عبس ٢
گسترشکپی متن آیه |
---|
ترجمه
معنی کلمات و عبارات
«أَن جَآءَهُ الأعْمی»: مفعولٌله است.
نزول
شأن نزول آیات ۱ و ۲:
«شیخ طوسى» گویند: عده اى گویند: این آیات درباره مردى از بنىامیه نازل گردیده که با رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم همراه بود. وقتى که ابن اممکتوم آمد خود را جمع کرد و چهره خود را نسبت به او عبوس نمود و خواست با این عمل از ابن اممکتوم اعراض نموده و دورى جسته باشد سپس خداوند با نزول این آیه روش او را مذمت فرمود.
عده زیادى از مفسرین و نیز حشویة گویند: خود پیامبر نسبت به عبدالله بن اممکتوم عبوس شده بود و البته این قول فاسد است زیرا شأن رسول خدا صلی الله علیه و آله بالاتر و اجل از این گونه رفتار است در حالتى که در قرآن به خلق عظیم متصف گشته است و نیز خداوند درباره او فرماید: «وَلَوْ کنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک»[۱] و یا این که به او فرماید: «وَلا تَطْرُدِ الَّذِینَ یدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَالْعَشِی».[۲]
و همچنین از عادات رسول خدا صلی الله علیه و آله حسن خلق او بوده است بنابراین یک چنین نسبتى را نمى توان به انبیاء داد زیرا انبیاء منزه از این گونه رفتار مى باشند.[۳]
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۶ سوره عبس
- شان نزول آيات سوره عبس
- نکوهش روى گرداندن از مردی نابينا و توجه به توانگران
- اشاره به اين كه قرآن كريم «تذكره» است
- مقصود از اين كه درباره قرآن فرمود: «فى صُحُف مُكَرّمة...»
- ملائكۀ مخصوص وحى، عهده دار رساندن آن به پيامبران بوده اند
- روايتى از داستان «ابن اُمّ مكتوم» و نزول آيات سوره عبس
- بيان اين كه «آيات عتاب»، به روشنى متوجه پيامبر «ص» نيست ...
- روايتى ديگر حاكى از نزول «آيات عتاب» در مورد مردى از بنى اميّه
نکات آیه
۱ - مسلمانى نابینا، پس از ورود خود به مجلس وعظ و ارشاد پیامبر(ص)، با ترش رویى و روى گردانى یکى از حاضران مواجه شد. (عبس و تولّى . أن جاءه الأعمى)
۲ - عبداللّه بن اُمّ مکتوم، نابیناى مسلمانى که گرفتار ترش رویى و اعراض یکى از حاضران مجلس پیامبر(ص) شد. (أن جاءه الأعمى) برخى از مفسّران، نام شخصى را که «أعمى» بود و آیه شریفه درباره حضور او نازل شده، «عمرو» و اکثریت «عبداللّه» نوشته اند; ولى همگان بر این اتفاق دارند که او فرزند نابیناى «ام مکتوم» بود. در شأن نزول آیه شریفه آمده است که وى در حال ورود به مجلسى که پیامبر(ص)، در آن حضور داشت، مورد اسائه ادب فردى از بنى امیه - که گفته مى شود عثمان بن عفان بوده است - قرار گرفت.
۳ - خداوند، اعتراض کننده به ابن ام مکتوم را، به دلیل برخورد سرد و حاکى از خشم او، با گفتارى قهرآمیز سرزنش کرد. (عبس و تولّى . أن جاءه الأعمى) فعل غایب «عبس» و «تولّى»، حاکى از لایق نبودن شخص براى خطاب مستقیم است. در جملات بعدى، گرچه ضمیر خطاب به طور مکرر به کار رفته است; ولى در این موارد - که فعلى به صورت غایب در آغاز سخن قرار مى گیرد - متکلم گاه در ادامه کلام خود، فرد مورد نظر را شنونده گفتار خود فرض مى کند، بدون این که با او گفتوگوى مستقیم داشته باشد.
۴ - آگاه نشدن شخص از اظهار انزجار و ناراحتى دیگران، مجوّز چنین رفتارى با وى نیست و از زشتى آن نمى کاهد. (عبس و تولّى . أن جاءه الأعمى) با آن که فرد نابینا، گرفتگى چهره را مشاهده نمى کرد; ولى آیه شریفه آن رفتار را نکوهیده خوانده و فاعل آن را مذمت کرده است.
۵ - روشندلان مسلمان - هرچند فقیر باشند - شایسته احترام اند و اهانت یا اظهار کدورت از همنشینى با آنان، مجاز نیست. (عبس و تولّى . أن جاءه الأعمى) توصیف ابن ام مکتوم به «الأعمى» - با آن که اگر ثروتمند بود کورى او مایه خشم و قهر دیگران نمى شد - بیانگر این است که در نظام حاکم بر مردم آن زمان، افراد کور به رفاه و ثروت نمى رسیدند; به گونه اى که توصیف آنان به «کور»، براى بیان فقر آنها کافى بود. تقابل «الأعمى» با «من استغنى» در آیات بعد، گفته یاد شده را تأیید مى کند. سرزنش کسى که دیگران را بر شخص کور ترجیح داده بود، گویاى لزوم احترام نابینایان است.
۶ - نقص عضو، از شخصیت و ارزش انسان نمى کاهد. (عبس و تولّى . أن جاءه الأعمى)
۷ - مجلس پیامبر(ص)، پذیراى عموم مردم و آماده بهره بردن حتى براى معلولان و طبقات غیر اشراف (أن جاءه الأعمى)
موضوعات مرتبط
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۲
- انسان: ملاک ارزش انسان ها ۶
- ترشرویى: سرزنش ترشرویى ۴
- خدا: سرزنشهاى خدا ۳
- عبدالله بن ام مکتوم: اعراض از عبدالله بن ام مکتوم ۲; ترشرویى با عبدالله بن ام مکتوم ۲; قصه عبدالله بن ام مکتوم ۱، ۲، ۳
- عضو: آثار نقص عضو ۶
- فقرا: احترام فقرا ۵
- کوران: احترام کوران ۵
- محمد(ص): سیره محمد(ص) ۷; همنشینان محمد(ص) ۷
- مسلمانان: روش برخورد مسلمانان صدر اسلام ۱، ۲
- معاشرت: آداب معاشرت ۴
منابع
- ↑ ترجمه، «اگر تو بدخو و سنگدل مى بودى هر آینه از اطراف تو (مردم) پراکنده مى شدند».
- ↑ ترجمه، «کسانى که خداى خود را در بامدادان و شامگاهان میخوانند از خود دور مکن».
- ↑ على بن ابراهیم در تفسیر خود گوید: این آیه درباره عثمان بن عفان و ابن اممکتوم نازل شده و ابن اممکتوم مؤذن رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است و در عین حال کور و نابینا هم بود. روزى نزد پیامبر آمد در حالتى که اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله با وى بودند. عثمان نیز نزد پیامبر بود، رسول خدا صلی الله علیه و آله ابن اممکتوم را بر عثمان مقدم داشت و عثمان رو ترش کرد و از ابن اممکتوم روى برگردانید و این آیات نازل گردید. در صحیح ترمذى و نیز حاکم از عامه از عائشه و همچنین در مسند ابویعلى از انس روایت شده که موضوع رو ترش کردن درباره ابن اممکتوم از انب رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است و صاحب کشف الاسرار از عامه جریان آن را چنین نقل کند که عبدالله بن عمرو بن الاصم معروف به ابن اممکتوم مؤذن پیامبر بوده و در عین حال کور و نابینا بود. روزى پیامبر با جمعى از سران قریش نشسته بود که از آن جمله امیة بن خلف بوده. اینان با پیامبر مشغول صحبت بودند و پیامبر مشغول ارشاد آنان به خدا و اسلام بود در این میان اممکتوم که کور بود، وارد شد. به محض ورود پیامبر را بنام یا محمد صدا زد و حتى آن را به دفعات مکرر تکرار نمود. پیامبر در اینجا عبوس گردید و رو ترش کرد و به نداى عبدالله پاسخ نداد. عبدالله با حزن و اندوه برگشت سپس این آیات نازل شد بعد از نزول این آیات هر وقت پیامبر او را مى دید. بسیار دلجوئى مینمود و عباى خود را براى نشستن او پهن میکرد.