گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵: خط ۵:


==دو اشكال در ارتباط با آيه: «خالدين فيها مادامت السماوات و الارض» و جواب آنها==
==دو اشكال در ارتباط با آيه: «خالدين فيها مادامت السماوات و الارض» و جواب آنها==
ليكن در اينجا اشكالى پيش مى آيد و آن اينست كه آيات قرآنى تصريح دارد بر اينكه آسمان و زمين تا ابد باقى نيستند و اين با خلود در آتش و بهشت كه آن نيز مورد نص و تصريح آيات قرآنى است سازگارى ندارد.
ليكن در اين جا اشكالى پيش مى آيد و آن، اين است كه:


از جمله آيات دسته اول كه تصريح مى كند بر اينكه آسمان و زمين از بين رفتنى اند آيه «ما خلقنا السماوات و الارض و ما بينهما الا بالحق و اجل مسمى» و آيه «يوم نطوى السماء كطى السجل للكتب كما بدانا اول خلق نعيده وعدا علينا انا كنا فاعلين» و آيه «و السموات مطويات بيمينه» و آيه «اذا رجت الارض رجا و بست الجبال بسا فكانت هباء منبثا» است.
آيات قرآنى، تصريح دارد بر اين كه آسمان و زمين تا ابد باقى نيستند و اين با خلود در آتش و بهشت، كه آن نيز مورد نص و تصريح آيات قرآنى است، سازگارى ندارد.


و از جمله آيات دسته دوم كه تصريح مى كند بر اينكه بهشت و دوزخ جاودانه است آيات زير است: «جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها ابدا» «و اعد لهم سعيرا خالدين فيها ابدا لا يجدون وليا و لا نصيرا».
از جمله آيات دسته اول، كه تصريح مى كند بر اين كه آسمان و زمين از بين رفتنى اند، آيه «مَا خَلَقنَا السَّمَاوَاتِ وَ الأرض وَ مَا بَينَهُمَا إلّا بِالحَقّ وَ أجَلٍ مُسَمّى». و آيه: «يَومَ نَطوِى السَّمَاءَ كَطَىِّ السِّجِلِّ لِلكُتُبِ كَمَا بَدأنَا أوَّلَ خَلقٍ نُعِيدُهُ وَعداً عَلَينَا إنّا كُنّا فَاعِلِينَ». و آيه: «وَ السَّمَاوَاتُ مَطوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ». و آيه: «إذَا رُجَّتِ الأرضُ رَجّاً وَ بُسَّتِ الجِبَالُ بَسّاً فَكَانَت هَبَاءً مُنبَثّاً» است.


و بنابراين ، از دو جهت در آيه مورد بحث اشكال مى شود: يكى اينكه خلود دائمى در بهشت و دوزخ را محدود كرده به دوام آسمانها و زمين با اينكه آسمانها و زمين دائمى نيستند.
و از جمله آيات دسته دوم كه تصريح مى كند بر اين كه بهشت و دوزخ جاودانه است، آيات زير است: «جَنَاتٌ تَجرِى مِن تَحتِهَا الأنهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أبَداً»، «وَ أعَدَّ لَهُم سَعِيراً خَالِدِينَ فِيهَا أبَداً لَا يَجِدُونَ وَلِيّاً وَ لَا نَصِيراً».


دوم اينكه خالد را كه ابتداى خلودش از روز قيامت شروع مى شود، و از آن روز دوزخى بطور دائم در دوزخ و بهشتى بطور دائم در بهشت به سرمى برند به چيزى تحديد كرده كه ابتداى قيامت آخرين آمد وجود آن است و آن آسمان و زمين است كه ابتداى قيامت آخرين آمد وجود آنها است.
بنابراين، از دو جهت، در آيه مورد بحث، اشكال مى شود:
 
يكى اين كه: «خلود دائمى» در بهشت و دوزخ را محدود كرده به دوام آسمان ها و زمين، با اين كه آسمان ها و زمين، دائمى نيستند.
 
دوم اين كه: خالد را كه ابتداى خلودش از روز قيامت شروع مى شود، و از آن روز، دوزخى به طور دائم در دوزخ و بهشتى به طور دائم در بهشت به سر مى برند، به چيزى تحديد كرده كه ابتداى قيامت، آخرين أَمَد وجود آن است و آن، آسمان و زمين است كه ابتداى قيامت، آخرين أَمَد وجود آن ها است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۰ </center>
و اين اشكال از اشكال اول مشكل تر است ، زيرا اين اشكال بر كسى هم كه معتقد به خلود در دوزخ و يا در بهشت و دوزخ نيست وارد است ، به خلاف اشكال اول.
و اين اشكال، از اشكال اول مشكل تر است. زيرا اين اشكال بر كسى هم كه معتقد به خلود در دوزخ و يا در بهشت و دوزخ نيست، وارد است، به خلاف اشكال اول.


و پاسخى كه ماده اشكال را از بين ببرد اين است كه خداى تعالى در كلام خود آسمان ها و زمينى براى قيامت معرفى مى كند كه غير آسمانها و زمين دنيا است ، و مى فرمايد: «يوم تبدل الارض و السموات و برزوا لله الواحد القهار» و از اهل بهشت حكايت مى كند كه مى گويند:«الحمد لله الذى صدقنا وعده و اورثنا الارض نتبوء من الجنه حيث نشاء» و در مقام وعده به مومنين و توصيف ايشان مى فرمايد: «لهم عقبى الدار».
و پاسخى كه ماده اشكال را از بين ببرد، اين است كه:  


پس معلوم مى شود براى آخرت نيز آسمانها و زمينى است ، همچنانكه در آن بهشت و دوزخى و براى هر يك سكنه و اهلى است، كه خدا همه آنها را به اين وصف توصيف كرده كه نزد اويند، و فرموده «ما عندكم ينفد و ما عند اللّه باق» و به حكم اين آيه آسمان و زمين آخرت از بين نمى رود.
خداى تعالى در كلام خود، آسمان ها و زمينى براى قيامت معرفى مى كند، كه غير آسمان ها و زمين دنيا است، و مى فرمايد: «يَومَ تُبَدَّلُ الأرضُ وَ السَّمَاوَاتُ وَ بَرَزُوا لِلهِ الوَاحِدِ القَهَّار»، و از اهل بهشت حكايت مى كند كه مى گويند: «الحَمدُ لِلهِ الَّذِى صَدَقَنَا وَعدَهُ وَ أورَثَنَا الأرضُ نَتَبَوَّءُ مِنَ الجَنَّةِ حَيثُ نَشَاءُ»، و در مقام وعده به مؤمنان و توصيف ايشان مى فرمايد: «لَهُم عُقبَى الدَّارُ».


و اگر در آيه مورد بحث بقاى بهشت و دوزخ و اهل آن دو را به مدت بقاى آسمان و زمين محدود كرده از اين جهت است كه معناى اين دو اسم از حيث آسمان و زمين بودن هيچ وقت از بين نمى رود، آنكه از بين مى رود يك نوع آسمان و زمين است و آن آسمان و زمين دنيايى است كه اين نظام مشهود را دارد.  
پس معلوم مى شود: براى آخرت نيز، آسما نها و زمينى است، همچنان كه در آن، بهشت و دوزخى و براى هر يك سكنه و اهلى است، كه خدا همۀ آن ها را به اين وصف توصيف كرده كه نزد اويند، و فرموده: «مَا عِندَكُم يَنفَدُ وَ مَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ»، و به حكم اين آيه، آسمان و زمين آخرت از بين نمى رود.


و اما آسمانها و زمينى كه مثلا بهشت در آنها است ، و به نور پروردگار روشن مى شود به هيچ وجه از بين نمى رود، و خلاصه جهان همواره آسمانها و زمينى دارد. چيزى كه هست در آخرت نظام دنيائيش را از دست مى دهد، و با اين وضع ديگر هيچ اشكالى باقى نمى ماند.
و اگر در آيه مورد بحث، بقاى بهشت و دوزخ و اهل آن دو را به مدت بقاى آسمان و زمين محدود كرده، از اين جهت است كه معناى اين دو اسم، از حيث آسمان و زمين بودن، هيچ وقت از بين نمى رود. آن كه از بين مى رود، يك نوع آسمان و زمين است و آن آسمان و زمين دنيايى است، كه اين نظام مشهود را دارد.
 
و اما آسمان ها و زمينى كه مثلا بهشت در آن ها است، و به نور پروردگار روشن مى شود، به هيچ وجه از بين نمى رود. و خلاصه جهان همواره آسمان ها و زمينى دارد. چيزى كه هست، در آخرت، نظام دنيائی اش را از دست مى دهد، و با اين وضع، ديگر هيچ اشكالى باقى نمى ماند.
<span id='link20'><span>
<span id='link20'><span>
در تفسير كشاف بطور اجمال به اين وجه اشاره كرده و چنين مى گويد: دليل بر اينكه قيامت، آسمان و زمينى دارد قول خداى سبحان است كه مى فرمايد: «يوم تبدل الارض غير الارض و السماوات» و نيز گفتار اوست كه مى فرمايد: «و اورثنا الارض نتبوء من الجنه حيث نشاء».
 
در تفسير «كشّاف»، به طور اجمال به اين وجه اشاره كرده و چنين مى گويد: دليل بر اين كه قيامت، آسمان و زمينى دارد، قول خداى سبحان است كه مى فرمايد: «يَومَ تُبَدَّلُ الأرضُ غَيرَ الأرضِ وَ السَّمَاوَاتُ»، و نيز گفتار اوست كه مى فرمايد: «وَ أورَثَنَا الأرضَ نَتَبَوَّءُ مِنَ الجَنَّةِ حَيثُ نَشَاءُ».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۱ </center>
دليل ديگرش اين است كه هيچ چاره اى از وجود چيزى كه بشر در آن روز بر روى آن قرار گيرد نيست و آن چيز هر چه باشد زمين ناميده مى شود، همچنانكه چاره اى نيست جز اينكه چيزى بر آنان سايه بيفكند، حال يا آسمانى باشد كه خدا در آن روز خلق مى كند و يا عرش خدا باشد، و هر چه بر بالاى سر قرار گيرد آسمان ناميده مى شود. اين بود گفتار زمخشرى در كشاف.
دليل ديگرش، اين است كه: هيچ چاره اى از وجود چيزى كه بشر در آن روز، بر روى آن قرار گيرد نيست و آن چيز، هرچه باشد، زمين ناميده مى شود، همچنان كه چاره اى نيست جز اين كه چيزى بر آنان سايه بيفكند. حال يا آسمانى باشد كه خدا در آن روز خلق مى كند و يا عرش خدا باشد، و هرچه بر بالاى سر قرار گيرد، آسمان ناميده مى شود. اين بود گفتار زمخشرى در «كشّاف».


وليكن گفتار آخرى وى سخيف و بى پايه است ، زيرا اثبات آسمان و زمين از راه اضافه ، و اينكه بهشت و دوزخ لابد فوق و تحتى دارد، لازمه اش اين است كه بهشت و دوزخ اصل ، و فوق و تحت آن (زمين و آسمان ) تبع وجود آن دو باشد. و لازمه اين حرف اين است كه بگوييم اين فوق و تحت (آسمان و زمين) مادام كه بهشت و دوزخ باقى است باقى ، و با از بين رفتن آن دو از بين مى روند، و حال آنكه قرآن كريم عكس اين را فرموده ، و بقاى بهشت و دوزخ را فرع بقاى زمين و آسمان دانسته و فرموده : بهشت تا دوام آسمانها و زمين ، دائمى است.
وليكن گفتار آخرى وى سخيف و بى پايه است ، زيرا اثبات آسمان و زمين از راه اضافه ، و اينكه بهشت و دوزخ لابد فوق و تحتى دارد، لازمه اش اين است كه بهشت و دوزخ اصل ، و فوق و تحت آن (زمين و آسمان ) تبع وجود آن دو باشد. و لازمه اين حرف اين است كه بگوييم اين فوق و تحت (آسمان و زمين) مادام كه بهشت و دوزخ باقى است باقى ، و با از بين رفتن آن دو از بين مى روند، و حال آنكه قرآن كريم عكس اين را فرموده ، و بقاى بهشت و دوزخ را فرع بقاى زمين و آسمان دانسته و فرموده : بهشت تا دوام آسمانها و زمين ، دائمى است.


علاوه بر اينكه وجه مذكور تنها وجود يك آسمان را اقتضاء دارد، نه يك زمين و چند آسمان كه در آيه مورد بحث آمده ، پس باز اشكال در خصوص سماوات به جاى خود باقى است.
علاوه بر اين كه وجه مذكور، تنها وجود يك آسمان را اقتضاء دارد، نه يك زمين و چند آسمان كه در آيه مورد بحث آمده، پس باز اشكال در خصوص «سماوات»، به جاى خود باقى است.
<span id='link21'><span>
<span id='link21'><span>
==دفع اشكال قاضى بيضاوى بر آيه شريفه ==
==دفع اشكال قاضى بيضاوى بر آيه شريفه ==
با وجهى كه گذشت اشكالى هم كه قاضى (بيضاوى ) در تفسير خود بر آيه شريفه كرده دفع مى شود، و آن اشكال اين است كه تشبيه هميشه بايد به امر واضح ترى صورت گيرد، يعنى امر مبهمى را به امر روشنى تشبيه كنند، و در آيه شريفه دوام بهشت و دوزخ و اهل آن دو تشبيه شده به دوام آسمان و زمين آخرت كه وجود و دوام آن بر اكثر مردم پوشيده است ، و اين خود تشبيه اجلى به اخفى است ، و صحيح نيست ، آنهم از كلام بليغى مانندقرآن كه به هيچ وجه انتظارش نمى رود.
با وجهى كه گذشت اشكالى هم كه قاضى (بيضاوى ) در تفسير خود بر آيه شريفه كرده دفع مى شود، و آن اشكال اين است كه تشبيه هميشه بايد به امر واضح ترى صورت گيرد، يعنى امر مبهمى را به امر روشنى تشبيه كنند، و در آيه شريفه دوام بهشت و دوزخ و اهل آن دو تشبيه شده به دوام آسمان و زمين آخرت كه وجود و دوام آن بر اكثر مردم پوشيده است ، و اين خود تشبيه اجلى به اخفى است ، و صحيح نيست ، آنهم از كلام بليغى مانندقرآن كه به هيچ وجه انتظارش نمى رود.
۱۶٬۲۸۴

ویرایش