لِفُرُوجِهِم
از الکتاب
«فروج» جمع «فرج»، کنایه از دستگاه تناسلى است.
ریشه کلمه
قاموس قرآن
شكاف. [مرسلات:9]. آنگاه كه آسمان شكافته شود مثل [انشقاق:1]. جمع آن فروج است [ق:6]. يعنى آيا نگاه نكردند كه آسمان را بالاى آنها چگونه ساختيم و زينت داديم كه شكاف هائى ندارد (تا معيوبش كند). [مؤمنون:5]. [نور:31]. فرج عبارت است از مخرج بول و غائط در زن و مرد. راغب گويد: فرج ميان دو پا است و آن را به كنايه بر قبل و دبر اطلاق كردهاند و در كثرت استعمال مثل صريح در آن معنى شده است در مجمع ذيل آيه 5 مؤمنون فرموده: ليث گفته فرج اسم هر سوئه زن و مرد است در اقرب الموارد آمده: «اَلْفَرْجُ مِنَ الْاِنسانِ: اَلْعَوْرَةُ وَ يُطْلَقُ عَلَى الْقُبُلِ وَ الدُّبُرِ» حفظ فرج در زن و مرد ظاهراً آن است كه آن را از ناظر محرم بپوشد.
کلمات نزدیک مکانی
هُم الّذِين حَافِظُون إِلاّ وَ عَلَى أَزْوَاجِهِم أَو مَا مَلَکَت فَاعِلُون مَأْمُون غَيْر أَيْمَانُهُم لِلزّکَاة رَبّهِم عَذَاب إِن
تکرار در هر سال نزول
در حال بارگیری...