محمد ٢

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ الَّذِينَ‌ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ‌ وَ آمَنُوا بِمَا نُزِّلَ‌ عَلَى‌ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُ‌ مِنْ‌ رَبِّهِمْ‌ کَفَّرَ عَنْهُمْ‌ سَيِّئَاتِهِمْ‌ وَ أَصْلَحَ‌ بَالَهُمْ‌

ترجمه

و کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و به آنچه بر محمد (ص) نازل شده -و همه حقّ است و از سوی پروردگارشان- نیز ایمان آوردند، خداوند گناهانشان را می‌بخشد و کارشان را اصلاح می‌کند!

و آنان كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته كردند و به آنچه بر محمد نازل شده- كه آن حق و از جانب پروردگارشان است- ايمان آوردند، [خداوند] بدى‌هايشان را بزدود و كار و بارشان را سامان بخشيد
و آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند و به آنچه بر محمد [ص‌] نازل آمده گرويده‌اند -[كه‌] آن خود حق [و] از جانب پروردگارشان است- [خدا نيز] بديهايشان را زدود و حال [و روز]شان را بهبود بخشيد.
و آنان که گرویدند و نیکوکار شدند و به قرآنی که بر محمّد (صلی اللّه علیه و آله و سلم) نازل شد که البته بر حق و از جانب خدایشان بود ایمان آوردند خدا از گناهانشان درگذشت و امر (دنیا و دین) آنها را اصلاح فرمود.
و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند و به آنچه بر محمّد نازل شده که از سوی پروردگارشان حق است گرویدند، خدا گناهانشان را از آنان محو کرد و حالشان را اصلاح نمود.
خدا گناه كسانى را كه ايمان آورده‌اند و كارهاى شايسته كرده‌اند و بدانچه بر محمد نازل شده -كه آن حق است و از جانب پروردگارشان- ايمان آورده‌اند، از آنها زدود و كارهايشان را به صلاح آورد.
و کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، و به آنچه بر محمد فروفرستاده شده -که حق است و از جانب پروردگارشانباور داشتند، گناهانشان را زدود و کار و بار ایشان به صلاح آورد
و كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته كردند و به آنچه بر محمد
و اما کسانی که ایمان بیاورند و کارهای نیک و شایسته بکنند، و چیزی را باور دارند که بر محمد نازل شده است - و آن هم حق است و از سوی پروردگارشان آمده است - خداوند گناهانشان را می‌بخشاید و بدیهایشان را نادیده می‌گیرد، و حال و وضعشان را خوب می‌سازد.
و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردند و به آنچه تدریجاً بر محمد (ص)فرود آمد گرویدند - حال آنکه آن (تمامی) حقّ از جانب پروردگارشان است- (خدا نیز) بدی‌های‌شان را زدود و (خاطره‌ی) مهمشان را اصلاح کرد.
و آنان که ایمان آوردند و کردار شایسته کردند و ایمان آوردند بدانچه فرستاده شد بر محمد «ص» و آن است حقّ از پروردگارشان بسترد از ایشان بدیهای ایشان را و بساز آفریدگار بار ایشان را

While those who believe, and work righteousness, and believe in what was sent down to Muhammad—and it is the truth from their Lord—He remits their sins, and relieves their concerns.
ترتیل:
ترجمه:
محمد ١ آیه ٢ محمد ٣
سوره : سوره محمد
نزول : ١ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«وَ آمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلی مُحَمَّدٍ»: عطف خاص بر عام است. یعنی خصوصاً ایمان بیاورند به چیزی که بر محمد نازل شده است که قرآن است. «وَ هُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ»: جمله معترضه و برای حصر است. یعنی در حال حاضر آنچه حق است و دست نخورده مانده است و درست همان چیزی است که از جانب پروردگارشان آمده است. «بَالَ»: حال. وضع (نگا: یوسف / ، طه / ).


نزول

شأن نزول آیات ۱ تا ۲:

«شیخ طوسى» گویند: از ابن عباس روایت شده که منظور از آیه اول اهل مکه بوده و براى آن‌ها نازل شده است و مقصود از آیه دوم انصار بوده و درباره آن‌ها نازل گردیده است.[۱]

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى‌ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ «2»

و كسانى كه (به خدا) ايمان آورده و كارهاى نيكو انجام داده‌اند و به آنچه بر محمّد نازل شده كه حق است و از جانب پروردگارشان است، ايمان آورده‌اند، خداوند بدى‌هاى آنان را پوشاند و كارشان را به سامان رساند.

نکته ها

كلمه «بال» يا به معناى كار و حالات و شئون است و يا به معناى روح و قلب.

تكرار جمله‌ «آمَنُوا»، نشانه آن است كه بايد ايمان به وحى و دستورات پيامبر هم وزنِ ايمان به خدا باشد همچنين خداشناسى و جهان بينى صحيح و رفتارهاى خوب به تنهايى نجات‌بخش نيست، بلكه ايمان به رسالت پيامبر اسلام و شريعت او نيز لازم است.

مراد از «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» انجام تمام كارهاى صالح نيست، زيرا انجام تمام آنها براى انسان ممكن نيست. چنانكه مراد اين نيست كه تمام كارهاى مؤمنان صالح است، زيرا به‌

جلد 9 - صفحه 61

دنبال آن مى‌فرمايد: «كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ» بدى‌هاى آنان را جبران مى‌كنيم. «1» بلكه مراد انجام كارهاى نيك در هر زمينه‌اى به مقدار توان و در حد امكان است.

مراد از «بِما نُزِّلَ عَلى‌ مُحَمَّدٍ»، وحى الهى است كه هم شامل قرآن مى‌شود و هم شامل سنّت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله. چنانكه در قرآن مى‌خوانيم: «ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‌» «2» سخنان او از روى هوا و هوس نيست.

همان گونه كه تكليف نماز و روزه بر پيامبر نازل شد، دستور تعيين جانشين نيز در حجّةالوداع نازل شد. يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ‌ ... «3» بنابراين بشارت در اين آيه مخصوص كسانى است كه به تمام آنچه بر پيامبر نازل شده (نه فقط به بخشى از آن)، ايمان داشته باشند.

پیام ها

1- ايمان، درجات و مراحلى دارد و امرى كمال‌پذير است. آمَنُوا ... وَ آمَنُوا

2- ايمان و عمل، از يكديگر جدا نمى‌شوند. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا»

3- ايمانى ارزش دارد كه به اطاعت كامل از دستورات الهى بيانجامد. «بِما نُزِّلَ عَلى‌ مُحَمَّدٍ»

4- پيروى از دستورات انبيا، طبق ملاك و معيار حق است. «وَ هُوَ الْحَقُّ»

5- احكام و شريعت دين، براى رشد و تربيت انسان است. نُزِّلَ‌ ... مِنْ رَبِّهِمْ‌ (به‌


«1». تفسير اطيب البيان.

«2». تحريم، 3.

«3». مائده، 67.

جلد 9 - صفحه 62

عبارت ديگر، ربوبيّت الهى اقتضا مى‌كند كه براى رشد و تربيت بندگان، برنامه‌اى حقيقى و به دور از انحراف فرو فرستاده شود.)

6- معيار حقّ وحقيقت، مطابقت با وحى ودستورات خداست. «هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ»

7- پيامبر اسلام از پيش خود حرفى نمى‌زند، آنچه مى‌گويد وحى است. نُزِّلَ عَلى‌ مُحَمَّدٍ ... مِنْ رَبِّهِمْ‌

8- براى دريافت الطاف الهى، ايمان به تنهايى كافى نيست، بلكه عمل صالح و پيروى از رسول خدا نيز لازم است. آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى‌ مُحَمَّدٍ ... كَفَّرَ عَنْهُمْ‌ ... وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ‌

9- ايمان و عمل صالح، گذشته‌ها را جبران و آينده را بيمه مى‌كند. كَفَّرَ ... أَصْلَحَ‌

10- كفر، سبب تباهى عمل، و ايمان و عمل صالح، سبب اصلاح عمل مى‌گردد.

الَّذِينَ كَفَرُوا ... أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ‌- الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‌ ... أَصْلَحَ بالَهُمْ‌

11- گناهان و بدى‌ها مانع اصلاح انسان است، ابتدا بايد آنها برطرف شود تا زمينه اصلاح فراهم گردد. «كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ»

12- خداوند با تهديد كفّار «أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ» و بشارت به مؤمنان‌ «أَصْلَحَ بالَهُمْ»، از پيامبر و اهل ايمان دلجويى مى‌كند.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى‌ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ «2»

وَ الَّذِينَ آمَنُوا: و آنانكه ايمان آرند به خدا و رسول و معتقدات حقه ايمانيه، وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‌: و بجاى آرند كارهاى شايسته از طاعات و عبادات و


«1» تفسير على بن ابراهيم قمى، ج 2، ص 301، انتشارات كتابفروشى علّامه قم.

جلد 12 - صفحه 102

خيرات و مبرات به خلوص نيت، وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى‌ مُحَمَّدٍ صلى اللّه عليه و آله:

و ايمان آوردند به آنچه نازل شده بر حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله كه قرآن است. تخصيص ذكر ايمان به قرآن بعد از تعميم، به جهت ترغيب بندگان است به تصديق آن و تعظيم و تكريم آن و اشعار بر اصالت آن در ايمان و عدم تماميت ايمان بدون اقرار عمل به آن، و لذا تأكيد فرمايد: وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ‌: و قرآن حق و راست و درست است از جانب پروردگارشان و به جهت حقيت آنست كه هرگز منسوخ نشود. يا مراد دين اسلام است كه باقى است تا انقراض عالم و ناسخى براى او نخواهد بود.

گروه متصف به اين صفات ايمانيه: كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ‌: بپوشد خدا و درگذرد از ايشان گناهان ايشان را به بركت ايمان يا بوسيله توبه و انابه به حضرت سبحان. وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ‌: و به صلاح آرد حال ايشان را در دين و دنيا و زنگ خلل از دل ايشان بردارد.

على بن ابراهيم فرمود: نازل شده اين آيه در شأن ابى ذر و سلمان و مقداد و عمار كه نقض نكردند عهد را و ايمان آوردند به آنچه نازل شده بر پيغمبر، يعنى ثابت ماندند بر ولايتى كه نازل فرمود خداى تعالى و او حق است از جانب پروردگارشان، يعنى امير المؤمنين عليه السّلام درگذرد گناهان ايشان را «1».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ «1» وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى‌ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ «2» ذلِكَ بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ وَ أَنَّ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثالَهُمْ «3» فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها ذلِكَ وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ «4»

سَيَهْدِيهِمْ وَ يُصْلِحُ بالَهُمْ «5» وَ يُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُمْ «6»

ترجمه‌

آنانكه كافر شدند و باز داشتند از راه خدا باطل نمايد كارهاى آنها را

و آنانكه گرويدند و كردند كارهاى شايسته و ايمان آوردند بآنچه فرو فرستاده شد بر محمد (ص) و آن حق است از پروردگارشان بگذراند از آنها گناهانشان را او بصلاح آورد حال ايشانرا

اين براى آنست كه آنانكه كافر شدند پيروى كردند باطل را و آنانكه ايمان آوردند پيروى كردند حقّ را از پروردگارشان اينچنين ميزند خدا براى مردمان مثلهاى آنانرا

پس چون ملاقات كرديد آنانرا كه كافر شدند پس بزنيد زدنى گردنها را تا وقتى كه بسيار كشتيد آنها را پس محكم كنيد بند را پس يا منّت نهيد منّت نهادنى بعد از آن و يا فدا گيريد فدا گرفتنى تا بنهد كارزار آلاتش را امر از اينقرار است و اگر ميخواست خدا هر آينه انتقام كشيده بود از آنها ولى تا بيازمايد بعضى از شما را به بعضى و آنانكه كشته شدند در راه خدا پس هرگز باطل نميكند

كارهاى آنانرا زود باشد كه هدايتشان كند و اصلاح نمايد

حال آنانرا و درآوردشان ببهشت كه تعريف كرد آنرا براى ايشان.

تفسير

كسانيكه منكر اصول دين اسلام باشند و سعى كنند كه مردم را از قبول آن باز دارند مانند مشركين مكّه از قبيل ابو جهل و ابو لهب و ابو سفيان و امثال آنها و كسانيكه بعد از رحلت پيغمبر (ص) مرتدّ شدند و غصب نمودند حقّ امير المؤمنين‌


جلد 5 صفحه 3

و ائمه معصومين عليهم السلام را و باز داشتند مسلمانان را از پيروى ايشان اعمال خيريه آنها از قبيل عتق و صدقه و ضيافت و اعانت فقراء و ضعفاء و جهاد در راه خدا باطل خواهد بود چون ايمان و اخلاص شرط قبول كلّيه اعمال خيريّه است و آنها فاقد شرطند و اين اعمال را براى رضاى خدا بجا نياورده‌اند بلكه براى نيل باغراض فاسده خودشان مرتكب شده‌اند و باين تقريب جمعى از مفسّرين نسبت بكفّار صدر اسلام و قمّى ره نسبت بمرتدين از اصحاب بعد از پيغمبر (ص) شأن نزول آيه را بيان فرموده‌اند و بعكس اين كسانيكه اقرار نمودند باصول دين اسلام و بجا آوردند اعمال خيريه را و معتقد شدند جزما بآنچه بر پيغمبر اسلام از جانب خداوند نازل شده كه اهمّ از همه ولايت امير المؤمنين و ائمه معصومين است و حقّ محض و محض حقّ است و ثابت ماندند بر اين عقيده تا آخر عمر مانند سلمان و أبو ذر و مقداد و عمّار و نقض ننمودند پيمان با خدا و پيغمبر (ص) را مسلّما خداوند گناهان گذشته ايشانرا آمرزيده و امور دنيا و آخرت آنان را اصلاح فرموده و خواهد فرمود و بايد خاطر جمع باشند كه هيچ گونه ناراحتى و تشويش حالى براى ايشان نخواهد روى داد و اين براى آنستكه كفّار پيروى از شيطان و دشمنان پيغمبر (ص) و آل اطهار او نمودند و در پى باطل و هواى نفس رفتند و از خير دنيا و آخرت باز ماندند و اهل ايمان متابعت از حقّ و حقيقت كردند و بدستور الهى و تبعيّت از خاندان عصمت و طهارت باقى ماندند و بمقصد و مقصود رسيدند خداوند باين خوبى و واضحى مثل ميزند براى مردمان كافر و مؤمن به پيرو باطل و پيرو حق در بى‌ثمر بودن اعمالشان و با ثمر بودن آن و قمّى ره از امام صادق (ع) نقل نموده كه در سوره محمد (ص) يك آيه راجع بما و يك آيه راجع بدشمنان ما است و در روايات ديگرى از اينمعنى تأييد شده است و آيات را بتقريبى كه با ملاحظه ظاهر ذكر شد تفسير فرموده‌اند و معلوم است كسانيكه وجودشان براى خودشان نفعى ندارد و براى ديگران مضرّ است بايد كشته شوند و گردنشانرا مسلمانان با شمشير بزنند تا وقتى كه شدّت و غلظت بر آنها بقتل و جرح پايان يابد و آتش جنگ فرو نشيند و آلات و ادوات آن از كار باز ماند پس بايد بقاياى آنان محكم در بند اسارت در آيند و امام (ع) يا منّت نهد بر آنها و آزادشان كند يا


جلد 5 صفحه 4

عوض بگيرد و از بند خلاصشان فرمايد يا آنانرا در قيد بندگى و رقيّت در آورد و بر آنحال باقى گذارد چنانچه از روايت كافى و تهذيب كه از امام صادق (ع) نقل شده استفاده ميشود كه اين حال اسيران بعد از جنگ است و اما اسيران در حين جنگ بايد بگردن زدن يا قطع يك دست و يك پا بر خلاف يكديگر و باقى گذاردن به اين كشته شوند و بنابراين حتّى تضع الحرب اوزارها بيان منتهاى قتل و جرح آنها است كه مستفاد از حتّى اذا أثخنتموهم است چون اصل اثخان بمعناى شدّت و غلظت است و در كثرت قتل و جرح استعمال ميشود و اينجا ظاهرا مراد غلبه بر دشمن است كه منتهى بخاتمه پيدا كردن جنگ و باقى نماندن جز مسلم يا مسالم ميگردد و بعد از آن ديگر قتل و جرح روا نيست و اگر خدا بخواهد بدون وسائل ظاهرى از كفّار انتقام ميكشد و بعذاب دنيوى نابود و مستأصل و ذليلشان ميفرمايد ولى ميخواهد آزمايش فرمايد اهل ايمانرا باقدام بر جهاد و نيل بثواب و كفّار را بتعجيل در عقوبت براى انصراف از كفر بمشاهده شوكت اسلام و كسانيكه در راه خدا بفيض شهادت برسند يا جهاد نمايند با كفّار چون قاتلوا نيز قرائت شده زحمات آنها هدر نميرود بلكه اجر ايشان بى‌پايان است چون هدايت ميكند خدا آنانرا بوسائل آمرزش و ميرساند بمطلوبشان و اصلاح ميكند كارشانرا و ايشانرا داخل در بهشت موعود كه خودش براى اهل ايمان ذخيره و معرّفى فرموده خواهد فرمود و اصلاح كار در آخرت بنظر اين حقير بآنستكه خداوند از حقّ اللّه بگذرد و ائمه اطهار حقّ النّاس را از ثوابهاى بى‌پايان خودشان عوض دهند و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِيم‌ِ

الَّذِين‌َ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَن‌ سَبِيل‌ِ اللّه‌ِ أَضَل‌َّ أَعمالَهُم‌ «1» وَ الَّذِين‌َ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات‌ِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّل‌َ عَلي‌ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الحَق‌ُّ مِن‌ رَبِّهِم‌ كَفَّرَ عَنهُم‌ سَيِّئاتِهِم‌ وَ أَصلَح‌َ بالَهُم‌ «2»

كساني‌ ‌که‌ كافر شدند و جلوگيري‌ كردند ديگران‌ ‌را‌ ‌از‌ راه‌ و سبيل‌ خداوند متعال‌ اعمال‌ ‌آنها‌ ‌از‌ ‌بين‌ رفت‌ و ‌از‌ دست‌ دادند و كساني‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند و اعمال‌ صالحه‌ بجا آوردند و ايمان‌ آوردند بآنچه‌ نازل‌ ‌شده‌ ‌بر‌ ‌محمّد‌ (ص‌) و ‌او‌ حق‌ ‌است‌

جلد 16 - صفحه 164

‌از‌ پروردگار ‌آنها‌ ‌است‌ تكفير شد سيئات‌ ‌آنها‌ و بخشيده‌ شد و اصلاح‌ فرمود حال‌ ‌آنها‌ ‌را‌.

اخبار بسياري‌ داريم‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ دو آيه شريفه‌ راجع‌ بكساني‌ هست‌ ‌که‌ ‌پس‌ ‌از‌ رحلت‌ حضرت‌ رسالت‌ مرتد شدند و حق‌ امير المؤمنين‌ و ائمه طاهرين‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌بين‌ بردند و جلوگيري‌ كردند ديگران‌ ‌را‌ ‌که‌ رو بعلي‌ «ع‌» نروند، و كساني‌ ‌که‌ ولايت‌ ‌علي‌ ‌را‌ و ائمه‌ ‌را‌ قبول‌ كردند و متابعت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ نمودند. و ‌اينکه‌ اخبار ‌را‌ ‌در‌ برهان‌ مسندا ‌از‌ امير المؤمنين‌ و ‌از‌ حضرت‌ باقر «ع‌» روايت‌ كرده‌، و ‌ما مكرر گفته‌ ايم‌ ‌که‌ اخبار بيان‌ مصداق‌ اتم‌ ميكند و منافي‌ ‌با‌ عموم‌ ‌آيه‌ نيست‌ لذا ‌در‌ مقام‌ تفسير ‌بر‌ ميآييم‌.

الَّذِين‌َ كَفَرُوا شامل‌ مشركين‌ و يهود و نصاري‌ و ساير فرق‌ كفار و كساني‌ ‌که‌ ضروري‌ دين‌ ‌که‌ ‌من‌ جمله‌ ولايت‌ ‌اينکه‌ خاندان‌ ‌باشد‌ و محبت‌ ‌آنها‌ ‌که‌ بنص‌ قرآن‌ ثابت‌ ‌شده‌ منكر شدند، و كساني‌ ‌که‌ بدعت‌ ‌در‌ دين‌ گذاردند، و كساني‌ ‌که‌ ‌به‌ مقدسات‌ دين‌ بي‌احترامي‌ كردند، و كساني‌ ‌که‌ قرآن‌ ‌را‌ مهجور كردند و اشباه‌ اينها.

وَ صَدُّوا عَن‌ سَبِيل‌ِ اللّه‌ِ ‌که‌ ديگران‌ ‌را‌ ‌هم‌ مانع‌ شدند ‌که‌ متابعت‌ حق‌ كنند و جلوگيري‌ كردند ‌آنها‌ ‌را‌، أَضَل‌َّ أَعمالَهُم‌ حبط شد اعمال‌ ‌آنها‌ و باطل‌ و فاسد گرديد كأن‌ ‌لم‌ يكن‌ اما مشركين‌ مثل‌ عتق‌ و صدقه‌ و ضيافت‌ و كارهاي‌ نيك‌ ‌که‌ ‌در‌ نظر ‌آنها‌ خوب‌ ‌بود‌ تمام‌ باطل‌ و ‌از‌ ‌بين‌ رفت‌، و اما يهود و نصاري‌ اعتقاد بنبوت‌ انبياء سلف‌ و آنچه‌ ‌به‌ دستورات‌ ‌آنها‌ عمل‌ ميكردند، و اما مرتدين‌ اعمال‌ قبل‌ ‌از‌ ارتداد ‌آنها‌ زيرا شرط صحت‌ كليه‌ اعمال‌ ايمان‌ ‌است‌ و موافاة ‌که‌ بقاء ايمان‌ ‌باشد‌ ‌تا‌ آخرين‌ نفس‌.

وَ الَّذِين‌َ آمَنُوا بجميع‌ عقايد حقه‌ و بقاء ‌آن‌ ‌تا‌ زمان‌ فوت‌ وَ عَمِلُوا‌-‌ الصّالِحات‌ِ گفتيم‌ مراد جميع‌ اعمال‌ صالحه‌ نيست‌ زيرا ممكن‌ نيست‌، و نيز مراد نيست‌ ‌که‌ جميع‌ اعمال‌ ‌آنها‌ صالح‌ ‌باشد‌ زيرا مباحات‌ بلكه‌ مكروهات‌ بلكه‌ پاره‌اي‌ ‌از‌ سيئات‌ ‌که‌ قابل‌ مغفرت‌ ‌باشد‌ همين‌ اندازه‌ ‌که‌ اعمال‌ صالحه‌ ‌از‌ ‌آنها‌ صادر

جلد 16 - صفحه 165

‌شده‌ ‌باشد‌.

وَ آمَنُوا بِما نُزِّل‌َ عَلي‌ مُحَمَّدٍ ‌اينکه‌ جمله‌ داخل‌ ‌در‌ ‌الّذين‌ آمنوا ‌بود‌ تخصيص‌ بذكر ‌براي‌ دفع‌ توهم‌ كساني‌ ‌است‌ ‌که‌ نگويند ‌ما ‌او‌ ‌را‌ بپيغمبري‌ قبول‌ داريم‌ و شهادتين‌ ‌را‌ ميگويند بلكه‌ نماز و روزه‌ و زكاة و حج‌ و ساير چيزهاي‌ ديگر ‌را‌ بجا بياورند بايد بجميع‌ ‌ما انزل‌ ‌علي‌ الرسول‌ معتقد باشند ‌که‌ عمده ‌آنها‌ مسأله ولايت‌ ‌است‌، بلكه‌ ‌اگر‌ يك‌ حكم‌ ‌از‌ احكام‌ ‌را‌ منكر شد مثل‌ باب‌ حدود و ديات‌ و قصاص‌ و ميراث‌ و ربا و ‌غير‌ اين‌ها ‌از‌ مصداق‌ ‌اينکه‌ جمله‌ بيرون‌ ‌است‌.

وَ هُوَ الحَق‌ُّ ‌که‌ آنچه‌ فرموده‌ و ‌بر‌ ‌او‌ نازل‌ ‌شده‌ حق‌ و صدق‌ ‌از‌ جانب‌ خداوند متعال‌ صادر ‌شده‌ مِن‌ رَبِّهِم‌ آنچه‌ ميفرمايد ‌از‌ وحي‌ الهي‌ ‌است‌ ‌از‌ پيش‌ ‌خود‌ چيزي‌ نميفرمايد:

ما ضَل‌َّ صاحِبُكُم‌ وَ ما غَوي‌ وَ ما يَنطِق‌ُ عَن‌ِ الهَوي‌ إِن‌ هُوَ إِلّا وَحي‌ٌ يُوحي‌ و النجم‌ ‌آيه‌ 2 ‌الي‌ 4 كَفَّرَ عَنهُم‌ سَيِّئاتِهِم‌ سيئه‌ اعمال‌ زشت‌ ‌است‌ ‌که‌ تعبير بصغار معاصي‌ مي‌ كنند ‌اگر‌ چه‌ لفظ عموم‌ دارد تمام‌ معاصي‌ ‌را‌ شامل‌ مي‌شود ولي‌ البته‌ مؤمنين‌ ‌که‌ اعمال‌ صالحه‌ داشته‌ ‌باشد‌ و ايمان‌ بجميع‌ ‌ما انزل‌ ‌علي‌ ‌محمّد‌ «ص‌» آورده‌ ‌باشد‌ كبيره‌ ‌از‌ ‌او‌ صادر نمي‌شود و ‌اگر‌ احيانا صادر شد فورا تائب‌ ميشود.

وَ أَصلَح‌َ بالَهُم‌ بال‌ بمعني‌ شأن‌، و حال‌، و امر عظيم‌، و قلب‌ استعمال‌ ‌شده‌ مثل‌: فَما بال‌ُ القُرُون‌ِ الأُولي‌ طه‌ ‌آيه‌ 53.

و: ما بال‌ُ النِّسوَةِ اللّاتِي‌ قَطَّعن‌َ أَيدِيَهُن‌َّ يوسف‌ آيه 50، و ‌در‌ حديث‌ ‌است‌ ‌کل‌ امر ذي‌ بال‌ ‌لم‌ يبدأ ببسم‌ اللّه‌ فهو أبتر، و ‌در‌ كلمات‌ بزرگان‌: يخطر ببالي‌. و ‌در‌ اينجا بمعني‌ شأن‌ و حال‌ ‌است‌ ‌يعني‌ اصلح‌ شأنهم‌ و حالهم‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 2)- این آیه توصیفی است از وضع مؤمنان که در نقطه مقابل آن کفار قرار دارند، می‌فرماید: «و کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، و به آنچه بر محمد نازل شده- که حق است و از سوی پروردگار است- نیز ایمان آوردند خداوند گناهانشان را می‌بخشد و کارشان را (در دنیا و آخرت) اصلاح می‌کند» (وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ).

نکات آیه

۱- مؤمنان صلاح پیشه و معتقد به حقانیت راه محمد(ص)، مورد غفران و لطف الهى (و الذین ءامنوا و عملوا الصلحت ... کفّر عنهم سیّئاتهم و أصلح بالهم)

۲- لزوم پیوستگى ایمان با عمل صالح (و الذین ءامنوا و عملوا الصلحت )

۳- صلاح پیشگى و حضور در همه میدان هاى ارزشى، داراى ارج و ثمربخشى (و الذین ... عملوا الصلحت ... کفّر عنهم سیّئاتهم) تعبیر «الصالحات» با واژه جمع داراى الف و لام - که مى تواند فراگیرى و استغراق راافاده کند - مى رساند که آنچه مایه تکفیر سیّئات و ثمربخشى است، حضور در همه میدان هاى صلاح و ارزشى است و نه روى آورى مقطعى و کوتاه مدت به بعضى از اعمال نیک.

۴- عمل نیک، نمود و مظهر ایمان (و الذین ءامنوا و عملوا الصلحت ) در صورتى که عطف در «و عملوا الصالحات»، تفسیرى باشد; از آیه شریفه استفاده مى شود که ایمان و عمل صالح، حقیقتى است واحد، گرچه به لحاظ لفظ و اعتبار متغایر مى نمایند. بنابر این، ایمان واقعى را در قامت عمل باید جست.

۵- ایمان به پیامبر اسلام و قرآن، شرط ثمربخشى عقیده به خداوند و عمل صالح (و الذین ءامنوا ... و ءامنوا بما نزّل على محمّد) از تکرار «آمنوا...» استفاده مى شود که «آمنوا» - در «الذین آمنوا» - به معناى اعتقاد به خداى یگانه است; چه این که در «آمنوا بما...» به معناى ایمان به قرآن و رسالت پیامبر(ص) است. از قرین آمدن ایمان و عمل صالح، اعتقاد به پیامبر(ص) و قرآن، مطلب بالا استفاده مى شود.

۶- اعتقاد واقعى به خداوند و پایبندى به ارزش ها، مستلزم پذیرش قوانینى است که از سوى خداوند بر پیامبر(ص) نازل شده است. (و الذین ءامنوا ... و ءامنوا بما نزّل على محمّد) قید «و آمنوا بما نزّل...» - به عنوان سومین حلقه در پى «آمنوا» و «عملوا الصالحات» - مى تواند بیانگر این برهان باشد که اگر کسى معتقد به خداوند است باید به قوانین و دستورات او - که به وسیله پیامبران ابلاغ مى شود - نیز مؤمن باشد و بدون آن، در حقیقت به خدا ایمان ندارد و پایبند ارزش ها نیست.

۷- قرآن، حقایقى نازل شده از سوى خداوند، بر پیامبر(ص) (نزّل على محمّد و هو الحقّ من ربّهم) تصریح به «نزّل»، بیانگر این حقیقت است که شخص پیامبر(ص) مفاهیم و حقایق قرآن راابداع نکرده; بلکه قرآن به همین صورت از جانب خداوند بر آن حضرت نازل شده است.

۸- مفاهیم عالى وحى، تنزل یافته از سوى خداوند، در سطح فهم بشر * (و ءامنوا بما نزّل على محمّد) بدان احتمال که واژه «نزّل» اشاره به تنزل و پایین آمدن سطح مفاهیم در حد درک بشر داشته باشد; از آیه شریفه استفاده مى شود که این تنزل از سوى خداوند صورت گرفته است; نه این که مفاهیم کلى بر پیامبر(ص) وحى شده و آن حضرت خود آنها را در سطح فهم مردم بیان کرده باشد.

۹- قرآن، حقایق و قوانینى در جهت رشد و تکامل بشر (و هو الحقّ من ربّهم) با توجه به این که ضمیر «هو» به «ما نزّل...» (قرآن) بازمى گردد; از تعبیر «من ربّهم» استفاده مى شود که قرآن نشأت یافته از مقام ربوبیت خدا و در جهت رشد و تکامل انسان ها است.

۱۰- مفاهیم و معارف قرآن، حق، و به دور از پوچى و تضاد با ارزش ها و واقعیت هاى هستى (و ءامنوا بما نزّل على محمّد و هو الحقّ) از اطلاق واژه «حقّ» بر قرآن (مانزّل على محمّد)، مطلب بالا استفاده مى شود.

۱۱- ربوبیت الهى، مقتضى فرو فرستادن برنامه و قانون حق براى بشر (بما نزّل على محمّد و هو الحقّ من ربّهم) از ارتباط «ما نزّل»، «الحقّ» و «من ربّهم» مطلب بالا استفاده مى شود.

۱۲- حق و حقیقت، منحصر در معارف نازل شده بر پیامبر(ص) است. (و هو الحقّ من ربّهم) از تقدیم «هو» بر «الحقّ» انحصار و از الف و لام «الحقّ» استغراق و تمامیت استفاده مى شود.

۱۳- آمرزش گناهان و سامان یافتن شؤون حیات، پاداش الهى به مؤمنان صالح پیرو قرآن (و الذین ءامنوا ... کفّر عنهم سیّئاتهم و أصلح بالهم) «أصلح بالهم» یا به معناى اصلاح مطلق شؤون زندگى و یا اصلاح قلب و دل مؤمنان است، برداشت یاد شده براساس معناى اول است.

۱۴- گناهان، پدید آورنده مشکلات و نابسامانى ها در شؤون زندگى انسان * (کفّر عنهم سیّئاتهم و أصلح بالهم) از تقدم «سیّئات» استفاده مى شودکه وجود گناهان عامل نابسامانى ها است و با آمرزش آنها، امور دیگر نیز سامان مى یابد.

۱۵- اندیشه و قلب مؤمنان راستین، تحت تربیت و هدایت ویژه پروردگار (و الذین ءامنوا ... و أصلح بالهم) چنانچه واژه «بال» در «أصلح بالهم» به معناى قلب و فکر باشد; از این که خداوند اصلاح قلب و اندیشه مؤمنان را به خود نسبت داده است، تربیت و هدایت ویژه استفاده مى شود.

۱۶- گناه، مایه تیرگى قلب و رخت بستن صلاح از فکر و اندیشه انسان * (کفّر عنهم سیّئاتهم و أصلح بالهم) میان سیّئات و عدم صلاح قلب، مى تواند رابطه علّى و سببى باشد. از تقدم سیّئات استفاده مى شود که عامل فساد فکر و اندیشه، گناهان است و با زدایش گناهان، اندیشه صلاح مى یابد. این احتمال مبتنى است بر این که «بال» به معناى قلب باشد.

۱۷- دلجویى و حمایت خداوند از مؤمنان، در برابر توطئه هاى کافران دین ستیز (الذین کفروا ... أضلّ أعملهم . و الذین ءامنوا ... کفّر عنهم سیّئاتهم و أصلح بالهم) از مجموع آیه شریفه، استفاده مى شود که خداوند، در کنار تهدید و توبیخ کافران دین ستیز، در این آیه به دلجویى و حمایت از مؤمنان راستین پرداخته است.

۱۸- گرایش به ایمان و عمل صالح، زمینه ساز بخشایش و غفران خطاهاى گذشته انسان (و الذین ءامنوا ... کفّر عنهم سیّئاتهم) «کفّر عنهم سیّئاتهم» مى تواند صرفاً نظر به گناهان قبل از ایمان و اسلام داشته باشد.

۱۹- بخشش لغزش ها از سوى خدا، منوط به پایبندى انسان به اصول عقیدتى و اعمال ارزشى است. (و الذین ءامنوا و عملوا الصلحت ... کفّر عنهم سیّئاتهم) از ترتّب «کفّر عنهم سیّئاتهم» بر «آمنوا و عملوا الصالحات و آمنوا بمانزّل»، مطلب بالا استفاده مى شود.

۲۰- نیاز همیشگى انسان، به لطف و خطاپوشى خداوند (و الذین ءامنوا ... کفّر عنهم سیّئاتهم) از این که خداوند به موحدان نیک کردار و مؤمن به قرآن و خط پیامبر(ص)، نوید غفران داده است; استفاده مى شود که حتى چنین مؤمنانى نیز نیازمند غفران خداوند هستند.

۲۱- اراده الهى، حاکم بر تحولات تاریخ و نصرت دهنده مؤمنان در برابر هجوم کفر (الذین کفروا ... أضلّ أعملهم . و الذین ءامنوا ... و أصلح بالهم) با توجه به شأن نزول آیه - که در کوران مشکلات مسلمانان نازل شده و بدانان نوید پیروزى داده است - مطلب بالا استفاده مى شود. در این صورت «بال» به معناى شؤون مادى و معنوى زندگى خواهد بود.

موضوعات مرتبط

  • آمرزش: زمینه آمرزش ۱۸; شرایط آمرزش ۱۹; مشمولان آمرزش ۱
  • ارزشها :۳ آثار پایبندى به ارزشها ۶ ۳، ۱۹
  • اسلام: حقانیت اسلام ۱۲; زمینه قبول اسلام ۶
  • انسان: نیازهاى معنوى انسان ۲۰
  • ایمان: آثار ایمان ۱۸; آثار ایمان به قرآن ۵; آثار ایمان به محمد(ص) ۵; ایمان و عمل صالح ۲; نشانه هاى ایمان۴
  • تاریخ: منشأ تحولات تاریخ ۲۱
  • تکامل: ابزار تکامل ۹
  • خدا: آثار ربوبیت خدا ۱۱; حاکمیت اراده خدا ۲۱; حمایتهاى خدا ۱۷; نصرت خدا ۲۱
  • دین: توطئه دین ۱۷; منشأ دین ۱۱
  • شخصیت: آسیب شناسى شخصیت ۱۶
  • صالحان: آمرزش صالحان ۱، ۱۳; اصلاح زندگى صالحان ۱۳; پاداش صالحان ۱۳
  • عقیده: آثار عقیده ۱۹; آثار عقیده به خدا ۵، ۶
  • عمل صالح: آثار عمل صالح ۴، ۱۸، ۱۹; ارزش عمل صالح ۳; شرایط قبولى عمل صالح ۵
  • قرآن: حقانیت قرآن ۷، ۹، ۱۰; نقش قرآن ۹; وحیانیت قرآن۷
  • قلب: عوامل قساوت قلب ۱۶
  • کافران: توطئه کافران ۱۷
  • گمراهى: عوامل گمراهى ۱۶
  • گناه: آثار گناه ۱۴، ۱۶; آمرزش گناه ۱۳
  • مؤمنان: آمرزش مؤمنان ۱، ۱۳; اصلاح زندگى مؤمنان ۱۳; پاداش مؤمنان ۱۳; تربیت مؤمنان ۱۵; توطئه علیه مؤمنان ۱۷; حامى مؤمنان ۱۷; دلدارى به مؤمنان ۱۷; فضایل مؤمنان ۱۵; نصرت مؤمنان ۲۱
  • محمد(ص): حقانیت تعالیم محمد(ص) ۱۲; فضایل محمد(ص) ۱۲; مؤمنان به محمد(ص) ۱; نزول قرآن بر محمد(ص) ۷
  • مشکلات: زمینه مشکلات ۱۴
  • مهتدین :۱۵
  • نیازها: نیاز به تکفیر گناه ۲۰; نیاز به لطف خدا ۲۰
  • وحى: سهولت فهم وحى ۸; نزول وحى ۸

منابع

  1. طبرسى صاحب مجمع البیان چنین افزوده و گوید: آیه اول درباره کسانى نازل شده که به دشمنان اسلام در جنگ بدر اطعام می‌نمودند و اینان ده نفر بودند که هر یک به نوبه در هر روز آنان را اطعام می‌نمودند و صاحب کشف الاسرار اسامى آن‌ها را بدین قسم ذکر نموده. ابوجهل، عتبة، شیبة، ولید بن عتبة، عقبة بن ابى معیط، امیة بن خلف، منبّه، نبیه، حکیم بن حزام، زمعة بن الاسود، حارث بن عامر و ابوالبخترى چنان که در تفسیر ابن ابى‌ حاتم نیز از ابن عباس روایت شده است و نیز در تفسیر على بن ابراهیم چنین آمده که آیه اول درباره آن عده از اصحاب رسول خدا نازل شده که بعد از پیامبر از دین مرتد شدند و حق اهل بیت او را غصب نمودند و از ولایت امیرالمومنین على علیه‌السلام جلوگیرى به عمل آوردند و با این کار اعمال پیشین خود را از جهاد و نصرت پیامبر باطل گردانیدند و نیز آیه دوم درباره ابوذر غفاری و عمار یاسر و سلمان فارسی و مقداد نازل شده که نقض عهد ننمودند و بر ولایت امیرالمؤمنین على ثابت قدم ماندند.