ریشه فرق: تفاوت میان نسخهها
از الکتاب
Added root proximity by QBot
(افزودن نمودار دفعات) |
(Added root proximity by QBot) |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
=== قاموس قرآن === | === قاموس قرآن === | ||
جدا كردن. راغب گويد فرق قريب به فلق است ليكن فلق به اعتبار شكافته شدن و فرق به اعتبار انفصال و جدائى گفته مىشود. [دخان:4]. در آن شب هر كار با حكمت از هم جدا و منفصل مىشود [بقره:50]. مراد از فرق در آيه شكافتن دريا و باز شدن راه در آن است چنانكه در آيه ديگر آمده [شعراء:63]. دريا بشكافت و هر قسمت چون كوه بزرگى گرديد. [مائده:25]. اين كلمه دعاى موسى «عليهالسلام» است آنگاه كه بنى اسرائيل از دخول بارض مقدسه امتناع كردند و گفتند: تو پروردگارت برويد و بنجگيد ما در اينجا نشستهايم. موسى گفت: خدايا من جز به خود و برادرم قدرت ندارم ميان ما و قوم فاسق جدائى بيفكن به قول طبرسى بر ما جزا ده آنچه مستحقيم و بر آنها جزا ده آنچه مستحق اند. [اسراء:106]. ظاهراً مراد از «فَرَقْناهُ» نزول تدريجى قرآن است يعنى نزول آيات قرآن را از حيث زمان از هم جدا كرديم تا با تأنى آن را بر مردم بخوانى ظاهراً مراد از «نَزَّلْتاهُ» نيز نزول تدريجى قرآن است. فَرَق (بر وزن فرس) به معنى خوف است و فعل آن از باب علم يعلم آيد [توبه:56]. منافقان قسم مىخورند كه از شمااند از شما نيستند ليكن مىترسند (كه اگر اظهار ايمان نكنند كشته يا اسير گردند) راغب گويد آن تفرق و تشويش قلب است از خوف. طبرسى فرموده اصل آن از مفارقت اموال است حين الخوف. تفريق: پراكنده كردن. جدائى افكندن در قرآن مجيد در اختلاف دينى و غيره به كار رفته است مثل [انعام:159]. و نحو [بقره:102]. از هاروت و ماروت چيزى را مىآموختند كه با آن ميان مرد و زنش اختلاف ايجاد مىكردند. *** [نساء:150]. فرق ميان خدا و رسل آن است كه به خدا و به بعضى رسل ايمان آورند و بعض از رسل را تكذيب كنند مثل يهود كه به خدا و موسى ايمان آوردند و به عيسى و محمد كافر شدند و مثل نصارى كه به خدا و موسی و عيسى ايمان آوردند و به محمد صلوات اللَّه و سلامه عليهم اجمعين كافر شدند جمله «وَيَقُولُونَ...» بيان تفريق بين خدا و رسل است خداوند اين چنين كسان را كافر حقيقى خوانده كه «اُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ حَقّاً» و در آيه بعدى ايمان واقعى را چنين بيان فرموده: «وَالَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَمْيُفَرِّقُوا بَيْنَ اَحَدٍ مِنْهُمْ...». تفرّق: پراكنده شدن. جدا گرديدن [آل عمران:105]. فِرق: (بر وزن جسر) تكّه و قطعه جدا شده [شعراء:63].دريا بشكافت و هر قطعهاش همچون كوه بزرگى گرديد . فريق: گروه جدا شده از ديگران. همچنين است فرقه مثل [شورى:7]. [توبه:122]. چرا از هر گروه دستهاى براى تفقه در دين كوچ نمىكنند رجوع شود به «فقه». فَراق: (به فتح اول) جدائى [كهف:78]. مجمع هذا را اشاره به آخرين كلام موسى با آن عالم دانسته و «فَراق» را به معنى مفرق فرموده است يعنى اين سخن ميان من و تو جدائى انداز است. شايد «هذا» اشاره به وقت باشد يعنى اين وقت مفارقت ميان من و تو است، راغب گفته فراق و مفارقت اكثر با ابدان است. *** فُرْقان: در اصل مصدر است به معنى فرق گذاشتن سپس در معنى فارق به كار رفته طبرسى فرموده: هر فرق گذارنده فرقان ناميده شود و قرآن را از آن فرقان گوئيم كه فارق ميان حق و باطل است. ولى در قاموس و اقرب قيد حق و باطل را اضافه كرده و گفتهاند: فرقان هر آن چيزى است كه با آن ميان حق و باطل فرق گذاشته شود. در مفردات گفته: فرقان از فرق ابلغ است كه فرقان در فرق بين حق و باطل به كار رود...و آن بنابر قولى اسم است نه مصدر ولى فرق در آن و غير آن استعمال مىشود. [فرقان:1]. على هذا قرآن را از آن فرقان گوئيم كه فارق ميان حق و باطل است در مجمع ذيل آيه 185 بقره فرموده: از ابى عبداللَّه «عليهالسلام» مروى است كه فرمود: قرآن همه كتاب است و فرقان قسمت محكم و واجب العمل از آن «اَلْقُرْآنُ جُمْلَةُ الْكِتابِ وَ الْفُرْقانُ الْمُحْكَمُ الْواجِبُ الْعَمَلِ بِهِ» اين روايت در الميزان از كافى نقل شده و نيز از اختصاص مفيد نقل كرده كه...رسول خدا «صلى اللَّه عليه و آله» در جواب عبدالله بن سلام كه گفت:چرا پروردگارت آن را فرقان ناميده؟فرمود:چون آيات و سوره هايش متفرق و در غيرالواح نازل شده و غير آن كه صحف،تورات،انجيل و زبور باشد همه يكدفعه در الواح و اوراق نازل گرديدهاند گفت: صدقت يا محمد.بايد در سند اين روايت و تطبيق آن با آيه دقت كرد. [بقره:53]. ظاهراً «وَالْفُرْقانَ» عطف تفسير از كتاب است و در اين آيه به تورات فرقان اطلاق شده است. [بقره:185]. بنابر آيه «تَبارَكَ الَّذى نَزَّلَ الْفُرْقانَ» كه فرقان وصف همه قرآن است و بنابر آيه [انبیاء:48]. كه فرقان وصف همه تورات آمده، در اين آيه نيز «وَالْفُرْقان» وصف همه قرآن است چنانكه «مِنَ الْهُدى» وصف همه آن مىباشد و بنابر روايت منقوله از امام صادق «عليه السلام»مىشود گفت كه «مِنَ الْهُدى» وصف همه آن ولى فرقان وصف محكمات واجب العمل است واللَّهالعالم. [آل عمران:3]. مراد از نزول فرقان پس از ذكر انزال قرآن، تورات و انجيل چيست؟ بقولى مراد از آن قرآن است ولى چون فرقان مطلق فارق بين حق و باطل است و وصف توراة نيز آمده بهتر است آن را عام بعد از خاص بگيريم يعنى خدا قرآن و تورات و انجيل را نازل كرد و فارق بين الحق و الباطل نازل فرمود و وصف فرقان جامع همه كتابهاست . در آيه ديگر به جاى فرقان، ميزان آمده است [حديد:25]. المنار آن را در آيه به معنى عقل گرفته و گويد:انزال آن مثل انزال حديد است در «وَ اَنْزَلْناَ الْحَديدَ...» [انفال:41]. مراد از«يَوْمَ الْفُرْقْانِ» روز جنگ «بدر»است كه ميان مسلمين و مشركين با پيروزى اهل اسلام و غلبه اهل شرك فرق گذاشت. [انفال:29]. فرقان را درآيه فتح، نصر،هداية، نور، آرامش دل و غيره گفتهاند فرقان هرچه باشد نتيجه تقوى و حاصل از تقوى است مىشود گفت:مراد از فرقان اعتقاد جازم و ايمان واقعى است كه مىشود با آن ميان هر حق را از ناحق فرق گذاشت و امور را از هم تميز داد در اين صورت آيه در صدد بيان آن است كه ايمان از نتايج عمل است و از عمل توليد مىشود. [مرسلات:1-4]. رجوع شود به «رسل»و «جرى». | جدا كردن. راغب گويد فرق قريب به فلق است ليكن فلق به اعتبار شكافته شدن و فرق به اعتبار انفصال و جدائى گفته مىشود. [دخان:4]. در آن شب هر كار با حكمت از هم جدا و منفصل مىشود [بقره:50]. مراد از فرق در آيه شكافتن دريا و باز شدن راه در آن است چنانكه در آيه ديگر آمده [شعراء:63]. دريا بشكافت و هر قسمت چون كوه بزرگى گرديد. [مائده:25]. اين كلمه دعاى موسى «عليهالسلام» است آنگاه كه بنى اسرائيل از دخول بارض مقدسه امتناع كردند و گفتند: تو پروردگارت برويد و بنجگيد ما در اينجا نشستهايم. موسى گفت: خدايا من جز به خود و برادرم قدرت ندارم ميان ما و قوم فاسق جدائى بيفكن به قول طبرسى بر ما جزا ده آنچه مستحقيم و بر آنها جزا ده آنچه مستحق اند. [اسراء:106]. ظاهراً مراد از «فَرَقْناهُ» نزول تدريجى قرآن است يعنى نزول آيات قرآن را از حيث زمان از هم جدا كرديم تا با تأنى آن را بر مردم بخوانى ظاهراً مراد از «نَزَّلْتاهُ» نيز نزول تدريجى قرآن است. فَرَق (بر وزن فرس) به معنى خوف است و فعل آن از باب علم يعلم آيد [توبه:56]. منافقان قسم مىخورند كه از شمااند از شما نيستند ليكن مىترسند (كه اگر اظهار ايمان نكنند كشته يا اسير گردند) راغب گويد آن تفرق و تشويش قلب است از خوف. طبرسى فرموده اصل آن از مفارقت اموال است حين الخوف. تفريق: پراكنده كردن. جدائى افكندن در قرآن مجيد در اختلاف دينى و غيره به كار رفته است مثل [انعام:159]. و نحو [بقره:102]. از هاروت و ماروت چيزى را مىآموختند كه با آن ميان مرد و زنش اختلاف ايجاد مىكردند. *** [نساء:150]. فرق ميان خدا و رسل آن است كه به خدا و به بعضى رسل ايمان آورند و بعض از رسل را تكذيب كنند مثل يهود كه به خدا و موسى ايمان آوردند و به عيسى و محمد كافر شدند و مثل نصارى كه به خدا و موسی و عيسى ايمان آوردند و به محمد صلوات اللَّه و سلامه عليهم اجمعين كافر شدند جمله «وَيَقُولُونَ...» بيان تفريق بين خدا و رسل است خداوند اين چنين كسان را كافر حقيقى خوانده كه «اُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ حَقّاً» و در آيه بعدى ايمان واقعى را چنين بيان فرموده: «وَالَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَمْيُفَرِّقُوا بَيْنَ اَحَدٍ مِنْهُمْ...». تفرّق: پراكنده شدن. جدا گرديدن [آل عمران:105]. فِرق: (بر وزن جسر) تكّه و قطعه جدا شده [شعراء:63].دريا بشكافت و هر قطعهاش همچون كوه بزرگى گرديد . فريق: گروه جدا شده از ديگران. همچنين است فرقه مثل [شورى:7]. [توبه:122]. چرا از هر گروه دستهاى براى تفقه در دين كوچ نمىكنند رجوع شود به «فقه». فَراق: (به فتح اول) جدائى [كهف:78]. مجمع هذا را اشاره به آخرين كلام موسى با آن عالم دانسته و «فَراق» را به معنى مفرق فرموده است يعنى اين سخن ميان من و تو جدائى انداز است. شايد «هذا» اشاره به وقت باشد يعنى اين وقت مفارقت ميان من و تو است، راغب گفته فراق و مفارقت اكثر با ابدان است. *** فُرْقان: در اصل مصدر است به معنى فرق گذاشتن سپس در معنى فارق به كار رفته طبرسى فرموده: هر فرق گذارنده فرقان ناميده شود و قرآن را از آن فرقان گوئيم كه فارق ميان حق و باطل است. ولى در قاموس و اقرب قيد حق و باطل را اضافه كرده و گفتهاند: فرقان هر آن چيزى است كه با آن ميان حق و باطل فرق گذاشته شود. در مفردات گفته: فرقان از فرق ابلغ است كه فرقان در فرق بين حق و باطل به كار رود...و آن بنابر قولى اسم است نه مصدر ولى فرق در آن و غير آن استعمال مىشود. [فرقان:1]. على هذا قرآن را از آن فرقان گوئيم كه فارق ميان حق و باطل است در مجمع ذيل آيه 185 بقره فرموده: از ابى عبداللَّه «عليهالسلام» مروى است كه فرمود: قرآن همه كتاب است و فرقان قسمت محكم و واجب العمل از آن «اَلْقُرْآنُ جُمْلَةُ الْكِتابِ وَ الْفُرْقانُ الْمُحْكَمُ الْواجِبُ الْعَمَلِ بِهِ» اين روايت در الميزان از كافى نقل شده و نيز از اختصاص مفيد نقل كرده كه...رسول خدا «صلى اللَّه عليه و آله» در جواب عبدالله بن سلام كه گفت:چرا پروردگارت آن را فرقان ناميده؟فرمود:چون آيات و سوره هايش متفرق و در غيرالواح نازل شده و غير آن كه صحف،تورات،انجيل و زبور باشد همه يكدفعه در الواح و اوراق نازل گرديدهاند گفت: صدقت يا محمد.بايد در سند اين روايت و تطبيق آن با آيه دقت كرد. [بقره:53]. ظاهراً «وَالْفُرْقانَ» عطف تفسير از كتاب است و در اين آيه به تورات فرقان اطلاق شده است. [بقره:185]. بنابر آيه «تَبارَكَ الَّذى نَزَّلَ الْفُرْقانَ» كه فرقان وصف همه قرآن است و بنابر آيه [انبیاء:48]. كه فرقان وصف همه تورات آمده، در اين آيه نيز «وَالْفُرْقان» وصف همه قرآن است چنانكه «مِنَ الْهُدى» وصف همه آن مىباشد و بنابر روايت منقوله از امام صادق «عليه السلام»مىشود گفت كه «مِنَ الْهُدى» وصف همه آن ولى فرقان وصف محكمات واجب العمل است واللَّهالعالم. [آل عمران:3]. مراد از نزول فرقان پس از ذكر انزال قرآن، تورات و انجيل چيست؟ بقولى مراد از آن قرآن است ولى چون فرقان مطلق فارق بين حق و باطل است و وصف توراة نيز آمده بهتر است آن را عام بعد از خاص بگيريم يعنى خدا قرآن و تورات و انجيل را نازل كرد و فارق بين الحق و الباطل نازل فرمود و وصف فرقان جامع همه كتابهاست . در آيه ديگر به جاى فرقان، ميزان آمده است [حديد:25]. المنار آن را در آيه به معنى عقل گرفته و گويد:انزال آن مثل انزال حديد است در «وَ اَنْزَلْناَ الْحَديدَ...» [انفال:41]. مراد از«يَوْمَ الْفُرْقْانِ» روز جنگ «بدر»است كه ميان مسلمين و مشركين با پيروزى اهل اسلام و غلبه اهل شرك فرق گذاشت. [انفال:29]. فرقان را درآيه فتح، نصر،هداية، نور، آرامش دل و غيره گفتهاند فرقان هرچه باشد نتيجه تقوى و حاصل از تقوى است مىشود گفت:مراد از فرقان اعتقاد جازم و ايمان واقعى است كه مىشود با آن ميان هر حق را از ناحق فرق گذاشت و امور را از هم تميز داد در اين صورت آيه در صدد بيان آن است كه ايمان از نتايج عمل است و از عمل توليد مىشود. [مرسلات:1-4]. رجوع شود به «رسل»و «جرى». | ||
===ریشههای [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud htmlpre='ریشه_'> | |||
من:100, هم:98, ه:58, ف:55, کم:54, ل:52, ب:44, ما:42, لا:40, بين:39, کون:34, فى:33, الذين:33, فرق:32, وله:31, الله:31, ان:30, قول:30, اله:30, انن:30, ک:29, على:28, امن:28, قوم:25, قتل:24, ربب:23, ى:23, کتب:23, نا:23, اذا:21, رسل:21, هدى:21, کفر:21, حقق:21, اتى:20, ها:20, کلل:20, نفس:19, وحد:19, يوم:18, دين:18, کذب:18, الا:18, قلب:18, نذر:18, او:18, ذکر:17, بعد:17, انس:17, احد:17, نشر:17, اذ:17, ثم:17, موسى:16, نزل:16, عن:16, حکم:16, لو:16, عصف:16, علم:16, عبد:16, لقى:16, ايى:16, حسب:15, شرک:15, خشى:15, عرف:15, جنن:15, جمع:15, کبر:15, خير:15, هوى:14, قرء:14, الى:14, ولى:14, اول:14, هن:14, عود:14, شىء:14, اسر:14, ارث:14, رحم:14, طوع:14, غنى:14, نبذ:14, نبو:14, سوق:13, يا:13, لم:13, عظم:13, تبع:13, رعب:13, امر:13, بل:13, عذر:13, بنو:13, سبل:13, بوب:13, بدء:13, غفر:13, سمع:13, ذلک:13, ضرر:13, دخل:13, عرض:13, عهد:13, لعل:13, قد:13, نظر:13, عمى:13, ا:13, جىء:13, ورث:13, سعر:13, شهد:13, کلم:13, شيع:13, شکر:12, بحر:12, مثل:12, ريب:12, ارض:12, دور:12, مول:12, ظنن:12, عيسى:12, برک:12, اخذ:12, لفف:12, غلف:12, ضلل:12, جعل:12, صحب:12, اما:12, اذن:12, خلد:12, عمل:12, فتن:12, سوع:12, خرج:12, نفر:12, بيت:12, ضوء:12, نوب:12, هذا:12, وجد:12, هارون:12, خصم:12, خلف:12, وقى:12, نجو:12, طود:12, زيغ:12, ذلکم:12, فسق:12, نحن:12, اکل:12, هما:12, الذى:12, نعم:12, رود:12, ام:12, بشر:12, قبل:12, لوى:12, لجء:12, اسرائيل:11, رقى:11, حسن:11, ذا:11, سجن:11, طوف:11, رجع:11, زلف:11, صمم:11, کود:11, رصد:11, قذف:11, سجد:11, الم:11, سلط:11, لما:11, کتم:11, لکن:11, لسن:11, اثم:11, مع:11, اخو:11, کره:11, فلق:11, سوء:11, جدل:11, ملک:11, کثر:11, عذب:11, فلح:11, اجر:11, ندو:11, مرء:11, غور:11, طهر:11, بصر:11, ثمم:11, اوى:11, توب:11, صلح:11, فقه:11, انتم:11, ذوى:11, مسک:11, رقب:11, اخر:11, س:11, ائى:11, ردد:11, عند:11, ندى:11, هؤلاء:11, بلو:11, کشف:11, صحف:11, ترقوه:11, ليس:11, زوج:11, شهر:11, هل:11, ذوق:11, حرب:11, حزب:11, عدل:11, صلو:11, ظهر:11, هلک:11, صدق:11, لعن:11, حبل:11, انجيل:11, دلو:10, ابراهيم:10, سئل:10, إبليس:10, ليل:10, صوم:10, عسر:10, صيص:10, کفف:10, غرق:10, جئر:10, رئس:10, دعو:10, نکر:10, قهر:10, سوى:10, توراة:10, عجل:10, نبء:10, اولاء:10, سوف:10, قرآن:10, سلم:10, بغى:10, اجل:10, عصى:10, وصى:10, يثرب:10, اهل:10, وسع:10, عصم:10, زکو:10, عور:10, طمع:10, بطل:10, لئک:10, شطن:10, مکث:10, حرف:10, لدى:10, الک:10, حول:10, ثرب:10, بلغ:10, ورى:10, عصو:10 | |||
</qcloud> | |||
== کلمات مشتق شده در قرآن == | == کلمات مشتق شده در قرآن == |