گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۷۳: خط ۷۳:
<span id='link172'><span>
<span id='link172'><span>


==ردّ و ابطال پندار مشركين درباره اينكه ملائكه دختران خدايند==
==ردّ و ابطال پندار مشركان در اين كه: «ملائكه، دختران خدايند»==
«'''وَ مَا مِنَّا إِلا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصافُّونَ وَ إِنَّا لَنَحْنُ المُْسبِّحُونَ'''»:
«'''وَ مَا مِنَّا إِلّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ * وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصّافُّونَ * وَ إِنَّا لَنَحْنُ المُْسبِّحُونَ'''»:


اين سه آيه - به طورى كه از سياق برمى آيد - اعتراضى است از كلام جبرئيل و يا كلام او و يارانى كه از فرشتگان وحى دارد، نظير حكايتى كه از خود جبرئيل و يارانش نقل كرده و فرموده : ((و ما نتنزل الا بامر ربك له ما بين ايدينا و ما خلفنا و ما بين ذلك ((.
اين سه آيه - به طورى كه از سياق بر مى آيد - اعتراضى است از كلام جبرئيل و يا كلام او و يارانى كه از فرشتگان وحى دارد. نظير حكايتى كه از خود جبرئيل و يارانش نقل كرده و فرموده: «وَ مَا نَتَنَزّلُ إلّا بِأمرِ رَبّكَ لَهُ مَا بَينَ أيدِينَا وَ مَا خَلفَنَا وَ مَا بَينَ ذَلِكَ».


بعضى از مفسرين گفته اند: ((سه آيه مورد بحث كلام رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) است ، كه خودش و مؤ منين را براى كفار توصيف مى كند، تا ايشان را توبيخى خوار كننده كرده باشد. و آيات مورد بحث متصلند به آيه ((فاستفتهم (( و تقدير كلام چنين است : از ايشان استفتاء كن و بعد از آنكه استفتاء كردى بگو: ((هيچ يك از ما مسلمان نيست مگر آنكه در قيامت جايگاه و مقامى معلوم و در خور اعمال خود دارد و به درستى ماييم كه در نماز به صف مى ايستيم و ماييم تسبيح كنندگان ((.
بعضى از مفسران گفته اند: «سه آيه مورد بحث، كلام رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» است، كه خودش و مؤمنان را براى كفار توصيف مى كند، تا ايشان را توبيخى خوار كننده كرده باشد. و آيات مورد بحث، متصل اند به آيه «فَاستَفتِهِم»، و تقدير كلام چنين است: از ايشان استفتاء كن و بعد از آن كه استفتاء كردى، بگو: «هيچ يك از ما مسلمان نيست، مگر آن كه در قيامت، جايگاه و مقامى معلوم و در خور اعمال خود دارد، و به درستى ماييم كه در نماز به صف مى ايستيم، و ماييم تسبيح كنندگان».
و ليكن اين وجه ، وجه مناسبى نيست ، و با سياق سازگارى ندارد.


اين آيات سه گانه در اين مقامند كه عقيده مشركين بر الوهيت ملائكه را باطل كنند، از اين طريق كه با اعتراف خود عقيده كفار را باطل مى كنند، توضيح اينكه : مشركين اعتراف دارند به اينكه ملائكه خودشان مربوب و عبد خداى تعالى هستند،
وليكن اين وجه، وجه مناسبى نيست و با سياق، سازگارى ندارد.
 
اين آيات سه گانه، در اين مقام اند كه عقيده مشركان بر الوهيت ملائكه را باطل كنند. از اين طريق كه با اعتراف خود، عقيده كفار را باطل مى كنند.
 
توضيح اين كه: مشركان، اعتراف دارند به اين كه ملائكه، خودشان مربوب و عبد خداى تعالى هستند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۶۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۶۸ </center>
چيزى كه هست مى گويند:همين مربوبهاى خدا خود رب موجودات پايينتر از خويشند و در آن موجودات استقلال در تدبير و تصرف دارند و از تدبير عالم چيزى مربوط به خدا نيست ، و ملائكه خودشان اين معنا را قبول ندارند، يعنى خود را مستقل در تدبير عالم نمى دانند، هر چند كه واسطه و سبب متوسط بين خدا و خلق هستند. پس آنچه كه در اين آيات ملائكه از خود نفى مى كنند، همان استقلال در تدبير است ، نه سببيت به اذن خدا، پس اعتقاد مشركين به مربوب بودن ملائكه كافى است در ابطال اعتقاد ديگرشان ، و آن اينكه ملائكه رب عالم باشند، همچنان كه آيه ((بل عباد مكرمون لا يسبقونه بالقول و هم بامره يعملون (( هم از يك سو سببيت و وساطت ملائكه را اثبات مى كند و هم از سوى ديگر استقلال آنان را انكار مى نمايد.
چيزى كه هست، مى گويند: همين مربوب هاى خدا، خود ربّ موجودات پايين تر از خويش اند، و در آن موجودات، استقلال در تدبير و تصرف دارند، و از تدبير عالَم، چيزى مربوط به خدا نيست. و ملائكه، خودشان اين معنا را قبول ندارند. يعنى خود را مستقل در تدبير عالَم نمى دانند، هرچند كه واسطه و سبب متوسط بين خدا و خلق هستند.  


پس اينكه فرمود: ((و ما منا الا له مقام معلوم (( معنايش اين است كه : هر يك از ما مقامى معين و پستى مشخص داريم ، كه ما را بدان گمارده اند و با گمارده شدن ديگر استقلال معنى ندارد، چون شخص ‍ گمارده شده نمى تواند از خط مشيى كه برايش تعيين كرده اند تجاوز كند، ملائكه نيز مجعول (آفريده شده ) بر اين هستند كه خدا را در آنچه امر مى كند اطاعت نموده و او را بپرستند.
پس آنچه كه در اين آيات، ملائكه از خود نفى مى كنند، همان استقلال در تدبير است، نه سببيت به اذن خدا. پس اعتقاد مشركان به مربوب بودن ملائكه، كافى است در ابطال اعتقاد ديگرشان و آن، اين كه: ملائكه، ربّ عالَم باشند. همچنان كه آيه: «بَل عِبَادٌ مُكرَمُون لَا يَسبِقُونَهُ بِالقَولِ وَ هُم بِأمرِهِ يَعمَلُون» هم، از يك سو سببيت و وساطت ملائكه را اثبات مى كند، و هم از سوى ديگر، استقلال آنان را انكار مى نمايد.


و اينكه فرمود: ((و انا لنحن الصافون (( معنايش اين است كه : ما فرشتگان همواره نزد خدا در صف ايستاده منتظر اوامر او هستيم ، تا اوامرى كه در تدبير عالم صادر مى كند، بر طبق خواستهاش اجرا كنيم ، همچنان كه از آيه ((لا يعصون اللّه ما امرهم و يفعلون ما يؤ مرون (( نيز اين معنا استفاده مى شود. اين آن معنايى بود كه ما به كمك سياق از آيات مورد بحث استفاده كرديم . و چه بسا بعضى گفته اند كه : ((مراد از اين جمله اين است كه : ما ملائكه نزد خدا به صف ايستاده ايم براى نماز((. ولى اين خيلى از فهم دور است و شاهدى هم بر آن نيست .
پس اين كه فرمود: «وَ مَا مِنّا إلّا لَهُ مَقَامٌ مَعلُومٌ»، معنايش اين است كه: هر يك از ما، مقامى معين و پستى مشخص داريم، كه ما را بدان گمارده اند، و با گمارده شدن، ديگر استقلال معنى ندارد. چون شخص گمارده شده، نمى تواند از خط مشيى كه برايش تعيين كرده اند، تجاوز كند. ملائكه نيز، مجعول (آفريده شده) بر اين هستند كه خدا را در آنچه امر مى كند، اطاعت نموده و او را بپرستند.


و اينكه فرمود: ((و انا لنحن المسبحون (( معنايش اين است كه : ما خدا را از آنچه لايق ساحت كبريايى او نيست تنزيه مى كنيم ، همچنان كه در جاى ديگر باز فرموده : ((يسبحون الليل و النهار لا يفترون ((.
و اين كه فرمود: «وَ إنّا لَنَحنُ الصّافُّون»، معنايش اين است كه: ما فرشتگان، همواره نزد خدا در صف ايستاده، منتظر اوامر او هستيم، تا اوامرى كه در تدبير عالَم صادر مى كند، بر طبق خواسته اش، اجرا كنيم. همچنان كه از آيه «لَا يَعصُونَ اللّهَ مَا أمَرَهُم وَ يَفعَلُونَ مَا يُؤمَرُون» نيز، اين معنا استفاده مى شود.
 
اين، آن معنايى بود كه ما به كمك سياق، از آيات مورد بحث استفاده كرديم. و چه بسا بعضى گفته اند كه: «مراد از اين جمله، اين است كه: ما ملائكه، نزد خدا به صف ايستاده ايم، براى نماز». ولى اين خيلى از فهم دور است و شاهدى هم بر آن نيست.
 
و اين كه فرمود: «وَ إنّا لَنَحنُ المُسَبّحُون»، معنايش اين است كه: ما، خدا را از آنچه لايق ساحت كبريايى او نيست، تنزيه مى كنيم. همچنان كه در جاى ديگر، باز فرموده: «يُسَبّحُونَ اللّيلَ وَ النّهَارَ لَا يَفتُرُون».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۶۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۶۹ </center>
پس اين آيات سه گانه موقف و موقعيت ملائكه در عالم خلقت را توصيف مى كنند و عملى كه مناسب خلقت آنان است بيان مى نمايند و آن عمل عبارت است از در صف ايستادن براى گرفتن اوامر خداى تعالى ، و نيز منزه داشتن ساحت كبريايى خدا از شريك و از هر چيزى كه لايق به كمال ذات او نيست . ذاتى كه عقل و وهم بدان دست نمى يابد.
پس اين آيات سه گانه، موقف و موقعيت ملائكه در عالَم خلقت را توصيف مى كنند، و عملى كه مناسب خلقت آنان است، بيان مى نمايند و آن، عمل عبارت است از: در صف ايستادن، براى گرفتن اوامر خداى تعالى. و نيز، منزه داشتن ساحت كبريايى خدا از شريك و از هر چيزى كه لايق به كمال ذات او نيست. ذاتى كه عقل و وهم، بدان دست نمى يابد.
 
«'''وَ إِن كَانُوا لَيَقُولُونَ * لَوْ أَنَّ عِندَنَا ذِكْراً مِّنَ الاَوَّلِينَ * لَكُنَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ'''»:


«'''وَ إِن كانُوا لَيَقُولُونَ لَوْ أَنَّ عِندَنَا ذِكْراً مِّنَ الاَوَّلِينَ لَكُنَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ'''»:
در اين آيه، به سياق قبلى بازگشت شده. ضمير جمع در «كَانُوا» و در «يَقُولُون» به قريش و هر قومى كه عقيده آنان را داشته باشند، بر مى گردد. و كلمه «إن» در اول آيه، مخفّف «إنّ» است. و مراد از «ذكر اولين»، كتابى آسمانى، از جنس كتاب هاى نازل بر اولين است.


در اين آيه به سياق قبلى بازگشت شده ضمير جمع در ((كانوا(( و در ((يقولون (( به قريش و هر قومى كه عقيده آنان را داشته باشند برمى گردد. و كلمه ((ان (( در اول آيه مخفف ((ان (( است . و مراد از ذكر اولين كتابى آسمانى از جنس كتابهاى نازل بر اولين است .
و معناى آيه اين است كه: اگر نزد ما قريش نيز كتابى آسمانى، نظير كتب آسمانى نازل بر اقوام گذشته مى بود، ما نيز هدايت مى شديم و بندگان مخلص خدا مى بوديم. و منظورشان از اين سخن، اين است كه: از كفر خود عذر بخواهند و بگويند از ناحيه خدا، حجتى بر ما تمام نشده.


و معناى آيه اين است كه : اگر نزد ما قريش نيز كتابى آسمانى نظير كتب آسمانى نازل بر اقوام گذشته مى بود، ما نيز هدايت مى شديم و بندگان مخلص خدا مى بوديم و منظورشان از اين سخن اين است كه : از كفر خود عذر بخواهند و بگويند از ناحيه خدا حجتى بر ما تمام نشده .
و اين در حقيقت، عذرى است بدتر از گناه. براى اين كه: مذهب وثنيت و بت پرستى، مساله نبوت و رسالت و نزول كتابى از آسمان را، به كلّى محال مى داند.


و اين در حقيقت عذرى است بدتر از گناه ، براى اينكه : مذهب وثنيت و بت پرستى مساله نبوت و رسالت و نزول كتابى از آسمان را به كلى محال مى داند.
«'''فَكَفَرُوا بِهِ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ'''»:


«'''فَكَفَرُوا بِهِ فَسوْف يَعْلَمُونَ'''»:
«فاء» در اول جمله - به اصطلاح ادبى - فاى فصيحه است. و معناى جمله اين است كه: پس ما همين قرآن را بر آنان نازل كرديم، تا ديگر گله نكنند كه ما كتابى آسمانى نداشتيم. ولى به همين قرآن كفر ورزيدند و به آنچه گفتند، وفا نكردند و به زودى خواهند دانست كه وبال كفرشان چيست.


((فا(( در اول جمله - به اصطلاح ادبى - فاى فصيحه است و معناى جمله اين است كه : پس ما همين قرآن را بر آنان نازل كرديم ، تا ديگر گله نكنند كه ما كتابى آسمانى نداشتيم ، ولى به همين قرآن كفر ورزيدند و به آنچه گفتند وفا نكردند و به زودى خواهند دانست كه وبال كفرشان چيست . و اين جمله اخير تهديدى از خداى تعالى به ايشان است .
و اين جمله اخير، تهديدى از خداى تعالى به ايشان است.
<span id='link173'><span>
<span id='link173'><span>


۱۶٬۹۰۷

ویرایش