النمل ١٨: تفاوت میان نسخهها
از الکتاب
QRobot edit
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۹#link331 | آيات ۱۵ - ۴۴، سوره نمل]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۹#link331 | آيات ۱۵ - ۴۴، سوره نمل]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۹#link332 | نبوت و علم انبياء عليه السّلام اكتسابى نيست و از ديگران به ارث نمى برند]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۹#link332 | نبوت و علم انبياء عليه السّلام اكتسابى نيست و از ديگران به ارث نمى برند]] | ||
خط ۶۱: | خط ۶۲: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۴۲#link364 | آصف بن برخيا وصى سليمان و حجت پس از او بوده است]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۴۲#link364 | آصف بن برخيا وصى سليمان و حجت پس از او بوده است]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۶۷#link208 | آيه ۱۷ - ۱۹]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۶۷#link208 | آيه ۱۷ - ۱۹]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۶۷#link209 | آيه و ترجمه]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۶۷#link209 | آيه و ترجمه]] | ||
خط ۶۹: | خط ۷۲: | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۶۷#link213 | ۲ - سليمان و الهام شكر پروردگار]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۶۷#link213 | ۲ - سليمان و الهام شكر پروردگار]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۶۷#link214 | ۳ - سليمان و عمل صالح]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۶۷#link214 | ۳ - سليمان و عمل صالح]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ «18» | |||
(سليمان با لشكر خود حركت مىكرد) تا به وادى مورچگان رسيدند، مورچهاى گفت: اى مورچگان! به خانههاى خود برويد تا سليمان و لشكريانش شما را ناآگاهانه پايمال نكنند. | |||
---- | |||
«1». براى توضيح بيشتر دربارهى جنّ، بنگريد به سورهى جنّ و قاموس قرآن، ج 2، ص 61- 73. | |||
«2». ص، 37. | |||
جلد 6 - صفحه 404 | |||
===نکته ها=== | |||
«نمل» در لغت به معناى حركت زياد با پاى كوچك است. «1» | |||
كلمهى «نَمْلَةٌ» را مىتوان به خاطر تنوين آن، مورچهاى بزرگ و فرمانده معنا كرد كه در اين صورت در زندگى مورچگان مديريّت و فرماندهى وجود دارد و مىتوان تنوين را نشانهى ناشناسى مورچه معنا كرد كه در اين صورت پيام آيه اين مىشود كه حتّى اگر ناشناسى اخطار دلسوزانه مىدهد، به هشدارش توجّه كنيم. | |||
===پیام ها=== | |||
1- حيوانات، با شعور خود منطقهاى را براى زندگى انتخاب مىكنند. «وادِ النَّمْلِ» | |||
2- گفتگو و امر ونهى در ميان حيوانات نيز وجود دارد. «قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ» | |||
3- در ميان مورچگان، هم فرماندهى و هم اطلاعرسانى و هم فرمانبرى وجود دارد. قالَتْ نَمْلَةٌ ... ادْخُلُوا | |||
4- حيوانات شعور دارند و مفاسد و ضررها را مىشناسند و به يكديگر هشدار مىدهند. «ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ» | |||
5- غريزه دفع ضرر احتمالى، در حيوانات نيز وجود دارد. ادْخُلُوا ... لا يَحْطِمَنَّكُمْ | |||
6- كسى كه با احساس خطر، همنوع خود را هشدار ندهد از مورچه هم كمتر است. «لا يَحْطِمَنَّكُمْ» | |||
7- هنگام راه رفتن دقّت كنيم تا مورچگان را پايمال نكنيم. «لا يَحْطِمَنَّكُمْ» | |||
8- انبيا در امور عادّى خود، مثل ديگران زندگى مىكردند. «لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ» | |||
9- فساد رهبر، مقدّمهى فساد مردم است. «لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ» | |||
10- مورچه، افراد انسانها، بلكه شغل آنها را هم مىشناسد. «سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ» | |||
11- اولياى خدا با آگاهى و عمد، حتّى به مورچهاى ضرر نمىرسانند. «وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ» مورچگان از عدالت و تقواى حضرت سليمان آگاهند و مىدانند آن | |||
---- | |||
«1». التحقيق فىكلمات القرآن. | |||
جلد 6 - صفحه 405 | |||
بزرگوار آگاهانه به مورچهاى نيز ظلم نمىكند. | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ «18» | |||
حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى وادِ النَّمْلِ: تا وقتى كه درآمدند در وادى مورچگان، يعنى در اثناى سير، به وادى مورچگان رسيد كه در زمين شام است. نزد بعضى اين وادى در طائف بوده. على بن ابراهيم روايت نموده: چون باد تخت سليمان را برداشت، گذشت بر وادى موران، و آن وادى است كه طلا و نقره مىرويد از آن؛ چنانكه حضرت صادق عليه السّلام فرمود: خداى را واديى هست كه طلا و نقره از آن مىرويد و آن را حمايت نموده به ضعيفترين خلقش كه آن مورچه است، و اگر خواهند شتران قوى وارد آن شوند نتوانند «2». | |||
قالَتْ نَمْلَةٌ: گفت مورچهاى كه مهتر موران آن وادى بود. گويند: آن مورچه لنگ، و طاخيه يا ملاخيه نام او بود. در كشف الغمه نقل نموده كه برابر خروسى بود. خلاصه چون لشگر سليمان را ديد متوجه آن وادى هستند، بر بلندى برآمد و از روى نصيحت و موعظه و شفقتى كه ملوك را بر رعايا بايد باشد به صداى بلند كه خدا در او ايجاد فرمود گفت: يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ: اى مورچگان | |||
---- | |||
«1» بحار الانوار، ج 14، ص 72، روايت 11، به نقل از قصص الانبياء و تفسير على بن ابراهيم قمى. | |||
«2» تفسير على بن ابراهيم، ج 2 ص 127- 126. | |||
جلد 10 - صفحه 27 | |||
درآييد در مسكنهاى خود. | |||
نكته: اسناد قول به نمله و ايراد ضمير عقلا براى ايشان، به جهت تشبيه آنهاست به مخاطبه و مناصحه صاحبان علم در فهم اغراض ايشان از نطق ممكن است حق تعالى عقل و نطق در او آفريده و آن مورچه حقيقتا ناطق شده باشد. | |||
لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ: بايد در هم نشكند و پايمال نكند شما را سليمان و لشگر او، وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ: و حال آنكه ايشان ندانند كه شما را پايمال مىسازند. | |||
تبصره: مكالمه حضرت سليمان عليه السّلام با مورچه. | |||
ابن بابويه رحمه اللّه به سند معتبر از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه: چون مورچه اين سخن را گفت، باد صداى او را به سليمان رسانيد در هنگامى كه بر روى هوا مىرفت. پس امر فرمود باد ايستاد، مورچه را طلبيد فرمود: مگر ندانستى كه پيغمبر خدايم و ظلم بر كسى ننمايم؟ گفت: بلى مىدانستم. فرمود: | |||
پس چرا ايشان را از ظلم من ترسانيدى و گفتى داخل مساكين خود شويد؟ گفت: | |||
ترسيدم چون نظر ايشان بر زينت تو بيفتد مفتون شوند به زينت دنيا و از خدا دور شوند. پس مورچه گفت: تو بزرگترى يا پدر تو داود؟ فرمود: بلكه پدرم بزرگتر و بهتر است از من. مورچه گفت: پس چرا حروف اسم تو را يكى زيادتر كردهاند از حروف اسم پدر تو؟ سليمان فرمود: براى چه؟ گفت: براى آنكه پدرت به سبب ترك اولى جراحتى در دل او بهم رسيد، جراحت خود را به مودت خدا دوا نمود، به اين سبب او را «داود» ناميدند؛ و چون تو از آن سالمى، تو را «سليمان» گويند؛ اما جراحت پدر تو سبب كمال او شد و اميدوارم تو نيز به مرتبه كمال او برسى. پس مورچه گفت: مىدانى چرا خداى تعالى باد را از ميان ساير مخلوقات خود در فرمان تو گردانيد؟ فرمود: براى چه؟! گفت: براى آنكه بدانى كه ملك تو بر باد است، او را اعتماد نشايد، و اگر همه چيزهاى دنيا را خدا در فرمان تو كند چنانكه باد را در فرمان تو نموده، هر آينه همه از دست بيرون خواهد رفت چنانكه باد در دست كسى نماند. پس سليمان تبسم فرمود از سخنان او «1». | |||
---- | |||
«1» عيون اخبار الرضا عليه السّلام، چاپ قديم ص 233، علل الشرايع ص 36- 35، بحار ج 14 ص 93- 92. | |||
جلد 10 - صفحه 28 | |||
موعظه: اى عزيزان لطف و احسان خداوند سبحان را نسبت به دوستانش ملاحظه نمائيد كه در چه درجه است و ايشان را به چه وسيلهها متذكر فرمايد، و مور ضعيف را واعظ سليمان با آن عظمت شأن قرار مىدهد تا عجب و كبر و خودبينى و نخوت، رخنه در اساس منيع جلالت و رفعت ايشان نيندازند و در همه احوال مقام تضرع و تذلل را نسبت بمقام ذو الجلال منظور دارد. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً وَ قالا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنا عَلى كَثِيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِينَ «15» وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتِينا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ «16» وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ «17» حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ «18» فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ «19» | |||
ترجمه | |||
و بتحقيق داديم داود و سليمان را دانشى و گفتند ستايش خدايرا است كه برترى داد ما را بر بسيارى از بندگانش كه مؤمنانند | |||
و ميراث برد سليمان از داود و گفت اى مردمان آموخته شديم زبان پرندگان را و داده شديم از همه چيز همانا اين هر آينه مزيّتى است آشكار | |||
و جمع كرده شد براى سليمان لشكرهايش از جنّى و آدمى و پرنده پس آنها مرتّب باز داشته ميشدند | |||
تا وقتى كه وارد شدند در وادى موران گفت مورى اى موران داخل شويد در مسكنهاى خود براى آنكه شكسته و پايمال نكنند شما را سليمان و لشكرهايش در حاليكه آنها درك نكنند | |||
پس تبسّم نمود خندان از سخنش و گفت پروردگار من وادار كن مرا كه شكر كنم نعمت تو را كه انعام كردى بر من و بر پدر و مادرم و آنكه بجا آورم كار نيكى كه بپسندى آنرا و داخل كن مرا برحمت خود در بندگانت كه نيكوكارانند. | |||
تفسير | |||
خداوند متعال بحضرت داود و سليمان عليه السّلام علم خاصى عنايت فرمود كه ظاهرا علم معارف و احكام و حكمت و قضاوت و سياست و رياست باشد و هر دو شكر و حمد خدا را بجاى آوردند براى مزيّت علمى خودشان بفضل خدا بر بسيارى از بندگان مؤمن او نه بر تمام آنها مانند پنج پيغمبر اولو العزم و اوصياء پيغمبر خاتم عليهم السلام و از اينجا معلوم ميشود فضيلت علم و شرف اهلش كه آندو بزرگوار با داشتن مال و جاه و جلال و سلطنت و اقبال، بعلم و دانش خرسند بودند نه بغير آن چون علم است كه سر چشمه سعادات و منشأ بركات است و حضرت داود هر چه داشت از مال و ملك و نبوّت و قضاوت باقى گذارد و حضرت سليمان آنها را بارث و وصيّت مالك و متصرّف گرديد و بمردم فرمود خداوند بما انبيا زيان پرندگانرا آموخته و از هر موجودى از موجودات دنيا براى ما بهره و نصيبى قرار داده كه ميتوانيم از آن استفاده نمائيم و مسخّر خود قرار دهيم و اين تمكّن و توانائى فضيلت آشكارى است كه كسى نميتواند منكر | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 143 | |||
آن شود و اين معنى را براى اداء شكر از مواهب الهيه و اثبات نبوت خود باعجاز اظهار فرمود در جوامع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از فضل مبين سلطنت و نبوت است و در مجمع از آنحضرت نقل نموده از پدر بزرگوارش كه خداوند بسليمان بن داود عطا فرمود سلطنت روى زمين از مشرق تا مغرب را در مدت هفتصد سال و شش ماه و او حكم فرما شد بر تمام اهل عالم از جن و انس و شياطين و دواب و پرندگان و درندگان و عطا فرمود باو علم بهر چيزى را و زبان هر چيزيرا و در زمان او صنايع عجيبهئى بروز نمود كه مشهور شد در ميان مردم و اين مراد از آيه است و از روايات متعدّده اين مقام استفاده ميشود كه اين علم اختصاص بحضرت سليمان نداشته بلكه ائمه اطهار هم علم بتمام اشياء و تمام السنه دائره از انسان و حيوان و ساير موجودات حيّه دارند و جمع آورى شد براى آنحضرت لشكريان بسيارى از جن و انس و پرندگان پس آنها با نظم و ترتيب مخصوصى كه مانع از تقديم و تأخير افراد و تفرقه و تزاحم آنها بود بازداشت يا سير داده ميشدند تا وقتى مشرف شدند بر وادى مورچگان مورى كه گفتهاند از آنها بزرگتر و امتيازاتى داشت و بر آنها فرمانفرما بود گفت اى موران داخل شويد در لانههاى خودتان براى آنكه پايمال نكنند شما را سليمان و لشكريانش وقتى كه ملتفت شما نباشند و باد صوت آن مور را وقتى كه حضرت سليمان بر كرسى خود نشسته بود و در هوا سير ميكرد بگوش او رسانيد و حضرت اولا تعجب فرمود از ملاحظه كارى آن مور و تبسّم فرمود و بعدا خوشحال شد و خنديد از آنكه نسبت ظلم باو و لشكريانش نداد چون مقيّد نمود پايمال نمودن ايشان را بعدم توجه و التفات و اينكه نسبت پايمال نمودنرا باو و لشكريانش داد با آنكه آنحضرت بتوسط باد در هوا سير ميفرمود شايد بملاحظه آن باشد كه لشكريان بامر حضرت سير مينمودند و اسناد فعل بسبب اقوى از مباشر است و شايد براى آن باشد كه حضرت ميخواسته آنجا نزول فرمايد و آن مور متوجه شده و اين مراعات را نموده و لذا بعضى گفتهاند عساكر آنحضرت هم با او در بساط زربفتى كه اجنّه براى آنحضرت تهيه نموده بودند كه يك فرسخ در يك فرسخ وسعت | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 144 | |||
داشت جاى داشتند و باد آنرا حركت ميداد و در كنار آن وادى كه از اراضى شام يا طائف باختلاف اقوال بود ميخواستند پياده شوند و آن مور متوجه شد و اين سخن را گفت و حضرت شنيد و او را احضار كرد و فرمود مگر نميدانى من پيغمبرم و بموجودى ظلم نميكنم كه اين سخن را گفتى عرض كرد ميدانم ولى منهم پادشاه اينهايم بايد ملاحظه حال آنها را بنمايم كه بدون اختيار شما پايمال نشوند فرمود لشكريان من در هوا سير ميكردند و بر بساط خودشان جاى داشتند و بشما كارى نداشتند عرض كرد ميخواستم زينت و حشمت تو را نه بينند تا از ياد خدا غافل و بجمال دنيا مغرور نشوند بعد عرض كرد ميدانى خدا چرا باد را مأمور نقل بساط تو فرمود نه ملائكه را حضرت فرمود نميدانم مور عرضه داشت براى آنكه بدانى اعتبار بساط سلطنت تو بر باد است و مانند باد مىآيد و ميرود و در آنوقت حضرت متوجه بشكر خدا براى ادامه نعمت و اعمال صالحه براى آخرت گرديد و عرضه داشت بار الها بازدار مرا از هر امرى غير از شكر خود و وادار مرا تا شكر گزارى نمايم از نعمت علم و نبوت و سلطنت كه بمن و پدرم انعام فرمودى و نعمتهائى كه بمادرم كرم كردى كه نعمت بمن بوده و تا آنكه بجا آورم كار نيكى را كه مورد پسند و خوشنودى تو باشد چون توفيق بعمل خير هم بايد از جانب تو باشد و داخل كن برحمت خود مرا در زمره بندگان صالح خود مانند ابراهيم و اسمعيل و اسحق و يعقوب و داود پدرانم و ساير بزرگان و در بهشت با ايشان محشور فرما در حديث است كه نعمت وحشى و فرارى است آنرا بشكر خود در بند كنيد و نگهدارى نمائيد و در بصائر از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه سليمان عليه السّلام داراى اسم اكبر خدا بود كه وقتى به آن اسم طلب مينمود عطا ميشد و چون دعا ميكرد باجابت ميرسيد و اگر او در چنين روزى بود محتاج بما ميشد و اخبار در فضيلت آن ذوات مقدّسه بر انبياء عظام غير از حضرت ختمى مرتبت بسيار است و آنكه آنها در مشكلات باهل بيت اطهار توسل ميجستند. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
حَتّي إِذا أَتَوا عَلي وادِ النَّملِ قالَت نَملَةٌ يا أَيُّهَا النَّملُ ادخُلُوا مَساكِنَكُم لا يَحطِمَنَّكُم سُلَيمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُم لا يَشعُرُونَ «18» | |||
تا زماني که آمدند در بيابان مورچهگان گفت مورچهاي اي مورچهگان داخل شويد در مسكنهاي خود که درهم نشكنند شما را سليمان و لشكر سليمان. | |||
(حَتّي إِذا أَتَوا عَلي وادِ النَّملِ) وادي نمل بيابان مورچه، علي بن ابراهيم از حضرت صادق (ع) روايت كرده که واد النمل بياباني بوده که معدن طلا و نقره بود فرمود | |||
«ان للّه واديا تنبت الذهب (و الفضة) قد حماه باضعف خلقه و هو النمل لو رامته البخاتي من الإبل ما قدرت عليه». | |||
و در اينجا چند جمله تذكر داده ميشود: | |||
1- اينكه حيوانات حتي مثل مورچه شعور و ادراك و عقل دارند چنانچه مشاهده ميشود دانههايي که ميبرند براي ذخيره زمستان دو قسمت ميكنند که زير زمين سبز نشود و آن دانه هايي که نصفه آن هم روئيده ميشود چهار قسمت ميكنند و اينکه دليل بر اينکه است که تمام موجودات معرفت دارند و تكليف، و تسبيح ميكنند و حمد الهي که ميفرمايد وَ إِن مِن شَيءٍ إِلّا يُسَبِّحُ بِحَمدِهِ وَ لكِن لا تَفقَهُونَ تَسبِيحَهُم (اسراء آيه 44). | |||
2- اينكه حضرت سليمان زبان مورچه را هم ميدانست. | |||
جلد 14 - صفحه 122 | |||
3- در خبر است که باد مأمور بود که هر نطقي که تلفظ ميشد بسمع مبارك سليمان برساند و اينکه مورد تعجب نيست امروز دستگاه تلفن رفع اينکه گونه تعجبها را ميكند بلكه دستگاه حبس الصوت بلكه دستگاه ابصار که يكديگر را ميبينند و با هم مكالمه ميكنند. | |||
(قالَت نَملَةٌ يا أَيُّهَا النَّملُ ادخُلُوا مَساكِنَكُم لا يَحطِمَنَّكُم سُلَيمانُ وَ جُنُودُهُ) سؤال: | |||
حضرت سليمان که بساط او بتوسط باد در هوا حركت ميكرد بمورچگان آسيبي وارد نميشد. جواب: | |||
بعضي گفتند در آن موقع راكبا و ماشيا حركت و سير ميكردند لكن اينکه جواب تمام نيست هم خلاف ظاهر آيه است هم در خبر داريم که بتوسط باد سير آنها بود و آنچه بنظر ميرسد اينكه سير سليمان بسيار سريع بوده که ميفرمايد غُدُوُّها شَهرٌ وَ رَواحُها شَهرٌ (سبأ آيه 11) و البته اينکه دستگاه وسيع با اينکه جنود كذايي احتياج بباد شديدي دارد که اينکه بساط را در هوا حركت و سير دهد و همچه بادي البته مورچگان را درهم ميكوبد. | |||
(وَ هُم لا يَشعُرُونَ) چون در بساط نشستهاند و صفحه زمين را مشاهده نميكنند و الا ملاحظه ميكردند که بشما اذيتي وارد نشود. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 18)- به هر حال، سلیمان با این لشکر عظیم حرکت کرد «تا به سر زمین مورچگان رسیدند» (حَتَّی إِذا أَتَوْا عَلی وادِ النَّمْلِ). | |||
در اینجا «مورچهای (از مورچگان، همنوعان خود را مخاطب ساخت و) گفت: ای مورچگان! داخل لانههای خود شوید تا سلیمان و لشکریانش شما را پایمال نکنند در حالی که نمیفهمند»! (قالَتْ نَمْلَةٌ یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ) | |||
ج3، ص415 | |||
لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ). | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||