مُقَصّرِين

از الکتاب

آیات شامل این کلمه

ریشه کلمه

قاموس قرآن

به چند معنى آمده: 1- كوتاهى و ضد درازى. فعل آن از ضَرَبَ يَضْرِبُ و به وزن (فَلْس و عِنَب) آمده چنانكه در اقرب الموارد است در مفردات و مصباح فقط «وزن عِنَب» گفته شده و از باب تفعيل نيز آيد مثل [فتح:27]. در حاليكه سر خويش تراشيده و موى خود را كوتاه كرده‏ايد، تقصير آن است كه شخص در آخر عمل حج يا عمره مقدارى از موى سر يا صورت خويش را بزند و يا مقدارى از ناخنش را، به قول طبرسى از آيه به دست مى‏آيد كه شخص ميان حلق و تقصير مخير است. * [نساء:101]. قصر صلوة عبارت از دو ركعت خواندن نمازهاى چهار ركعتى است. و در آن سه استعمال هست: قصر صلوة، تقصير صلوة، اقصار صلوة و هر سه به يك معنى است در مصباح گفته: لغت عالى قصرالصلوة است كه در قرآن آمده است. ناگفته نماند: ظهور آيه در صلوة خوف است به قرينه «اِنْ خِفْتُمْ...» على هذا آيه از قصر صلوة در سفر امن ساكت است در جوامع الجامع فرموده قصر بنص قرآن فقط در صلوة خوف است كه فرموده «اِنْ خِفْتُمْ اَنْ يَفْتِنَكُمْ...» و در حال امن بنص رسول خدا «صلى اللَّه عليه و آله» ثابت است ابوحنيفه آن را واجب مى‏داند مذهب اهل بيت عليهم السلام نيز همين است ولى در نظر شافعى تخيير است. به نظر مى‏آيد: كه قصر صلوة ابتدا در صلوة خوف مشروع گشته، سپس به وسيله روايات در مطلق نمازهاى سفر ولو در حال امن باشد لازم آمده است. * [اعراف:202]. اقصار به معنى امساك و دست كشيدن از كار است كه يك نوع كوتاهى است «اَقْصَرَ مِنَ الْاَمْرِ: اِنْتَهى وَاَمْسَكَ مَعَ الْقُدْرَةِ عَلَيْهِ» يعنى برادرانشان در گمراهى ياريشان مى‏كنند و از يارى كوتاهى نمى‏كنند و دست بر نمى‏دارند. * [صافات:48]. «قاصِرتُ الطَّرْفِ» به معنى زنانى است كه نگاهشان را از ديگران كوتاه كرده‏اند و به ديگران نگاه نمى‏كنند و مهر نمى‏ورزند و نگاه و علاقه شان منحصر به شوهران خويش است در اقرب الموارد گفته: «اِمرَءَةُ قاصِرَةُ الطَّرْفِ» يعنى زنى كه جز به شوهر خويش نگاه نمى‏كند رجوع شود به «طرف» بر وزن عقل. 2- قَصَرَ به معنى حَبَسَ، فعل آن از نَصَرَ يَنْصُرُ آيد «قَصَرَ الشَّىْ‏ءَ قَصْراً: حَبَسَهُ» [رحمن:72]. زنان سيمين تن كه در خيمه هستند شايد مقصورات به معنى محبوسات باشد يعنى زنانى که مصون‏اند و در خانه‏های خویش‏اند و مبتذل و هر جائی نیستند و شاید به معنی مستورات باشد یعنی از نامحرمان پوشیده‏اند که قصر به معنی ستر نیز آمده است احتمال قوی آن است که به معنی مخصوصات و منحصرات باشد یعنی زنانی كه فقط به شوهر خويش مخصوص‏اند مثل [رحمن:74]. جنّ و انسى به آنها دست نزده است. 3- قصر به معنى خانه و عمارت، [حج:45]. چه بسا چاه معطّل كه آب بر ندارد و چه بسيار خانه مرتفع يا گچكارى شده كه اهلش هلاك شده‏اند. طبرسى فرموده: قصر خانه‏ايست داراى حصار كه درآن مقصور و محبوس است. در قاموس و اقرب گفته: قصر به معنى منزل و هر اطاقى است كه از سنگ بنا شده باشد در اقرب عمارت رفيع نيز گفته است. قول طبرسى اصح و با معناى اصلى منطبق است. جمع قصر قصور است مثل [اعراف:74]. در هموارهاى زمين قصرها مى‏سازيد و از كوهها خانه‏ها مى‏تراشيد. * [مرسلات:32-33]. از جمله معانى قصر كه در قاموس و اقرب آمده درخت ضخيم است راغب قصر را در آيه به قولى ريشه درختان و مفرد آن را قصره مى‏گويد، طبرسى از سعيد بن جبير ريشه درختان بزرگ نقل مى‏كند و خود آن را معنى معروف مى‏داند يعنى آتش جهنّم شراره‏هائى به بزرگى قصر يا مثل درختان بزرگ مى‏اندازد گوئى شترهاى زرداند.


کلمات نزدیک مکانی

تکرار در هر سال نزول

در حال بارگیری...