روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۲ ش ۸۸۳

از الکتاب


آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۲، كِتَابُ الْحَج

و روي :

أَنَّهُ قَامَ‏ أَبُو ذَرٍّ رَحْمَةُ اَللَّهِ عَلَيْهِ عِنْدَ اَلْكَعْبَةِ فَقَالَ أَنَا جُنْدَبُ بْنُ اَلسَّكَنِ‏ فَاكْتَنَفَهُ اَلنَّاسُ فَقَالَ لَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ أَرَادَ سَفَراً لاَتَّخَذَ فِيهِ مِنَ اَلزَّادِ مَا يُصْلِحُهُ لِسَفَرِهِ فَتَزَوَّدُوا لِسَفَرِ يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ أَ مَا تُرِيدُونَ فِيهِ مَا يُصْلِحُكُمْ فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ أَرْشِدْنَا فَقَالَ صُمْ يَوْماً شَدِيدَ اَلْحَرِّ لِلنُّشُورِ وَ حُجَّ حَجَّةً لِعَظَائِمِ اَلْأُمُورِ وَ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ فِي سَوَادِ اَللَّيْلِ لِوَحْشَةِ اَلْقُبُورِ كَلِمَةُ خَيْرٍ تَقُولُهَا وَ كَلِمَةُ شَرٍّ تَسْكُتُ عَنْهَا أَوْ صَدَقَةٌ مِنْكَ عَلَى مِسْكِينٍ لَعَلَّكَ تَنْجُو بِهَا يَا مِسْكِينُ مِنْ يَوْمٍ عَسِيرٍ اِجْعَلِ اَلدُّنْيَا دِرْهَمَيْنِ دِرْهَماً أَنْفَقْتَهُ عَلَى عِيَالِكَ وَ دِرْهَماً قَدَّمْتَهُ لآِخِرَتِكَ وَ اَلثَّالِثُ يَضُرُّ وَ لاَ يَنْفَعُ لاَ تُرِدْهُ اِجْعَلِ اَلدُّنْيَا كَلِمَتَيْنِ كَلِمَةً فِي طَلَبِ اَلْحَلاَلِ وَ كَلِمَةً لِلْآخِرَةِ وَ اَلثَّالِثَةُ تَضُرُّ وَ لاَ تَنْفَعُ لاَ تُرِدْهَا ثُمَّ قَالَ قَتَلَنِي هَمُّ يَوْمٍ لاَ أُدْرِكُهُ


من لايحضره الفقيه جلد ۲ ش ۸۸۲ حدیث من لايحضره الفقيه جلد ۲ ش ۸۸۴
روایت شده از : -
کتاب : من لايحضره الفقيه - جلد ۲
بخش : كتاب الحج
عنوان : حدیث در کتاب من لا يحضره الفقيه جلد ۲ كِتَابُ الْحَج‏‏ بَابُ الزَّادِ فِي السَّفَر
موضوعات :

ترجمه

‏محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۳ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۱۵۸

و روايت شده است كه ابو ذر- رحمه اللَّه- نزديك كعبه بپاخاست، و گفت: من جندب بن سكن هستم. پس چون مردم پيرامون او گرد آمدند گفت: اگر چنان كه يكى از شما قصد سفر كند، هر آينه توشه‏اى برميدارد، كه او را براى سفرش كار ساز باشد. پس براى سفر قيامت توشه‏اى برداريد. آيا در آن روز چيزى نميخواهيد كه براى شما كار ساز باشد؟ پس مردى در برابر او بپاخاست، و گفت: ما را راهنمائى كن. أبو ذر گفت: در يك روز بسيار گرم، بياد روز حشر و نشور، روزه بدار. و براى عظائم امور حجّى بجاى آور و براى تاريكى و وحشت قبور در تاريكى شب، دوگانه‏اى بدرگاه يگانه بگزار. توشه اين راه كلمه خيرى است كه بر زبان برانى، و كلمه شرّى كه از گفتنش خاموش بمانى، يا صدقه‏اى كه از تو بمسكينى برسد، تا مگر- اى مسكين- بوسيله آن از مشكلات روزى دشوار نجات بيابى! دنيا را در دو درهم قرار ده، يكى آن درهم كه بر عيال خود انفاق كنى، و ديگر درهمى كه براى آخرتت از پيش بفرستى. و درهم سوّم درهمى است كه زيان ميدهد، و سودى نمى‏بخشد، پس آن را تباه مساز. سپس از درازى آرزو و كوتاهى عمر آدمى ياد كرد و از روى تأثر گفت: همّ‏ و غمّ روزى كه من آن را درك نميكنم مرا كشت.


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)