العنكبوت ٦٥: تفاوت میان نسخهها
از الکتاب
QRobot edit
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۱۸#link134 | آيات ۶۱ - ۶۹، سوره عنكبوت]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۱۸#link134 | آيات ۶۱ - ۶۹، سوره عنكبوت]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۱۸#link135 | ضد و نقيض ها در اعتقادات مشركين درباره خالق و مدبر عالم]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۱۸#link135 | ضد و نقيض ها در اعتقادات مشركين درباره خالق و مدبر عالم]] | ||
خط ۴۰: | خط ۴۱: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۱۸#link141 | بحث روايتى (چند روايت در ذيل برخى آيات گذشته )]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۱۸#link141 | بحث روايتى (چند روايت در ذيل برخى آيات گذشته )]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۶_بخش۶۴#link145 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۶_بخش۶۴#link145 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ «65» | |||
پس هنگامى كه بر كشتى سوار شوند (و خطر را احساس كنند،) خدا را با اخلاص مىخوانند (و غير او را فراموش مىكنند) پس همين كه (خداوند) آنان را به سوى خشكى رساند و نجات داد، باز ناگاه به شرك بر مىگردند. | |||
===نکته ها=== | |||
سؤال: مادّيون در تحليل خود، براى ريشهى ايمان، مسألهى ترس را مطرح مىكنند و مىگويند: سرچشمهى مذهب ترس است. انسانى كه بترسد، در كودكى به مادر و در بزرگسالى به قدرتى موهوم به نام خدا پناه مىبرد. آيا اين آيه كه مىگويد: بعضى مردم، هنگام احساس خطر و غرق شدن، خدا را مىخوانند، نظريّهى آنان را تأييد نمىكند؟ | |||
پاسخ: اين آيه مىفرمايد: توجّه به خدا به هنگام ترس است، نه آنكه اصل وجود خدا، مولود ترس است. مثلًا ما به هنگام ديدن سگ و احساس خطر، رو به سنگ مىرويم؛ امّا اين، بدان معنا نيست كه اصل سنگ به خاطر سگ به وجود آمده باشد. وجود قدرتى لايزال در هستى، امرى فطرى است كه به هنگام حوادث، مورد توجّه انسان واقع مىشود. | |||
===پیام ها=== | |||
1- ترس، غبارهاى غفلت را برطرف و فطرتخداجويى را بيدار مىكند. فَإِذا رَكِبُوا ... دَعَوُا اللَّهَ ... | |||
2- ايمان نبايد موسمى و مقطعى باشد. فَلَمَّا نَجَّاهُمْ ... يُشْرِكُونَ | |||
جلد 7 - صفحه 171 | |||
3- زمين و زمان، مثالهاى قرآن را كهنه نمىكند. كشتىسوارى در طول تاريخ بشر بوده است. فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ ... | |||
4- مهمتر از اخلاص، حفظ آن است. «مُخْلِصِينَ- إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ» | |||
5- دعاى خالصانه، مستجاب است. دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ ... فَلَمَّا نَجَّاهُمْ (پس از دعا، حرف «فاء» در «فلمّا»، نشانهى استجابت دعا مىباشد) | |||
6- نجات از مشكلات وحوادث، راهى است براى شكر نه شرك. «إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ (65) | |||
فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ: پس چون سوار شدند و بنشينند در كشتى و به سبب تلاطم و موج دريا در اضطراب افتند و از هلاكت و غرق بترسند، دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ: بخوانند خدا را در حالتى كه خالص كنندگان باشند براى خدا دين خود را، يعنى در صورت آنها باشند كه مخلصانند، زيرا ياد نكنند مگر خداى را، و در كشف آن شدت جز به او پناه نبرند و غير خدا را در كشف آن شريك او نسازند به جهت علم آنان به آنكه كاشف و منجى حقيقى نيست مگر ذات يگانه خالق عالم. فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ: پس چون نجات دهد خداى ايشان را از غرق در بحر بسوى خشكى و به سلامت از دريا نجات يابند، إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ: آن هنگام ايشان شرك آورند، يعنى بازگردند به عادت خود. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ (61) اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (62) وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ (63) وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ (64) فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ (65) | |||
لِيَكْفُرُوا بِما آتَيْناهُمْ وَ لِيَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ (66) أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً وَ يُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَ فَبِالْباطِلِ يُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَةِ اللَّهِ يَكْفُرُونَ (67) وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُ أَ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْكافِرِينَ (68) وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ (69) | |||
ترجمه | |||
و هر آينه اگر بپرسى از آنها كه كيست كه آفريد آسمانها و زمين را و مسخّر كرد آفتاب و ماه را هر آينه البته گويند خدا پس بكجا برگردانده ميشوند | |||
خداوند گشايش ميدهد روزى را براى آنكه ميخواهد از بندگانش و تنگ مىگرداند برايش همانا خدا بهمه چيز دانا است | |||
و هر آينه اگر بپرسى از ايشان كيست كه فرستاد از آسمان آبى را پس زنده كرد بآن زمين را بعد از مردنش هر آينه البته گويند خدا بگو ستايش مر خدا را است ولى بيشتر آنها تعقّل نميكنند | |||
و نيست اين زندگانى دنيا مگر سرگرمى و بازى و همانا سراى آخرت هر آينه زندگانى است اگر باشند كه بدانند | |||
پس چون سوار شوند در كشتى بخوانند خدا را در حاليكه خالص كنندگانند براى او دين را پس چون نجات دهد آنها را بخشكى آنگاه آنها شرك ميآورند | |||
تا كفران ورزند بآنچه داديم آنها را و تا كامياب شوند پس بزودى خواهند دانست | |||
آيا نديدند كه ما قرار داديم حرمى را امن با آنكه ربوده ميشوند مردم از اطراف آنها آيا پس بباطل ميگروند و بنعمت خدا كفران ميورزند | |||
و كيست ستمكارتر از آنكه بست بر خدا دروغ يا تكذيب كرد حق را چون آمد او را آيا نيست در دوزخ جاى اقامت براى كافران | |||
و آنانكه مجاهده كردند در راه ما هدايت ميكنيم البته ايشانرا براههاى خودمان و همانا خدا هر آينه با نيكوكاران است. | |||
تفسير | |||
بتپرستان خصوصا اهل مكّه نوعا قائل بوجود خداوند بزرگ كه او خالق و رازق و مدبّر امور خلائق است بودند و عبادت بتها را وسيله تقرّب بخدا و آنها را شفعاء خودشان نزد او ميدانستند و اين عقيده بكلّى فاسد است چون كسيكه وسيله تقرّب بنده بخدا و شفيع او نزد حق باشد بايد نزديكتر باشد بخدا و جمادات دورترند از ساحت ربوبى از انسان گذشته از آنكه پرستش مخصوص بذات احديّت است و بنده در برابر كسى نبايد مانند حق خاضع شود لذا خداوند آنها را مأخوذ با قرارشان فرموده باين تقريب كه اى پيغمبر من اگر سؤال كنى تو از بتپرستان | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 241 | |||
كه آسمانها و زمين را كه خلق نموده و مسخّر كرده آفتاب و ماه را كه ميگردند بفرمان او ميگويند خداى يگانه پس چگونه بوسوسه شيطان منحرف ميشوند از فطرت سليمه و منصرف ميگردند از عبادت او و بر گردانده ميشوند بعبادت جماداتى كه براى آنها نفع و ضررى ندارند و خدا گشايش ميدهد در روزى بر هر كس بخواهد از بندگانش و تنگ ميكند روزى را بر همانكس در وقت ديگر يا بر هر كس كه بخواهد چون خداوند دانا است بمصالح و مفاسد و مقتضيات احوال آنها و ساير امور پس نبايد ترس از تنگى معاش مانع از هجرت مسلمانان بسوى خدا شود چنانچه در آيات سابقه گذشت و نيز اگر بپرسى از آنها چه كس از آسمان باران نازل مينمايد و زمين مرده را زنده مىكند ميگويند خدا بگو الحمد للّه بر نعمتهاى او و اقرار شما بر آنكه او منعم است نه غير او ولى بيشتر آنها نمىيابند بعقل و فكر كه اين اقرار منافى با عبادت بت است چون شكر منعم واجب است نه غير او و لذا بتپرست شدهاند و اين زندگى چند روزه دنيا نيست مگر سرگرمى موقتى و بازى كودكانه بىفائده كه بزودى دلسردى و خستگى آورد و منقرض شود و همانا سراى جاويد آخرت زندگانى حقيقى دائم باقى است كه فنا و زوالى در آن راه ندارد ولى آنها غافل از اين معنى ميباشند و اگر ميدانستند اختيار نمىنمودند فانى را بر باقى و بازى موقتى را بر عيش و نوش ابدى و كلمه حيوان بر وزن غليان مصدر است بمعناى حيات ولى مشعر بحركت و جنبش لذا در مقام مبالغه استعمال ميشود و يكى از موارد كه بحال طبيعى و ارتكاز فطرى كفار اقرار بخداى يگانه غائب از انظار مينمايند وقتى است كه در كشتى مىنشينند و بگرداب بلا مبتلا ميشوند يكباره از غير خدا منصرف و متوجه باو ميگردند و با اخلاص او را ميخوانند و طلب نجات ميكنند چون بالفطره يقين دارند در آنوقت دستگيرى جز او ندارند ولى چون خداوند نجات داد آنها را و بساحل مراد رسيدند يكباره خدا را فراموش نموده و بعبادت بتها مشغول ميگردند و نتيجه آن فقط كفران نعمت نجات و حيات و ساير نعم الهيّه و بهره بردارى از لهو و لعب چند روزه و دلخوشى باجتماع با يكديگر بر عبادت جمادات است و بعد از اين ميدانند و مىبينند عقبات و عقوبات آنرا و ليتمتّعوا بسكون لام نيز قرائت شده و بنابراين لام امر براى تهديد است و بنابر قرائت مشهوره لام | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 242 | |||
جارّه براى بيان عاقبت امر آنها است آيا اين بتپرستان بىانصاف مكه نديدند كه ما حرم را محترم و اهل آنرا مأمون از قتل و غارت و تعدّى و اسارت فرموديم با آنكه از اطراف و جوانب آن مردم يكديگر را باسارت ميگيرند و بقتل ميرسانند و اموالشان را بغارت مىبرند و آنها در ناز و نعمت هستند و شكر آنرا بجا نمىآورند و با وجود اين آيا مستحق عقوبت نيستند كه بشيطان و بت كه باطل است ايمان مىآورند و بنعمت خدا كه بآنها انعام شده و نبوّت خاتم انبياء كه حق است كافر ميشوند و كفران مينمايند و چه كس ظالم و ستمكارتر است از كسيكه افترا و دروغ به بندد بخدا و بگويد شفاعت و عبادت بتها را خدا مرخّص فرموده و تكذيب كند قرآن و آورنده آنرا كه حقّ محض است چون بيايد نزد او بدون تأمّل و درنگ آيا چنين كسانى سزاوار نيست كه در جهنم جايگاه هميشگى و مقرّ مألوفى براى آنها باشد و آن كسانيكه مجاهده و كوشش نمودند در راه ما و براى رضاى ما خود را بزحمت انداختند بهجرت از اوطان و معارضه با شيطان و مقاتله با كفار و منازعه با اشرار و طلب معرفت و تحصيل مغفرت همانا هدايت نمائيم آنها را البته بطريق سير و سلوك و وصول و نزول بساحت مقدّس خودمان و همانا خداوند با نيكوكاران است بكمك و نصرت در دنيا و رحمت و مغفرت در آخرت و آنها را بمقاصد حقّه خودشان خواهد رسانيد و در حديث است كه كسيكه عمل كند بچيزى كه ميداند، خداوند عطا ميكند باو علم چيزيرا كه نميداند و از امام باقر عليه السّلام روايت شده كه اين آيه مخصوص بآل محمّد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و شيعيان ايشان است و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه در قرآن بعضى از اسماء مخصوص بمن است و از آن جمله محسن است در قول خداوند انّ اللّه لمع المحسنين و در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه سوره عنكبوت و روم را در شب بيست و سوم ماه رمضان تلاوت نمايد و اللّه از اهل بهشت است و كسى را از آن استثناء نميكنم و نميترسم كه خداوند براى قسم من گناهى بر من بنويسد و براى اين دو سوره در نزد خدا منزلت رفيعى است و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمد و آله الطاهرين. | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 243 | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَإِذا رَكِبُوا فِي الفُلكِ دَعَوُا اللّهَ مُخلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمّا نَجّاهُم إِلَي البَرِّ إِذا هُم يُشرِكُونَ (65) | |||
پس زماني که بر كشتي سوار شدند خدا را ميخوانند از روي خلوص که توجه بغير او ندارند که معناي دين خالص است پس چون نجات داديم آنها را بروي خشكي و بساحل رسيدند باز هم بهمان شرك اولي برميگردند. | |||
انسان بر حسب فطرت ذاتي بر توحيد و دين حق است عوارض و شبهات و عوامل خارجيه و داخليه او را رو بباطل ميكشد چنانچه فرمود | |||
«کل مولود يولد علي الفطره و انما ابواه يهودانه و ينصرانه» | |||
و در موقع اضطرار که دستش از همه اسباب كوتاه شد توجه ذاتيش و فطرت اصليه او را بسوي خدا و توحيد ميكشد چنانچه دارد يكي از دهريها که اصلا منكر وجود خداوند بود | |||
جلد 14 - صفحه 352 | |||
خدمت حضرت صادق (ع) رسيد و گفت: «ما الدليل علي وجود ربك» حضرت فرمود | |||
«هل ركبت سفينة» | |||
گفت بلي حضرت فرمود آيا كشتي تو متلاطم شده گفت بلي حضرت فرمود آيا قلبت در آن حال متوجه شد که كسي هست قدرت داشته باشد تو را نجات دهد عرض كرد بلي فرمود همان خدا و پروردگار من است. خداوند حال مشركين را بيان ميفرمايد و مثل آنها كساني که تمام توجه بمال و دولت و سلطنت و رياست و جاه و منصب و عده و عده خود دارند. | |||
فَإِذا رَكِبُوا فِي الفُلكِ و كشتي متلاطم شد و چهار موجه که دست از همه جا كوتاه شد و مثل آن هر مضطري در حال اضطرار. | |||
دَعَوُا اللّهَ مُخلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لكن چون رفع اضطرار آنها شد برميگردند بهمان حال قبل. | |||
فَلَمّا نَجّاهُم إِلَي البَرِّ و از آن حال اضطرار بيرون آمدند. | |||
إِذا هُم يُشرِكُونَ بهمان شرك و كفر و اسباب ظاهريه متوجه ميشوند چنانچه ميفرمايد وَ إِذا مَسَّ الإِنسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنبِهِ أَو قاعِداً أَو قائِماً فَلَمّا كَشَفنا عَنهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَم يَدعُنا إِلي ضُرٍّ مَسَّهُ (يونس آيه 12). | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 65)- در مرحله سوم به سراغ فطرت و سرشت انسانی و تجلی نور توحید در بحرانیترین حالات، در درون جان انسانها میرود و ضمن مثال بسیار گویایی میفرماید: «هنگامی که بر کشتی سوار میشوند خدا را با اخلاص کامل میخوانند (و غیر او از نظرشان محو میشود) اما هنگامی که آنها را از طوفان و گرداب رهایی میبخشد و به خشکی میرساند باز مشرک میشوند»! (فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ). | |||
آری! شداید و طوفانها زمینهساز شکوفایی فطرت آدمی است، چرا که نور توحید در درون جان همه انسانها نهفته است. تعلیمات غلط و غفلت و غرور، مخصوصا به هنگام سلامت و وفور نعمت، پردههایی بر آن میافکند، اما طوفانهای حوادث این پردهها را میدرد و آن نقطه نورانی آشکار میشود. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||