نَکَال
«نَکَال» (بر وزن ضلال) در اصل، به معناى ضعف، ناتوانى و عجز است لذا، در مورد کسى که از اداى حواله اى خوددارى مى کند مى گویند: نکول کرد. «نکل» (بر وزن فکر) به معناى زنجیر سنگین است که انسان را ضعیف و ناتوان مى سازد و از حرکت باز مى دارد، و از آنجا که عذاب الهى نیز مایه ناتوانى است، و افراد دیگر را از ارتکاب گناه باز مى دارد، به آن «نَکَال» گفته شده.
ریشه کلمه
- نکل (۵ بار)
قاموس قرآن
نِكْل (بروزن جسر) به معنى زنجير است وجمع آن انكال مىباشد [مزّمل:12]. نزد ما زنجيرها و آتش بزرگى هست. ظاهرا زنجير را از آن نكل گويند كه زنجير شده را از حركت منع مىكند. زيرا نكل چنانكه در صحاح گفته به معنى ميخ لجام نيز آمده است. نَكال: عقوبتى است كه در آن عبرت و ارهاب ديگران باشد طبرسى فرمود: آن ارهاب و ترساندن غير است و در اصل به معنى منع مىباشد زيرا كه ازنِكْل (زنجير) مأخوذ است، عقوبت را از آن نكال گويند كه ديگران را از ارتكاب آن منع ميكند. [نازعات:25]. خدا او را به عقوبت دنيا و آخرت گرفتار كرد و يا به اعمال آخرين و اولين اش. * [بقره:66]. يعنى آن عقوبت را عقوبتى كرديم در مقابل اعماليكه در آن روز انجام مىدادند و در مقابل آنچه در گذشته كرده بودند و همچنين موعظهاى گردانديم متقيان را. * [نساء:84]. تنكيل مبالغه درنكال است يعنى خدا در سختگيرى محكمتر ودر عقوبت محكمتر است.