گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۴۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:


<span id='link321'><span>
<span id='link321'><span>
==دستور به مسلمانان كه از وراى حجاب با همسران پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )ملاقات كنند ==
==دستور به مسلمانان كه از وراى حجاب با همسران پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) ملاقات كنند ==
وَ إِذَا سأَلْتُمُوهُنَّ مَتَعاً فَسئَلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكمْ أَطهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ
وَ إِذَا سأَلْتُمُوهُنَّ مَتَعاً فَسئَلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكمْ أَطهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ
ضمير ((هن (( به همسران رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر مى گردد، و در خواست متاع از ايشان ، كنايه است از اينكه مردم با ايشان درباره حوائجى كه دارند سوال كنند، و معنايش اين است كه اگر به خاطر حاجتى كه برايتان پيش آمده ، ناگزير شديد با يكى از همسران آن جناب صحبتى بكنيد، از پس پرده صحبت كنيد، ((ذلكم اطهر لقلوبكم و قلوبهن (( اين جمله مصلحت حكم مزبور را بيان مى كند، و مى فرمايد: براى اينكه وقتى از پشت پرده با ايشان صحبت كنيد، دلهايتان دچار وسوسه نمى شود، و در نتيجه اين رويه ، دلهايتان را پاكتر نگه مى دارد
 
وَ مَا كانَ لَكمْ أَن تُؤْذُوا رَسولَ اللَّهِ وَ لا أَن تَنكِحُوا أَزْوَجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَداً ...
ضمير "هن" به همسران رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بر مى گردد، و در خواست متاع از ايشان ، كنايه است از اينكه مردم با ايشان درباره حوائجى كه دارند سوال كنند، و معنايش اين است كه اگر به خاطر حاجتى كه برايتان پيش آمده ، ناگزير شديد با يكى از همسران آن جناب صحبتى بكنيد، از پس پرده صحبت كنيد، "ذلكم اطهر لقلوبكم و قلوبهن" اين جمله مصلحت حكم مزبور را بيان مى كند، و مى فرمايد: براى اينكه وقتى از پشت پرده با ايشان صحبت كنيد، دلهايتان دچار وسوسه نمى شود، و در نتيجه اين رويه ، دلهايتان را پاكتر نگه مى دارد
 
وَ مَا كانَ لَكمْ أَن تُؤْذُوا رَسولَ اللَّهِ وَ لا أَن تَنكِحُوا أَزْوَجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَداً ...
 
شما را نمى سزد كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را با مخالفت كردن دستوراتش - چه آنها كه در خصوص همسرانش داده ، و چه غير آنها - او را اذيت كنيد، و نيز سزاوار نيست كه شما بعد از در گذشت او با يكى از همسرانش ازدواج كنيد، چون اين عمل نزد خدا جرمى است بزرگ
شما را نمى سزد كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را با مخالفت كردن دستوراتش - چه آنها كه در خصوص همسرانش داده ، و چه غير آنها - او را اذيت كنيد، و نيز سزاوار نيست كه شما بعد از در گذشت او با يكى از همسرانش ازدواج كنيد، چون اين عمل نزد خدا جرمى است بزرگ
در اين آيه اشعارى هست به اينكه گويا بعضى از مسلمانان گفته اند كه بعد از در گذشت او همسرانش را مى گيريم ، و به طورى كه در بحث روايتى آينده خواهيد خواند، همينطور هم بوده
در اين آيه اشعارى هست به اينكه گويا بعضى از مسلمانان گفته اند كه بعد از در گذشت او همسرانش را مى گيريم ، و به طورى كه در بحث روايتى آينده خواهيد خواند، همينطور هم بوده
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۰۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۰۷ </center>
إِن تُبْدُوا شيْئاً أَوْ تخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِكلِّ شىْءٍ عَلِيماً
إِن تُبْدُوا شيْئاً أَوْ تخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِكلِّ شىْءٍ عَلِيماً
 
معناى اين آيه روشن است ، و در حقيقت تنبيهى است با لحن تهديد عليه كسانى كه آن جناب را اذيت مى كرده اند، و يا مى گفته اند كه پس از وى با فلان همسرش ازدواج خواهيم كرد
معناى اين آيه روشن است ، و در حقيقت تنبيهى است با لحن تهديد عليه كسانى كه آن جناب را اذيت مى كرده اند، و يا مى گفته اند كه پس از وى با فلان همسرش ازدواج خواهيم كرد
لا جُنَاحَ عَلَيهِنَّ فى ءَابَائهِنَّ ...
 
ضمير ((عليهن (( باز به همسران آن جناب بر مى گردد، و در حقيقت آيه شريفه در معناى استثنايى است از عموميت حكم حجاب ، مى فرمايد: اينكه گفتيم مسلمانها بايد از پس حجاب با ايشان گفتگو كنند، شامل پدران ، فرزندان ، و برادران ، برادر زادگان ، خواهر زادگان ، و خلاصه محرمهاى ايشان نمى شود، نامبردگان مى توانند بدون حجاب با آنان گفتگو كنند بعضى از مفسرين گفته اند: اگر عموها و داييهاى آنان را نام نبرد، براى اين است كه ممكن بود عموى يكى از زنان رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بعد از گفتگوى با او برود، و براى پسرش ‍ تعريف كند، كه برادر زاده و يا خواهرزاده من فلانى چنين و چنان است
لا جُنَاحَ عَلَيهِنَّ فى ءَابَائهِنَّ ...
و نيز زنان قوم و خويش ايشان را نيز استثناء كرده ، و اينكه فرموده : زنان ايشان ، اشاره دارد به اينكه مراد از زنان ايشان تنها آن زنان از فاميل ايشان است كه ايمان داشته با شند، نه كفار، همچنان كه در تفسير كلمه ((او نسائهن (( نيز اين معنا خاطر نشان شده ، و نيز از كسانى كه استثناء شده اند، كنيزان و غلامان خود ايشان است
 
((و اتقين الله ان الله كان على كل شى ء شهيدا(( - در اين جمله حكم مذكور تاكيد شده ، و بخصوص از جهت التفاتى كه از غيبت به خطاب شده ، و با اينكه سياق قبل از اين جمله زنان را غايب گرفته بود، در اين جمله خطاب به خود ايشان كرده ، كه ((و اتقين الله - از خدا بترسيد(( اين تاكيد روشن تر به چشم مى خورد
ضمير "عليهن" باز به همسران آن جناب بر مى گردد، و در حقيقت آيه شريفه در معناى استثنايى است از عموميت حكم حجاب ، مى فرمايد: اينكه گفتيم مسلمانها بايد از پس حجاب با ايشان گفتگو كنند، شامل پدران ، فرزندان ، و برادران ، برادر زادگان ، خواهر زادگان ، و خلاصه محرمهاى ايشان نمى شود، نامبردگان مى توانند بدون حجاب با آنان گفتگو كنند بعضى از مفسرين گفته اند: اگر عموها و داييهاى آنان را نام نبرد، براى اين است كه ممكن بود عموى يكى از زنان رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بعد از گفتگوى با او برود، و براى پسرش ‍ تعريف كند، كه برادر زاده و يا خواهرزاده من فلانى چنين و چنان است
إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَئكتَهُ يُصلُّونَ عَلى النَّبىِّ يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا صلُّوا عَلَيْهِ وَ سلِّمُوا تَسلِيماً
و نيز زنان قوم و خويش ايشان را نيز استثناء كرده ، و اينكه فرموده : زنان ايشان ، اشاره دارد به اينكه مراد از زنان ايشان تنها آن زنان از فاميل ايشان است كه ايمان داشته با شند، نه كفار، همچنان كه در تفسير كلمه "او نسائهن" نيز اين معنا خاطر نشان شده ، و نيز از كسانى كه استثناء شده اند، كنيزان و غلامان خود ايشان است
 
"و اتقين الله ان الله كان على كل شى ء شهيدا" - در اين جمله حكم مذكور تاكيد شده ، و بخصوص از جهت التفاتى كه از غيبت به خطاب شده ، و با اينكه سياق قبل از اين جمله زنان را غايب گرفته بود، در اين جمله خطاب به خود ايشان كرده ، كه "و اتقين الله - از خدا بترسيد" اين تاكيد روشن تر به چشم مى خورد
 
إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَئكتَهُ يُصلُّونَ عَلى النَّبىِّ يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا صلُّوا عَلَيْهِ وَ سلِّمُوا تَسلِيماً
<span id='link322'><span>
<span id='link322'><span>
==معناى صلات خدا و ملائكه و مؤ منين بر پيامبر اكرم (ص ) ==
==معناى صلات خدا و ملائكه و مؤ منين بر پيامبر اكرم (ص) ==
قبلا گفتيم كه كلمه ((صلوه (( در اصل به معناى انعطاف بوده ، و صلات خدا بر پيغمبر به معناى انعطاف او به وى است ، به وسيله رحمتش ، البته انعطافى مطلق ، چون در آيه شريفه صلات را مقيد به قيدى نكرده ، و همچنين صلات ملائكه او بر آن جناب ، انعطاف ايشان است بر وى ، به اينكه او را تزكيه نموده و برايش استغفار كنند، و صلات مؤ منين بر او انعطاف ايشان است به وسيله درخواست رحمت براى او
قبلا گفتيم كه كلمه "صلوه" در اصل به معناى انعطاف بوده ، و صلات خدا بر پيغمبر به معناى انعطاف او به وى است ، به وسيله رحمتش ، البته انعطافى مطلق ، چون در آيه شريفه صلات را مقيد به قيدى نكرده ، و همچنين صلات ملائكه او بر آن جناب ، انعطاف ايشان است بر وى ، به اينكه او را تزكيه نموده و برايش استغفار كنند، و صلات مؤ منين بر او انعطاف ايشان است به وسيله درخواست رحمت براى او
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۰۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۰۸ </center>
و در اينكه قبل از امر به مؤ منين كه بر او صلوات بفرستيد، نخست صلات خود و ملائكه خود را ذكر كرده ، دلالتى هست بر اينكه صلوات مؤ منين بر آن جناب به پيروى خداى سبحان ، و متابعت ملائكه اوست ، و اين خود نهى آينده را تاكيد مى كند
و در اينكه قبل از امر به مؤ منين كه بر او صلوات بفرستيد، نخست صلات خود و ملائكه خود را ذكر كرده ، دلالتى هست بر اينكه صلوات مؤ منين بر آن جناب به پيروى خداى سبحان ، و متابعت ملائكه اوست ، و اين خود نهى آينده را تاكيد مى كند
از طريق شيعه و سنى هم روايت بسيار زياد رسيده ، در اينكه طريق صلوات فرستادن مؤ منين بر آن جناب ، اين است كه از خدا بخواهند بر او و آل او صلوات بفرستد.  
از طريق شيعه و سنى هم روايت بسيار زياد رسيده ، در اينكه طريق صلوات فرستادن مؤ منين بر آن جناب ، اين است كه از خدا بخواهند بر او و آل او صلوات بفرستد.  
ان الذين يوذون الله و رسوله لعنهم الله فى الدنيا و الاخره و اعدلهم عذابا مهينا
ان الذين يوذون الله و رسوله لعنهم الله فى الدنيا و الاخره و اعدلهم عذابا مهينا
همه مى دانيم كه خداى تعالى منزه است از اينكه كسى او را بيازارد، و يا هر چيزى كه بويى از نقص و خوارى داشته باشد به ساحت او راه يابد، پس اگر در آيه مورد بحث مى بينيم كه خدا را در اذيت شدن با رسولش ‍ شريك كرده مى فهميم كه خواسته است از رسول خود احترام كرده باشد، و نيز اشاره كند به اينكه هر كس قصد سويى نسبت به رسول كند، در حقيقت نسبت به خدا هم كرده ، چون رسول بدان جهت كه رسول است ، هدفى جز خدا ندارد، پس هر كس او را قصد كند، چه به خير و چه به سوء، خدا را قصد كرده است
همه مى دانيم كه خداى تعالى منزه است از اينكه كسى او را بيازارد، و يا هر چيزى كه بويى از نقص و خوارى داشته باشد به ساحت او راه يابد، پس اگر در آيه مورد بحث مى بينيم كه خدا را در اذيت شدن با رسولش ‍ شريك كرده مى فهميم كه خواسته است از رسول خود احترام كرده باشد، و نيز اشاره كند به اينكه هر كس قصد سويى نسبت به رسول كند، در حقيقت نسبت به خدا هم كرده ، چون رسول بدان جهت كه رسول است ، هدفى جز خدا ندارد، پس هر كس او را قصد كند، چه به خير و چه به سوء، خدا را قصد كرده است
<span id='link323'><span>
<span id='link323'><span>
==معناى اينكه خدا آزاردهندگان پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم ) را در دنيا و آخرت لعنتكرده است ==
==معناى اينكه خدا آزاردهندگان پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) را در دنيا و آخرت لعنت كرده است ==
در آيه مورد بحث افرادى كه در صدد بر مى آيند كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را اذيت كنند، به لعنت در دنيا و آخرت وعده داده شده اند، و ((لعنت (( به معناى دور كردن از رحمت است ، و چون رحمت مخصوص به مؤ منين ، عبارت است از هدايت به سوى عقايد حق ، و ايمان حقيقى و بدنبال آن عمل صالح ، در نتيجه دورى از رحمت در دنيا، به معناى محروميت او از اين هدايت است ، و اين محروم ساختن جنبه كيفر دارد، و در نتيجه همان طبع قلوبى است كه در آيه ((لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسيه (( و آيه ((و لكن لعنهم الله بكفرهم فلا يومنون الا قليلا(( و آيه ((اولئك الذين لعنهم الله ، فاصمهم و اعمى ابصارهم (( به آن اشاره نموده ، و آيه شريفه مورد بحث با اين آيات منطبق است
در آيه مورد بحث افرادى كه در صدد بر مى آيند كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را اذيت كنند، به لعنت در دنيا و آخرت وعده داده شده اند، و "لعنت" به معناى دور كردن از رحمت است ، و چون رحمت مخصوص به مؤ منين ، عبارت است از هدايت به سوى عقايد حق ، و ايمان حقيقى و بدنبال آن عمل صالح ، در نتيجه دورى از رحمت در دنيا، به معناى محروميت او از اين هدايت است ، و اين محروم ساختن جنبه كيفر دارد، و در نتيجه همان طبع قلوبى است كه در آيه "لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسيه" و آيه "و لكن لعنهم الله بكفرهم فلا يومنون الا قليلا" و آيه "اولئك الذين لعنهم الله ، فاصمهم و اعمى ابصارهم" به آن اشاره نموده ، و آيه شريفه مورد بحث با اين آيات منطبق است
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۰۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۰۹ </center>
اين معناى لعنت در دنيا، و اما لعنت در آخرت به معناى دور كردن از رحمت قرب است ، كه باز در جاى ديگر فرموده : ((كلا انهم عن ربهم يومئذ لمحجوبون ((
اين معناى لعنت در دنيا، و اما لعنت در آخرت به معناى دور كردن از رحمت قرب است ، كه باز در جاى ديگر فرموده : "كلا انهم عن ربهم يومئذ لمحجوبون"
در آيه مورد بحث بعد از لعنت آزار كنندگان رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در دنيا و آخرت اين تهديد را كرده كه براى آنان و براى آخرتشان عذابى خوار كننده تهيه كرده است . و اگر عذابشان را به وصف خوار كننده توصيف كرده ، بدان جهت است كه تلافى استكبار آنان باشد، چون اينان در دنيا، خدا و رسول را اهانت مى كردند، در مقابل اين رفتارشان عذابشان خوار كننده خواهد بود
در آيه مورد بحث بعد از لعنت آزار كنندگان رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در دنيا و آخرت اين تهديد را كرده كه براى آنان و براى آخرتشان عذابى خوار كننده تهيه كرده است . و اگر عذابشان را به وصف خوار كننده توصيف كرده ، بدان جهت است كه تلافى استكبار آنان باشد، چون اينان در دنيا، خدا و رسول را اهانت مى كردند، در مقابل اين رفتارشان عذابشان خوار كننده خواهد بود
وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَتِ بِغَيرِ مَا اكتَسبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَناً وَ إِثْماً مُّبِيناً
 
وجه اينكه آزار مؤ منين را ((بهتان (( و ((اثم مبين (( خواند
وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَتِ بِغَيرِ مَا اكتَسبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَناً وَ إِثْماً مُّبِيناً
در اين آيه ايذاء مؤ منين و مومنات را در گناه بودن ، مقيد كرده به قيد ((بغير ما اكتسبوا - بدون اينكه تقصيرى كرده باشند(( و اين براى آن است كه شامل صورت قصاص و حد شرعى ، و تعزير نشود، چون ايذاى مؤ منين و مومنات ، در اين چند صورت گناه نيست ، زيرا خود شارع اجازه داده ، تا مظلوم از ظالم خود قصاص بگيرد، و به حاكم شرع اجازه داده تا بعضى از گنهكاران را حد بزند، و بعضى ديگر را تنبيه كند
 
و اما در غير اين چند صورت خداى تعالى آزار مؤ منين و مومنات را احتمال (و زير بار و بال رفتن ) بهتان و اثم مبين خوانده . و بهتان عبارت است از دروغ بستن به كسى در پيش روى خود او، و اگر ايذاى مؤ منين را بهتان خوانده ، وجهش اين است كه آزار دهنده مؤ منين حتما پيش ‍ خودش علتى براى اين كار درست كرده ، علتى كه از نظر او جرم است ، مثلا پيش خودش گفته : فلانى چرا چنين گفت ؟ و چرا چنين كرد؟ گفته و كرده او را جرم حساب مى كند، در حالى كه در واقع جرمى نيست ، و اين همان دروغ بستن ، و نسبت جرم به بى گناهى دادن است ، و گفتيم كه اين طور نسبت دادن بهتان است
وجه اينكه آزار مؤ منين را "بهتان" و "اثم مبين" خواند
در اين آيه ايذاء مؤ منين و مومنات را در گناه بودن ، مقيد كرده به قيد "بغير ما اكتسبوا - بدون اينكه تقصيرى كرده باشند" و اين براى آن است كه شامل صورت قصاص و حد شرعى ، و تعزير نشود، چون ايذاى مؤ منين و مومنات ، در اين چند صورت گناه نيست ، زيرا خود شارع اجازه داده ، تا مظلوم از ظالم خود قصاص بگيرد، و به حاكم شرع اجازه داده تا بعضى از گنهكاران را حد بزند، و بعضى ديگر را تنبيه كند
و اما در غير اين چند صورت خداى تعالى آزار مؤ منين و مومنات را احتمال (و زير بار و بال رفتن) بهتان و اثم مبين خوانده . و بهتان عبارت است از دروغ بستن به كسى در پيش روى خود او، و اگر ايذاى مؤ منين را بهتان خوانده ، وجهش اين است كه آزار دهنده مؤ منين حتما پيش ‍ خودش علتى براى اين كار درست كرده ، علتى كه از نظر او جرم است ، مثلا پيش خودش گفته : فلانى چرا چنين گفت ؟ و چرا چنين كرد؟ گفته و كرده او را جرم حساب مى كند، در حالى كه در واقع جرمى نيست ، و اين همان دروغ بستن ، و نسبت جرم به بى گناهى دادن است ، و گفتيم كه اين طور نسبت دادن بهتان است
و اگر آن را اثم مبين خواند، بدين جهت است كه گناه بودن افتراء و بهتان ، از چيرهايى است كه عقل انسان آن را درك مى كند، و احتياجى ندارد به اينكه از ناحيه شرع نهيى در مورد آن صادر شود
و اگر آن را اثم مبين خواند، بدين جهت است كه گناه بودن افتراء و بهتان ، از چيرهايى است كه عقل انسان آن را درك مى كند، و احتياجى ندارد به اينكه از ناحيه شرع نهيى در مورد آن صادر شود
يَأَيهَا النَّبىُّ قُل لاَزْوَجِك وَ بَنَاتِك وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيهِنَّ مِن جَلَبِيبِهِنَّ ...
 
كلمه ((جلابيب (( جمع جلباب است ، و آن جامه اى است سرتاسرى كه تمامى بدن را مى پوشاند، و يا روسرى مخصوصى است كه صورت و سر را ساتر مى شود، و منظور از جمله ((پيش بكشند مقدارى از جلباب خود را((، اين است كه آن را طورى بپوشند كه زير گلو و سينه هايشان در انظار ناظرين پيدا نباشد
يَأَيهَا النَّبىُّ قُل لاَزْوَجِك وَ بَنَاتِك وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيهِنَّ مِن جَلَبِيبِهِنَّ ...
 
كلمه "جلابيب" جمع جلباب است ، و آن جامه اى است سرتاسرى كه تمامى بدن را مى پوشاند، و يا روسرى مخصوصى است كه صورت و سر را ساتر مى شود، و منظور از جمله "پيش بكشند مقدارى از جلباب خود را"، اين است كه آن را طورى بپوشند كه زير گلو و سينه هايشان در انظار ناظرين پيدا نباشد
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۱۰ </center>
((ذلك ادنى ان يعرفن فلا يوذين (( - يعنى پوشاندن همه بدن به شناخته شدن به اينكه اهل عفت و حجاب و صلاح و سدادند نزديك تر است ، در نتيجه وقتى به اين عنوان شناخته شدند، ديگر اذيت نمى شوند، يعنى اهل فسق و فجور متعرض آنان نمى گردند
"ذلك ادنى ان يعرفن فلا يوذين" - يعنى پوشاندن همه بدن به شناخته شدن به اينكه اهل عفت و حجاب و صلاح و سدادند نزديك تر است ، در نتيجه وقتى به اين عنوان شناخته شدند، ديگر اذيت نمى شوند، يعنى اهل فسق و فجور متعرض آنان نمى گردند
بعضى از مفسرين در معناى آن گفته اند: اين پوشيدگى ، نزديك تر بودن ايشان به مسلمان بودن و آزاد بودن را مى شناساند، چون زنان غير مسلمان ، و نيز كنيزان در آن دوره حجاب نداشتند، و حجاب علامت زنان مسلمان بود، و در نتيجه كسى متعرض آنان نمى شد، و حتى كسى نمى پنداشت كه ايشان كنيز و يا غير مسلمانند، و از ملت يهود و نصارى هستند ليكن معناى اول به ذهن نزديك تر است
بعضى از مفسرين در معناى آن گفته اند: اين پوشيدگى ، نزديك تر بودن ايشان به مسلمان بودن و آزاد بودن را مى شناساند، چون زنان غير مسلمان ، و نيز كنيزان در آن دوره حجاب نداشتند، و حجاب علامت زنان مسلمان بود، و در نتيجه كسى متعرض آنان نمى شد، و حتى كسى نمى پنداشت كه ايشان كنيز و يا غير مسلمانند، و از ملت يهود و نصارى هستند ليكن معناى اول به ذهن نزديك تر است
<span id='link325'><span>
<span id='link325'><span>
==تهديد منافقين و بيماردلان و شايعه پرااكنان به اخراج از شهر و مدور ساختن خونشان ،اگر از فساد دست نكشند ==
==تهديد منافقين و بيماردلان و شايعه پرااكنان به اخراج از شهر و مدور ساختن خونشان ،اگر از فساد دست نكشند ==
لَّئن لَّمْ يَنتَهِ الْمُنَفِقُونَ وَ الَّذِينَ فى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فى الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّك بِهِمْ ...
لَّئن لَّمْ يَنتَهِ الْمُنَفِقُونَ وَ الَّذِينَ فى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فى الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّك بِهِمْ ...
كلمه ((انتهاء(( به معناى امتناع از عملى و ترك كردن آن است ، و كلمه ((مرجفون (( جمع اسم فاعل از ((ارجاف (( است ، و ((ارجاف (( به معناى اشاعه باطل ، و در سايه آن استفاده هاى نامشروع بردن است ، و يا حداقل مردم را دچار اضطراب كردن است
 
و كلمه ((لنغرينك (( از ((اغراء(( است ، و ((اغراء(( به معناى تحريك كسى است به انجام عملى
كلمه "انتهاء" به معناى امتناع از عملى و ترك كردن آن است ، و كلمه "مرجفون" جمع اسم فاعل از "ارجاف" است ، و "ارجاف" به معناى اشاعه باطل ، و در سايه آن استفاده هاى نامشروع بردن است ، و يا حداقل مردم را دچار اضطراب كردن است
و كلمه "لنغرينك" از "اغراء" است ، و "اغراء" به معناى تحريك كسى است به انجام عملى
و معناى آيه اين است كه : سوگند مى خورم ، اگر منافقين و بيماردلان دست از فساد انگيزى بر ندارند، و كسانى كه اخبار و شايعات دروغى در بين مردم انتشار مى دهند، تا از آب گل آلود اغراض شيطانى خود را بدست آورند، و يا حداقل در بين مسلمانان دلهره و اضطراب پديد آورند، تو را ماءمور مى كنيم تا عليه ايشان قيام كنى ، و نگذارى در مدينه در جوارت زندگى كنند، بلكه از اين شهر بيرونشان كنى ، و جز مدتى كم مهلتشان ندهى ، و منظور از اين مدت كم فاصله بين مامور شدن ، و ماءموريت را انجام دادن است
و معناى آيه اين است كه : سوگند مى خورم ، اگر منافقين و بيماردلان دست از فساد انگيزى بر ندارند، و كسانى كه اخبار و شايعات دروغى در بين مردم انتشار مى دهند، تا از آب گل آلود اغراض شيطانى خود را بدست آورند، و يا حداقل در بين مسلمانان دلهره و اضطراب پديد آورند، تو را ماءمور مى كنيم تا عليه ايشان قيام كنى ، و نگذارى در مدينه در جوارت زندگى كنند، بلكه از اين شهر بيرونشان كنى ، و جز مدتى كم مهلتشان ندهى ، و منظور از اين مدت كم فاصله بين مامور شدن ، و ماءموريت را انجام دادن است
مَّلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِيلاً
 
كلمه ((ثقفوا(( مجهول ماضى از ماده ((ثقف (( است ، كه به معناى ادراك ، و ظفر يافتن به چيزى است ، و جمله مورد بحث حاليه است ، كه حال منافقين و آن دو طايفه ديگر را بيان مى كند، و حاصل مجموع اين حال و آن صاحب حال ، اين مى شود كه اگر سه طايفه مذكور دست از فساد برندارند، تو را عليه آنان مى شورانيم ، در حالى كه اين سه طايفه هر جا كه يافت شوند ملعون باشند، و خونشان براى همه مسلمانان هدر باشد
مَّلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِيلاً
 
كلمه "ثقفوا" مجهول ماضى از ماده "ثقف" است ، كه به معناى ادراك ، و ظفر يافتن به چيزى است ، و جمله مورد بحث حاليه است ، كه حال منافقين و آن دو طايفه ديگر را بيان مى كند، و حاصل مجموع اين حال و آن صاحب حال ، اين مى شود كه اگر سه طايفه مذكور دست از فساد برندارند، تو را عليه آنان مى شورانيم ، در حالى كه اين سه طايفه هر جا كه يافت شوند ملعون باشند، و خونشان براى همه مسلمانان هدر باشد
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۱۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۱۱ </center>
سنَّةَ اللَّهِ فى الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَ لَن تجِدَ لِسنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلاً
سنَّةَ اللَّهِ فى الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَ لَن تجِدَ لِسنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلاً
كلمه ((سنه (( به معناى طريقه معمول و رايج است ، كه به طبع خود غالبا يا دائما جارى باشد
كلمه "سنه" به معناى طريقه معمول و رايج است ، كه به طبع خود غالبا يا دائما جارى باشد
خداى سبحان مى فرمايد: اين عذاب و نكالى كه به منافقين و آن دو طايفه ديگر وعده داديم و گفتيم كه تبعيدشان مى كنيم و خونشان را هدر مى سازيم ، سنتى است از خدا كه در امتهاى پيشين نيز جارى ساخته ، هر وقت قومى به راه فساد انگيزى و ايجاد فتنه افتادند، و خواستند تا بمنظور استفاده هاى نامشروع ، در بين مردم اضطراب افكنده ، تا در طغيان و سركشى بى مانع باشند، ما آنان را به همين طريق گرفتيم ، و تو هرگز دگرگونى در سنت خدا نخواهى يافت ، پس در شما امت همان جارى مى شود كه در امتهاى قبل از شما جارى شد
خداى سبحان مى فرمايد: اين عذاب و نكالى كه به منافقين و آن دو طايفه ديگر وعده داديم و گفتيم كه تبعيدشان مى كنيم و خونشان را هدر مى سازيم ، سنتى است از خدا كه در امتهاى پيشين نيز جارى ساخته ، هر وقت قومى به راه فساد انگيزى و ايجاد فتنه افتادند، و خواستند تا بمنظور استفاده هاى نامشروع ، در بين مردم اضطراب افكنده ، تا در طغيان و سركشى بى مانع باشند، ما آنان را به همين طريق گرفتيم ، و تو هرگز دگرگونى در سنت خدا نخواهى يافت ، پس در شما امت همان جارى مى شود كه در امتهاى قبل از شما جارى شد
<span id='link326'><span>
<span id='link326'><span>
==بحث روايتى ==
==بحث روايتى ==
چند روايت درباره احكام و آداب طلاق
چند روايت درباره احكام و آداب طلاق
در كتاب فقيه آمده كه عمرو بن شمر، از جابر، از امام باقر (عليه السلام ) روايت كرد كه در ذيل كلام خداى عزوجل ((ثم طلقتموهن من قبل ان تمسوهن فما لكم عليهن من عده تعتدونها فمتعوهن و سرحوهن سراحا جميلا(( فرموده : ((متعوهن (( معنايش اين است كه تا آن جا كه مى توانيد به ايشان نيكى كنيد، چون زن طلاق گرفته با نكبت ، وحشت ، اندوه بزرگ ، و شماتت دشمنان ، به خانه خود بر مى گردد، و چون خدا خودش كريم و با حياء است ، اهل كرامت و حياء را دوست مى دارد، و گرامى ترين شما كسى است كه نسبت به همسر خود كرامت و بزرگوارى بيشترى داشته باشد
در كتاب فقيه آمده كه عمرو بن شمر، از جابر، از امام باقر (عليه السلام ) روايت كرد كه در ذيل كلام خداى عزوجل "ثم طلقتموهن من قبل ان تمسوهن فما لكم عليهن من عده تعتدونها فمتعوهن و سرحوهن سراحا جميلا" فرموده : "متعوهن" معنايش اين است كه تا آن جا كه مى توانيد به ايشان نيكى كنيد، چون زن طلاق گرفته با نكبت ، وحشت ، اندوه بزرگ ، و شماتت دشمنان ، به خانه خود بر مى گردد، و چون خدا خودش كريم و با حياء است ، اهل كرامت و حياء را دوست مى دارد، و گرامى ترين شما كسى است كه نسبت به همسر خود كرامت و بزرگوارى بيشترى داشته باشد
و در كافى به سند خود از حلبى ، از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده ، كه در پاسخ اين مساله كه مردى همسرش را قبل از آنكه عمل زناشويى با وى انجام دهد طلاق داده ، فرمود: اگر مهرش را معين كرده ، نصف آن را بايد بدهد، و اگر معين نشده ، بايد به مقدار پولى كه معمولا به مثل چنين زنى مى دهند، او را بهره مند سازد
و در كافى به سند خود از حلبى ، از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده ، كه در پاسخ اين مساله كه مردى همسرش را قبل از آنكه عمل زناشويى با وى انجام دهد طلاق داده ، فرمود: اگر مهرش را معين كرده ، نصف آن را بايد بدهد، و اگر معين نشده ، بايد به مقدار پولى كه معمولا به مثل چنين زنى مى دهند، او را بهره مند سازد
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۱۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۱۲ </center>
مؤ لف : روايات در اين معنا بسيار است ، و همه آنها بر اين اساس صحيح است كه همانطور كه در تفسير آيه گفتيم - آيه شريفه با آيه سوره بقره تخصيص خورده باشد
مؤ لف : روايات در اين معنا بسيار است ، و همه آنها بر اين اساس صحيح است كه همانطور كه در تفسير آيه گفتيم - آيه شريفه با آيه سوره بقره تخصيص خورده باشد
و در الدر المنثور است كه عبد بن حميد، از حبيب بن ثابت روايت كرده كه گفت : مردى نزد على بن الحسين (عليهماالسلام ) آمد، و از او درباره شخصى سوال كرد كه گفته است اگر من با فلان زن ازدواج كنم او خود بخود مطلقه باشد، حال آيا مى تواند با او ازدواج كند؟ فرمود: اين سخن او هيچ اثرى ندارد، چون طلاق بعد از ازدواج است ، و قبل از ازدواج اثرى ندارد، آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود: ((يا ايها الذين آمنوا اذا نكحتم المومنات ثم طلقتموهن ((
و در الدر المنثور است كه عبد بن حميد، از حبيب بن ثابت روايت كرده كه گفت : مردى نزد على بن الحسين (عليهماالسلام) آمد، و از او درباره شخصى سوال كرد كه گفته است اگر من با فلان زن ازدواج كنم او خود بخود مطلقه باشد، حال آيا مى تواند با او ازدواج كند؟ فرمود: اين سخن او هيچ اثرى ندارد، چون طلاق بعد از ازدواج است ، و قبل از ازدواج اثرى ندارد، آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود: "يا ايها الذين آمنوا اذا نكحتم المومنات ثم طلقتموهن"
مؤ لف : اين روايت را صاحب مجمع البيان نيز از حبيب بن ثابت از آن جناب نقل كرده
مؤ لف : اين روايت را صاحب مجمع البيان نيز از حبيب بن ثابت از آن جناب نقل كرده
و نيز در الدر المنثور است كه ابن ماجه ، و ابن مردويه ، از مسور بن مخرمه ، از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت كرده اند كه فرمود: طلاق قبل از نكاح ، و آزاد كردن برده قبل از مالك شدن وى ، باطل است و اثرى ندارد
و نيز در الدر المنثور است كه ابن ماجه ، و ابن مردويه ، از مسور بن مخرمه ، از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت كرده اند كه فرمود: طلاق قبل از نكاح ، و آزاد كردن برده قبل از مالك شدن وى ، باطل است و اثرى ندارد
مؤ لف : مثل اين را از جابر و عايشه از آن جناب روايت كرده
مؤ لف : مثل اين را از جابر و عايشه از آن جناب روايت كرده
<span id='link327'><span>
<span id='link327'><span>
==رواياتى در ذيل آيات مربوط به ازدواج پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و احكاممربوط به همسران آن جناب (صلى الله عليه و آله و سلم ) ==
==رواياتى در ذيل آيات مربوط به ازدواج پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و احكام مربوط به همسران آن جناب (صلى الله عليه و آله و سلم) ==
و در كافى به سند خود از حضرمى ، از ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه در ذيل آيه ((يا ايها النبى انا احللنا لك ازواجك (( در پاسخ كسى كه پرسيد: خداوند چند همسر را براى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) حلال كرد؟ فرمودند: هر چه مى خواست مى توانست بگيرد
و در كافى به سند خود از حضرمى ، از ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه در ذيل آيه ((يا ايها النبى انا احللنا لك ازواجك (( در پاسخ كسى كه پرسيد: خداوند چند همسر را براى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) حلال كرد؟ فرمودند: هر چه مى خواست مى توانست بگيرد
و در همان كتاب به سند خود از حلبى ، از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت : از آن جناب پرسيدم كه معناى آيه ((لا يحل لك النساء من بعد و لا ان تبدل بهن من ازواج (( چيست ؟ فرمود: براى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) جايز بود كه هر قدر مى خواست زن بگيرد، از دختران عموها و عمه ها، و دختران دايى ها و دختران خاله ها، با داشتن زنانى كه با خود او مهاجرت كردند
و در همان كتاب به سند خود از حلبى ، از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت : از آن جناب پرسيدم كه معناى آيه "لا يحل لك النساء من بعد و لا ان تبدل بهن من ازواج" چيست ؟ فرمود: براى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) جايز بود كه هر قدر مى خواست زن بگيرد، از دختران عموها و عمه ها، و دختران دايى ها و دختران خاله ها، با داشتن زنانى كه با خود او مهاجرت كردند
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۱۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۱۳ </center>
و نيز حلال بود براى او اينكه با همسران مؤ منين (البته بعد از طلاق يا بعد از مرگ شوهرشان )، بدون مهر ازدواج كند، و اين جنبه بخشش ‍ وهبه را داشت ، كه زنى خود را به او مى بخشيد، و اين از خصايص آن جناب بود، و بر ساير مسلمانان جايز نيست و نمى توانند بدون مهر زن بگيرند. اين خصيصه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) همان است كه قرآن در جمله ((و امراه مومنه ان وهبت نفسه اللنبى (( بدان اشاره مى كند
و نيز حلال بود براى او اينكه با همسران مؤ منين (البته بعد از طلاق يا بعد از مرگ شوهرشان)، بدون مهر ازدواج كند، و اين جنبه بخشش ‍ وهبه را داشت ، كه زنى خود را به او مى بخشيد، و اين از خصايص آن جناب بود، و بر ساير مسلمانان جايز نيست و نمى توانند بدون مهر زن بگيرند. اين خصيصه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) همان است كه قرآن در جمله "و امراه مومنه ان وهبت نفسه اللنبى" بدان اشاره مى كند
و در الدر المنثور است كه ابن سعد، ابن ابى شيبه ، عبد بن حميد، ابن جرير، ابن منذر، و طبرانى ، از على بن الحسين (عليهماالسلام ) روايت كرده اند، كه در ذيل جمله ((و امراه مومنه (( فرمود: اين جمله در باره ام شريك ازدى نازل شد، كه خود را به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بخشيد
و در الدر المنثور است كه ابن سعد، ابن ابى شيبه ، عبد بن حميد، ابن جرير، ابن منذر، و طبرانى ، از على بن الحسين (عليهماالسلام ) روايت كرده اند، كه در ذيل جمله ((و امراه مومنه (( فرمود: اين جمله در باره ام شريك ازدى نازل شد، كه خود را به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بخشيد
مؤ لف : روايت شده كه نام آن زن خوله دختر حكيم بوده ، و نيز آمده كه ليلى دختر حطيم بوده ، و نيز آمده كه وى ميمونه بود، و ظاهرا زنانى چند بوده اند كه خود را به آن جناب بخشيده اند
مؤ لف : روايت شده كه نام آن زن خوله دختر حكيم بوده ، و نيز آمده كه ليلى دختر حطيم بوده ، و نيز آمده كه وى ميمونه بود، و ظاهرا زنانى چند بوده اند كه خود را به آن جناب بخشيده اند
شاءن نزول آيه ((و امراء مؤ منة ان وهبت نفسها للنبى ...((بنقل از كتاب شريف كافى
شاءن نزول آيه "و امراء مؤ منة ان وهبت نفسها للنبى ..."بنقل از كتاب شريف كافى
و در كافى با ذكر سند، از محمد بن قيس ، از ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: زنى از انصار نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمد، و عرضه داشت : يا رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) هر چند رسم نيست كه زن به خواستگارى شوهر رود، ولى من از آن جايى كه زنى رسيده هستم ، و سالها است كه شوهر ندارم ، و فرزند دار نشده ام ، آيا شما ميل دارى مرا بگيرى ؟ اگر حاجتى به من داشته باشى ، من خود را به تو مى بخشم ، در صورتى كه قبول كنى ، و رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم ) روى خوش به او نشان داد، و دعاى خير كرد
و در كافى با ذكر سند، از محمد بن قيس ، از ابى جعفر (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: زنى از انصار نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمد، و عرضه داشت : يا رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) هر چند رسم نيست كه زن به خواستگارى شوهر رود، ولى من از آن جايى كه زنى رسيده هستم ، و سالها است كه شوهر ندارم ، و فرزند دار نشده ام ، آيا شما ميل دارى مرا بگيرى ؟ اگر حاجتى به من داشته باشى ، من خود را به تو مى بخشم ، در صورتى كه قبول كنى ، و رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) روى خوش به او نشان داد، و دعاى خير كرد
آن گاه فرمود: اى خواهر انصار، خدا از ناحيه رسول خود به همه شما جزاى خير دهد، مردان شما مرا يارى كردند، و زنانشان به من رغبت نمودند، حفصه (دختر عمر و همسر آن جناب ) به آن زن گفت : چقدر حياى تو كم است ، و چقدر پر رو وبى اختيارى در مقابل مردان ، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: اى حفصه دست از او بردار كه او از تو بهتر است ، براى اينكه او به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) رغبت كرده ، و تو او را سرزنش مى كنى ، و از او عيب مى گيرى
آن گاه فرمود: اى خواهر انصار، خدا از ناحيه رسول خود به همه شما جزاى خير دهد، مردان شما مرا يارى كردند، و زنانشان به من رغبت نمودند، حفصه (دختر عمر و همسر آن جناب) به آن زن گفت : چقدر حياى تو كم است ، و چقدر پر رو وبى اختيارى در مقابل مردان ، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: اى حفصه دست از او بردار كه او از تو بهتر است ، براى اينكه او به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) رغبت كرده ، و تو او را سرزنش مى كنى ، و از او عيب مى گيرى
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۱۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۱۴ </center>
آن گاه به آن زن فرمود: برگرد، خدا رحمتت كند، برگرد كه خدا بهشتش را بر تو واجب كرد، به همين جهت كه در من رغبت كردى و دوستدار من شدى ، و مرا خوشحال ساختى ، به زودى خبر من به تو خواهد رسيد ان شاء الله
آن گاه به آن زن فرمود: برگرد، خدا رحمتت كند، برگرد كه خدا بهشتش را بر تو واجب كرد، به همين جهت كه در من رغبت كردى و دوستدار من شدى ، و مرا خوشحال ساختى ، به زودى خبر من به تو خواهد رسيد ان شاء الله
خط ۱۱۲: خط ۱۲۹:
<span id='link332'><span>
<span id='link332'><span>
==آيات ۶۳ - ۷۳، سوره احزاب ==
==آيات ۶۳ - ۷۳، سوره احزاب ==
يَسئَلُك النَّاس عَنِ الساعَةِ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَ مَا يُدْرِيك لَعَلَّ الساعَةَ تَكُونُ قَرِيباً(۶۳)
يَسئَلُك النَّاس عَنِ الساعَةِ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَ مَا يُدْرِيك لَعَلَّ الساعَةَ تَكُونُ قَرِيباً(۶۳)
إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكَفِرِينَ وَ أَعَدَّ لهَُمْ سعِيراً(۶۴)
إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكَفِرِينَ وَ أَعَدَّ لهَُمْ سعِيراً(۶۴)
خَلِدِينَ فِيهَا أَبَداً لا يجِدُونَ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً(۶۵)
خَلِدِينَ فِيهَا أَبَداً لا يجِدُونَ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً(۶۵)
يَوْمَ تُقَلَّب وُجُوهُهُمْ فى النَّارِ يَقُولُونَ يَلَيْتَنَا أَطعْنَا اللَّهَ وَ أَطعْنَا الرَّسولا(۶۶)
يَوْمَ تُقَلَّب وُجُوهُهُمْ فى النَّارِ يَقُولُونَ يَلَيْتَنَا أَطعْنَا اللَّهَ وَ أَطعْنَا الرَّسولا(۶۶)
وَ قَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطعْنَا سادَتَنَا وَ كُبرَاءَنَا فَأَضلُّونَا السبِيلا(۶۷)
وَ قَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطعْنَا سادَتَنَا وَ كُبرَاءَنَا فَأَضلُّونَا السبِيلا(۶۷)
رَبَّنَا ءَاتهِمْ ضِعْفَينِ مِنَ الْعَذَابِ وَ الْعَنهُمْ لَعْناً كَبِيراً(۶۸)
رَبَّنَا ءَاتهِمْ ضِعْفَينِ مِنَ الْعَذَابِ وَ الْعَنهُمْ لَعْناً كَبِيراً(۶۸)
يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا لا تَكُونُوا كالَّذِينَ ءَاذَوْا مُوسى فَبرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا وَ كانَ عِندَ اللَّهِ وَجِيهاً(۶۹)
يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا لا تَكُونُوا كالَّذِينَ ءَاذَوْا مُوسى فَبرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا وَ كانَ عِندَ اللَّهِ وَجِيهاً(۶۹)
يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سدِيداً(۷۰)
يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سدِيداً(۷۰)
يُصلِحْ لَكُمْ أَعْمَلَكمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ مَن يُطِع اللَّهَ وَ رَسولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزاً عَظِيماً(۷۱)
يُصلِحْ لَكُمْ أَعْمَلَكمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ مَن يُطِع اللَّهَ وَ رَسولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزاً عَظِيماً(۷۱)
إِنَّا عَرَضنَا الاَمَانَةَ عَلى السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَينَ أَن يحْمِلْنهَا وَ أَشفَقْنَ مِنهَا وَ حَمَلَهَا الانسنُ إِنَّهُ كانَ ظلُوماً جَهُولاً(۷۲)
إِنَّا عَرَضنَا الاَمَانَةَ عَلى السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَينَ أَن يحْمِلْنهَا وَ أَشفَقْنَ مِنهَا وَ حَمَلَهَا الانسنُ إِنَّهُ كانَ ظلُوماً جَهُولاً(۷۲)
لِّيُعَذِّب اللَّهُ الْمُنَفِقِينَ وَ الْمُنَفِقَتِ وَ الْمُشرِكينَ وَ الْمُشرِكَتِ وَ يَتُوب اللَّهُ عَلى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَتِ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِيمَا(۷۳)
لِّيُعَذِّب اللَّهُ الْمُنَفِقِينَ وَ الْمُنَفِقَتِ وَ الْمُشرِكينَ وَ الْمُشرِكَتِ وَ يَتُوب اللَّهُ عَلى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَتِ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِيمَا(۷۳)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۲۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۲۰ </center>