خبير و راهنمائى بصير باشد پيروى كند در چنين فرضى تقليد جاهل از چنين جاهلى قبيح نيست ، براى اينكه اين در حقيقت با راهنما راه پيموده ، و مثل مقلدش عينا مثل كورى است كه دست بدست بيناى جاهلى داده كه آن جاهل با راهنمائى عالمى خبير و راه دانى بصير راه مى پيمايد.
خط ۶۶: خط ۶۸:
<span id='link122'><span>
<span id='link122'><span>
==آيه ۱۰۵ ، سوره مائده ==
==آيه ۱۰۵ ، سوره مائده ==
يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا عَلَيْكُمْ أَنفُسكُمْ لا يَضرُّكُم مَّن ضلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ (۱۰۵)
يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا عَلَيْكُمْ أَنفُسكُمْ لا يَضرُّكُم مَّن ضلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ (۱۰۵)
ترجمه آيه
ترجمه آيه
اى كسانى كه ايمان آورده ايد بر شما باد رعايت نفس خودتان ، چه آنان كه گمراه شده اند گمراهيشان بشما ضرر نمى رساند اگر شما خود راه را از دست ندهيد، بازگشت همه شما به خداست و پس از آن آگاهتان مى كند به آنچه عمل مى كرديد. (۱۰۵)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد بر شما باد رعايت نفس خودتان ، چه آنان كه گمراه شده اند گمراهيشان بشما ضرر نمى رساند اگر شما خود راه را از دست ندهيد، بازگشت همه شما به خداست و پس از آن آگاهتان مى كند به آنچه عمل مى كرديد. (۱۰۵)
خط ۷۲: خط ۷۴:
گر چه آيه معنايش بظاهر روشن است ، و مؤ منين را امر مى كند به اينكه بخود بپردازند، و مراقب راه هدايت خود باشند، و از ضلالت كسانى كه از مردم گمراه شده اند نهراسند، و بدانند كه خداى تعالى حاكم بر جميع مردم است ، در هر كسى بر حسب عملش حكم مى كند، و ليكن در عين حال خالى از نكات دقيق نيست .
گر چه آيه معنايش بظاهر روشن است ، و مؤ منين را امر مى كند به اينكه بخود بپردازند، و مراقب راه هدايت خود باشند، و از ضلالت كسانى كه از مردم گمراه شده اند نهراسند، و بدانند كه خداى تعالى حاكم بر جميع مردم است ، در هر كسى بر حسب عملش حكم مى كند، و ليكن در عين حال خالى از نكات دقيق نيست .
معناى «'''هدايت '''» و «'''ضلالت '''» و اشاره به اينكه همه راهها به خدا منتهى مى شود
معناى «'''هدايت '''» و «'''ضلالت '''» و اشاره به اينكه همه راهها به خدا منتهى مى شود
يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا عَلَيْكُمْ أَنفُسكُمْ لا يَضرُّكُم مَّن ضلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ ...)).
يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا عَلَيْكُمْ أَنفُسكُمْ لا يَضرُّكُم مَّن ضلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ ...)).
لفظ «'''عليكم '''» در اينجا اسم فعل است ، و در فارسى به معناى بر شما باد و كلمه انفسكم مفعول آنست ،
لفظ «'''عليكم '''» در اينجا اسم فعل است ، و در فارسى به معناى بر شما باد و كلمه انفسكم مفعول آنست ،
و خود معلوم است كه گمراهى و هدايت (كه دو معناى متقابلند معنايى هستند كه در سلوك طريق محقق مى شوند، و در غير آن معنا ندارند، كسى كه همواره مراقب است از وسط جاده حركت كند به نقطه اى كه جاده به آن منتهى مى شود مى رسد، و آن نقطه همان غايت مطلوبى است كه هر انسان سالكى غرضش رسيدن به آن است ، چنين كسى را مى گويند هدايت شده و بر عكس اگر در اين باره سهل انگارى كند، و از وسط جاده به اين طرف و آن طرف متمايل شود بتدريج گمراه شده و نتيجه مطلوب از او فوت مى شود، چنين كسى را مى گويند گمراه شده .
و خود معلوم است كه گمراهى و هدايت (كه دو معناى متقابلند معنايى هستند كه در سلوك طريق محقق مى شوند، و در غير آن معنا ندارند، كسى كه همواره مراقب است از وسط جاده حركت كند به نقطه اى كه جاده به آن منتهى مى شود مى رسد، و آن نقطه همان غايت مطلوبى است كه هر انسان سالكى غرضش رسيدن به آن است ، چنين كسى را مى گويند هدايت شده و بر عكس اگر در اين باره سهل انگارى كند، و از وسط جاده به اين طرف و آن طرف متمايل شود بتدريج گمراه شده و نتيجه مطلوب از او فوت مى شود، چنين كسى را مى گويند گمراه شده .
خط ۸۶: خط ۸۸:
پس بر مومن لازم است كه بكار خود و هدايت خود بپردازد و ضلالت و شيوع گناهانى كه از مردم مى بيند او را نلغزاند و مردم او را مشغول نكنند، او هم خود به كار مردم نپردازد، حق حق است ، گر چه مردم تركش كنند، باطل باطل است گر چه دو دستى آنرا بگيرند، چنانكه خداى تعالى فرموده : «'''قل لا يستوى الخبيث و الطيب و لو اعجبك كثره الخبيث فاتقوا الله يا اولى الالباب لعلكم تفلحون '''».
پس بر مومن لازم است كه بكار خود و هدايت خود بپردازد و ضلالت و شيوع گناهانى كه از مردم مى بيند او را نلغزاند و مردم او را مشغول نكنند، او هم خود به كار مردم نپردازد، حق حق است ، گر چه مردم تركش كنند، باطل باطل است گر چه دو دستى آنرا بگيرند، چنانكه خداى تعالى فرموده : «'''قل لا يستوى الخبيث و الطيب و لو اعجبك كثره الخبيث فاتقوا الله يا اولى الالباب لعلكم تفلحون '''».


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۶ بخش۱۸ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۶ بخش۲۰}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش