آل عمران ١٨١: تفاوت میان نسخهها
از الکتاب
QRobot edit
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
[[البقرة ٢٤٥ | مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ...]] (۰) | [[البقرة ٢٤٥ | مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ...]] (۰) | ||
</div> | </div> | ||
== نزول == | |||
'''محل نزول:''' | |||
اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. <ref> طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۲، ص ۶۹۳.</ref> | |||
'''شأن نزول:'''<ref> محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۱۶۸.</ref> | |||
سدى<ref> تفسير ابن اسحق.</ref> و مقاتل<ref> تفسير ابن ابىحاتم.</ref> و عكرمة و ابن عباس<ref> تفسير مجمع البيان.</ref> روايت كنند كه ابوبكر به يكى از مدارس يهوديان داخل گرديد و نيز گويند كه به دستور رسول خدا صلى الله عليه و آله براى تبليغ اداء صلوة و دادن زكات رفته بود، اجتماعى ديد كه گرد فنحاص بن عازورا جمع شده بودند. پس از اظهارات ابوبكر فنحاص گفت: اى ابوبكر بنابر آنچه كه تو ميگوئى، معلوم ميشود خداى شما فقير است ولى بدان كه ما همه از اغنياء هستيم و در عين حال خداى تو از مردم قرض ميخواهد و اين خود علامت فقر و نيازمندى اوست در اين جا ابوبكر به خشم آمد و سيلى محكمى به صورت فنحاص نواخت. | |||
فنحاص به حالت اعتراض گفت: چرا چنين كردى و شكايت او را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله برد. پيامبر از ابوبكر جريان قضيه را پرسيد. ابوبكر كه گفتار او را نسبت به خداوند توهين ميدانست براى پيامبر بيان نمود ولى فنحاص منكر گرديد سپس اين آيه نازل شد.<ref> شيخ بزرگوار ما در ذيل شأن و نزول آيه ۱۸۶ همين سوره كه بعد خواهد آمد موضوع فنحاص يهودى سيد بنوقينقاع را ذكر نموده است.</ref> | |||
== تفسیر == | == تفسیر == | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۴_بخش۹#link1 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۴_بخش۹#link1 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۳_بخش۶۰#link155 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۳_بخش۶۰#link155 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
«181» لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِياءُ سَنَكْتُبُ ما قالُوا وَ قَتْلَهُمُ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَ نَقُولُ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ | |||
همانا خداوند سخن كسانى را كه گفتند: خدا فقير است و ما توانگريم، شنيد. به زودى اين سخن آنان، و به ناحق كشتن آنان پيامبران را، خواهيم نوشت و به آنان خواهيم گفت: بچشيد عذاب آتش سوزان را. | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِياءُ سَنَكْتُبُ ما قالُوا وَ قَتْلَهُمُ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَ نَقُولُ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ (181) | |||
شأن نزول: چون آيه: مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً نازل شد، بعضى از يهود به ساحت كبريايى جسارت ورزيدند، گفتند: خداى تعالى فقير است كه از ما قرض خواسته؛ آيه شريفه نازل شد: | |||
لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ: هر آينه بتحقيق علم الهى تعلق يافت، قَوْلَ الَّذِينَ قالُوا: به گفتار آنانكه به سوء اعتقاد و نادانى گفتند: إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ: بدرستى كه خدا محتاج است. وَ نَحْنُ أَغْنِياءُ: و ما غنى و بىنياز هستيم كه از ما قرض خواسته است. بعد از آن تهديد فرمايد: سَنَكْتُبُ ما قالُوا: زود باشد كه بنويسيم، يعنى حفظ فرمائيم، تا در نامه اعمال آنان بنويسيم آنچه را كه گفتند و فقر را به ما و غنا را به خود نسبت دادند تا آنها را بر آن جزا دهيم، زيرا اين قول، كلمه عظيمى است، جهت آنكه كفر به خدا و استهزاء به قرآن و رسول باشد، و لذا آن را منتظم به قتل فرمايد. وَ قَتْلَهُمُ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍ: و كشتن پيغمبران را به ناحق. | |||
اين قيد واقعى است نه احترازى، زيرا بدون شك كشتن انبياء ناحق باشد. | |||
وَ نَقُولُ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ: و انتقام در گفتار و كردار مذكور اين است كه گوئيم آنها را در وقت مرگ يا نزد حشر: بچشيد عذاب آتش سوزان را. | |||
تنبيه: آيه شريفه را اشاراتى است: 1- عظمت نسبت اين گفتار به ساحت كبريائى. 2- اسناد قتل به آنان با صدور آن از پدران ايشان، به اعتبار رضايت آنها بود؛ و هر كه راضى به فعل جماعتى باشد، داخل است در آن جماعت. | |||
3- ضمّ قتل انبياء به قول آنان، تنبيه است بر آنكه اسلاف نيز اين سخن را گفتند. 4- ثبت جرايم در نامه اعمال، مبالغه در زجر آن معصيت است كه | |||
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 316 | |||
اقوال و افعال مكتوب، و روز قيامت قرائت كند تا تهديد باشد در منع از معاصى. 5- تعبير به (ذوق) نسبت به عذاب، اشعار است به ترتّب شدت نكال و عذاب بعد از آن. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِياءُ سَنَكْتُبُ ما قالُوا وَ قَتْلَهُمُ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَ نَقُولُ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ (181) | |||
ترجمه | |||
هر آينه بتحقيق شنيد خدا گفتار آنانرا كه گفتند همانا خدا محتاج است و ما بىنيازيم همانا مينويسيم آنچه را گفتند و كشتنشان پيغمبران را بناحق و گوئيم بچشيد عذاب آتش سوزان را. | |||
تفسير | |||
يهود وقتى شنيدند قول خداوند را كه فرمود كسيكه وام دهد خدا را | |||
---- | |||
جلد 1 صفحه 541 | |||
وام نيكو خداوند چندين برابر باو عوض ميدهد گفتند معلوم ميشود خدا فقير است و ما اغنياء كه از ما وام خواسته و اين سخن را بر سبيل استهزاء ميگفتند و قمى فرموده و اللّه نديدند خدا را تا بگويند فقير است ولى ديدند اولياء اللّه را كه فقرا هستند پس گفتند اگر خدا غنى بود اولياء خود را غنى مينمود پس فخر نمودند بر خدا بغنى بودن و در مناقب از حضرت باقر (ع) روايت نموده آنها كسانى بودند كه گمان مى- كردند امام محتاج بوجوهاتى است كه براى او ميآورند در هر حال خداوند شنيد ياوه ياوه گويان را و ثبت ميفرمايد در نامه عمل آنها و ضبط ميكند در علم خود و مؤاخذه ميشوند در روز قيامت باين كفريات و اقوال قبيحه ناهنجار و نيز مكتوب است عند اللّه كشتن اسلاف آنها پيغمبران را با آنكه راضيند اينان بعمل پيشينيان خود و در كافى از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه قسم بخدا نكشتند پيغمبران را بشمشير هاى خودشان لكن كم و زياد نمودند در اوامر آنها پس كشتند آنها را حقير عرض ميكنم كشتن پيغمبر بعنوان شخصى به شمشير ممكن است ولى كشتن پيغمبر بعنوان پيغمبرى به شمشير نميشود و همان كشتن احكام او است و خداوند انتقام ميكشد از اين اشخاص در قيامت بآنكه ميفرمايد بچشيد عذاب آتش سوزنده را پس ميسوزند و سيكتب بصيغه مجهول مغايب و قتلهم برفع و يقول بصيغه معلوم مغايب نيز قرائت شده است و بمناسبت آيه قبل بايد اين هفوات نسبت بزكوة هم از آنها سر زده باشد. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
لَقَد سَمِعَ اللّهُ قَولَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللّهَ فَقِيرٌ وَ نَحنُ أَغنِياءُ سَنَكتُبُ ما قالُوا وَ قَتلَهُمُ الأَنبِياءَ بِغَيرِ حَقٍّ وَ نَقُولُ ذُوقُوا عَذابَ الحَرِيقِ (181) | |||
هر آينه بتحقيق خداوند شنيد قول كساني که گفتند خداوند فقير است و ما ثروتمنديم زود باشد بنويسيم آنچه را که گفتند و كشتن آنها انبياء را بدون حق و بآنها ميگوييم بچشيد عذاب سوزنده را. | |||
مفسرين گفتند که اينکه قول منشأش آيه شريفه است که فرموده مَن ذَا الَّذِي يُقرِضُ اللّهَ قَرضاً حَسَناً الاية پس خدايي که احتياج بقرض دارد فقير است و ما که قرض ميدهيم اغنياء هستيم. | |||
جلد 4 - صفحه 443 | |||
لكن اينکه تفسير غلط است زيرا احدي توهم نميكند که مراد از آيه قرض دادن بخدا است بلكه مراد انفاق في سبيل اللّه است مثل زكاة و خمس و ساير مصارف خيريه، بلكه اينکه قول مقاله يهود است که معتقد هستند که خداوند روز يكشنبه شروع بخلقت عالم نمود تا روز جمعه تمام شد و شنبه تعطيل نمود و كنار رفت و ديگر كاري از او صادر نميشود که قول بتفويض است و مفاد آيه شريفه قالَتِ اليَهُودُ يَدُ اللّهِ مَغلُولَةٌ الاية مائده آيه 64 است. | |||
و نظير قول حكماء است که گفتند خدا فقط عقل اول را آفريد و بس زيرا الواحد لا يصدر عنه الا الواحد و لا يصدر الواحد الا عن الواحد. | |||
و همچنين بسياري از مفوضه که گفتند امر خلقت و رزق مفوض بملائكه و انبياء و اولياء است. | |||
و تمام اينها مزخرف است و باطل بَل يَداهُ مَبسُوطَتانِ يُنفِقُ كَيفَ يَشاءُ مائده آيه 64، كُلَّ يَومٍ هُوَ فِي شَأنٍ الرحمن آيه 29 و تفصيل اينکه بحث را مكررا متذكر شدهايم لذا ميپردازيم بشرح الفاظ آيه شريفه: | |||
لَقَد سَمِعَ اللّهُ سمع الهي علم بمسموعات است چنانچه بصر علم بمبصرات و ادراك علم بمدركات، و حكمت علم بمصالح و مفاسد و برگشت تمام بعلم است که عين ذات است. | |||
قَولَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللّهَ فَقِيرٌ فقير دو معني دارد: يكي بمعني احتياج است که از لوازم ممكن است و ساحت قدس واجب از او بري است زيرا احتياج با وجوب وجود نميسازد. و يكي بمعني نداريست و خداوند بمجرد اراده بهرچه تعلق بگيرد موجود ميشود و خزائن الهي فناپذير نيست و كم شدني نيست. | |||
وَ نَحنُ أَغنِياءُ غني هم دو معني دارد: يكي بينيازي و عدم احتياج و ممكن بذاته سر تا پا احتياج است. | |||
جلد 4 - صفحه 444 | |||
سيه رويي ز ممكن در دو عالم || نشد هرگز جدا و اللّه اعلم | |||
کل ممكن محتاجأنبه يا أَيُّهَا النّاسُ أَنتُمُ الفُقَراءُ إِلَي اللّهِ وَ اللّهُ هُوَ الغَنِيُّ الحَمِيدُ فاطر آيه 15. | |||
ديگر دارايي است آنهم ممكن ليس صرف است چنانچه گفتهاند (الممكن في حدّ ذاته ان يکون ليس و له من علته ان يکون ايس) بلكه ممكن چنانچه در وجود و حدوث احتياج بموجد و محدث دارد، در بقاء هم محتاج است آن بآن بنا بر حركت جوهريه احتياج بافاضه وجود دارد (اگر نازي كند از هم فرو ريزند قالبها) سَنَكتُبُ ما قالُوا در دفتر الهي ثبت و نوشته شده ما يَلفِظُ مِن قَولٍ إِلّا لَدَيهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ ق آيه 18. | |||
وَ قَتلَهُمُ الأَنبِياءَ که آنهم نوشته شده بلكه جميع افعال عباد از نيك و بد عبادت و معصيت تمام نوشته شده و نامه عمل از ضروريات دين اسلام است و آيات قرآني در اينکه باب بسيار است و كافيست همين آيه وَ وُضِعَ الكِتابُ فَتَرَي المُجرِمِينَ مُشفِقِينَ مِمّا فِيهِ وَ يَقُولُونَ يا وَيلَتَنا ما لِهذَا الكِتابِ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلّا أَحصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا يَظلِمُ رَبُّكَ أَحَداً كهف آيه 49. | |||
(اشكال) | |||
يهود زمان نبي صلّي اللّه عليه و آله و سلّم که قائل باين قول بودند قتل انبياء نكردند. | |||
(جواب) | |||
اولا خداوند مذمت ميفرمايد كساني که قائل باين قول بودند و كساني که انبياء را بقتل رسانيدند و دلالت ندارد بر اينكه هر كس قائل باين قول باشد قاتل انبياء است. | |||
و ثانيا مذمت راجع بجنس يهود است که اينها هم قائل باين قول هستند و هم قاتل انبياء. | |||
جلد 4 - صفحه 445 | |||
و ثالثا | |||
(الراضي بفعل قوم كالداخل فيهم) | |||
لسان خبر است. | |||
بغير حقّ نه معني اينکه باشد که قتل نبي اگر بحق باشد مانعي ندارد بلكه ميفرمايد قتل انبياء كلّا بغير حق است و ممكن است که بسا كفار انبياء خود را ميكشتند بعنوان اينكه اينها با ما جنگ دارند و مزاحم ما هستند و بخدايان ما اهانت ميكنند و امثال اينها که پيش خود يك تقصيري براي آنها توهم ميكردند، لكن يهود انبياء را كشتند که هيچگونه بهانهاي نداشتند مثل قتل يحيي و زكريا و امثال اينها. | |||
وَ نَقُولُ يعني حكم ميفرمائيم و از روي خفت و خواري بآنها ميگوييم بچشيد ذُوقُوا عَذابَ الحَرِيقِ که عذاب آتش باشد که دائما مشتعل است. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
اشاره | |||
(آیه 181)) | |||
شأن نزول: | |||
این آیه و آیه بعد در باره توبیخ و سرزنش یهود نازل شده است. پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نامهای به یهود «بنی قینقاع» نوشت و در طی آن، آنها را به انجام نماز و پرداخت زکات، و دادن قرض به خدا (منظور از این جمله انفاق در راه خداست که برای تحریک حد اکثر عواطف مردم از آن چنین تعبیر شده است) دعوت نمود. | |||
فرستاده پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به خانهای که مرکز تدریس مذهبی یهودیان بود و بیت المدارس نام داشت وارد شد، و نامه را به دست «فنحاص» دانشمند بزرگ یهود داد، او پس از مطالعه نامه، با لحن استهزا آمیزی گفت: اگر سخنان شما راست باشد، باید گفت: خدا فقیر است و ما غنی و بینیاز! زیرا اگر او فقیر نبود، از ما قرض نمیخواست! به علاوه محمد صلّی اللّه علیه و آله معتقد است، خدا شما را از رباخواری نهی کرده، در | |||
ج1، ص356 | |||
حالی که خود او در برابر انفاقها به شما وعده ربا و فزونی میدهد! ولی بعدا «فنحاص» انکار کرد چنین سخنانی را گفته باشد در این موقع این دو آیه نازل گشت. | |||
تفسیر: | |||
در این آیه میگوید: «خدا سخن کفرآمیز آنان (یهود) را که گفتند: | |||
خداوند فقیر است و ما غنی هستیم شنید» (لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِیرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِیاءُ). | |||
بنابراین، انکار آنها بیهوده است، سپس میگوید: نه تنها سخنان آنها را میشنویم «بلکه همه آنها را خواهیم نوشت و (همچنین) به قتل رسانیدن پیامبران را به ناحق» مینویسیم (سَنَکْتُبُ ما قالُوا وَ قَتْلَهُمُ الْأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ). | |||
ثبت و حفظ اعمال آنها برای این است که روز رستاخیز آن را در برابر آنها قرار میدهیم «و میگوییم اکنون نتیجه اعمال خود را به صورت عذاب سوزان بچشید» (وَ نَقُولُ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِیقِ). | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||