گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۴۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۸: خط ۴۸:


==بررسى اين احتمال كه آيات مذكوره، در باره آدم و حوا باشد ==
==بررسى اين احتمال كه آيات مذكوره، در باره آدم و حوا باشد ==
تا اين جا گفتگوى ما در اين بود كه آيه راجع به داستان دو فرد از افراد بشر بنام آدم و حوا نبوده بلكه راجع به شرح حال نوع بشر است ، حالا مى گوييم ممكن هم هست آيه را مربوط به داستان شخصى آن دو گرفت و ليكن به اين بيان كه مقصود از اينكه فرمود: (( براى خدا شركاء گرفتند(( اين است كه سرگرم تربيت فرزند خود شده ودرباره او به تدبير اسباب و عوامل پرداخته ، و همين معنا ايشان را از خلوص ‍ دربعضى از توجهات كه به پروردگار خود داشتند باز داشت .
تا اين جا گفتگوى ما در اين بود كه آيه، راجع به داستان دو فرد از افراد بشر به نام آدم و حوا نبوده، بلكه راجع به شرح حال نوع بشر است. حالا مى گوييم: ممكن هم هست آيه را مربوط به داستان شخصى آن دو گرفت، وليكن به اين بيان كه مقصود از اين كه فرمود: «براى خدا شركاء گرفتند»، اين است كه سرگرم تربيت فرزند خود شده، و درباره او، به تدبير اسباب و عوامل پرداخته، و همين معنا، ايشان را از خلوص ‍ در بعضى از توجهات كه به پروردگار خود داشتند، باز داشت.


و اين احتمال را جمله (( لنكونن من الشاكرين (( هم كه حكايت كلام آندو است تاييد مى كند، توضيح اينكه در تفسير اوائل اين سوره در ذيل جمله (( و لا تجد اكثرهم شاكرين ...(( ، گفته شد كه (( شاكرين (( در (( عرف (( قرآن (( مخلصون (( به فتح لام هستند كه ابليس راهى براى اغواى ايشان نداشته و غفلت در دل ايشان رخنه نمى كند، پس عتابى كه در جمله (( فتعالى الله عما يشركون (( به آن دو شده بخاطر شرك يعنى اشتغال بغير خدا از قبيل اسباب هستى ، و باز ماندن ازاخلاص در توجه به خدا است.
و اين احتمال را جمله «لنكونن من الشاكرين» هم، كه حكايت كلام آن دو است، تأييد مى كند.  


ليكن يك اشكال در اين احتمال باقى مى ماند، و آن اين است كه اگر مقصود اين بود چرا جمله فوق را بصورت جمع آورده و علاوه ، بعد از آيه مورد بحث هم صحبت را كشانيد به توبيخ از شركى كه ظاهرش ‍ پرستش غير خدا است .
توضيح اين كه: در تفسير اوائل اين سوره، در ذيل جمله: «و لا تجد أكثرهم شاكرين...»، گفته شد كه «شاكرين» در عرف قرآن، «مُخلَصون» - به فتح لام - هستند كه ابليس، راهى براى اغواى ايشان نداشته و غفلت در دل ايشان رخنه نمى كند.  


اين دو اشكال را بعضى از مفسرين چنين جواب داده اند. اين آيه در اينكه اول درباره خصوص آدم صحبت كرده و در آخر بيان را عمومى كرده است عكس آيه (( هو الذى يسيركم فى البر و البحر حتى اذا كنتم فى الفلك و جرين بهم بريح طيبه (( مى باشد، زيرا اول ، خطاب را به عامه مردم متوجه نموده و درباره گرداندن ايشان در خشكى و ترى صحبت كرده و در آخر خطاب را مختص دريانوردان كرده است .
پس عتابى كه در جمله: «فتعالى الله عمّا يشركون» به آن دو شده، به خاطر شرك، يعنى اشتغال به غير خدا از قبيل اسباب هستى، و باز ماندن از اخلاص در توجه به خدا است.


آيه مورد بحث هم اول خصوص داستان آدم و همسرش را ذكر كرده و مقصودش از جمله (( هو الذى خلقكم من نفس واحده و جعل منها زوجها(( تنها آن دو بوده و ليكن بعد از تمام شدن
ليكن يك اشكال در اين احتمال باقى مى ماند، و آن، اين است كه: اگر مقصود اين بود، چرا جمله فوق را به صورت جمع آورده و علاوه، بعد از آيه مورد بحث هم، صحبت را كشانيد به توبيخ از شركى كه ظاهرش ‍پرستش غير خدا است.
 
اين دو اشكال را، بعضى از مفسران چنين جواب داده اند. اين آيه در اين كه اول درباره خصوص آدم صحبت كرده و در آخر، بيان را عمومى كرده است، عكس آيه: «هو الذى يسيركم فى البرّ و البحر حتى إذا كنتم فى الفلك و جرين بهم بريح طيبة» مى باشد. زيرا اول، خطاب را به عامه مردم متوجه نموده و درباره گرداندن ايشان در خشكى و ترى صحبت كرده و در آخر، خطاب را مختص دريانوردان كرده است.
 
آيه مورد بحث هم، اول خصوص داستان آدم و همسرش را ذكر كرده و مقصودش از جمله: «هو الذى خلقكم من نفس واحدة و جعل منها زوجها»، تنها آن دو بوده، وليكن بعد از تمام شدن
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۹۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۹۱ </center>
داستان آندو خصوص مشركين از بنى آدم را كه از خدا فرزند خواسته و سپس به وى شرك ورزيده اند منظور كرده است تا بفهماند هر دو نفرى از بنى آدم كه فرزنددار مى شوند حالشان چنين است كه عهد مى بندند و سپس آن را نقض مى كنند.
داستان آن دو، خصوص مشركان از بنى آدم را كه از خدا فرزند خواسته و سپس به وى، شرك ورزيده اند، منظور كرده است تا بفهماند هر دو نفرى از بنى آدم كه فرزنددار مى شوند، حالشان چنين است، كه عهد مى بندند و سپس آن را نقض مى كنند.


و ليكن اين تشبيه صحيح نيست ، براى اينكه اگر بيان در آيه (( هو الذى يسيركم ...(( نخست عام بوده و در آخر خاص شده قرينه قطعيه اى در آن بوده كه دلالت بر مقصود نموده و از اشتباه جلوگيرى مى نمايد، بخلاف عمومى شدن تدريجى بيان خاص در آيه مورد بحث كه چون باعث اشتباه است نمى توان كلام بليغى آنهم مانند قرآن را حمل بر آن كرد، مگر اينكه بگوييم در اين آيه نيز قرينه هست ، و آن جمله (( فتعالى الله عما يشركون (( و ساير آيات بعد از آن است .
وليكن اين تشبيه صحيح نيست. براى اين كه اگر بيان در آيه: «هو الذى يسيركم...»، نخست عام بوده و در آخر خاص شده، قرينه قطعيه اى در آن بوده كه دلالت بر مقصود نموده و از اشتباه جلوگيرى مى نمايد. به خلاف عمومى شدن تدريجى بيان خاص در آيه مورد بحث، كه چون باعث اشتباه است، نمى توان كلام بليغى، آن هم مانند قرآن را بر آن حمل كرد. مگر اين كه بگوييم در اين آيه نيز، قرينه هست، و آن جمله: « فتعالى الله عمّا يشركون»، و ساير آيات بعد از آن است.


و بهر حال اين وجه در حقيقت مثل اين است كه از دو وجه اول استفاده شده و مفسر مزبور صدر آيه را حمل بر وجه ثانى كرده و ذيل آن را حمل بر وجه اول نموده است (و يك وجه جداگانه اى نيست ).
و به هر حال، اين وجه در حقيقت، مثل اين است كه از دو وجه اول استفاده شده و مفسر مزبور، صدر آيه را حمل بر وجه ثانى كرده و ذيل آن را، حمل بر وجه اول نموده است (و يك وجه جداگانه اى نيست).


و چه بسا اعتراض سابق ما (عمومى شدن تدريجى بيان خاص بدون قرينه ) بدينصورت دفع شود كه در آيه شريفه حذف و ايصال و تقدير بكار رفته و تقدير آن چنين بوده : (( فلما آتاهما جعل اولادهما له شركاء پس وقتى خداوند به آدم و حوا فرزند داد اولاد آندو براى خدا شريك قرار دادند(( سپس مضاف (اولاد) حذف شده و مضاف اليه كه همان ضمير تثنيه مستفاد از كلمه (( جعلا(( باشد بجاى مضاف قرار گرفته ، وليكن دليلى بر اين حذف و ايصال و تقدير نيست.
و چه بسا اعتراض سابق ما (عمومى شدن تدريجى بيان خاص بدون قرينه)، بدين صورت دفع شود كه در آيه شريفه، حذف و ايصال و تقدير به كار رفته و تقدير آن چنين بوده: «فلما آتاهما جعل اولادهما له شركاء: پس وقتى خداوند به آدم و حوا فرزند داد، اولاد آن دو براى خدا شريك قرار دادند». سپس مضاف (اولاد) حذف شده و مضافٌ إليه - كه همان ضمير تثنيه مستفاد از كلمه «جعلا» باشد - به جاى مضاف قرار گرفته، وليكن دليلى بر اين حذف و ايصال و تقدير نيست.


و چه بسا بعضى از مفسرين كه ملتزم به اشكال شده و تسليم شده اند به اينكه منظور همان آدم و حوا هستند كه به خدا شرك ورزيدند، و اين التزامشان بخاطر اين است كه خواسته اند به رواياتى كه از بعضيها نقل شده عمل كرده باشند، غافل از اينكه اين روايات جعلى و مخالف با قرآن است ، و به همين جهت نمى توان به امثال آنها عمل كرد.
و چه بسا بعضى از مفسران كه ملتزم به اشكال شده و تسليم شده اند به اين كه منظور همان آدم و حوا هستند كه به خدا شرك ورزيدند، و اين التزامشان به خاطر اين است كه خواسته اند به رواياتى كه از بعضی ها نقل شده، عمل كرده باشند. غافل از اين كه اين روايات جعلى و مخالف با قرآن است، و به همين جهت نمى توان به امثال آن ها عمل كرد.


«'''أَيُشرِكُونَ مَا لا يخْلُقُ شيْئاً وَ هُمْ يخْلَقُونَ ...'''»:
«'''أَيُشرِكُونَ مَا لا يخْلُقُ شيْئاً وَ هُمْ يخْلَقُونَ ...'''»:


هر چند صدر آيات احتمال دارد كه شرك در آن ، عبارت از پرستش بت ها و يا غير خدا چيزهاى ديگرى باشد كه اعتماد بر آنها نوعى شرك است ، و ليكن ذيل آن ظاهر در اين است كه منظور شرك به صنم و آلهه متخذه از جمادات است ، چون مى فرمايد: اين بت ها قدرت ندارند كه خودشان را و پرستش كنندگان خود را يارى كنند، و دعا كردن و نكردن ايشان را نمى فهمند.
هرچند صدر آيات احتمال دارد كه شرك در آن، عبارت از پرستش بت ها و يا غير خدا چيزهاى ديگرى باشد كه اعتماد بر آن ها نوعى شرك است، وليكن ذيل آن، ظاهر در اين است كه منظور، شرك به صنم و آلهۀ متخذه از جمادات است. چون مى فرمايد: اين بت ها قدرت ندارند كه خودشان را و پرستش كنندگان خود را يارى كنند، و دعا كردن و نكردن ايشان را نمى فهمند.


«'''إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكمْ ...يَسمَعُونَ بهَا ...'''»:
«'''إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكمْ ...يَسمَعُونَ بهَا ...'''»:


در اين آيه به مضمون آيات سه گانه قبل احتجاج نموده و معنايش اين است كه اگر گفتيم : (( اين بت ها مخلوقند و قدرت بر هيچ كارى ندارند،
در اين آيه، به مضمون آيات سه گانه قبل احتجاج نموده و معنايش اين است كه اگر گفتيم: «اين بت ها مخلوق اند و قدرت بر هيچ كارى ندارند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۹۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۹۲ </center>
چون خودشان مثل شما بندگانى هستند، همانطور كه شما مخلوقيد و تدبير امورتان به دست غير است همچنين آن بت ها(( دليلش اين است كه اگر شما آنها را بخوانيد دعايتان را مستجاب نمى كنند، بخوانيد آنها را اگر راست مى گوييد كه بت ها علم و قدرت دارند، گر چه مشركين صريحا ادعاى علم و قدرت براى بت ها نكرده اند، و ليكن ادعاهاى ديگر كرده اند كه دلالت مى كند بر چنين اعتقادى در ايشان و چطور مستجاب مى كنند و حال آنكه دست و پايى كه شما براى آنها تراشيده ايد حركت نداشته نه آن از خود قدرتى نشان مى دهد و نه اين راه مى رود، و نه چشمى كه برايشان درست كرده ايد مى بيند، و نه گوشى كه براى آنها ساخته ايد مى شنود، البته اين را هم بايد تذكر دهيم كه در اين آيات به جماد هم اطلاق عبد شده است.
چون خودشان مثل شما بندگانى هستند، همان طور كه شما مخلوقيد و تدبير امورتان به دست غير است. همچنين آن بت ها»، دليلش اين است كه:
 
اگر شما آن ها را بخوانيد، دعايتان را مستجاب نمى كنند. بخوانيد آن ها را اگر راست مى گوييد كه بت ها، علم و قدرت دارند، گرچه مشركان صريحا ادعاى علم و قدرت براى بت ها نكرده اند، وليكن ادعاهاى ديگر كرده اند كه دلالت مى كند بر چنين اعتقادى در ايشان و چطور مستجاب مى كنند و حال آن كه دست و پايى كه شما براى آن ها تراشيده ايد، حركت نداشته.
 
نه آن، از خود قدرتى نشان مى دهد و نه اين راه مى رود. و نه چشمى كه برايشان درست كرده ايد، مى بيند، و نه گوشى كه براى آن ها ساخته ايد مى شنود. البته اين را هم بايد تذكر دهيم كه در اين آيات، به جماد هم اطلاق عبد شده است.


«'''قُلِ ادْعُوا شرَكاءَكُمْ ثمَّ كِيدُونِ فَلا تُنظِرُونِ ...'''»:
«'''قُلِ ادْعُوا شرَكاءَكُمْ ثمَّ كِيدُونِ فَلا تُنظِرُونِ ...'''»:


سپس دستور مى دهد تا به منظور تحدى و واداشتن به اظهار عجز، ايشان را تحريك كند به اينكه از خدايان خود يارى بطلبند، تا بدين وسيله راه و روش خودش را از راه آنان جدا و متمايز سازد، و بفهماند كه پروردگار او آن خدائى است كه تمام علم و قدرت از او است و خدايان ايشان داراى هيچ علمى نيستند تا بوسيله آن راه به جايى ببرند، و هيچ قدرتى ندارند تا آن را در يارى ايشان اعمال كنند.
سپس دستور مى دهد تا به منظور تحدى و واداشتن به اظهار عجز، ايشان را تحريك كند به اين كه از خدايان خود يارى بطلبند، تا بدين وسيله، راه و روش خودش را از راه آنان جدا و متمايز سازد، و بفهماند كه پروردگار او، آن خدایى است كه تمام علم و قدرت از او است و خدايان ايشان، داراى هيچ علمى نيستند تا به وسيله آن، راه به جايى ببرند، و هيچ قدرتى ندارند، تا آن را در يارى ايشان اعمال كنند.


لذا فرمود: به ايشان بگو خدايان خود را بخوانيد تا شما را يارى كنند آنگاه با كمك آنها با من كيد و دشمنى نموده و بهيچوجه مرا مهلت ندهيد، زيرا پروردگارم مرا يارى نموده و كيد شما را از من دفع مى كند، چون او كسى است كه كتاب نازل كرده ت ا بشر را هدايت كند، و او خودش كار مردم صالح را مى كند و نصرتشان مى دهد، او همان كسى است كه فرموده : (( ان الارض يرئها عبادى الصالحون (( و من از همان مردمم پس قطعا مرا يارى خواهد كرد، بخلاف خدايان شما كه هيچ قدرتى بر يارى شما و حتى بر يارى خود نداشته ، نه مى شنوند و نه مى بينند، پس آنها علم و قدرتى ندارند.
لذا فرمود: به ايشان بگو خدايان خود را بخوانيد، تا شما را يارى كنند. آنگاه با كمك آن ها، با من كيد و دشمنى نموده و به هيچ وجه مرا مهلت ندهيد. زيرا پروردگارم مرا يارى نموده و كيد شما را از من دفع مى كند.  


و در اين آيات به رسول خدا دستور مى دهد به آنها خبر دهد كه وى از صالحين است ، و در هيچ موردى كه قرآن از صالح بودن پيغمبرى خبر مى دهد سابقه ندارد كه چنين بيانى را در صلاح پيغمبرى غير از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بكار برده باشد.
چون او، كسى است كه كتاب نازل كرده، تا بشر را هدايت كند، و او خودش كار مردم صالح را مى كند و نصرتشان مى دهد. او همان كسى است كه فرموده: «إنّ الأرض يرثها عبادى الصالحون». و من از همان مردمم. پس قطعا مرا يارى خواهد كرد، به خلاف خدايان شما، كه هيچ قدرتى بر يارى شما و حتى بر يارى خود نداشته، نه مى شنوند و نه مى بينند. پس آن ها علم و قدرتى ندارند.


در اين آيات عليه اصنام و پرستش كنندگان آنها تحدى شده همچنانكه غير آنجناب از ساير انبياء (عليهم السلام) نيز اين تحدى را كرده اند.
و در اين آيات، به رسول خدا دستور مى دهد به آن ها خبر دهد كه وى از صالحان است، و در هيچ موردى كه قرآن از صالح بودن پيغمبرى خبر مى دهد، سابقه ندارد كه چنين بيانى را در صلاح پيغمبرى، غير از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، به كار برده باشد.
 
در اين آيات، عليه اصنام و پرستش كنندگان آن ها تحدى شده، همچنان كه غير آن جناب از ساير انبياء «عليهم السلام» نيز، اين تحدى را كرده اند.


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۹۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۹۳ </center>
==بحث روايتى==
==بحث روايتى==
در كتاب عيون به سند خود از ابى الصلت هروى از حضرت رضا (عليه السلام ) روايت كرده كه در ضمن حديثى مامون از حضرتش سؤ ال كرد كه معناى آيه (( فلما آتاهما صالحا جعلا له شركاء فيما آتاهما(( چيست؟  
در كتاب عيون به سند خود از ابى الصلت هروى از حضرت رضا (عليه السلام ) روايت كرده كه در ضمن حديثى مامون از حضرتش سؤ ال كرد كه معناى آيه (( فلما آتاهما صالحا جعلا له شركاء فيما آتاهما(( چيست؟  
۱۶٬۹۰۷

ویرایش