آل عمران ٣١: تفاوت میان نسخهها
از الکتاب
QRobot edit
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
__TOC__ | __TOC__ | ||
== نزول == | |||
'''محل نزول:''' | |||
اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. <ref> طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۲، ص ۶۹۳.</ref> | |||
'''شأن نزول:'''<ref> محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۱۱۶.</ref> | |||
«شیخ طوسى» گوید: حسن بصرى و ابن جريج گويند: اين آيه درباره عده اى از اهل كتاب نازل گرديده كه گفته بودند. ما كسانى هستيم كه خداى خود را دوست ميداريم و خداوند همين محبت ما را متابعت و پيروى از رسول خدا قرار خواهد داد.<ref> در تفسير ابن المنذر نيز از حسن بصرى روايت شده است.</ref><ref> صاحب مجمع البيان از محمد بن جعفر الزبير روايت كند كه اين آيه درباره وفد نجران نازل شده كه مى گفتند: ما به خاطر دوستى با خدا مسيح را بزرگ ميداريم چنان كه در متن ملاحظه شود. شيخ بزرگوار اين موضوع را درباره شأن و نزول آيه بعدى يعني آيه ۳۲ آورده است.</ref><ref> صاحب كشف الاسرار گويد: پيامبر كعب بن اشرف را كه از سران يهود بود به اسلام دعوت كرد و نيز سيد و عاقب را به اسلام خواند. اينان گفتند: ما پسران خدائيم در واقع حرفى را ميزدند كه مسيحيان گفته بودند و نيز گفته بودند ما دوستان خدائيم. رسول خدا فرمود: اگر دوستان خدا بوديد چرا خداوند بر شما غضب و لعنت فرستاده است سپس اين آيه نازل گرديد.</ref> | |||
== تفسیر == | == تفسیر == | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۳_بخش۱۹#link157 | آيات ۳۲ - ۲۸ آل عمران<br> ]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۳_بخش۱۹#link157 | آيات ۳۲ - ۲۸ آل عمران<br> ]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۳_بخش۱۹#link158 | معناى جمله ((مؤ منان كافران را اولياى خود نگيرند))<br> ]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۳_بخش۱۹#link158 | معناى جمله ((مؤ منان كافران را اولياى خود نگيرند))<br> ]] | ||
خط ۳۹: | خط ۵۰: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۳_بخش۲۰#link171 | چند روايت درباره حب خدا<br> ]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۳_بخش۲۰#link171 | چند روايت درباره حب خدا<br> ]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲_بخش۸۳#link417 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲_بخش۸۳#link417 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
«31» قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ | |||
(اى پيامبر!) بگو: اگر خداوند را دوست مىداريد، پس مرا پيروى كنيد، تا خدا نيز شما را دوست بدارد و گناهانتان را بر شما ببخشد و خداوند بسيار بخشنده ومهربان است. | |||
===نکته ها=== | |||
درباره جايگاه پيامبر ولزوم اطاعت از او، در قرآن مىخوانيم: «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» «1» هركس از پيامبر پيروى كند، قطعاً از خدا پيروى كرده است. در جاى ديگر مىخوانيم: «إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ» «2» بيعت با تو بيعت با خداست. | |||
شخصى به امام صادق عليه السلام عرض كرد: جانم فدايت، ما فرزندان خود را به نامهاى شما و پدرانتان مىناميم، آيا براى ما مفيد است؟ حضرت فرمودند: مگر دين غير از محبّت است، خداوند فرموده است: «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي» «3» | |||
===پیام ها=== | |||
1- هر ادّعايى با عمل ثابت مىشود. «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي» | |||
كار با سعى است نى با ادّعا | |||
ليس للانسان الّا ما سعى | |||
2- لازمهى ايمان به خدا، پيروى از اولياى خداست. «فَاتَّبِعُونِي» (آرى، اسلام منهاى روحانيّت واقعى، محكوم است.) | |||
3- هر كس در عمل سست است، در حقيقت پايهى محبّت او سست است. | |||
«تُحِبُّونَ ... فَاتَّبِعُونِي» | |||
4- در راه اصلاح جامعه، از عواطف كمك بگيريم. «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ» | |||
---- | |||
«1». نساء، 80. | |||
«2». فتح، 10. | |||
«3». تفسير عيّاشى، ج 1، ص 167. | |||
جلد 1 - صفحه 499 | |||
5- عمل، سخن و سكوت رسول خدا، حجّت و قابل پيروى است. «فَاتَّبِعُونِي» | |||
6- پيامبر معصوم است، زيرا فرمان پيروى عام و بىچون وچرا براى غير معصوم، حكيمانه نيست. «قُلْ ... فَاتَّبِعُونِي» | |||
7- اگر مىخواهيد خداوند شما را دوست بدارد، بايد از رسول اللّه پيروى كنيد. | |||
«فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ» | |||
8- انسان مىتواند به جايى برسد كه رضاى او، رضاى خدا و پيروى از او، پيروى از خدا باشد. «فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ» | |||
9- امتياز دين الهى بر قوانين بشرى، وجود عنصر محبّت، الگوى عملى و صلاحيّتِ قانونگزار است. «تُحِبُّونَ ... فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ» | |||
10- بهترين پاداشها، پاداشِ معنوى است. محبوبيّت نزد خدا ودريافت مغفرت، بهترين پاداش براى مؤمنان است. «يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ» | |||
11- نشانهى دوستى، سرپوش گذاردن روى بدىها و برخورد با عفو و رحمت است. «يُحْبِبْكُمُ ... يَغْفِرْ لَكُمْ» | |||
12- كارهاى نيك، مايهى آمرزش گناهان است. «فَاتَّبِعُونِي ... يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ» | |||
13- اطاعت وپيروى از پيامبر، موجب دريافت عفو الهى است. «فَاتَّبِعُونِي ... يَغْفِرْ لَكُمْ» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (31) | |||
---- | |||
«1» روضه كافى، جلد هشتم، صفحه 72، حديث 29- تحف العقول، صفحه 249 | |||
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 70 | |||
شأن نزول: نصارى گفتند: ما تعظيم مسيح كنيم به جهت دوستى خدا. و يهود گفتند: ما دوستان خدا هستيم. مشركان گفتند: ما به توسط بتان تقرب به خدا جوئيم؛ حق تعالى بر ردّ قول ايشان آيه شريفه نازل فرمود: | |||
قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ: بگو اى پيغمبر به نصارى و يهود و مشركان، اگر هستيد شما از كسانى كه دوست مىداريد خدا را و لاف محبت و دوستى او را مىزنيد، فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ: پس پيروى كنيد مرا در اوامر و نواهى تا دوست دارد شما را خداوند، وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ: و بيامرزد براى شما گناهان شما را به سبب پيروى پيغمبر و عمل به سنت او، وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ: و خداى تعالى بسيار آمرزنده است كسانى را كه در متابعت ثابت باشند، مهربان است بر ايشان به رحمت خاصه و عطاياى فاضله. | |||
تنبيه: در آيه شريفه چند مطلب است: | |||
مطلب اول- بيان محبت: محبت يعنى دوستى، و آن از صفات نفسانى و امور اضافى است كه عبارت باشد از ميل نفس به چيزى براى رسيدن به كمال او، و بدين واسطه نفس را بدان نزديك سازد. پس بنده مؤمن چون داند كه كمال حقيقى نيست مگر تقرّب به خدا و هر كمالى سواى آن از جانب او و به او مىباشد، پس حبّ او به خدا و براى خدا و در راه خدا باشد؛ و اين مقتضى اراده طاعت و رغبت بنده است در هر چه موجب تقرّب باشد به خداى تعالى. | |||
مطلب دوم- اقسام محبت: بزرگان فرمودهاند محبت چهار قسم مىشود: | |||
1- محبت سببى: آنست كه حصول آن به اسباب باشد از نسب و قرابت و صداقت و طبيعت. | |||
2- محبت تكليفى: آنست كه خداى تعالى كافّه امت را امر و تكليف فرموده به اينكه محبت پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه معصومين عليهم السلام در قلوب خود جاى دهند، به مرتبهاى كه دوستى ايشان از محبت مال و جان و اولاد مقدّم باشد، و لذا حضرت فرمود: | |||
و الّذى نفسى بيده لا يؤمننّ عبد حتّى اكون احبّ اليه من نفسه و ابويه و اهله و ولده | |||
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 71 | |||
و النّاس اجمعين: «1» قسم به آن ذاتى كه جان من در تحت قدرت او است، البته ايمان نياورده بنده تا آنكه بوده باشم من دوستدارتر نزد او از پدر و مادرش و اهل و اولادش و همه مردمان تماما. | |||
و نيز فرمود: احبّوا اهل بيتى لحبّى: «2» دوست بداريد اهل بيت مرا به سبب محبت من. | |||
3- محبت خلقى: آنست كه خداوند بعد از استكمال مؤمنين در ايمان و رسوخ آن در قلب آنان، خداوند تعالى مىآفريند محبتى در قلب آنان كه منبعث شود از آن تعظيم و تكريم اولياء و اصفياء را، چنانچه فرمايد: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا؛ «3» كه تفسير شده به مودت آل محمد عليهم السلام، چنانچه در «صواعق محرقه» ابن حجر روايت نموده: ما من مؤمن الّا و فى قلبه حبّ علىّ و اهل بيته. «4» هيچ مؤمنى نيست مگر كه در قلب او محبت على عليه السّلام و اهل بيت او باشد. | |||
4- محبت التزامى: آنست كه مؤمن وقتى تمام مراتب ايمان و اعمال صالحه را دارا شد، خود را به مرتبهاى رساند كه ذات يگانه الهى او را دوست دارد، يعنى لازمه دوستى كه الطاف خاصه است در باره او منظور فرمايد، اينست كه در آيه شريفه فرموده: مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ. | |||
مطلب سوم- از تفسير آيه شريفه چنين مستفاد مىشود ملازمه بين دوستى خدا با متابعت حضرت رسالت و آل عصمت عليهم السلام؛ و هر كه ادعاى | |||
---- | |||
«1» بحار الانوار، جلد 22، صفحه 88، حديث 41 | |||
«2» سنن ترمذى، كتاب المناقب، باب 32 (جلد 5، صفحه 664، حديث 3789) | |||
«3» سوره مريم، آيه 96 | |||
«4» در كتاب بحار الانوار، جلد 39، صفحه 290، حديث 87، بنقل از تفسير فرات، با اندكى تفاوت آمده است. روايات پيرامون محبّت على و اهل البيت در مجلدات مختلف كتاب احقاق الحق، كتاب غاية المرام و ساير كتب حديثى ذكر شده است. | |||
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 72 | |||
محبت خدا نمايد و در پيروى ايشان تكاهل ورزد، هر آينه در ادعاى خود كاذب باشد، و احاديث بسيار در آن وارد شده از جمله: | |||
1- در كتاب «كافى» از حضرت صادق عليه السّلام مروى است در صحيفهاى كه بيرون آورد براى اصحابش فرمود: هر كه بخواهد بداند خدا دوست مىدارد او را، پس بايد عمل كند به طاعت خدا، و هر آينه پيروى نمايد ما را. آيا نشنيدهاى فرمايش خداوند عزّ و جلّ به پيغمبر خود فرموده: قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ. قسم به خدا اطاعت نكند خدا را بندهاى هرگز، مگر آنكه داخل فرموده خدا در اطاعت خود متابعت ما را؛ و قسم به خدا پيروى نكند ما را بندهاى هرگز، مگر آنكه دوست دارد او را خدا؛ و قسم به خدا وانگذارد كسى متابعت ما را، مگر آنكه دشمن دارد ما را؛ و قسم به خدا دشمن ندارد كسى ما را هرگز، مگر آنكه نافرمانى نموده خدا را، و هر كه بميرد به حالت نافرمانى خدا، رسوا كند او را خدا و بياندازد او را به رو در آتش جهنم. «1» 2- عياشى از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده فرمود: نيست دين مگر محبت، به دليل آيه شريفه: قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ «2» (الخ). و در حكم رسول است كسى كه خدا و رسول امر فرموده به دوستى و اتباع او. به تحقيق كمال محبت حاصل نمىشود مگر به تمسك محبت اوصياى آن حضرت. | |||
3- «تفسير برهان»- عن ابى عبد اللّه عليه السّلام قال: انّى لارجو النّجاة لمن عرف حقّنا من هذه الامّة الّا لاحد ثلثة، صاحب سلطان جائر و صاحب هوّى و الفاسق المعلن. ثمّ تلا: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ» حضرت صادق عليه السّلام فرمود: بدرستى كه من اميدوارم نجات را براى كسى كه شناخت حق ما را از اين امت، مگر يكى از سه نفر را: مصاحب سلطان جائر، و صاحب هوى، و فاسقى كه ظاهر كننده باشد فسق را پس تلاوت فرمود: قل ان | |||
---- | |||
«1» تفسير برهان، جلد اوّل، صفحه 276، حديث 2 | |||
«2» تفسير عياشى، جلد اوّل، صفحه 167، حديث 25 به نقل از امام باقر عليه السّلام ذكر شده است. | |||
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 73 | |||
كنتم تحبون اللّه فاتبعونى يحببكم اللّه. «1» 4- «عياشى» روايت نموده: قيل لابى عبد اللّه عليه السّلام: جعلت فداك انّا نسمّى باسمائكم و اسماء آبائكم، فينفعنا ذلك؟ فقال: اى و اللّه و هل الدّين الّا الحبّ! قال اللّه تعالى: إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ. «2» خدمت حضرت صادق عليه السّلام عرض شد: فدايت شوم بدرستى كه ما اسم گذاريم به نامهاى شما و اسامى پدران شما، پس فايده دهد ما را آن؟ فرمود: آرى، به خدا قسم نيست دين مگر دوستى؛ خداى تعالى فرمايد: إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (31) | |||
ترجمه | |||
بگو اگر باشيد كه دوست داريد خدا را پس پيروى كنيد مرا تا دوست دارد شما را خدا و بيامرزد براى شما گناهان شما را و خدا آمرزنده و مهربانست.. | |||
تفسير | |||
از حضرت صادق (ع) در كافى و عياشى نقل نموده است كه فرمود آيا دين غير از محبت چيزى هست و اين آيه را تلاوت فرمود فيض رحمه اللّه فرموده محبت از بنده ميل نفس است بچيزى براى كمالى كه در آن يافته بطوريكه وادار كند او را بعملى كه نزديك كند او را بآن كمال و از خداوند خوشنودى اوست از بنده و برداشتن حجاب از قلب او و بنده وقتى دانست كه كمال حقيقى منحصر در ذات اقدس الهى است و هر كماليرا كه در خود و غير مشاهده كند از خداوند صادر و بخداوند قائم و بسوى او بازگشت دارد نميباشد محبت او مگر با خدا و در راه خدا و اين اقتضا دارد كه بنده اراده طاعت و رغبت بعبادت نمايد پس علامت محبّت بنده بخداوند اراده طاعت و عبادت خدا و سعى بليغ است در متابعت كسيكه وسيله معرفت بخدا است و محبت كسى است كه عارف بحق و محب و محبوب اوست چون كسيكه باين مقام رسيده بواسطه عبادت و اطاعت بنحو اكمل بوده و او حضرت ختمى مرتبت است و كسيكه قدم بجاى قدم او نهاده پس كسيكه خدا را دوست دارد لابد است كه پيروى كند از پيغمبر (ص) در عبادت و سيره و اخلاق و احوال آنحضرت تا خداوند او را دوست داشته باشد و به اين وسيله تقرب بخدا حاصل ميشود و بتقرب بخدا محبوب خدا مىگردد چنانچه فرموده است خداوند تبارك و تعالى كه بنده هر آينه تقرب پيدا ميكند بمن بسبب نوافل تا آنكه دوست ميدارم او را و نيز چون پيغمبر (ص) دوست خدا است پس هر كس مدعى محبت خدا است بايد او را دوست بدارد چون دوست دوست، دوست است و محبت پيغمبر (ص) بمتابعت و مشى در طريق اوست قولا و عملا و خلقا و حالا و سيرة و عقيدة و ممكن نيست دعوى محبت خدا مگر به اين وسيله چون او قطب و مظهر محبت است پس كسيكه نصيبى از متابعت پيغمبر (ص) نداشته باشد نصيبى از محبت خدا ندارد و كسيكه حق متابعت او را بجا آورد مناسب ميشود باطن و سر و قلب و نفس او با باطن و سر و قلب و نفس پيغمبر (ص) و او مظهر محبت خدا است پس باين | |||
---- | |||
جلد 1 صفحه 402 | |||
مناسبت بايد براى اين تابع سهمى از محبت خدا باشد بقدر سهمش از متابعت پيغمبر پس خدا هم باو مهر ميافكند و سرايت ميكند از باطن پيغمبر (ص) نور اين محبت باو پس محبوب خدا و محب او ميشود و كسيكه متابعت پيغمبر (ص) را ننمايد مخالف مى شود باطن او با باطن پيغمبر (ص) پس دور ميشود از صفت محبوبيت و بزودى محبت خدا از دل او بيرون ميرود زيرا كه اگر دوست نداشته باشد او را خدا او هم خدا را دوست ندارد و در حكم پيغمبر (ص) كسانى هستند كه خدا و پيغمبر (ص) امر فرموده به محبت و متابعت آنها و آنهايند ائمه هدى و اوصياء پيغمبر (ص) بلى | |||
حبّ ياران خدا حب خدا است | |||
اين محبت زان محبت كى جدا است | |||
و در كافى از حضرت صادق (ع) در طى حديثى نقل نموده كه كسيكه خوش دارد كه خدا دوست داشته باشد او را بايد اطاعت خدا و متابعت ما را نمايد آيا نشنيدى قول خداوند تعالى را به پيغمبر خود كه فرموده بگو اگر باشيد كه دوست داريد خدا را پس متابعت مرا كنيد دوست ميدارد شما را خدا و ميآمرزد گناهان شما را قسم بخدا هرگز بنده اطاعت خدا را نكرده است مگر آنكه داخل كرده است خداوند در طاعت او متابعت ما را و اللّه متابعت نكرده است هرگز بنده از ما مگر آنكه دوست داشته است او را خدا و اللّه كسى هرگز وانگذارده است متابعت ما را مگر آنكه دشمن داشته است ما را و اللّه هرگز دشمن نداشته است كسى ما را مگر آنكه معصيت خدا را نموده و كسى كه با معصيت خدا از دنيا برود خداوند او را از رحمت خود بىنصيب نموده و برو بر آتش خواهد انداخت حقير عرض ميكنم از آنچه ذكر شد تلازم محبت و متابعت واضح شد و معلوم است كه مغفرت و رحمت از توابع محبت است آيا دوست راضى بعذاب دوست ميشود البته همين كه در وادى محبت و متابعت قدم گذارد اگر قصور و تقصيرى هم رويداده باشد يا بدهد مورد عفو خواهد شد چون خداوند غفور و رحيم است نسبت بهر كسيكه در وادى محبت او قدم نهاده يا دستى بدامان اولياى او زده باشد و روايت شده كه اين آيه نازل شده بعد از آنكه يهود گفتند ما پسران خدا و دوستان اوايم و بعضى گفتهاند در باره نصاراى نجران نازل شده كه مدعى بودند كه ما عبادت مسيح ميكنيم براى محبت بخدا و گفته شده در باره قومى نازل شده است كه مدعى محبت خدا بودند پس مأمور شدند كه عمل را مصدق قولشان قرار دهند | |||
---- | |||
جلد 1 صفحه 403 | |||
و اللّه اعلم بحقيقة الحال. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
قُل إِن كُنتُم تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحبِبكُمُ اللّهُ وَ يَغفِر لَكُم ذُنُوبَكُم وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (31) | |||
اي پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم بفرما بامّت که اگر خدا را دوست داريد پس بايد متابعت مرا بكنيد تا خداوند شما را دوست دارد و گناهان شما را بيامرزد و خداوند آمرزنده و رحم كننده است. | |||
قُل إِن كُنتُم تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي محبّت درجات دارد اعلي درجه محبّت تتييم است در دعاء كميل دارد | |||
(و اجعل لساني بذكرك لهجا و قلبي بحبّك متيّما) | |||
و تتييم را در فارسي معني كردند (بيتاب) لكن در لغت تفسير شده بمعني (تيّمه استعبده و ذلّله فهو متيّم) مجمع البحرين، يعني بندگي نمودن و ذليل شدن نزد محبوب، و از اينکه بيان استفاده ميشود که درجه اعلاي محبّت اطاعت اوامر محبوب است و فروتني نزد او و بر طبق همين معني از امالي صدوق از حضرت صادق عليه السّلام روايت فرموده | |||
(ما احبّ اللّه عزّ و جلّ من عصاه) | |||
پس از آن حضرت متمثّل شدند باين ابيات: | |||
تعصي الاله و انت تظهر حبّه || هذا محال في الفعال بديع | |||
لو کان حبّك صادقا لاطعته || انّ المحبّ لمن يحبّ مطيع | |||
جلد 3 - صفحه 172 | |||
و امّا آنچه عرفاء و حكماء در مراتب محبّت اعلي مراتب آن را عشق گرفتند غلط صرف است زيرا عشق از شئون جنون و ديوانگي است و بر ضدّ عقل است چنانچه خود آنها عشق را مقابل عقل ميشمارند و ميگويند عشق همچه گفت و عقل همچه و با هم معارضه دارند و از اينکه جهت در لسان اخبار با اينكه ائمّه اطهار عليهم السّلام در اعلي مراتب حبّ الهي هستند يك خبر نداريم که اينها در مقام مناجات و اظهار خشوع، خضوع لفظ عشق داشته باشد و خود را عاشق خدا معرّفي كرده باشند و خدا را معشوق خود بدانند بلي يك خبر مجعول عرفاء است و آثار كذب از او ظاهر است که خدا فرمود | |||
(من عشقني فقد عشقته) | |||
نكته ديگر اطاعت خداوند و امتثال اوامر او منحصر است باطاعت پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و ائمّه طاهرين عليهم السلام و دعات الي اللّه | |||
(من اطاعكم فقد اطاع اللّه) | |||
زيارت جامعه و امّا مستقلات عقليّه اگر چه كاشف از حكم الهي است بقاعده ملازمه که (كلّما حكم به العقل حكم به الشرع و بالعكس) و عقل را رسول باطني ميدانند چنانچه رسول را عقل خارج ميگويند لكن اوامر الهي که بر طبق حكم عقل است ارشاديست اعمال مولويّت در او نشده از اينکه جهت ميفرمايد فَاتَّبِعُونِي و البتّه متابعت پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم در اطاعت او است و اطاعت كساني که امر فرموده باطاعت آنها از ائمّه عليهم السلام و علماء و والدين و زوج و موالي و امثال اينها. | |||
يُحبِبكُمُ اللّهُ بالاترين مثوبت و اجر در دنيا و آخرت همين است که بنده ناچيز محبوب خدا باشد زيرا خداوند از هيچ نعمت و تفضّلي از او دريغ نخواهد فرمود و در هيچگونه بلائي و عذابي او را نخواهد انداخت و معني محبّت خدا همين است يعني معامله ميكند با او معامله محبّت نه اينكه محبّت قلبي باشد زيرا خداوند محلّ حوادث نيست و محلّ عوارض نميشود چنانچه عداوت و بغض و غضب و رحمت و امثال اينها هم بمعني ترتّب آثار آنها است. | |||
جلد 3 - صفحه 173 | |||
وَ يَغفِر لَكُم ذُنُوبَكُم كسي که متابعت پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم در جميع اوامر او كند که اطاعت در اوامر و ترك مخالفت در نواهي كند گناه ندارد زيرا معصيت نيست جز مخالفت ترك مأمور به يا اتيان منهيّ عنه، پس مراد از اينکه جمله اينست که معاصي که قبل از متابعت از شما صادر شده و هنوز حبّ شما بخداوند باين درجه نبوده خداوند ميبخشد و ميآمرزد. | |||
وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ و بالجملة تمام سعادت و رستگاري در متابعت پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است و تمام شقاوت و بدبختي در مخالفت آن بزرگوار است. | |||
اشكال- ما ميدانيم که پيغمبران و اوصياء و متابعين آنها محبوب خدا هستند و از آن طرف ميبينيم که تمام گرفتار بلاهاي بسيار سخت بودند. | |||
جواب- قبلا متذكّر شديم که اينکه نوع بلاها براي ارتفاع درجه و تكميل اخلاق حميده و اختبار و امتحان و امثال اينها است و اينکه عين تفضّل و نعمت است اگر چه بصورت بلا باشد و تمام از روي حكمت و مصلحت است و صلاح بنده در همين است لكن بايد بنده در مقام دعاء رفع بلاها را بخواهد و اگر آمد تسليم باشد | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
اشاره | |||
(آیه 31) | |||
شأن نزول: | |||
جمعی در حضور پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله ادعای محبت پروردگار کردند، در حالی که «عمل» به برنامههای الهی در آنها کمتر دیده میشد، این آیه و آیه بعد نازل شد و به آنها پاسخ گفت. | |||
تفسیر: | |||
محبت واقعی- این آیه مفهوم دوستی واقعی را تبیین میکند، نخست میفرماید: «بگو: اگر خدا را دوست میدارید از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد که خدا آمرزنده مهربان است» (قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ). | |||
یعنی محبت یک علاقه قلبی ضعیف و خالی از هر گونه اثر نیست، بلکه باید آثار آن، در عمل انسان منعکس باشد. | |||
این آیه نه تنها به مدعیان محبت پروردگار در عصر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله پاسخ میگوید، بلکه یک اصل کلی در منطق اسلام برای همه اعصار و قرون است آنها که شب | |||
ج1، ص278 | |||
و روز دم از عشق پروردگار یا عشق و محبت پیشوایان اسلام و مجاهدان راه خدا و صالحان و نیکان میزنند اما در عمل، کمترین شباهتی به آنها ندارند، مدعیان دروغینی بیش نیستند. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||