گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۱۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:




«'''إِنَّ عِبَادِى لَيْس لَك عَلَيهِمْ سلْطانٌ إِلا مَنِ اتَّبَعَك مِنَ الْغَاوِينَ'''»:
«'''إِنَّ عِبَادِى لَيْس لَك عَلَيهِمْ سُلْطانٌ إِلّا مَنِ اتَّبَعَك مِنَ الْغَاوِينَ'''»:


اين همان قضايى است كه گفتيم در آيه سابق در امر اغواء به رانده شدنش ‍اشاره شده، كه مى فرمايد غير او كسى در آن دخالتى ندارد.
اين، همان قضايى است كه گفتيم در آيه سابق، در امر «اغواء» به رانده شدنش ‍اشاره شده، كه مى فرمايد: غير او، كسى در آن دخالتى ندارد.


و حاصل مطلب اين است كه آدم و فرزندانش همگيشان بندگان خدايند، و چنان نيست كه ابليس پنداشته بود كه تنها مخلصين بنده او هستند، و چون بنده خدا هستند به شيطان تسلطى بر ايشان نداده تا هرچه مى خواهد - كه همان اغواى ايشان است - مستقلا انجام دهد و گمراهشان كند، بلكه همه افراد بشر بندگان اويند، و او مالك و مدبر همه است.  
و حاصل مطلب اين است كه: آدم و فرزندانش همگی شان بندگان خدايند، و چنان نيست كه ابليس پنداشته بود كه تنها مُخلَصِين، بندۀ او هستند، و چون بندۀ خدا هستند، به شيطان تسلطى بر ايشان نداده تا هرچه مى خواهد - كه همان اغواى ايشان است - مستقلا انجام دهد و گمراهشان كند، بلكه همه افراد بشر بندگان اويند، و او مالك و مدبّر همه است.  


چيزى كه هست شيطان را بر افرادى كه خودشان ميل به پيروى او دارند و سرنوشت خود را به دست او سپرده اند مسلط فرموده، اين هايند كه ابليس ‍بر آنان حكمفرمايى دارد.
چيزى كه هست، شيطان را بر افرادى كه خودشان ميل به پيروى او دارند و سرنوشت خود را به دست او سپرده اند، مسلط فرموده. اين هايند كه ابليس ‍بر آنان حكمفرمايى دارد.


آيه: «ان عبادى ليس لك عليهم سلطان...»، متضمن سه جواب به ابليس است:
پس اگر در آيه شريفه دقت به عمل آوريم، خواهيم ديد كه آيه شريفه، ابليس را از سه جهت اصلى، پاسخ رد داده است:


پس اگر در آيه شريفه دقت به عمل آوريم خواهيم ديد كه آيه شريفه ابليس را از سه جهت اصلى پاسخ رد داده است.
اول اين كه: ابليس، بندگان خداى را منحصر در «مُخلَصِين» كرده، و سلطنت خود را بر آنان نفى نموده و مابقى افراد بشر را كه بر آنان تسلط دارد، بنده خدا ندانسته است. و خداى تعالى، در پاسخش، همه افراد بشر را بندۀ خود خواند. چيزى كه هست، سلطنت ابليس را نسبت به بعضى از بندگانش نفى و نسبت به بعضى ديگر اثبات نمود.


اول اين كه: ابليس بندگان خداى را منحصر در مخلصين كرده، و سلطنت خود را بر آنان نفى نموده و ما بقى افراد بشر را كه بر آنان تسلط دارد بنده خدا ندانسته است، و خداى تعالى در پاسخش همه افراد بشر را بنده خود خواند. چيزى كه هست سلطنت ابليس را نسبت به بعضى از بندگانش نفى و نسبت به بعضى ديگر اثبات نمود.
دوم اين كه: آن ملعون، براى خود در اغواى بشر، دعوى استقلال نمود. (همچنان كه از ظاهر جملۀ «لَأُغوِيَنَّهُم» كه در سياق مخاصمه با خدا و انتقام واقع شده، استفاده مى شود). و خداى سبحان، او را در اين ادعا رد نموده، پندارش را باطل خواند، و فرمود كه: دشمنى او و انتقامش نيز، ناشى از قضاى خداست، و تسلطش بر بشر، ناشى از تسلط اوست كه او را نسبت به اغواى آنان كه به سوء اختيار از او پيروى كنند، تنها مسلط فرموده است.


دوم اين كه: آن ملعون براى خود در اغواى بشر دعوى استقلال نمود (همچنانكه از ظاهر جمله «لاغوينهم» كه در سياق مخاصمه با خدا و انتقام واقع شده استفاده مى شود) و خداى سبحان او را در اين ادعا رد نموده پندارش را باطل خواند، و فرمود كه دشمنى او و انتقامش نيز ناشى از قضاى خداست، و تسلطش بر بشر ناشى از تسلط او است كه او را نسبت به اغواى آنانكه به سوء اختيار از او پيروى كنند تنها مسلط فرموده است.
بنابراين ابليس ملعون نبايد به خود ببالد. زيرا عليه خدا كارى از پيش خود نكرده و امرى را عليه او فاسد ننموده است. چون اگر اهل ضلالت را اغواء كرده، به قضاى خداى سبحان - كه اهل ضلالت مى بايستى به وسيله وى در گمراهى خود بمانند - كرده است،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۴۶ </center>
و حتى خود آن ملعون هم، به اين معنا تا حدّى اعتراف نموده، و در خصوص غوايت خود گفته است: «رَبِّ بِمَا أغوَيتَنِى». و نيز اگر «مُخلَصِين» را استثناء نموده، باز به قضاى خدا بوده است.


بنابراين ابليس ملعون نبايد به خود ببالد، زيرا عليه خدا كارى از پيش ‍ خود نكرده و امرى را عليه او فاسد ننموده است، چون اگر اهل ضلالت را اغواء كرده، به قضاى خداى سبحان - كه اهل ضلالت مى بايستى به وسيله وى در گمراهى خود بمانند - كرده است،
اين معنايى كه آيه كريمه آن را افاده مى كند، و مى فرمايد: «هم تسلط ابليس ‍بر ضلالت گمراهان، و هم رهايى دادن مُخلَصِين از شرّ او، هر دو قضاى خداست»، خود، يكى از اصول مهمى است كه توحيد قرآن، آن را افاده مى كند.  
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۴۶ </center>
و حتى خود آن ملعون هم به اين معنا تا حدى اعتراف نموده ، و در خصوص غوايت خود گفته است «رب بما اغويتنى». و نيز اگر مخلصين را استثناء نموده باز به قضاى خدا بوده است.


اين معنايى كه آيه كريمه آن را افاده مى كند، و مى فرمايد هم تسلط ابليس ‍بر ضلالت گمراهان، و هم رهايى دادن مخلصين از شر او هر دو قضاى خداست، خود يكى از اصول مهمى است كه توحيد قرآن آن را افاده مى كند.  
مثلا در سوره «يوسف» مى فرمايد: «إنِ الحُكمُ إلّا لِلّهّ». و در سوره «قصص» مى فرمايد: «وَ هُوَ اللهُ لَا إلَهَ إلَّا هُوَ لَهُ الحَمدُ فِى الأُولَى وَ الآخِرَةِ وَ لَهُ الحُكمُ». و در «آل عمران» مى فرمايد: «الحَقُّ مِن رَبِّكَ». و در «يونس» مى فرمايد: «وَ يُحِقَّ اللهُ الحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ». و همچنين آياتى ديگر كه دلالت دارند بر اين كه هر حكم ايجابى و يا سلبى كه هست، همه از خداست و به قضاء او، به كرسى مى نشيند.


مثلا در سوره يوسف مى فرمايد: «ان الحكم الا لله». و در سوره قصص مى فرمايد: «و هو الله لا اله الا هو له الحمد فى الاولى و الاخرة و له الحكم». و در آل عمران مى فرمايد: «الحق من ربك». و در يونس مى فرمايد: «و يحق الله الحق بكلماته». و همچنين آياتى ديگر كه دلالت دارند بر اين كه هر حكم ايجابى و يا سلبى كه هست همه از خداست و به قضاء او به كرسى مى نشيند.
از اين جا معلوم مى شود كه بعضى از مفسران در تفسير خود ،نسبت به جملۀ «إلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الغَاوِينَ»، چقدر مسامحه و سهل انگارى نموده اند، زيرا گفته اند:  


از اين جا معلوم مى شود كه بعضى از مفسرين در تفسير خود نسبت به جمله «الا من اتبعك من الغاوين» چقدر مسامحه و سهل انگارى نموده اند، زيرا گفته اند:
پيروان ابليس وقتى دعوت او را مى پذيرند و متابعتش مى كنند، قهرا ابليس بر آنان سلطنت خواهد يافت و هر چند كه اين به خاطر عدول آنان از هدايت الهى به دعوت و غوايت اوست، وليكن قهرا او داراى سلطان خواهد شد. پس سلطنت ابليس نه از خداست، و نه از خودش، بلكه از سوء اختيار پيروان اوست.


پيروان ابليس وقتى دعوت او را مى پذيرند و متابعتش مى كنند قهرا ابليس بر آنان سلطنت خواهد يافت و هر چند كه اين بخاطر عدول آنان از هدايت الهى به دعوت و غوايت او است، وليكن قهرا او داراى سلطان خواهد شد، پس سلطنت ابليس نه از خداست، و نه از خودش، بلكه از سوء اختيار پيروان او است.
وجه فساد اين سخن اين است كه:


وجه فساد اين سخن اين است كه: استقلال و قوت ذاتى از ابليس سلب و به ذوات اشياء داده شده و حال آن كه اگر بنا باشد ابليس از پيش خود مالك چيزى نباشد اشياء هم مالك هيچ چيز خود نخواهند بود و بدون اذن خدا، هيچ چيز حتى ضروريات و لوازم ذات را مالك نيستند مگر به اذن خدا و تمليك او - دقت فرمائيد.
استقلال و قوّت ذاتى از ابليس سلب و به ذوات اشياء داده شده و حال آن كه اگر بنا باشد ابليس از پيش خود مالك چيزى نباشد، اشياء هم مالك هيچ چيز خود نخواهند بود و بدون اذن خدا، هيچ چيز حتى ضروريات و لوازم ذات را مالك نيستند، مگر به اذن خدا و تمليك او - دقت فرمایيد.
<span id='link164'><span>
<span id='link164'><span>
==رواياتى چند درباره نفخ روح در كالبد آدم«ع» ==
جهت سومى كه خداى تعالى از كلام ابليس رد نموده، اين است كه:
جهت سومى كه خداى تعالى از كلام ابليس رد نموده اين است كه سلطنت ابليس بر اغواى هر كس كه گمراهش مى كند، هر چند كه به جعل خداى سبحان و تسليط اوست،
 
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۴۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۴۷ </center>
الا اين كه اين تسليط خدايى ابتدايى نيست و چنان نيست كه خداى تعالى افرادى را بدون جهت دستخوش اغواى شيطان نموده، افرادى ديگر را از شر او حفظ نمايد، چون چنين رفتارى را نمى توان به ساحت قدس ‍خداى سبحان نسبت داد، بلكه اگر جمعى را دستخوش اغواى او مى كند به عنوان مجازات و مسبوق به غوايت خودشان است.
سلطنت ابليس بر اغواى هر كس كه گمراهش مى كند، هر چند كه به جعل خداى سبحان و تسليط اوست، الّا اين كه اين تسليط خدايى ابتدايى نيست و چنان نيست كه خداى تعالى، افرادى را بدون جهت دستخوش اغواى شيطان نموده، افرادى ديگر را از شر او حفظ نمايد. چون چنين رفتارى را نمى توان به ساحت قدس ‍خداى سبحان نسبت داد، بلكه اگر جمعى را دستخوش اغواى او مى كند، به عنوان مجازات و مسبوق به غوايت خودشان است.


دليل بر اين نكته جمله «الا من اتبعك من الغاوين» است كه مى فرمايد: ابليس تنها آن جمعى را اغواء مى كند كه خود آنان غوايت دارند، و به اقتضاى همان غوايت خودشان در پى اغواى شيطان مى روند. پس اغواى شيطان اغواى دومى است.  
دليل بر اين نكته، جملۀ «إلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الغَاوِين» است كه مى فرمايد: ابليس تنها آن جمعى را اغواء مى كند كه خود آنان غوايت دارند، و به اقتضاى همان غوايت خودشان، در پى اغواى شيطان مى روند. پس اغواى شيطان، اغواى دومى است.  


آرى، در اين مساله يك اغواء است به دنبال غوايت و غوايت عبارت است از همان جرم هايى كه خود آدميان مرتكب مى شوند و اغواى ابليس مجازاتى است از جانب خداى سبحان.
آرى، در اين مسأله يك اغواء است به دنبال غوايت، و «غوايت»، عبارت است از: همان جرم هايى كه خود آدميان مرتكب مى شوند و اغواى ابليس، مجازاتى است از جانب خداى سبحان.


و اگر اين اغواء، ابتدايى و از ناحيه ابليس بود، و گمراهان به دست ابليس ‍گمراه مى شدند بايد خودشان هيچ تقصيرى نداشته باشند و همه ملامت ها متوجه ابليس باشد، نه مردم، و حال آن كه او خودش به حكايت قرآن كريم در روز قيامت مى گويد: «و ما كان لى عليكم من سلطان الا ان دعوتكم فاستجبتم لى فلا تلومونى و لوموا انفسكم».
و اگر اين اغواء، ابتدايى و از ناحيه ابليس بود، و گمراهان به دست ابليس ‍گمراه مى شدند، بايد خودشان هيچ تقصيرى نداشته باشند و همه ملامت ها متوجه ابليس باشد، نه مردم، و حال آن كه او، خودش به حكايت قرآن كريم، در روز قيامت مى گويد: «وَ مَا كَانَ لِى عَلَيكُم مِن سُلطَانٍ إلَّا أن دَعَوتُكُم فَاستَجَبتُم لِى فَلَا تَلُومُونِى وَ لُومُوا أنفُسَكُم».


البته اين سخن از ابليس نيز پذيرفته نيست، زيرا ابليس هم به خاطر سوء اختيارش و اين كه به كار اغواى مردم پرداخته ، و به عبارتى بخاطر امتناعش از سجده بر آدم ملامت مى شود.  
البته اين سخن از ابليس نيز پذيرفته نيست. زيرا ابليس هم به خاطر سوء اختيارش و اين كه به كار اغواى مردم پرداخته، و به عبارتى به خاطر امتناعش از سجده بر آدم ملامت مى شود.  


آرى، او ولايت بر اغواء را به عهده خود گرفت و ولى گمراهان گرديد، همچنان كه خداى سبحان در جاى ديگر از كلامش بدان اشاره نموده مى فرمايد: «انا جعلنا الشياطين اولياء للذين لا يؤمنون». و نيز در آيه ديگرى كه روشن ترين آيه مؤيد بيان ما است مى فرمايد: «كتب عليه انه من تولاه فانه يضله و يهديه الى عذاب السعير».
آرى، او ولايت بر اغواء را به عهده خود گرفت و ولىّ گمراهان گرديد، همچنان كه خداى سبحان، در جاى ديگر از كلامش، بدان اشاره نموده مى فرمايد: «إنَّا جَعَلنَا الشَّيَاطِينَ أولِيَاءَ لِلِّذِينَ لَا يُؤِمِنُون». و نيز در آيه ديگرى كه روشن ترين آيه مؤيد بيان ما است، مى فرمايد: «كُتِبَ عَلَيهِ أنَّهُ مَن تَوَلَّاهُ فَإنَّهُ يُضِلَّهُ وَ يَهدِيهِ إلَى عَذَابِ السَّعِير».


==مقصود از «عبادى» در آيه شريفه و نقد نظر مفسران در اين باره==
==مقصود از «عبادى» در آيه شريفه و نقد نظر مفسران در اين باره==
۱۶٬۲۸۷

ویرایش