روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۴ ش ۵۷۰
آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۴، كِتَابُ الْوَصِيَّة
و روي ابن ابي عمير عن عبد الرحمن بن الحجاج عن خالد الطويل قال :
من لايحضره الفقيه جلد ۴ ش ۵۶۹ | حدیث | من لايحضره الفقيه جلد ۴ ش ۵۷۱ | |||||||||||||
|
ترجمه
محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۶ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۸۵
ابن أبى عمير، از عبد الرّحمن بن حجّاج، از خالد الطّويل روايت كرده است كه گفت: پدرم بهنگام احتضارش مرا فرا خواند، و گفت: فرزند عزيزم مال برادران كوچكت را قبضه كن، و آن را سرمايه كار قرار ده، و نصف سود را خود بردار و نيم ديگر را به ايشان واگذار، و در اين كار بر تو ضمانى نيست، پس بعد از وفات پدرم امّ ولد او مرا بنزد [قاضى] ابن ابى ليلى برد و گفت: اين مرد اموال فرزند مرا ميخورد، پس من داستان مأموريتم از سوى پدرم را براى او باز گفتم. ولى ابن أبى ليلى گفت: اگر پدرت تو را بكار باطلى امر كرده باشد من آن را تجويز نميكنم. سپس ابن- أبى ليلى شهودى بر من گرفت كه اگر در آن مال تصرّفى كنم ضامن باشم، پس من بنزد امام صادق عليه السّلام شدم، و داستان خود را به آن حضرت معروض داشتم. و از آن حضرت كسب تكليف كردم، امام عليه السّلام فرمود: امّا قول ابن أبى ليلى را، من نميتوانم ردّ كنم، و امّا در رابطه ميان تو و خداى عزّ و جلّ ضمانى بر عهده تو نيست.