گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۱۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۰: خط ۲۰:
دوم اين كه: آن ملعون، براى خود در اغواى بشر، دعوى استقلال نمود. (همچنان كه از ظاهر جملۀ «لَأُغوِيَنَّهُم» كه در سياق مخاصمه با خدا و انتقام واقع شده، استفاده مى شود). و خداى سبحان، او را در اين ادعا رد نموده، پندارش را باطل خواند، و فرمود كه: دشمنى او و انتقامش نيز، ناشى از قضاى خداست، و تسلطش بر بشر، ناشى از تسلط اوست كه او را نسبت به اغواى آنان كه به سوء اختيار از او پيروى كنند، تنها مسلط فرموده است.
دوم اين كه: آن ملعون، براى خود در اغواى بشر، دعوى استقلال نمود. (همچنان كه از ظاهر جملۀ «لَأُغوِيَنَّهُم» كه در سياق مخاصمه با خدا و انتقام واقع شده، استفاده مى شود). و خداى سبحان، او را در اين ادعا رد نموده، پندارش را باطل خواند، و فرمود كه: دشمنى او و انتقامش نيز، ناشى از قضاى خداست، و تسلطش بر بشر، ناشى از تسلط اوست كه او را نسبت به اغواى آنان كه به سوء اختيار از او پيروى كنند، تنها مسلط فرموده است.


بنابراين ابليس ملعون نبايد به خود ببالد. زيرا عليه خدا كارى از پيش خود نكرده و امرى را عليه او فاسد ننموده است. چون اگر اهل ضلالت را اغواء كرده، به قضاى خداى سبحان - كه اهل ضلالت مى بايستى به وسيله وى در گمراهى خود بمانند - كرده است،
بنابراين، ابليس ملعون نبايد به خود ببالد. زيرا عليه خدا كارى از پيش خود نكرده و امرى را عليه او فاسد ننموده است. چون اگر اهل ضلالت را اغواء كرده، به قضاى خداى سبحان - كه اهل ضلالت مى بايستى به وسيله وى در گمراهى خود بمانند - كرده است،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۴۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۴۶ </center>
و حتى خود آن ملعون هم، به اين معنا تا حدّى اعتراف نموده، و در خصوص غوايت خود گفته است: «رَبِّ بِمَا أغوَيتَنِى». و نيز اگر «مُخلَصِين» را استثناء نموده، باز به قضاى خدا بوده است.
و حتى خود آن ملعون هم، به اين معنا تا حدّى اعتراف نموده، و در خصوص غوايت خود گفته است: «رَبِّ بِمَا أغوَيتَنِى». و نيز اگر «مُخلَصِين» را استثناء نموده، باز به قضاى خدا بوده است.


اين معنايى كه آيه كريمه آن را افاده مى كند، و مى فرمايد: «هم تسلط ابليس ‍بر ضلالت گمراهان، و هم رهايى دادن مُخلَصِين از شرّ او، هر دو قضاى خداست»، خود، يكى از اصول مهمى است كه توحيد قرآن، آن را افاده مى كند.  
اين معنايى كه آيه كريمه آن را افاده مى كند، و مى فرمايد: «هم تسلط ابليس بر ضلالت گمراهان، و هم رهايى دادن مُخلَصِين از شرّ او، هر دو قضاى خداست»، خود، يكى از اصول مهمى است كه توحيد قرآن، آن را افاده مى كند.  


مثلا در سوره «يوسف» مى فرمايد: «إنِ الحُكمُ إلّا لِلّهّ». و در سوره «قصص» مى فرمايد: «وَ هُوَ اللهُ لَا إلَهَ إلَّا هُوَ لَهُ الحَمدُ فِى الأُولَى وَ الآخِرَةِ وَ لَهُ الحُكمُ». و در «آل عمران» مى فرمايد: «الحَقُّ مِن رَبِّكَ». و در «يونس» مى فرمايد: «وَ يُحِقَّ اللهُ الحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ». و همچنين آياتى ديگر كه دلالت دارند بر اين كه هر حكم ايجابى و يا سلبى كه هست، همه از خداست و به قضاء او، به كرسى مى نشيند.
مثلا در سوره «يوسف» مى فرمايد: «إنِ الحُكمُ إلّا لِلّهّ». و در سوره «قصص» مى فرمايد: «وَ هُوَ اللهُ لَا إلَهَ إلَّا هُوَ لَهُ الحَمدُ فِى الأُولَى وَ الآخِرَةِ وَ لَهُ الحُكمُ». و در «آل عمران» مى فرمايد: «الحَقُّ مِن رَبِّكَ». و در «يونس» مى فرمايد: «وَ يُحِقَّ اللهُ الحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ». و همچنين آياتى ديگر كه دلالت دارند بر اين كه هر حكم ايجابى و يا سلبى كه هست، همه از خداست و به قضاء او، به كرسى مى نشيند.
۱۶٬۲۸۸

ویرایش