نَسُوق
ریشه کلمه
- سوق (۱۷ بار)
قاموس قرآن
(به فتخ سين) راندن. [سجده:27]، [زمر:73]. سائق راننده [ق:21]. رجوع شود به «شهد». مساق: مصدر ميمى است [قيامة:30]. آن روز سوق شدن به سوى پروردگار تو است. ساق: ما بين پا و زانو است [نمل:44]. هر دو ساق خويش را عريان كرد. جمع آن سوق به ضمّ اول است [ص:33]. شروع كرد دست كشيدن به ساقها و گردنهاى اسبان. ايضاً سوق به معنى بازار است جمع آن اسواق مىآيد [فرقان:7]. * [قيامة:29]. ساق به ساق پيچيد آن روز رانده شدن به سوى خداست. ساق را شدت معنى كردهاند در مجمع فرموده از «قامت الحرب على ساق» شدت جنگ را از اراده مىكنند در نهايه آمده كشف الساق مثل است براى شدّت امر. آيه فوق درباره وقت مرگ است مراد از آن ظاهراً رسيدن دو شدّت به هم ديگر است. شايد غرض شدّت جدائى از دنيا و شدّت مشاهده عالم برزخ باشد . *[قلم:42]. روزى كه كار به شدّت رسد و به سجده دعوت شده و قادر نمىشوند. ابن كثير در تفسير خود از صحيح بخارى از حضرت رسول صلى اللّه عليه و اله و سلم شنيدم مىفرمود: پروردگار ما از ساق خود را عريان مىكند همه مؤمنين و مؤمنات به آن سجده مىكنند جز آنانكه در دنيا از روى ريا و سمعه سجده كنند قامتشان خم نمىشود. و گويد: اين حديث در صحيح بخارى و مسلم و غير آن آمده است. و ظاهرش آن است كه حديث را قبول دارد. چه سفاهت عجيبى؟!1 قران فرمايد «لا تُدْرِ كُهُ الْاَبْصارُ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ» ولى در قبال آن اين گونه افسانهها مورد قبول واقع مىشود.