ق ١٤
کپی متن آیه |
---|
وَ أَصْحَابُ الْأَيْکَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ کُلٌ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَ وَعِيدِ |
ترجمه
ق ١٣ | آیه ١٤ | ق ١٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَصْحَابُ الأیْکَةِ»: قوم شعیب هستند (نگا: حجر / ، شعراء / و . «قَوْمُ تُبَّعٍ»: گروهی از مردم یمن که پیرو پادشاه خوبی به نام تُبّع الْحِمْیَری بودند. (نگا: دخان / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
کَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْکَةِ... (۴)
کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ... (۳) فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ... (۱)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ «14»
و اصحاب ايكه (قوم شعيب) و قوم تبع (پادشاهان يمن) همگى پيامبران را تكذيب كردند، پس وعده عذاب من، بر آنان قطعى شد (و نابود شدند).
نکته ها
نام «اصحاب الرَّس»، در اين سوره و در سوره فرقان آيه 38 آمده است. «اصحاب رسّ» در يمامه زندگى مىكردند و پيامبرى به نام حنظله داشتند كه پيامبرشان را تكذيب كرده، او را در چاه انداختند. چون «رَسّ» به معناى چاه مىباشد آن قوم را اصحاب رسّ ناميدند. برخى
جلد 9 - صفحه 214
آنان را قومى مىدانند كه درخت صنوبر را معبود خود قرار داده و آن را مىپرستيدند. «1» امام صادق عليه السلام در مورد علّت عذاب اصحاب رسّ فرمودند: زنانشان به زنان اكتفا مىكردند (و همجنسباز بودند). «2»
قوم ثمود، قوم حضرت صالح عليه السلام و قوم عاد، قوم حضرت هود عليه السلام است.
«ايكه» به معناى بيشهزار و جايى است كه درختان درهم آمده دارد. اصحاب ايكه، يك گروه از قوم حضرت شعيب بودند كه در بيشهزارها زندگى مىكردند. در سوره حجر و شعراء از آنان نام برده شده است.
«تُبّع» لقب پادشاهان يمن است و قوم تُبّع، به گروهى از مردم يمن گفته شده كه پيرو پادشاهان خود بودهاند. نام آنان در سوره دخان آيه 37 نيز آمده است.
در حديث مىخوانيم كه پادشاه يمن (تبّع) به دو قبيله أوس و خزرج گفت: شما در همين يثرب بمانيد تا پيامبر اسلام مبعوث شود و من هم اگر آن پيامبر را درك كنم، به او خدمت مىكنم و با او همراه مىشوم. «3»
از آنجا كه قوم حضرت لوط، همگى از اقوام و خويشان او بودند، لذا قرآن در مورد آنان به «اخوان لوط» تعبير كرده است. «4» البتّه قرآن، پيامبران را برادران مردم مىداند و شايد از اين جهت نيز به قوم لوط، برادران او اطلاق شده است.
پیام ها
1- آشنايى با تاريخ و مشكلات انبيا، مايهى دلدارى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله است. «كُلٌ
«1». تفسيرنمونه.
«2». كافى، ج 5، ص 551.
«3». تفسير مجمعالبيان.
«4». تفسير مجمعالبيان.
جلد 9 - صفحه 215
كَذَّبَ الرُّسُلَ»
2- تضادّ ميان حق و باطل، در طول تاريخ وجود داشته است. «كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ»
3- خداوند با فرستادن انبيا، اتمام حجت مىكند و اگر مردم لجاجت كردند و نپذيرفتند، كيفر مىكند. كَذَّبَ الرُّسُلَ ... فَحَقَّ وَعِيدِ
4- كيفر برخى اقوام لجوج، در دنيا بوده است. «فَحَقَّ وَعِيدِ»
5- تاريخ و سرنوشت اقوام پيشين، درس عبرتى براى آيندگان است. كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ ... فَحَقَّ وَعِيدِ
6- تكذيب هر يك از پيامبران، عذاب و قهر الهى را به دنبال دارد. «كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ «14»
«1» بحار الانوار ج 14 ص 154 ذيل روايت 4 بنقل از قصص راوندى.
جلد 12 - صفحه 221
وَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ: و تكذيب كردند اصحاب بيشه و جنگل، پيغمبر خود حضرت شعيب عليه السّلام را و به سبب كم فروشى و مخالفت الهى به عذاب رجفه گرفتار شدند. وَ قَوْمُ تُبَّعٍ: و تكذيب كردند قوم تبع ملك يمن را كه نامش تبع بود، كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ: هر قومى از ايشان يا همه آنها تكذيب كردند همه پيغمبران را، چون تكذيب يك پيغمبر، تكذيب تمام انبياء باشد از اين جهت هر دسته تكذيب كل را نمودند؛ پس به سبب مخالفت تامه و اتمام حجت، فَحَقَّ وَعِيدِ: پس واجب و لازم گشت وعيد من، يعنى آنچه وعده كرده بوديم از عذاب و عقاب بر ايشان نازل شد؛ و هرگاه عاقبت كار امم ماضيه كه مكذب رسل بودند عذاب استيصال بود، پس حال مكذبان قوم تو هم نيز هلاكت خواهد بود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ أَصْحابُ الرَّسِّ وَ ثَمُودُ «12» وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ وَ إِخْوانُ لُوطٍ «13» وَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ «14» أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ «15» وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ «16»
إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيانِ عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِيدٌ «17» ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ «18» وَ جاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِكَ ما كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ «19» وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ ذلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ «20»
جلد 5 صفحه 52
ترجمه
تكذيب كردند پيش از آنها قوم نوح و اصحاب رس و ثمود
و عاد و فرعون و برادران لوط
و اصحاب ايكه و قوم تبّع هر يك تكذيب كردند پيغمبران را پس لازم شد وعيد من
آيا درمانده و عاجز شديم بآفرينش اوّل بلكه آنها در شك و شبهه از آفرينش جديدند
و بتحقيق آفريديم انسانرا و ميدانيم آنچه را وسوسه ميكند بآن نفس او و ما نزديكتريم باو از رگ گردن
هنگاميكه ميگيرند و ضبط ميكنند دو ملك ضبط كننده از راست و از چپ نشسته
تلفظ نميكند به سخنى مگر آنكه نزد او است نگهبان و مراقبى مهيّا و آماده
و بيامد بيهوشى مرگ براستى و درستى اينست آنچه كه از آن ميگريختى
و دميده شود در صور آن است روز وعيد.
تفسير
خداوند متعال براى تسليت خاطر پيغمبر خود و تهديد كفّار مكّه بمانند عذابهائى كه بر امم سابقه نازل شده بود باز اشاره باحوال آنها فرموده ميفرمايد قوم نوح و عاد و ثمود كه قصص آنها مكرّر ذكر شده و اصحاب رس كه گفته شده پيغمبر خودشان را در چاهيكه كندند و بنام رس معروف شده انداختند و قصّه آن در سوره فرقان گذشت و قوم فرعون و خويشاوندان لوط و اصحاب بيشه و جنگل كه قوم شعيب پيغمبر بودند و در سوره حجر شرح آن ذكر شد و قوم تبّع كه در سوره دخان مذكور گرديد هر يك از اين اقوام كه سابقه ذكر دارند اجمالا و تفصيلا تكذيب نمودند پيغمبرانى را كه مبعوث بر آنها شدند بنوبه خودشان پس واجب و لازم شد بر آنها وعيد من يعنى سزاوار وعده عذاب خدا شدند بانواع مختلفه كه در محلّ خود بيان شد و بعد از اين باز استدلال بر معاد فرموده باين تقريب كه آيا ما خسته و مانده و عاجز شديم از خلق نمودن بواسطه خلق اوّل با آن كه آنها قبول دارند آن از ما صادر شده و خلقت دوباره براى هر كس آسانتر از ابتداء است و مسلّم است كه خداوند عاجز نميشود ولى قبول نميكنند معاد را از ما و از اين انكار
جلد 5 صفحه 53
در اشتباه بزرگ غير مترقبى هستند با آن اقرار و منشأ اين شبهه جريان عادت بر آن و عدم جريان بر اين است در توحيد از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از اين آيه فرمود تأويل آن آنستكه خداوند وقتى اين مردم و اين عالم را فانى نمود و اهل بهشت ببهشت رفتند و اهل جهنّم بجهنّم عالم ديگرى و مردم ديگرى را از نو مىآفريند كه عبادت كنند او را و آسمان و زمين آنها غير از اين آسمان و زمين است شما تصوّر ميكنيد خدا همين يك عالم را خلق كرده يا بشرى غير از شما خلق نفرموده قسم بخدا بتحقيق خلق فرموده هزار عالم و هزار هزار آدم و شما در اواخر اين عوالم و آن آدميانيد و در خصال و عيّاشى نيز قريب به اين معنى را از آن حضرت نقل نموده و شمّهاى از اينمقال در سوره ابراهيم عليه السّلام گذشت و مطالب سابقه اعاده نميشود و براى اثبات احاطه علميّه خود ببواطن خلق و خفاياى امور ميفرمايد كه ما خلق نموديم بنى نوع بشر را و ميدانيم سخنهاى درونى و حديث نفس آنها را كه چه در دل راه ميدهند و با خود مخفيانه صحبت ميدارند و ما بآدمى از رگ گردن كه متّصل است بوتين كه آن رگ قلب است نزديكتريم مقصود بيان استيلاء و احاطه تامّه است بعلم و قدرت كه جانش در دست قدرت ما است و افكار درونيش در نزد ما حاضر است مانند روح يا كسيكه باين درجه نزديك باو باشد حتّى در وقتى كه دو ملك مقرّب با دو قوّه گيرنده از طرف راست و چپش جايگزين شده هر سخنى كه از دهان او بيرون آيد ثبت و ضبط مينمايند و مراقب و آماده براى اخذ اقوال و اعمال اويند ما از آندو مطلعتريم ولى براى تأكيد و تشديد در نگهدارى بندگان خودشان را از معصيت و الزام بر آنها بحجّت در روز قيامت آن دو را بر آنها گماشتهايم و ضمير در لديه يا راجع است بقول يا راجع بلافظ كه يلفظ دلالت بر آن دارد يا بانسان كه در صدر كلام ذكر شده بود و احتمال اخير اقوى است چون مأموريت آن دو ملك اختصاص بثبت قول ندارد چنانچه در جوامع از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه نويسنده حسنات در طرف راست مرد و نويسنده سيّئات در جانب چپ او جاى دارد و ملك دست راست امير است بر ملك دست چپ وقتى كه او كار خوبى كند ملك دست راست ده برابر مينويسد و وقتى كار بدى كند بملك دست چپ ميگويد هفت ساعت
جلد 5 صفحه 54
مهلت بده او را شايد استغفار كند و در كافى از امام صادق عليه السّلام نيز قريب به اين معنى را نقل نموده و ظاهر آنستكه رقيب و عتيد صفت هر يك از آن دو است نه آنكه رقيب نام يكى و عتيد نام ديگرى باشد كه بر السنه و افواه جارى شده و خداوند بعد از دفع استبعاد كفّار از معاد در آيات سابقه تأكيد فرموده آنرا بتحقّق مقدّمهاش كه مرگ است و آنقيامت صغرى ميباشد چون خبر داده از تحقّق آن بلفظ ماضى با آن كه مراد وقوع آن در آتيه است و سكرة الموت شدّت مرگ است كه عقل را زايل نمايد و جاءت سكرة الحق بالموت نيز قرائت شده و آنرا در مجمع و قمّى ره نسبت بائمه اطهار داده يعنى و آمد بيهوشى كه حقّ است با مرگ خدا ميخواهد بفرمايد مقدّمه زنده شدن كه مردن است محقق شده آماده زنده شدن باشيد اى آدميزاد اين مرگ همان است كه تو از آن ميگريختى و همچنين خبر داده از تحقق وقوع نفخه دوم اسرافيل كه نفخه بعث است و آنكه آن روز انجاز وعيد يعنى وعده عذاب الهى است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
كَذَّبَت قَبلَهُم قَومُ نُوحٍ وَ أَصحابُ الرَّسِّ وَ ثَمُودُ «12» وَ عادٌ وَ فِرعَونُ وَ إِخوانُ لُوطٍ «13» وَ أَصحابُ الأَيكَةِ وَ قَومُ تُبَّعٍ كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ «14»
تكذيب كردند پيش از اينکه كفار و مشركين قوم نوح، و اصحاب رس، و ثمود امت صالح، و عاد امت هود، و فرعون، و قوم لوط، و اصحاب الايكه قوم شعيب، و قوم تبع و تمام اينها تكذيب كردند پيغمبران را پس ثابت و محقق شد وعيدهاي ما که هلاك شدند بانحاء مختلف.
كَذَّبَت قَبلَهُم قبل از قوم شما از مشركين و كفار امم ماضيه قَومُ نُوحٍ که تمام غرق شدند و فقط اصحاب سفينه که حدود هفتاد نفر بودند نجات پيدا كردند که حضرت نوح را آدم ثاني خواندند که تمام افراد بشر از نسل او باقي مانده.
وَ أَصحابُ الرَّسِّ گفتند: رس اسم چاهي است و اصحاب رس بقيه قوم ثمود که قوم صالح بودند پس از صالح قبل از ابراهيم که اينها پيغمبر خود را كشتند و در آن چاه انداختند و آن قدر سنك بر او زدند تا آن چاه مملو از حجاره شده و خداوند آنها را هلاك كرد.
وَ ثَمُودُ قوم صالح که ناقه صالح را پي كردند و فصيل آن را كشتند و بصيحه و صاعقه و رجفه هلاك شدند.
و عاد قوم هود که بباد صرصر تمام هلاك شدند.
وَ فِرعَونُ و اتباعش که در رود نيل غرق شدند.
وَ إِخوانُ لُوطٍ تعبير باخوان اخوت نسبي داشتند که بامطار حجاره و خسف که شهرهاي آنها سرنگون شد.
وَ أَصحابُ الأَيكَةِ که قوم شعيب باشند و اصحاب مدين که بصاعقه هلاك شد.
وَ قَومُ تُبَّعٍ تعبير بتبع براي كثرت اتباع آنها بود و اينها سلاطيني بودند که گفتند: فقط تبع وسط مؤمن صالح بود بلكه بعضي گفتند: نبي بود که ذي القرنين نام نهادند که دو قرن سلطنت داشت، و حضرت خضر و الياس نزد او
جلد 16 - صفحه 244
بودند، و بقيه آنها چه قبل از ذي القرنين تبع اول و چه بعد از آن تكذيب انبياء خود كردند و بعذاب الهي هلاك شدند.
كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ تمام اينها تكذيب پيغمبران سلف كردند.
فَحَقَّ وَعِيدِ تو عيدهايي که انبياء براي كفار خبر دادند از عذابهاي مهلكه بر آنها ثابت و محقق شد اينکه كفار و مشركين بترسند که اينها عزيزتر از آنها نيستند و قوت و قدرت اينها بيشتر از آنها نيست، و سنت الهي هم تغيير پذير نيست.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 14)- «و نیز اصحاب الایکه [قوم شعیب] و قوم تبّع» که در سرزمین یمن زندگی میکردند (وَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ).
«ایکه» به معنی درختان فراوان و درهم پیچیده، و یا به تعبیر دیگر بیشه مانند
ج4، ص521
است، و اصحاب الایکه گروهی از قوم شعیب هستند که در غیر شهر «مدین» زندگی میکردند، شهری که دارای درختان بسیار بود.
سپس به تمام این اقوام هشت گانه اشاره کرده، میگوید: «هر یک از آنها فرستادگان الهی را تکذیب کردند، و وعده عذاب من در باره آنها تحقق یافت» (کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِیدِ).
این اقوام هم پیامبرانشان را تکذیب کردند، و هم مسأله توحید و معاد را، و سر انجام به سرنوشت دردناکی گرفتار شدند، بعضی گرفتار طوفان شدند، بعضی سیلاب، بعضی دیگر صاعقه، و بعضی زلزله، و یا غیر آن و سر انجام میوه تلخ تکذیب را چشیدند.
نکات آیه
۱- اصحاب «ایکه» و قوم «تُبّع»، از اقوام تکذیب کننده پیامبران (کذّبت قبلهم ... و أصحب الأیکة و قوم تبّع)
۲- «أصحاب أیکة»، ساکنان سرزمینى پردرخت و جنگلى * و أصحب الأیکة «أیکة» به معناى درختان انبوه و جنگل گونه است. احتمال دارد به اصحاب «أیکة»، از آن جهت این عنوان داده شده باشد که در محیطى این چنین زندگى مى کرده اند.
۳- موضع گیرى خصمانه بسیارى از اقوام در تاریخ، علیه پیامبران با موقعیت هاى مختلف تاریخى و اجتماعى* (کذّبت قبلهم قوم نوح و أصحب الرسّ و ثمود . و عاد و فرعون و إخون لوط . و أصحب الأیکة و قوم تبّع کلّ کذّب الرسل) با توجه به این که اقوام یاد شده در جوامع مختلف و موقعیت هاى متفاوت تاریخى حضور داشته اند; تعبیر «کلّ...» مى تواند تأکیدى باشد بر این که حق ستیزى، ربطى به زمان، مکان و نژاد ندارد.
۴- نابودى بسیارى از اقوام، در نتیجه حق ستیزى و تکذیب پیامبران (کذّبت قبلهم ... فحقّ وعید)
۵- کیفر امت هاى حق ستیز در طول تاریخ، پس از اتمام حجت الهى بر آنان (کذّبت قبلهم ... کلّ کذّب الرسل فحقّ وعید) تعبیر «فحقّ وعید» مى رساند که اقوام هلاک شده، قبلاً مورد هشدار، تهدید، تذکر و اتمام حجت قرار گرفته بودند.
۶- هلاکت تکذیب کنندگان انبیا در گذشته تاریخ، هشدارى به تکذیب گران پیامبر(ص) و دین الهى (کذّبت قبلهم ... کلّ کذّب الرسل فحقّ وعید)
۷- تکذیب هر یک از رسولان الهى، به منزله تکذیب همه آنان است.* (کلّ کذّب الرسل فحقّ وعید) برداشت بالا با توجه به این نکته است که هر یک از اقوام گذشته، نسبت به پیامبر خویش کفر مىورزیده اند; ولى خداوند آنان را منکر تمامى رسولان الهى معرفى کرده است.
روایات و احادیث
۸- «عن أبى عبداللّه(ع) قال، إنّ تُبّعاً قال للأوس و الخزرج کونوا هاهنا حتّى یخرج هذاالنبىّ أمّا أنا فلو أدرکته لخدمته و خرجت معه;[۱] از امام صادق(ع) روایت شده که تُبّع به اوس و خزرج گفت: در همین مکان (یثرب) باشید تا این پیغمبر مبعوث گردد و من هم اگر آن پیامبر را درک کنم، به او خدمت مى کنم و در خروج با او همراه مى شوم».
موضوعات مرتبط
- اتمام حجت: آثار اتمام حجت ۵
- اصحاب ایکه: تاریخ اصحاب ایکه ۱، ۲; تکذیبگرى اصحاب ایکه ۱; مسکن اصحاب ایکه ۲; موقعیت جغرافیایى اصحاب ایکه ۲
- اقوام پیشین: آثار تکذیبگرى اقوام پیشین ۴; آثار حق ستیزى اقوام پیشین ۴; اتمام حجت بر اقوام پیشین ۵; تاریخ اقوام پیشین ۳، ۴; حق ستیزى اکثریت اقوام پیشین ۴; دشمنى اکثریت اقوام پیشین ۳; زمینه کیفر اقوام پیشین ۵; عوامل هلاکت اکثریت اقوام پیشین ۴
- انبیا: آثار تکذیب انبیا ۷; دشمنان انبیا ۳; مکذبان انبیا ۱; هلاکت مکذبان انبیا ۶; هماهنگى انبیا ۷
- تبع: فضایل تبع ۸
- خدا: اتمام حجت خدا ۵; قانونمندى کیفرهاى خدا ۵; هشدارهاى خدا ۶
- دین: هشدار به مکذبان دین ۶
- قوم تبع: تاریخ قوم تبع ۱; تکذیبگرى قوم تبع ۱
- محمد(ص): هشدار به مکذبان محمد(ص) ۶
منابع
- ↑ کمال الدین، ج ۱، ص ۱۷۰، ح ۲۶; مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۰۱.