مُقَصّرِين
ریشه کلمه
- قصر (۱۱ بار)
قاموس قرآن
به چند معنى آمده: 1- كوتاهى و ضد درازى. فعل آن از ضَرَبَ يَضْرِبُ و به وزن (فَلْس و عِنَب) آمده چنانكه در اقرب الموارد است در مفردات و مصباح فقط «وزن عِنَب» گفته شده و از باب تفعيل نيز آيد مثل [فتح:27]. در حاليكه سر خويش تراشيده و موى خود را كوتاه كردهايد، تقصير آن است كه شخص در آخر عمل حج يا عمره مقدارى از موى سر يا صورت خويش را بزند و يا مقدارى از ناخنش را، به قول طبرسى از آيه به دست مىآيد كه شخص ميان حلق و تقصير مخير است. * [نساء:101]. قصر صلوة عبارت از دو ركعت خواندن نمازهاى چهار ركعتى است. و در آن سه استعمال هست: قصر صلوة، تقصير صلوة، اقصار صلوة و هر سه به يك معنى است در مصباح گفته: لغت عالى قصرالصلوة است كه در قرآن آمده است. ناگفته نماند: ظهور آيه در صلوة خوف است به قرينه «اِنْ خِفْتُمْ...» على هذا آيه از قصر صلوة در سفر امن ساكت است در جوامع الجامع فرموده قصر بنص قرآن فقط در صلوة خوف است كه فرموده «اِنْ خِفْتُمْ اَنْ يَفْتِنَكُمْ...» و در حال امن بنص رسول خدا «صلى اللَّه عليه و آله» ثابت است ابوحنيفه آن را واجب مىداند مذهب اهل بيت عليهم السلام نيز همين است ولى در نظر شافعى تخيير است. به نظر مىآيد: كه قصر صلوة ابتدا در صلوة خوف مشروع گشته، سپس به وسيله روايات در مطلق نمازهاى سفر ولو در حال امن باشد لازم آمده است. * [اعراف:202]. اقصار به معنى امساك و دست كشيدن از كار است كه يك نوع كوتاهى است «اَقْصَرَ مِنَ الْاَمْرِ: اِنْتَهى وَاَمْسَكَ مَعَ الْقُدْرَةِ عَلَيْهِ» يعنى برادرانشان در گمراهى ياريشان مىكنند و از يارى كوتاهى نمىكنند و دست بر نمىدارند. * [صافات:48]. «قاصِرتُ الطَّرْفِ» به معنى زنانى است كه نگاهشان را از ديگران كوتاه كردهاند و به ديگران نگاه نمىكنند و مهر نمىورزند و نگاه و علاقه شان منحصر به شوهران خويش است در اقرب الموارد گفته: «اِمرَءَةُ قاصِرَةُ الطَّرْفِ» يعنى زنى كه جز به شوهر خويش نگاه نمىكند رجوع شود به «طرف» بر وزن عقل. 2- قَصَرَ به معنى حَبَسَ، فعل آن از نَصَرَ يَنْصُرُ آيد «قَصَرَ الشَّىْءَ قَصْراً: حَبَسَهُ» [رحمن:72]. زنان سيمين تن كه در خيمه هستند شايد مقصورات به معنى محبوسات باشد يعنى زنانى که مصوناند و در خانههای خویشاند و مبتذل و هر جائی نیستند و شاید به معنی مستورات باشد یعنی از نامحرمان پوشیدهاند که قصر به معنی ستر نیز آمده است احتمال قوی آن است که به معنی مخصوصات و منحصرات باشد یعنی زنانی كه فقط به شوهر خويش مخصوصاند مثل [رحمن:74]. جنّ و انسى به آنها دست نزده است. 3- قصر به معنى خانه و عمارت، [حج:45]. چه بسا چاه معطّل كه آب بر ندارد و چه بسيار خانه مرتفع يا گچكارى شده كه اهلش هلاك شدهاند. طبرسى فرموده: قصر خانهايست داراى حصار كه درآن مقصور و محبوس است. در قاموس و اقرب گفته: قصر به معنى منزل و هر اطاقى است كه از سنگ بنا شده باشد در اقرب عمارت رفيع نيز گفته است. قول طبرسى اصح و با معناى اصلى منطبق است. جمع قصر قصور است مثل [اعراف:74]. در هموارهاى زمين قصرها مىسازيد و از كوهها خانهها مىتراشيد. * [مرسلات:32-33]. از جمله معانى قصر كه در قاموس و اقرب آمده درخت ضخيم است راغب قصر را در آيه به قولى ريشه درختان و مفرد آن را قصره مىگويد، طبرسى از سعيد بن جبير ريشه درختان بزرگ نقل مىكند و خود آن را معنى معروف مىداند يعنى آتش جهنّم شرارههائى به بزرگى قصر يا مثل درختان بزرگ مىاندازد گوئى شترهاى زرداند.