گمنام

الزخرف ٣٤: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
۱۵٬۶۱۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶
QRobot edit
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۳۰: خط ۳۰:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link103 | آيات ۲۶ - ۴۵ سوره زخرف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link103 | آيات ۲۶ - ۴۵ سوره زخرف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link104 | معناى سخن ابراهيم (ع ) به پدر و قومش : ((انى براء مما تعبدون الا الذى فطرنىفانه سيهدين )) ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link104 | معناى سخن ابراهيم (ع ) به پدر و قومش : ((انى براء مما تعبدون الا الذى فطرنىفانه سيهدين )) ]]
خط ۴۶: خط ۴۷:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۳#link117 | رواياتى ديگر در ذيل برخى آيات گذشته]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۳#link117 | رواياتى ديگر در ذيل برخى آيات گذشته]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۱_بخش۳#link25 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۱_بخش۳#link25 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
وَ لِبُيُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَيْها يَتَّكِؤُنَ «34»
و براى خانه‌هايشان درب‌هاى متعدّد و تخت‌هايى كه بر آنها تكيه زنند (قرار مى‌داديم).
تفسير نور(10جلدى)، ج‌8، ص: 453
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ لِبُيُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَيْها يَتَّكِؤُنَ (34)
وَ لِبُيُوتِهِمْ أَبْواباً: و مر خانه‌هاى ايشان را درها از نقره، وَ سُرُراً عَلَيْها يَتَّكِؤُنَ‌: و تختها كه بر آن تكيه كنند همه از نقره، يعنى چون دنيا در پيش ما قدر و قيمتى ندارد، پس اگر نه كراهت آن بودى كه مردم به طلب دنيا جمع شدندى و طباع ايشان بر محبت آن مشغول و از عبادت و فرمانبردارى بازايستى، ميل به كفر و ناسپاسى گرديدى؛ من سقف خانه‌ها و نردبانها و درهاى خانه‌ها و تختهاى كافران را همه را نقره مى‌كردى.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى‌ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ (31) أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ (32) وَ لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُونَ (33) وَ لِبُيُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَيْها يَتَّكِؤُنَ (34) وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ (35)
ترجمه‌
و گفتند چرا فرستاده نشد اين قرآن بر مردى از آن دو بلد كه بزرگ باشد
آيا آنها قسمت ميكنند رحمت پروردگار تو را ما قسمت كرديم ميانشان روزى آنها را در زندگانى دنيا و بلند گردانيديم بعضى را بر بعضى درجه‌هائى تا بگيرند بعضيشان بعضى را مستخدم و فرمانبردار و رحمت پروردگارت بهتر است از آنچه جمع ميكنند
و اگر نه آن بود كه ميشدند مردم يك دسته مجتمع بر كفر هر آينه قرار داده بوديم براى هر كه كافر ميشود بخداى بخشنده براى خانه‌هاشان سقفهائى از نقره و نردبانهائى كه با آن آيند بر بام‌
و براى خانه‌هاشان درهائى و تختهائى كه بر آن تكيه كنند
و زينتهائى و نيست تمام اينكه بيان شد مگر بهره زندگانى دنيا و آخرت نزد پروردگار تو است براى پرهيزكاران.
تفسير
كفّار قريش كه براى ارشاد آنها خداوند كتاب حقّ و رسول مبين‌
----
جلد 4 صفحه 602
فرستاده بود و بيان شد در آيات سابقه كه گفتند قرآن سحر است نسبت به پيغمبر صلى اللّه عليه و اله هم اعتراض نمودند كه چرا نبايد در مكّه مانند وليد بن مغيره و در طائف عروة بن مسعود پيغمبر باشد كه آن دو نفر متشخّص و ثروتمند و صاحب جاه و جلالند و بايد كسيكه تهى دست از مال دنيا است باين منصب فائز گردد لذا خداوند متعال در جواب اين اشكال فرموده آيا تقسيم رحمت پروردگار و تعيين مقام نبوّت بعهده آنها است و آيا آنها مورد قابل از براى اين منصب را ميتوانند بدست بياورند با آنكه پيغمبر بايد معصوم از گناه و لغزش و اعلم خلق و اكمل ناس باشد و ساير خصوصيّات و اوصافيكه جز خداوند ممكن نيست كسى احاطه بآنها داشته باشد مال و جاه كه چيزى نيست نبوّت شرائط ديگرى لازم دارد كه شما بخاطرتان خطور ننموده همان تقسيم مال و جاه ناقابل را هم ما بعهده آنها واگذار ننموديم خودمان معاش و ثروت و جاه و دولت و علم و مكنت و ساير موجبات رفعت بعضى را بمراتب بر بعضى ميان بندگان قسمت ميكنيم بر حسب قابليّت و صلاح آنها در دنيا و آخرت تا بعضى حاكم و بعضى محكوم و برخى خادم و برخى مخدوم و پاره‌ئى منعم و دسته‌ئى متنعّم باشند و امور دنيا منظّم و مرتّب گردد چه رسد بمقام نبوّت و امامت كه بزرگترين رحمت حقّ است و بهتر و برتر است از دنيا و ما فيها كه آنها در فكر جمع آورى آن براى خودشانند و مال دنيا باين اندازه در نظر ما بى‌قابليّت است كه اگر ملاحظه اين نبود كه تمام مردم كافر شوند بطمع مال ما سقفهاى خانه‌هاى كفّار را از نقره مينموديم بلكه نردبانها و درها و صندليهاى آنها را هم نقره ميكرديم و خانه‌هاشان را بطلا زينت ميداديم و نيست تمام اين تجمّلات مگر بهره زندگانى چند روزه دنيا كه بزودى از دست ميرود ولى نعمتهاى اخروى نزد پروردگار تو براى اهل تقوى و پرهيزكارى محفوظ و باقى و برقرار است و اخبار در باب تقسيم ارزاق عباد بر طبق صلاح و سداد و همچنين ساير موجبات تفوّق و برترى از مال و جاه و جمال و جلال و كمال بر وفق حكمت و مصلحت براى تحصيل لوازم الفت و تكميل جهات وصلت كه هر فاقد جهتى بواجد آن رجوع نموده رفع حاجت خود را نمايد بسيار است از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه اگر خداوند اين معامله را با كفّار
----
جلد 4 صفحه 603
ميفرمود هيچ كس ايمان نميآورد ولى خداوند قرار داد در ميان اهل ايمان اغنيا و فقراء را و همچنين در ميان كفّار فقرا و اغنيا را پس امتحان فرمود آنها را بامر و نهى و صبر و رضا و نيز از آن حضرت نقل شده كه تمام اولاد آدم عليه السّلام اهل ايمانشان فقير و كفّارشان غنى بودند تا حضرت ابراهيم عليه السّلام آمد و عرضه داشت پروردگارا ما را فتنه براى كفار قرار مده پس خدا در هر دو دسته ثروت و حاجت را مقرّر فرمود و از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله روايت نموده است كه فرمود اى گروه فقراء پاكيزه كنيد نفوس خودتان را و دل خود را راضى برضاى حق نمائيد خداوند تعالى شما را بفقرتان ثواب ميدهد و اگر نكنيد ثوابى نخواهيد داشت خداوند توفيق رضا و تسليم را بما عنايت فرمايد.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ لَو لا أَن‌ يَكُون‌َ النّاس‌ُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلنا لِمَن‌ يَكفُرُ بِالرَّحمن‌ِ لِبُيُوتِهِم‌ سُقُفاً مِن‌ فِضَّةٍ وَ مَعارِج‌َ عَلَيها يَظهَرُون‌َ (33) وَ لِبُيُوتِهِم‌ أَبواباً وَ سُرُراً عَلَيها يَتَّكِؤُن‌َ (34) وَ زُخرُفاً وَ إِن‌ كُل‌ُّ ذلِك‌َ لَمّا مَتاع‌ُ الحَياةِ الدُّنيا وَ الآخِرَةُ عِندَ رَبِّك‌َ لِلمُتَّقِين‌َ (35)
و ‌اگر‌ نبودند افراد بشر يك‌ اجتماع‌ واحده‌ ‌که‌ محتاج‌ ‌به‌ معاشرت‌ ‌با‌ يكديگر
جلد 16 - صفحه 27
هستند ‌هر‌ آينه‌ قرار مي‌داديم‌ ‌براي‌ كساني‌ ‌که‌ كافر باللّه‌ شدند ‌از‌ ‌براي‌ بيوت‌ ‌آنها‌ سقف‌هاي‌ نقره‌ و طبقات‌ بسياري‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ نمايش‌ دهند و ‌از‌ ‌براي‌ بيوت‌ ‌آنها‌ درهايي‌ و تختهايي‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ تكيه‌ دهند و زينت‌هاي‌ دنيوي‌ و زخارف‌ و نيست‌ تمام‌ اينها مگر متاع‌ حيات‌ دنيا و آخرت‌ نزد پروردگار تو خاص‌ متقين‌ ‌است‌.
انسان‌ تصور نكند ‌که‌ ‌اينکه‌ دولت‌ و مكنت‌ و ثروت‌ و رياست‌ و قوت‌ و قدرت‌ و قهر و غلبه‌ ‌که‌ بسيار علاقه‌ ‌به‌ ‌او‌ دارد و ‌در‌ مقام‌ تحصيلش‌ چه‌ اندازه‌ كوشش‌ مي‌كند ‌براي‌ ‌او‌ خوب‌ ‌است‌ بلكه‌ عين‌ بلا ‌است‌ و باعث‌ ازدياد عذاب‌ مي‌شود و امتحان‌ بزرگي‌ ‌است‌ ‌که‌ مي‌فرمايد وَ لا يَحسَبَن‌َّ الَّذِين‌َ كَفَرُوا أَنَّما نُملِي‌ لَهُم‌ خَيرٌ لِأَنفُسِهِم‌ إِنَّما نُملِي‌ لَهُم‌ لِيَزدادُوا إِثماً وَ لَهُم‌ عَذاب‌ٌ مُهِين‌ٌ‌-‌ آل‌ عمران‌ ‌آيه‌ 172‌-‌ وَ لَو لا أَن‌ يَكُون‌َ النّاس‌ُ أُمَّةً واحِدَةً امّة اينجا ‌به‌ معني‌ جماعت‌ ‌است‌ ‌يعني‌ ‌اگر‌ مؤمنين‌ هيچگونه‌ تماسي‌ ‌با‌ كفار نداشتند و ‌از‌ حال‌ يكديگر خبر نداشتند.
لَجَعَلنا لِمَن‌ يَكفُرُ بِالرَّحمن‌ِ ‌که‌ شامل‌ تمام‌ مشركين‌ و كفار و اهل‌ ضلالت‌ مي‌شود.
لِبُيُوتِهِم‌ سُقُفاً مِن‌ فِضَّةٍ و اينكه‌ چنين‌ نكرديم‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ مسلط ‌بر‌ مؤمنين‌ نشوند و باعث‌ هم‌ّ ‌آنها‌ نگردد.
وَ مَعارِج‌َ عَلَيها يَظهَرُون‌َ معارج‌ طبقات‌ بالا ‌را‌ گويند ‌که‌ فعلا مرسوم‌ ‌شده‌ ده‌ طبقه‌ ‌به‌ بالا ساختمان‌ مي‌كنند ولي‌ بجاي‌ آجر و سمنت‌ خداوند ‌براي‌ ‌آنها‌ ‌از‌ طلا و نقره‌ و جواهرات‌ جعل‌ مي‌فرمود.
وَ لِبُيُوتِهِم‌ أَبواباً وَ سُرُراً عَلَيها يَتَّكِؤُن‌َ منازل‌ ‌آنها‌ تو ‌در‌ تو ‌که‌ تمام‌ ‌به‌ يك‌ ديگر راه‌ داشته‌ ‌باشد‌ و سرر ‌که‌ امروز معمول‌ ‌است‌ صندلي‌ اطراف‌ بيوت‌ و پيشدستي‌ها ‌در‌ مقابل‌ ‌که‌ روي‌ زمين‌ ننشينند و تكيه‌ دهند.
وَ زُخرُفاً زخارف‌ دنيا ‌از‌ ظروف‌ و كارد و چنگال‌ و فرش‌ و يخچال‌ و وسائل‌ طبخ‌ و وسائل‌ تلطيف‌ هوا و بخاري‌ و غيره‌ اينها ‌که‌ امروز معمول‌ ‌است‌ و بالاخص‌ دولت‌ و مكنت‌ و ثروت‌ و مراكز تفريح‌ و باغات‌ و مزارع‌ و وسائل‌ و امثال‌ اينها و نمونه اينها ‌را‌ خداوند ‌به‌ تفاوت‌ مراتب‌ ‌در‌ مؤمنين‌ قرار داده‌ و ‌لو‌ بدرجات‌ ‌آنها‌ نمي‌رسد ولي‌ زياد ‌هم‌ تفاوت‌ ندارد لكن‌ تمام‌ اينها نيست‌ مگر متاع‌ دنيوي‌.
جلد 16 - صفحه 28
وَ إِن‌ كُل‌ُّ ذلِك‌َ لَمّا مَتاع‌ُ الحَياةِ الدُّنيا و هزار عيب‌ دارد ‌که‌ فاني‌ مي‌شود و ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ همه‌ زحمات‌ و خون‌ دلها مي‌گذارد و مي‌رود بعلاوه‌ شدت‌ علاقه‌ ‌به‌ ‌آنها‌ ‌که‌ فرمود
«حب‌ الدنيا رأس‌ ‌کل‌ خطيئة»
و غفلت‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و دين‌ و تزاحمات‌ و هزار گونه‌ بلاهاي‌ ديگر ‌که‌ بالحس‌ و الوجدان‌ مشاهده‌ مي‌كنيم‌.
وَ الآخِرَةُ عِندَ رَبِّك‌َ لِلمُتَّقِين‌َ بتفاوت‌ مراتب‌ تقوي‌ ‌که‌ اولين‌ مرتبه تقوي‌ تقواي‌ ‌از‌ عقايد فاسده‌ و مذاهب‌ باطله‌ ‌از‌ كفر و شرك‌ و ضلالت‌ و بدعت‌ و انكار ضروري‌ و نصب‌ عداوت‌ ‌با‌ اولياء حق‌ و بالجملة آنچه‌ موجب‌ زوال‌ ايمان‌ مي‌شود و ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ تقواي‌ ‌از‌ اخلاق‌ رذيله‌ و كبار ‌از‌ معاصي‌ ‌تا‌ برسد بمقام‌ عصمت‌ و بالاتر ‌از‌ ‌آن‌ ‌از‌ مباحات‌ زائد ‌بر‌ مقدار ضرورت‌ ‌که‌ تعبير ‌به‌ زهد مي‌كنند.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 34)- سپس می‌افزاید: علاوه بر این «برای خانه‌های آنان درها و تختهایی قرار می‌دادیم که بر آن تکیه کنند» (وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَیْها یَتَّکِؤُنَ).
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


کاربر ناشناس