روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۲ ش ۸۸۳
آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۲، كِتَابُ الْحَج
و روي :
من لايحضره الفقيه جلد ۲ ش ۸۸۲ | حدیث | من لايحضره الفقيه جلد ۲ ش ۸۸۴ | |||||||||||||
|
ترجمه
محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۳ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۱۵۸
و روايت شده است كه ابو ذر- رحمه اللَّه- نزديك كعبه بپاخاست، و گفت: من جندب بن سكن هستم. پس چون مردم پيرامون او گرد آمدند گفت: اگر چنان كه يكى از شما قصد سفر كند، هر آينه توشهاى برميدارد، كه او را براى سفرش كار ساز باشد. پس براى سفر قيامت توشهاى برداريد. آيا در آن روز چيزى نميخواهيد كه براى شما كار ساز باشد؟ پس مردى در برابر او بپاخاست، و گفت: ما را راهنمائى كن. أبو ذر گفت: در يك روز بسيار گرم، بياد روز حشر و نشور، روزه بدار. و براى عظائم امور حجّى بجاى آور و براى تاريكى و وحشت قبور در تاريكى شب، دوگانهاى بدرگاه يگانه بگزار. توشه اين راه كلمه خيرى است كه بر زبان برانى، و كلمه شرّى كه از گفتنش خاموش بمانى، يا صدقهاى كه از تو بمسكينى برسد، تا مگر- اى مسكين- بوسيله آن از مشكلات روزى دشوار نجات بيابى! دنيا را در دو درهم قرار ده، يكى آن درهم كه بر عيال خود انفاق كنى، و ديگر درهمى كه براى آخرتت از پيش بفرستى. و درهم سوّم درهمى است كه زيان ميدهد، و سودى نمىبخشد، پس آن را تباه مساز. سپس از درازى آرزو و كوتاهى عمر آدمى ياد كرد و از روى تأثر گفت: همّ و غمّ روزى كه من آن را درك نميكنم مرا كشت.