وَيْکَأَن
ریشه کلمه
قاموس قرآن
[قصص:82]. گفتهاند: «وَىْ» كلمه ندامت است و نيز كلمه تعجب مىباشد. قارون ادعا مىكرد كه ثروت او در اثر لياقت و علم اوست و ربطى (نعوذبالله) به خدا ندارد و در مقابل ناصحان مىگفت:«اِنَّما أُوتيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدى». عدهاى از نادانان او را در اين سخن تصديق كرده بودند و چون قارون و خانهاش در زمين فرو رفت آنها به خود آمده و از فريب خوردگى متنبه شدند. در اقرب الموارد گويد: «وَيْكَ» با اضافه كاف كنايه از ويل است گويى: «وَيْكَ اِسْمَعْ قَوْلى» واى بر تو حرف مرا گوش كن. در صحاح و قاموس گفته «وَىْ» كلمه تعجب است گويى: «وَيْكَ، وَىْ لِزَيْدٍ» يعنى عجبا از زيد به تصديق اين دو لغوى «وَيْكَ» نيز مانند «وَىْ» به معنى تعجب است على هذا به نظر نگارنده «وَيْكأَنَّ» در آيه مركب است از «وَيْكَ» و «أَنَّ». معنى آيه چنين مىشود: كسانيكه روز پيش مقام او را آرزو داشتند فرداى آن روز گفتند: عجبا راستى خدا روزى را بهر كه خواهد وسعت دهد و تنگ گيرد، اگر لطف خدا نمىكرد ما را هم به زمين فرو برده بود عجبا راستى كافران رستگار نمىشوند در اينصورت لازم نيست: بگويم «وَىْ» به «كَأَنَّ» داخل شده تا در مقام توجيه برآييم كه «كَأَنَّ» دال بر شك است.