هود ٧١: تفاوت میان نسخهها
از الکتاب
QRobot edit
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۹#link319 | آيات ۷۶ - ۶۹، سوره هود]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۹#link319 | آيات ۷۶ - ۶۹، سوره هود]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۹#link320 | بشارت به همسر ابراهيم (ع ) به تولد اسحاق]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۹#link320 | بشارت به همسر ابراهيم (ع ) به تولد اسحاق]] | ||
خط ۴۷: | خط ۴۸: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۱#link332 | سبب و علت مجادله ابراهيم (ع ) با ملائكه]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۱#link332 | سبب و علت مجادله ابراهيم (ع ) با ملائكه]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۹_بخش۵۷#link108 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۹_بخش۵۷#link108 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ «71» | |||
و همسر ابراهيم ايستاده بود، پس (چون گفتگوها را شنيد،) خنديد، ما او را به (فرزندى به نام) اسحاق و پس از اسحاق، (فرزندى به نام) يعقوب بشارت داديم. | |||
===نکته ها=== | |||
كلمهى «ضحك» به معناى خنديدن، ولى كلمهى «ضحك» به معناى عادت ماهانه است. | |||
خنديدنِ همسر ابراهيم عليه السلام، يا براى اين بود كه فهميد غذا نخوردن ميهمانان نشانهى خطرى براى ابراهيم نيست، لذا خوشحال شد. يا آنطور كه در بعضى تفاسير آمده است، ساره، همسر ابراهيم عليه السلام زن سالمندى بود كه مدّتها عادت ماهانه نداشت، امّا به محض شنيدن خبر، ناگهان اين حالت به او دست داد و او فهميد كه اراده الهى بر فرزنددار شدن او تعلّق گرفته است. چنانكه امام صادق عليه السلام فرمود: مراد از «فَضَحِكَتْ»، حيض شدن اوست. «1» | |||
===پیام ها=== | |||
1- گاهى حضور زن در صحنه لازم است. «وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ» | |||
2- روحيّهى زن ظريفتر از مردان است. (حضرت ابراهيم عليه السلام و همسرش ساره هر دو، ماجرا را شنيدند، امّا فقط ساره خنديد) «فَضَحِكَتْ» | |||
---- | |||
«1». تفسير نورالثقلين. | |||
جلد 4 - صفحه 91 | |||
3- در لابلاى دلهرهها، بشارت هم وجود دارد. أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً ... فَبَشَّرْناها | |||
4- از بهترين بشارتها، نعمتى مستمر و دنبالهدار است. «وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ» «1» | |||
5- نام انبياى الهى از پيش تعيين شده است. «إِسْحاقَ، يَعْقُوبَ» | |||
6- با اينكه هر دسته از فرشتگان الهى مأموريّت خاصّى دارند، امّا اين گروه از فرستادگان، چند منظور را دنبال مىكردند، يكى قلع و قمع و هلاكت مفسدان قوم لوط، وديگرى بشارت فرزند به ابراهيم عليه السلام وساره. «أُرْسِلْنا إِلى قَوْمِ لُوطٍ، فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ (71) | |||
وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ: و زن ابراهيم عليه السّلام ساره دختر هارون ايستاده بود در پس پرده و سخن ملائكه استماع مىنمود، يا براى خدمت مهمانان ايستاده. | |||
فَضَحِكَتْ: پس خنديد به سبب تعجب آنكه او را در پيرى بشارت به اولاد دادند، يا به خوشحالى وقتى كه دانست آنها قصد مكروهى ندارند، يا به جهت ترس ابراهيم از سه نفر با دارا بودن عزت و خدم و حشم بسيار، يا به تعجب آنكه ملائكه به صورت بشر در آمدند، يا براى زوال خوف ابراهيم، يا براى هلاك اهل فساد. عكرمه گفته: «ضحكت» به معنى «حاضت» در آن حال ساره را حيض آمد كقول عرب (ضحكت الارنب، اى: حاضت). «2» فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ: پس بشارت داديم ما ساره را به زبان ملائكه به وجود فرزندى اسحق نام. وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ: و از عقب اسحق فرزند ديگر يعقوب عليهما السّلام. تخصيص بشارت به ساره جهت آن بود كه بهجت و سرور زنان به فرزند بيشتر است. و ديگر آنكه ابراهيم عليه السّلام از هاجر پسرى داشت اسمعيل، و لكن ساره را هيچ اولادى نبود، پس چون مژده فرزند شنيد؛ | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِيمَ بِالْبُشْرى قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ (69) فَلَمَّا رَأى أَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمِ لُوطٍ (70) وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ (71) قالَتْ يا وَيْلَتى أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِي شَيْخاً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ (72) قالُوا أَ تَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ (73) | |||
فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِيمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْرى يُجادِلُنا فِي قَوْمِ لُوطٍ (74) إِنَّ إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ (75) يا إِبْراهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ إِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ (76) | |||
ترجمه | |||
و بتحقيق آوردند فرستادگان ما ابراهيم را بشارت گفتند خواهانيم براى تو سلامتى گفت سلامتى براى شما باد پس درنگ نكرد كه آورد گوساله بريان پختهاى را | |||
پس چون ديد دستهاشان نميرسد بسوى آن نپسنديد آنها را و در دل جاى داد از آنها ترسى گفتند نترس همانا ما فرستاده شديم بسوى قوم لوط | |||
و زن او ايستاده بود پس خنديد پس بشارت داديم او را به اسحق و از پس اسحق بيعقوب | |||
گفت اى واى بمن آيا فرزند آورم با آنكه من پير زنم و اين شوهر من است كه پير مرد است همانا اين هر آينه چيزى است شگفتآور | |||
گفتند آيا تعجّب ميكنى از كار خدا رحمت خدا و بركتهايش بر شما اهل خانه همانا او ستوده و بزرگوار است | |||
پس چون رفت از ابراهيم ترس و آمد او را بشارت گفتگو ميكرد با ما در باره قوم | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 96 | |||
لوط | |||
همانا بود ابراهيم هر آينه بردبار غمخوار بازگشت كنندهاى | |||
ابراهيم روى گردان از اين همانا بتحقيق آمد فرمان پروردگار تو و همانا آينده است ايشانرا عذابى كه ردّ نخواهد شد. | |||
تفسير | |||
خداوند فرستاد بسوى حضرت ابراهيم عليه السّلام براى بشارت بولد ملائكهاى را و آنها چنانچه در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده چهار نفر بودند جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و كرّ و بيل و پس از ورود سلام نمودند براى عرض تحيّت و دعاى بسلامتى آنحضرت و جواب شنيدند و چيزى طول نكشيد كه آنحضرت براى ايشان گوساله پاكيزه بريان پختهاى حاضر فرمود چنانچه عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه حنيذ يعنى پاكيزه بريان پخته و بعضى گفتهاند حنيذ بريان شده بسنگ گرم كرده است و مناسبتر بودن معنى اوّل با مقام بر اهل خرد واضح است و نيز از آنحضرت روايت شده است كه حضرت ابراهيم بآنها فرمود بفرمائيد عرض كردند نميخوريم تا قيمت آنرا بفرمائى فرمود قبل از خوردن بسم اللّه بگوئيد و بعد از فراغت الحمد للّه حقّ آنرا ادا نمودهايد جبرئيل كه رياست بر سايرين داشت بآنها توجّه فرمود و گفت حقّ خدا اين است كه چنين كسى را خليل خود قرار دهد ولى باز حضرت ابراهيم ديد كه آنها دست بسوى غذا دراز ننمودند با آنكه بصورت بشر بودند و چون در آنزمان معمول بود كه اگر ميهمان از تناول غذاى ميزبان خود دارى مينمود علامت سوء قصد او بود چنانچه در اينزمان هم حمل بر تكبّر يابى مهرى ميشود لذا از آنها براى اين عمل خوشش نيامد و قدرى خائف شد كه مبادا اراده مكروهى داشته باشند ولى اظهار نفرمود با اينحال آنها احساس نمودند و براى اطمينان خاطر مبارك عرضه داشتند مترس ما ملائكه نزول عذابيم بقوم لوط و غذاى بشر را تناول نمىنمائيم در اين حال زوجه و دختر خاله آنحضرت ساره بنت لا حج حاضر و ايستاده بود اين گفتگو را شنيد و خنديد از خوشحالى كه ميهمانهاى ايشان ملائكه و مقرّبان درگاه الهى هستند يا براى تعجّب از حال قوم لوط كه عذاب بآنها نزديك شده و هنوز در غفلتند يا مراد آنستكه از ترس حائض شد چون ضحك گاهى باين معنى استعمال ميشود و از اين باب است كه ميگويند ضحكت الشجرة وقتى صمغ آن جارى يا شكوفهاش ظاهر گردد و در علل و عيّاشى ره | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 97 | |||
از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه يعنى تعجّب نمود از قول آنها و در معانى و مجمع و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه حائض شد و قمّى ره فرموده ضحكت يعنى حائض شد با آنكه مدّتها بود حيض نميديد و يائسه شده بود و بشارت دادند ملائكه او را از طرف خداوند بولادت حضرت اسحق و پس از او بولادت حضرت يعقوب از آنحضرت كه دو پيغمبر مرسل بودند و حضرت ابراهيم حضرت اسمعيل را از هاجر داشت ولى ساره اولاد نداشت و مأيوس شده بود لذا مخصوص ببشارت گشت و گفتهاند خنده او بعد از اين بشارت بود و در آيه تقديم و تأخير شده است و در مجمع اين معنى را بروايت از امام باقر عليه السّلام نسبت داده است در هر حال بعد از اين بشارت ساره بر سبيل تعجّب و عادت زنانه بزبانش جارى شد اى واى بر من آيا ميشود من پير زن از اين شوهر پير مرد اولاد دار شوم با آنكه كاملا مطمئن بود كه اين امور در جنب قدرت الهى سهل است در علل از يكى از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه ساره آنروز نود سال داشت و حضرت ابراهيم يكصد و بيست سال با اين وصف ملائكه باو گفتند آيا تعجّب مينمائى از قدرت خدا رحمت خدا و بركات او بر شما خانواده باد همانا خداوند مستحقّ ثنا و حمد است در افعالش، صاحب كرم و احسان است به بندگانش خصوصا بخانواده نبوّت و طهارت كه شمائيد و براى اين سؤال مقدّر شد كه اولاد او چهار صد سال بدست فراعنه معذّب باشند بوسائلى و بعدا تخفيفى در آن روى داد چنانچه عياشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده است و چون ترسيكه پيدا شده بود از دل حضرت ابراهيم خارج و مطمئن شد و بشارت باو رسيد شروع فرمود بگفتگوى با ملائكه در باره قوم لوط چون آن حضرت خاله زاده او بود چنانچه در سوره اعراف ذكر شد و حضرت ابراهيم بردبار و دلسوز و مهربان و غمخوار و اهل دعا و توبه و انابه بود و حتّى الامكان ميخواست آنها را از عذاب الهى نجات دهد و شرح گفتگوى آنحضرت با ملائكه كه بواسطه تكرار سؤال و جواب تعبير از آن بمجادله شده است در قصّه حضرت لوط بيايد انشاء اللّه تعالى و در خاتمه گفتگو ملائكه عرض كردند خوب است از اين معنى صرف نظر فرمائيد فائده ندارد قضا و حكم الهى جارى و حتمى شده است و قابل ردّ و شفاعت نيست. | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 98 | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ امرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَت فَبَشَّرناها بِإِسحاقَ وَ مِن وَراءِ إِسحاقَ يَعقُوبَ (71) | |||
و عيال ابراهيم ساره ايستاده بود پس تبسم كرد و خنديد پس بشارت داديم او را باسحاق و بعد از اسحق يعقوب. | |||
وَ امرَأَتُهُ قائِمَةٌ گفتند قيام در خدمت ميهمانها و بعضي گفتند ايستاده بود مكالمات ابراهيم و ملائكه را استماع مينمود فضحكت و سبب ضحك او ظاهرا اينکه بوده که آنهم موقعي که ديد که اينها دست رو بطعام دراز نكردند خوف پيدا كرد بر شوهرش پس از آنكه فهميد که ملائكه هستند و بر اهلاك قوم لوط نازل شدهاند بسيار خوشحال و فرحناك شد و از شدّت فرح خنديد. | |||
فَبَشَّرناها بِإِسحاقَ استفاده ميشود که مأموريت ملائكه فقط براي اهلاك قوم لوط نبوده و الا احتياج بآمدن نزد ابراهيم نبود بلكه سه امر را مأمور بودند يكي بشارت بابراهيم در فرزندش اسمعيل از هاجر، ديگر بشارت بساره در مورد اسحق، ديگر اهلاك قوم لوط وَ مِن وَراءِ إِسحاقَ يَعقُوبَ يعني از اسحق يعقوب فرزند او بوجود ميآيد چون يعقوب هم درك زمان ابراهيم و ساره جد و جده خود را | |||
جلد 11 - صفحه 89 | |||
نمود که از نسل او انبياء بني اسرائيل بوجود ميآيند. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 71)- «در این هنگام همسر ابراهیم (ساره) که در آنجا ایستاده بود خندید» (وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِکَتْ). | |||
این خنده ممکن است به خاطر آن باشد که او نیز از فجایع قوم لوط | |||
ج2، ص362 | |||
به شدت ناراحت و نگران بود و اطلاع از نزدیک شدن مجازات آنها مایه خوشحالی و سرور او گشت. | |||
سپس اضافه میکند: «به دنبال آن به او بشارت دادیم که اسحاق از او متولد خواهد شد و پس از اسحاق، یعقوب» از اسحاق متولد میگردد، (فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یَعْقُوبَ). | |||
در حقیقت هم به او بشارت فرزند دادند، و هم «نوه»، یکی اسحاق و دیگری یعقوب که هر دو از پیامبران خدا بودند. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||